بخش اول را درشماره پیش خواندیم. بخش دوم در ادامه میآید:
گلشن: درست است؛ اگر بخواهيم به توليداتي كه بعد از انقلاب در ايران منتشر شده، جدا از تعداد آثاري كه به صورت تحليلي به انقلاب توجه كردند، نگاه كنيم شما كفة سنگين را به تاريخ شفاهي داديد، امكان دارد اين تاريخ شفاهي و اسناد، فضاي خاصي را بر پژوهش در زمينة انقلاب تحميل كرده باشد؟
بهبودي: ببينيد! اين گمان ميرود و بعضيها اين را مطرح ميكنند. علتش هم اين است كه بيشتر اين آثار منشأش سازمانهايي هستند كه معمولاً منتسب به دولتاند و ميگویند كه اينها يك بينش و يك ضلع خاصي را از انقلاب مطرح ميكنند. ولي انصافاً میبینید که شمار اين منابع فراوان است و دستمان هم براي استفاده از منابع خارجي، بسته است. شما ميدانيد كتابهای همه مراكزي كه در مورد تاريخ شفاهي در خارج از كشور كار كردهاند، چه اروپا و چه آمريكا، تقريباً همهاش در ايران موجود است، يا منتشر شده، يا براي محققي كه بخواهد به آن دسترسي پيدا كند، کار سختی نیست. باز هم ميدانيم كه ارجاع دادن به آنها فراوان بوده و هست و مشكلي هم در اين باره نداريم. بنابراين اگر اين گمان را كه به نظر من درست نيست، بپذيرند كه ما داريم از يك ضلع و از يك زاوية مشخص به انقلاب نگاه ميكنيم، اين جور نيست که از داشتن آنها محروم باشيم. بنابراين نگاه كردن به انقلاب از منشور منابعي كه در دست است، ممکن و جاری است.
گلشن: من احساس كردم فرموديد كه نوشتههايي كه به زبان فارسي ترجمه شده روزآمد ميشود و از مناظر مختلف به قضيه نگاه ميكنند و نوشتههاي جديدي را عرضه ميكنند. آيا ميتوانيم اين سخن را در باب بخش تاريخ شفاهي كه بخش دوم تاريخنگاري انقلاب بود و بخش اسناد هم بيان كنيم؟ بگوییم که نقاط ضعفشان چه بوده، نقاط قوتشان چه بوده؟
بهبودي: استفاده از تاريخ شفاهي به چند دليل در ايران شايع شد. اولين دليلش احساس استقلال خواهي بود كه در مردم و در مسئولين انقلاب وجود داشت. به يك گوهري رسيده بودند كه سالها آرزویش را داشتند، براي حفظ آن هر كاري از دستشان برميآمد انجام دادند. ما از سال 42 تا 57 بنا بر آن آماري كه در بنياد شهيد هست، براي 15 سال حدود 5500 شهيد داديم تا انقلاب پيروز شد؛ ولي در جنگ تحميلي حدو 220 هزار شهيد داديم! يعني براي نگهداري اين انقلاب ببينيد چه هزينهاي داده شد. وقتي اين همه جانها فداي انقلاب ميشود، چرا براي نگهداشت آن از منظر تاريخ اقدامي نشود؟ راحتترين قالبي كه در اين میان پيدا شد، تاريخ شفاهي بود. خيلي استقبال كردند، هم مردم و هم مسئولين. البته موانع و ديوارهايي بود كه شكست. آمدند و خاطرات خودشان را گفتند. ما الان با حجم قابل توجهي از اين عناوين روبرو هستيم. طبيعي است كه وقتي كار گسترش پيدا ميكند، اشكالاتش هم به همان مساحتي كه هست، زياد خواهد بود. آسيبشناسي هم كه ميدانيد به اندازة كافي صورت گرفته. تا الان چندين نشست علمي براي بالا پايين كردن تاريخ شفاهي و نشان دادن قوتها و ضعفهاي آن، وجود داشته. به هر حال ببينيد تاريخ شفاهي مبتنی بر «من» است، تاريخ شفاهي بر محور «منِ» راوي ميگردد و فقط از يك منظر به حوادث نگاه ميكند. اين به خودي خود ممكن است ممدوح نباشد، اما يكي از موزاييكهايي است كه قراراست تاريخ انقلاب رو فرش كند. بنابراين ما به تاريخ شفاهي به عنوان يكي از منابع تاريخنگاري و يكي از پلههاي رسيدن به تاريخنگاري نگاه میکنیم.
