بار دیگر صنعت خاطره (1)
|
جایگاه خاطره و خاطرهنویسی در ادبیات دفاعمقدس در گفتگوی «جوان» با سیدقاسم یاحسینی
كلمه «خاطره» در لغتنامه دهخدا به «اموری كه بر شخص گذشته باشد و آثاری كه از آن در ذهن شخص مانده باشد، گذشتههای آدمی و وقایع گذشته كه شخص آن را دیده یا شنیده است، دیدههای گذشته یا شنیدههای گذشته» معنا و تعریف شده است.
علی محمدیان: «خاطرهنویسی» یكی از انواع ادبی و شكلی از نوشتار است كه به وسیله آن میتوان به نگارش حالات و حوادث و ماجراهایی كه در نتیجه تداعی خاطره و ضمن بیان چگونگی اطلاع صاحب خاطره از آن (دیدن، شنیدن و حضور داشتن) چگونگی و زمان و مكان وقوع آنها بازیابی میشود، پرداخت. خاطرهنویسی در حوزه ادبیات دفاعمقدس كه ریشه در حماسه هشت ساله ملت ایران دارد، همواره مورد توجه حوزهها، نهادهای فرهنگی متولی و نویسندگانی بوده كه برای بیان گوشههایی از این رویداد مهم اجتماعی و تاریخی در این عرصه فعالیت كردهاند و این فعالیتها همچنان ادامه دارد. یكی از این نویسندگان آقای «سیدقاسم یا حسینی» است كه از سال ۱۳۶۷ فعالیت نویسندگی و پژوهشگری خود را به شكل حرفهای آغاز كرده و در حال حاضر در سه حوزه تاریخ معاصر و روشنفكری ایران، خاطرهنویسی دفاع مقدس و مطالعات بوشهرشناسی مشغول تألیف و پژوهش است. ایشان معتقد است «از مهمترین دغدغههایی كه خاطره و خاطرهنویسی دفاع مقدس را تهدید میكند، تكصدایی شدن و تولید انبوه آن به شكل صنعتی است». با وی در خصوص جایگاه خاطره و خاطرهنویسی دفاع مقدس و همچنین رابطه آن با ادبیات این حوزه به گپ و گفت نشستیم. |
آقای یاحسینی! خاطره و خاطرهنویسی در ایران همواره با دو دیدگاه یا دو مكتب فكری روبهرو بوده است. به طوری كه طرفداران دیدگاه اول بر این باورند كه خاطره و زیرمجموعههای خاطرهنویسی بخشی از ادبیات است و در نتیجه یك گونه ادبی محسوب میشود (از لحاظ فرم و زبان) در مقابل طرفداران دیدگاه دوم بر این باورند كه خاطرهنویسی زیرمجموعه تاریخ است به جهت اینكه خاطره یكی از منابع اصلی تاریخنگاری میباشد، در نتیجه زیرمجموعه تاریخ به حساب میآید. نظر شما در این خصوص چیست؟
متأسفانه تا به امروز جمعبندی نهایی در این مورد صورت نگرفته است و هنوز معلوم نیست حق با كدام طرف است. وقتی به سنت ادبیات كلاسیك مراجعه میكنیم، شاهد خواهیم بود كه بسیاری از متون ادبی ما هم ادبی هستند و هم تاریخی و نمونه اعلای این نوع متنها كتاب بسیار ارزشمند «تاریخ بیهقی» است كه در وهله اول متنی ادبی است و میتوان نگاهی ادیبانه به لحاظ ساختار متن، شرح متن، كاربرد واژهها و مباحث نقد ادبی به آن داشت و در وهله دوم میتوان آن را یك منبع خوب تاریخی دست اول به شمار آورد كه درباره حكومت سلطان محمود و سلطان مسعود و دیگر شخصیتهای تاریخی، اطلاعات خوب تاریخی به خواننده میدهد. من شخصاً به این دلیل كه تخصص و رویكردم به مقولات، یك رویكرد تاریخی است و كمتر از منظر ادبیات وارد این مباحث میشوم، بر این باورم كه خاطره در ذات خودش زیرمجموعه تاریخ است، اما میتواند به ادبیات هم نزدیك شود و از آن بهرههای زیادی ببرد. چون ما خاطره نمینویسیم كه متن ادبی تولید كنیم، خاطره مینویسیم تا واقعهای تاریخی را روایت كنیم و همین موضوع نشاندهنده آن است كه خاطره از جنس تاریخ است. با این توضیح كه روایتی زیبا از تاریخ است كه بعدها میتوان در جایگاه یك متن ادبی بدان نگریست.
