مقالهای که میخوانید بخشی از سلسلهمقالاتِ نگارشیافته توسط لیندا شوپس تحت عنوان «فهم معنای مدارک» است که علاقمندان میتوانند برای مطالعه آنها به سایت «History Matters» به نشانی historymatters.gmu.edu مراجعه نمایند. این قسمت تحت عنوان «فهم معنای تاریخ شفاهی» ارائه میشود تا دانشجویان و اساتید بتوانند از این موضع با عرصه تاریخ شفاهی آشنا شوند و از آن به عنوان مدارک تاریخی استفاده نمایند. اجمالی از تاریخ شفاهی و موارد استفادة مورخان از این تکنیک، نکاتی آموزنده درباره نوع سؤالاتی که هنگام خواندن مصاحبههای تاریخ شفاهی یا گوش دادن به آنها میتوان پرسید، نمونهای از تفسیر مصاحبه، معرفی کتابهای این حوزه، و همچنین نحوه جستجو و استفاده از سایتهای تاریخ شفاهی در این مقاله بیان شده است. خانم لیندا شاپس از مورخان کمیسیون تاریخی و موزه پنسیلوانیاست. وی بیش از بیست و پنج سال در حوزه تاریخ شفاهی مشغول به فعالیت بوده و علاوه بر مطالب فراوانی که درباره پروژههای تاریخ شفاهی قلم زده، در این زمینه طرف مشورت مجریان و محققان این رشته نیز قرار گرفته است. وی همچنین از نویسندگان «کتاب بالتیمور: دیدگاههای نوین در تاریخ بومی»(1) و رئیس سابق انجمن تاریخ شفاهی بوده است.
تاریخ شفاهی چیست؟
«تاریخ شفاهی» یک واژه یا عبارت بینهایت نادقیق است: روایتها و گزارشهای رسمی و مکرر از گذشته که توسط حاملان سنت به ما میرسد با این نام معرفی میشوند. این افراد از نظر فرهنگی مورد وثوق میباشند؛ گفتوگوهای غیر رسمی اعضای خانواده، همسایگان یا همکاران درباره «ایام گذشته» را ذیل مدخل تاریخ شفاهی مینشانند؛ قصههای دورانهای گذشته و ماجراهای امروز را که گردآوری و منتشر میشوند نیز از این تعریف مستثنی نیستند؛ همچنین است مصاحبههای ضبطشده با افرادی که، به زعم مورخ یا محقق، سرگذشتی مهم برای گفتن دارند.
هر یک از کاربردهای مذکور، عالَم مخصوص به خود را دارد. تردیدی نیست که اقوام گذشته در طول تاریخ از طریق کلام شفاهی با گذشته سرزمین خود آشنا میشدند. از آن گذشته، طی نسلهای بشری همواره افرادی برخوردار از شعور تاریخی بودهاند که گزارشهای دست اول دیگران از وقایع را برای ثبت در تاریخ و انتقال به آینده به نحوی محفوظ میداشتند. آنان این کار را غالباً درست در لحظاتی انجام میدادند که بازیگران تاریخی و خاطراتشان خود را برای ترک صحنه تاریخ آماده میکردند.
مثلاً کمی بعد از مرگ آبراهام لینکلن در سال 1865، منشیاش جان جی نیکولای(2) و شریک حقوقیاش ویلیام هرندون،(3) خاطرات مربوط به شانزدهمین رئیسجمهور آمریکا را به طرق مختلف از جمله مصاحبه با افرادی که لینکلن را میشناختند و با وی کار کرده بودند، جمعآوری کردند. محققان اجتماعی نیز در طول تاریخ به همین شیوه اطلاعات اساسی درباره شرایط زندگی و شغلی انسانها را از طریق حرف زدن با کسانی که چنان شرایطی را تجربه کرده بودند، به دست میآوردند. از این رو، تحقیقات موسوم به Pittsburgh Survey در عصر ترقی(4) درباره وضعیت اجتماعی شهر پیتزبورگ که برای آموزش و تشویق مردم به رفرمهای مدنی طراحی شده بود، به میزان زیادی بر مدارک و اطلاعاتِ حاصل از منابع شفاهی تکیه داشت.
از میان شاخصترین تلاشهایی که در ابتدای عصر تاریخ شفاهی برای گردآوری گزارشهای شفاهی از گذشته صورت گرفته است میتوان به هزاران چرخه زندگی اشاره کرد که توسط محققان پروژه نویسندگان فدرال(5) در اواخر دهه 1930 و اوایل دهه 1940 ثبت و ضبط شدهاند. این پروژه از مؤسسات توسعه مشاغل طرح نوین بود که اهداف و انگیزههای عمیقاً تودهگرایانهای را دنبال میکرد؛ چرخههای زندگی بدین منظور طراحی شده بودند تا تنوع تجارب آمریکائیان و نحوه مقابله مردم عادی با مشقتهای کسادی بزرگ را در قالب اسناد و مدارک گردآوری و ثبت نمایند. قرار بود این اسناد منتشر شوند اما با نزدیک شدن سایه جنگ جهانی دوم بودجه این کار کاهش یافت و در اولویتهای ملی تغییراتی داده شد؛ اکثر این اسناد همچنان به شکل دستنویس در کتابخانه کنگره و دیگر مخازن سراسر آمریکا باقی ماندهاند. بهترین اسناد چرخههای زندگی پروژه نویسندگان فدرال مربوط به «روایات بردگان» میباشد که از بردگان سالخورده سابق ساکن در ایالتهای جنوبی استخراج شده است؛ از گروههای منطقهای، نژادی و حرفهای متعددی نیز روایتهای فراوانی گردآوری شده بودند.