گلشن: همين جا يك سؤال براي من پيش آمد. در تاريخ شفاهي تصور بر اين هست كه ما بيشتر به سراغ بازيگران درجه يك و درجه دو انقلاب رفتهایم كه خودشان در قضايا بودند، مؤثر عمل كردند و به قول معروف يادماندههاي ذهنيشان را به دست چاپ دادهاند؛ اگر روزي ما بخواهيم به اين نتیجه برسيم كه انقلاب را همه جانبه و در سطوح مختلف ببينيم، فكر ميكنم تصور بنده بر اين است كه بايد از اين سطح باز پايينتر بياييم و حتي بازيگران و شاهدان درجه سه، چهار، پنج و حتي پايينتر را هم ببينيم، نگاه شما در این مورد چیست؟
بهبودي: شما روي دومين غفلتي كه صورت گرفته دست گذاشتيد؛ اول نظريهپردازي در مورد انقلاب اسلامي بود، دوم غفلت ما از نپرداختن به تاريخ اجتماعي اين دوره. بله، ما آن قدر كه به رجال انقلاب پرداختهايم، آن قدر كه به روزهاي مهم و قلههايي كه در طول اين سالها بوده توجه کردهایم، به لايههاي زيرين كه اجتماع باشد، نپرداختهايم. يكي از دوستان ميگفت برای گروه كوچكي كه به واسطة يك حركت مسلحانه در اوايل دهة 50 به وجود آمد و بعد عمرش اين قدر كوتاه بود كه بعد از چند سال از انقلاب تقريباً محو شد، دو جلد كتاب قطور منتشر ميكنيد، اما براي يك لاية اجتماعي بزرگ كه مسائل فرهنگي، اقتصادي وجامعهشناسي دارد، كار جدي صورت نگرفته. بله ما از اين نظر كه به تاريخ اجتماعي خودمان نپرداختهايم و اين لايهها را نشكافتهايم، دچار ضعف هستيم.
گلشن: در بخش اسناد چطور؟ نقاط قوت و ضعفش را چه طور ببينيد؟
بهبودي: هيچ موقع نميشود قسم خورد كه همة اسناد در دست است و این واقعيت دارد. در هيچ دورهاي نميشود اطمينان پيدا كرد كه سندها روي ميز مورخ آماده و مهيا هستند، هميشه كاستيهايي است؛هميشه نقاط ضعفي است. اما آن چه كه الان در دست ما قرار دارد، تقريباً بينظير است. من فكر نميكنم در هيچ دورهاي اين همه وفور منابع بوده باشد. اگر بخواهيم عينيتر صحبت بكنيم، فعاليتهايي كه اخيراً آقاي رسول جعفريان در كتابخانة مجلس شوراي اسلامي انجام داد بينظير بود. ايشان خيلي از اسناد رو روي شبكة مجازي قرار داد، خيلي از كتابهاي خطي كه قبلاً ديدنش آرزو بود، الان روي شبكة مجازي هست. کتابخانه ملی هم پس از آوردن اسناد مشروطه ازبایگانی وزارت امور خارجه انگلیس، آنها را در سایت خود منتشر کرد.
گلشن: كار ايشان غير قابل تصور بود.
بهبودي: متأسفانه ديروز شنيدم كه ايشان استعفا دادهاند كه خبر بدي بود. اميدوارم كه قبول نشود و سيادت ايشان بر كتابخانه مجلس ادامه پيدا بكند. مرکز اسناد وزارت امور خارجه تمام تلاش خود را براي ارائة سند انجام ميدهد، فقط سختافزارش ممكن است دچار اشكال باشد وگرنه نيتشان براي ارائه اسناد مشكلي ندارد. جايي مثل مركز اسناد انقلاب اسلامي كه ممكن است بعضيها سلايق سیاسی مسئول محترمش، آقاي حسينيان را نپسندند، ولي به قدري ايشان با محققين خوب تا ميكند، كه مثال زدني است. البته من مراكزي را كه همكاري ميكنند، نام میبرم. و يا جاي بستهاي مثل وزارت اطلاعات كه مركزي را به نام مركز بررسي اسناد تاريخي در كنار خودش ايجاد کرده و با حجم قابل توجهي سندهايي كه تا 15-10 سال پيش كسي امكان ديدنش را نداشت، الان در اختيار جامعة محققين هست.