یكی از گونههای جدید ادبی كه زیرمجموعه ادبیات محسوب میشود زندگینامه داستانی است كه چند سالی است در حوزه ادبیات دفاع مقدس مطرح است. از سویی دیگر شما در یكی از اظهارنظرهای خود اشاره داشتهاید كه «زندگینامه داستانی سرطان ادبیات معاصر ایران است»، برای دفاع از این نظریه خود چه دلیل یا دلایلی دارید؟
بنده با نفس زندگینامه داستانی مخالف نیستم و با نفس ادبیات هم مخالف نیستم اما بر این باورم در جامعهای كه هنوز خاطرهنگاری شكل و قوام نگرفته و تاریخنگاری هم آنچنان پیشرفته نیست ظهور یك ژانر تنبلپرور و بساز بفروشی به نام زندگینامه داستانی، هم به خاطره ضربه میزند هم به تاریخ ما؛ در حقیقت در حوزه داستاننویسی، داستاننویس قدر و قویای نداریم.
در حوزه جنگ و انقلاب؛ شاید آثار تولید شده در این زمینه كه با استانداردهای جهانی مطابقت داشته باشد از تعداد انگشتان یك دست فراتر نمیرود به خاطر همین ضعف هم هست كه رُمان انقلاب و رُمان جنگ نه تنها جهانی نشده بلكه ملی هم نشده است.
ما اگر از تعداد افراد مختلف جامعه بپرسیم دو رمان مشهور جنگ كه ملی باشد به ما معرفی كنند قطعاً توافقی در این زمینه وجود ندارد و از طرف دیگر ما هنوز انبوهی از اسناد، مدارك و خاطرات مانده از انقلاب و جنگ داریم كه بررسی یا منتشر نشده و بنا بر ملاحظاتی در حال حاضر هم منتشر نمیشود، بنابراین ما یك تاریخ خوب هم از جنگ نداریم. من همین الان اگر به شما بگویم كه یك دوره كتاب خوب تاریخ جنگ را به من معرفی كنید احتمالاً به جز كاری كه آقای درودیان انجام دادهاند كار دیگری نمیتوانید به من معرفی كنید. روزشمارهایی هم كه منتشر شده تاریخ نیست؛ اینها منابع تاریخی برای تدوین تاریخ است.
یك كتاب مثلاً ۱۰ جلدی یا پنج جلدی كه در باب تاریخ از ابتدای جنگ یعنی از آغاز انقلاب و شروع فتنه در كردستان و تركمن صحرا و خوزستان بگیر تا پایان جنگ شما نمیتوانید به من معرفی كنید كه براساس شیوههای علمی و بیطرفانه و آكادمیكی نوشته شده باشد و در این زمینه واقعاً دانشگاههای ما كمكاری كردهاند، ارتش كمكاری كرده البته سپاه كمی كار كرده ولی راضیكننده نیست، نسبت به پیشرفت زمان و منابع، بنا بر این اگر از من دعوت كنند به یك كشور خارجی بروم و از من بخواهند كه یك دوره كتاب كرونولوژیك (روزشمار) درباره جنگ به كتابخانه ما هدیه كنید من واقعاً دستم خالی است و همچنان ناچارم كه كتاب آقای درودیان را معرفی كنم كه هم به لحاظ منابع و هم به لحاظ روش و محتوا كاملاً كهنه شده است. خب وقتی ما نه از لحاظ داستان قوی هستیم و نه از لحاظ تاریخ اینجا یك ژانری شكل میگیرد كه تلفیقی از تاریخ و داستان است به نام زندگینامه داستانی.