گلشن: اسناد ساواك.
بهبودي: بله. سازمان اطلاعات و امنيت كشور. اين فهرست را وقتي بغل هم بگذاريد، تمام آغوشهاي باز تحقیقی را جواب ميدهد و مشكلي نيست. البته گفتم كه هميشه چيزي براي افسوس خوردن وجود دارد.
گلشن: تا حالا شده در کار پژوهشیتان با اين حجم عظيم و بسيار ارزشمندي كه ميفرماييد، به يك ضعف ويژه در بخش اسناد رسيده باشيد؟ مثلاً سندی که اي كاش منتشر ميشد، اي كاش در دسترس عموم قرار ميگرفت.
بهبودي: سؤال سختي است.
گلشن: يعني عرصهاي هست كه مسائلش منتشر نشده؟ فرض كنيد عرصة مسائل اجتماعي انقلاب.
بهبودي: من نميتوانم اينها را تقسيمبندي كنم، ولي مرا مجبور ميكنيد كه از اسناد رياست جمهوري نام ببرم. اگر يادتان باشد مدتي رياست جمهوري يا نخستوزيري سابق به صورت سازمان يافته شروع كرد به انتشار اسناد و فكر ميكنم 30-25 جلد كتاب قابل اعتنا منتشر شد، ولي ناگهان انتشار اين كتابها كه خيلي مورد توجه پژوهشگرها بود، متوقف شد. فقط به خاطر اينكه كساني رفتند و كسان ديگري آمدند.
گلشن: يعني تغيير مديريت باعث شد توقف ايجاد شود.
بهبودي: بله. سؤال اینجاست كه چرا؟ ما فقط شنيديم سندهاي ارزشمندي آنجا هست، چرا نبايد اينها در اختيار محققين قرار بگيرد؟ اين موانع موجب میشود كه هميشه بگویم چيزي براي افسوس خوردن هست. بله، من در تتبّعاتم احساس ميكنم به سندهايي كه در آنجا دارند استراحت ميكنند، نياز دارم. منِ نوعي چرا نبايد به آنجا دسترسي پيدا بكنم؟ ضعفهايي در اين حدود است كه اميدواريم با توجهاتي كه ميكنند حل بشود.
گلشن: من مطلع هستم كه شما عضو گروه مهتاب(مجمع هماهنگی کانون های اسنادی و تاریخ پژوهی کشور) هستيد، گروهي كه خودتان بيشتر ميتوانيد در موردش صحبت بكنيد. آيا در جمعي كه حضور داريد و جلسات مرتبي كه داريد در باب اينكه اين منابع پژوهشي مثل اسناد و مدارك را طي سالهاي آينده چگونه منتشر كنيد، چگونه بيشتر در دسترس پژوهشگران قرار بدهيد و چگونه ابعاد و زواياي جديدي نسبت به پژوهش در زمينة انقلاب ايجاد كنيد، صحبتي ميشود، بحثي ميشود؟ برنامهاي هست يا خير؟
بهبودي: اين گروهي كه اسم برديد، اسم مخففش مهتاب هست، مجمع سازمانهاي تاريخپژوهي و بانكهاي اطلاعات و اسنادي است. الان مديريتش با دكتر صلاحي رئيس كتابخانة ملي است. ايشان بايد در این باره صحبت كنند. من در صلاحيت خودم نميدانم؛ اما به عنوان يك عضو بايد عرض كنم كه ما فعلاً داريم مناسبات بين گروهي خودمان را اصلاح ميكنيم كه چطور ميتوانيم به همديگر كمك كنيم.
گلشن: مراكز انقلابپژوهي.
بهبودي: بله، به پژوهشگران همديگر بتوانيم خدمت برسانيم. فعلاً در اين مرتبه هستيم كه اميدواريم بعد از اينكه اين مهم حل شد، بتوانيم خدمات را به جامعه عرضه بكنيم كه بايد منتظر زمان باشيم.
ادامه دارد...