در زندگینامه داستانی ما بیوگرافی داریم؛ در اروپا بیوگرافی یعنی اینكه براساس علم تاریخ زندگینامه كسی را براساس منابع و اسناد، منابع شفاهی، كتبی و یادداشتهای منتشر شده و نشده و... تدوین میكنند یعنی كار پژوهشی میكنند مثلاً آقای «استون» میآید داستان یك زندگی را مینویسد كه خیلی هم جذاب است مثل «شور زندگی»، «شور هستی» و... كه میخوانیم و لذت میبریم. اما در مقابل در ایران یك سری ذهنهای تنبل و یك عده مراكزی كه بیشتر دنبال تولید انبوه هستند و سریدوزی تا تولید واقعی میآیند یك چیزی را اختراع میكنند به نام زندگینامه داستانی كه نه تاریخ است نه ادبیات نه ارزش ادبی دارد نه ارزش تاریخی و خواننده و مخاطب نه لذت ادبیاتی از آن میبرند و مورخ هم نمیتواند به آن استناد كند.
بین این دو معلق است بنابراین نه ارزش ادبی دارد نه ارزش تاریخی و به شكل خیلی سرطانوار رشد میكند و تقریباً تمام مراكز تولیدی را اشغال میكند به خاطر اینكه خیلی سهلالوصول است و نویسنده در تولید این نوع كارها نیاز به تحقیق و پژوهش ندارد و هیچ خوش قلمی و قلم قوی و توانایی هم نیاز ندارد.
یك نویسنده عادی و آماتور و معمولی یك سری مطالب را پشت سر هم ردیف میكند و این میشود زندگینامه داستانی بنابراین وقتی من میگویم مخالفم نه با این ژانر یا ادبیات بلكه با این نوع شیوه تولید كه توأم با تنبلی، كندذهنی و فرار از تحقیق و پژوهش باشد مخالفم وگرنه اگر یك كار با اساس و زیبا در مورد شخصیتها و شهدای جنگ- مثلاً شهید چمران- یك كار پژوهشی همه جانبه صورت بگیرد بعد یك قلم قهار و توانا بیاید براساس این مستندات یك زندگینامه داستانی بنویسد طبیعتاً من لذت میبرم و خود من هم برای این اثر تبلیغ میكنم اما وقتی دیده میشود قلمها سست، پژوهشهای تاریخی در حد صفر و بیشتر به یك نوع بسازبفروشی و سریدوزی شبیه هستند من مخالف این هستم.
به نظر شما علت گرایش به این نوع آثار چیست؟
اجازه بدهید مشخصتر به شما جواب بدهم؛ مراكز دولتی ما عادت دارند آمار بدهند و باید نسبت به مبلغ بودجهای كه میگیرند آمار بدهند كه توجیه بیاورند كه این پولها كجا هزینه شده است و راحتترین و كمهزینهترین و سستترین شیوه همین شیوه زندگینامه داستانی است.
نتیجهبخش است و خیلی راحت میتوان رونمایی كرد و خیلی میشود آگراندیسمانش كرد اما مثل یك حباب به تعبیر قرآن كریم خیلی زود از بین میرود و هیچ چیز از آن نمینماند و ماندگاری ندارد، هزینهها شده، مدیریتها به پستها و اهدافشان رسیدند اما جنگ دستش خالی است، انقلاب دستش خالی است تاریخ این مملكت دستش خالی و بُعد استنادی هم هنوز خاموش مانده است.
شما به عنوان نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس تاكنون توانستهاید از مجموع ۸۵ اثر تألیفی و تولیدی خود حدوداً ۲۴ عنوان آن را به این حوزه اختصاص دهید؛ نظرتان را در مورد آثار تولیدی كه به صورت سفارشی در قالب سفارشنویسی به مرحله تولید رسیدهاند یا میرسند، بیان بفرمایید.
ببینید اتفاقی كه در ایران افتاده این است كه تقریباً همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حدوداً یكی، دو سال بعد از آن یك شیوهای در ایران مرسوم شد كه امروزه ما به آن تاریخ شفاهی میگوییم كه این مشخصاً در خارج از كشور طی طرحی كه توسط دانشگاه هاروارد برای كارگزاران سلطنت پهلوی تعریف كرده بودند شكل گرفت و متعاقب این بعضی منابع وارد ایران شد و بعد مراكز دیگری مثل مجله یاد و... شروع به چاپ مقالات تاریخی كردند اما نكتهای كه فراموش شد این است كه تاریخ شفاهی كه خاستگاه آن دهه ۶۰ و ۷۰ در غرب است برای كسانی و جاهایی است كه در تاریخهای رسمی حضور و نمودی ندارند مثلاً سیاهان، زنها و افراد پایین جامعه یعنی صدای بیصداهاست اما در ایران این موضوع شده است صدای قدرت، صدای نخبگان و این یك تناقض درون ذاتی برای تاریخ شفاهی است.
تاریخ شفاهی در ایران شده برای نخبگان، برای چهرههای اصلی سیاست در ایران، اینهایی كه خودشان در قدرت حضور دارند و هنوز صدایشان به گوش میرسد من كمتر دیدهام كه یك نفر برود از آن دستفروشی كه در میدان ۱۷ شهریور داشته دستفروشی میكرده (میدان ژاله) و شاهد كشتار مردم مظلوم به دست رژیم پهلوی بوده یك تاریخ شفاهی بگیرد. در صورتی كه این شیوه، شیوهای است برای فرودستان و محرومان. در واقع این نقض غرض شده یعنی این ورود یك ورود وارونه است مضاف بر این دولت و سازمانهای دولتی متولی آن شدهاند. شما یك مركز خصوصی در باب جنگ و انقلاب كه هیچگونه وابستگی به سازمان دولتی نداشته باشد نمیتوانید پیدا كنید كه كار تاریخ شفاهی تولید كند، اصلاً امكانپذیر نیست. با وضعیت مالی و اقتصادی امروز و ناشران بخش خصوصی هم حداقل تیراژ ۱۰۰۰ جلد چاپ كتاب خود را به دولت میفروشند، بنابراین همه مراحل تولید و وابستگیها به بخش دولتی است از طرف دیگر بخش دولتی طبیعی است كه خطمشیها، سیاستها و تفكرات خاص خودش را دارد. دولت با سیاستهای تشویقی و تنبیهی مدنظر خود یك جاهایی را بارور میكند و یك جاهایی را مسكوت میگذارد و این خاصیت و رویكرد یا كاركرد دولتهاست حالا ادبیات یا خاطرهای كه در این زمینه تولید میشود، خاطره یا ادبیات دولتی است البته این صحبت من به این معنا نیست كه دولت نباید یا نمیتواند در این زمینه كمك كند؛ به نظر من اگر دولت كمك نكند پس چه كسی باید كمك كند. البته باید كمك كند اما من میگویم دولت كه كمك میكند قدرت و نظر خودش را هم اعمال میكند و نتیجه این میشود كه تك صدایی به وجود میآید و كتابهایی كه در قالب خاطره در ایران تولید میشوند از تك صدایی رنج میبرند. در صورتی كه ادبیات به همه تعلق دارد. جنگ تحمیلی جنگی بود كه هشت سال طول كشید، در این جنگ و دفاع، مردم ایران از عرب و بلوچ، كرد، لر و ترك و از همه اقشار مردم بودند. اما به تعبیر یكی از نویسندگان این عرصه اگرچه این دفاع هشت ساله مردمی بود اما دولتی تمام شد و الان میبینیم كه متولی خاطرات آن هم فقط ناشرین بخش دولت هستند. برای شاهد مثال، شما تا حالا دیدهاید كه رزمندهای كه تا دیروز در صف مبارزه و دفاع بوده حاضر شده باشد كه خاطرات خودش را بنویسد و با خرج خودش هم چاپش كند تازه اگر چنانچه بخواهد چنین اقدامی كند باید آن را به یك ناشر بدهد و ناشر هم اثر او را به ارشاد بدهد و ارشاد هم ممیزی خاص خودش را روی اثر او اعمال كند. این تكصدایی ممكن است خوشایند یك سال یا ۱۰ سال ما یا سیستم دولتی باشد اما در درازمدت باز این تاریخ این مملكت است كه ضرر میكند.
قسمت دوم در شماره آینده
منبع: روزنامه جوان / سرویس گفت و گو/ 17 خرداد 1390/ص 14 (پایداری)
|