تلاشهای اولیه برای ثبت و ضبط گزارشهای دست اول از وقایع گذشته را هر چند که بسیار ارزشمند محسوب میشدند اما تنها با سخاوتمندانهترین تعاریف ممکن میتوان «تاریخ شفاهی» نامید. در حالی که شیوههای استخراج اطلاعات از مصاحبهشوندگان و ثبت آنها کم و بیش دقیق بودند اما فقدان دستگاههای ضبط صوت و تصویر یا دیجیتال موجب شده بود تا اتکای زیادی به یادداشتبرداری توسط عامل انسانی وجود داشته باشد که همین امر صحت کار و قابلیت اطمینان بدان را با تردید مواجه میساخت. بسیاری از مصاحبههای اولیه صرفاً تلاشهایی بیمقدمه یا مبتنی بر سبک شخصی بودند که بدون انگیزه توسعة یک مجموعه آرشیوی دائمی صورت میگرفتند.
لذا، عموم مورخان بر این اعتقادند که تاریخ شفاهی با کارهای آلن نِوینز(6) در دانشگاه کلمبیا در دهه 1940 پا به عرصه وجود گذاشت. وی نخستین کسی بود که تلاشی قاعدهمند و اصولی را برای ضبط و نگهداری خاطراتی که از ارزش و اهمیت تاریخی برخوردار بودند و آماده کردن آنها برای پژوهشهای آینده آغاز کرد. در زمانی که او روی زندگینامه پرزیدنت گروور کلیولند کار میکرد متوجه شد که دستیاران کلیولند اسناد و مدارک شخصی مانند نامهها، یاداشتهای روزانه و خاطرات او را جمعآوری نکردهاند. اینها چیزهایی است که زندگینامهنویسان برای کار خود عموماً بدانها نیازمند میباشند. ضمن آنکه بوروکراتیک شدن امور دولت موجب افزایش کاغذبازی شده بود و تلفن جای نامهنگاریهای شخصی را میگرفت. در آن زمان این طور به ذهن نوینز رسید که برای تکمیل اسناد مکتوب بهتر است با شرکتکنندگان یا بازیگران تاریخ معاصر مصاحبههایی انجام دهد. وی نخستین مصاحبهاش را در سال 1948 با جرج مکاننی،(7) رهبر مدنی نیویورک، انجام داد و بدین ترتیب دفتر پژوهشی تاریخ شفاهی کلمبیا-بزرگترین مجموعه آرشیوی مصاحبههای تاریخ شفاهی دنیا- و جنبش تاریخ شفاهی معاصر زاده شدند.
نخستین مصاحبهها در کلمبیا و دیگر نقاط به زندگی نخبگان-افراد شاخص در عرصه سیاست، تجارت، تخصصهای مهم و اجتماع- معطوف بودند. اما در واکنش به جنبشهای اجتماعی دهه 1960 و 1970 و علاقة روزافزون مورخان به تجارب و زندگی «غیر نخبگان»، دامنه تاریخ شفاهی گسترش یافت که در پیامد آن، مصاحبههایی با کارگران یقهآبی، اقلیتهای قومی و نژادی، زنان، فعالان سیاسی و کارگری و افرادی که زندگیشان معرف یک تجربه اجتماعی خاص است به طور روزافزون انجام گرفت. صداهایی که نه از نظر تاریخی بلکه به لحاظ تاریخنگاری تا مدتها خاموش بودند به کمک این نوع مصاحبهها که انگیزهای مشابه با مصاحبههای سازمان توسعه مشاغل در نسل قبل داشتند، ضبط و ماندگار شدند زیرا توان و استعداد تاریخ شفاهی برای نگهداری چنان صداهایی در قالب اسناد و مدارک را از قوه به فعل درآوردند. مانند قضیه دستیاران پرزیدنت کلیولند، کمتر کسی پیدا میشود که از روی آگاهی و آیندهنگری اسنادی از زندگی خود را برای بهرهبرداری مورخان آینده کنار بگذارد. برخیها بیسوادند؛ دیگران وقت چنین کاری را ندارند. بعضیها اصلاً به چنین قضیهای فکر نمیکنند، و بعضی نیز راه و روش آن را بلد نیستند. و خیلیها نیز به اشتباه گمان میکنند که حرف تاریخی ارزشمندی برای گفتن ندارند. تاریخ شفاهی با ضبط گزارشهای دست اول از راویان متنوع و متعدد در نیم قرن گذشته ابعادی مردمی به اسناد تاریخی بخشیده است.
به طور خلاصه میتوان گفت که تاریخ شفاهی درواقع گفتوگویی قاعدهمند و آگاهانه بین دو نفر درباره ابعادی از وقایع گذشته است که از نظر هر دوی آنها دارای اهمیت تاریخی است و برای تبدیل شدن به سند و ماندگاری آن ضبط و ثبت میشود. هر چند مکالمه در قالب مصاحبه اتفاق میافتد یعنی یک طرف-مصاحبهگر- سؤالاتی را از طرف دیگر-موسوم به مصاحبهشونده یا راوی- میپرسد، اما تاریخ شفاهی اصولاً یک دیالوگ یا گفتوگوست. سؤالات مصاحبهگر که از علاقه تاریخی یا چارچوب ذهنی خاص او تراوش میشود موجب ارائة پاسخهای معینی از راوی میشود که از چارچوب ذهنی و حس او نسبت به اهمیت یک موضوع یا چیزی که فکر میکند گفتنش برای مصاحبهگر مهم است، میتراود. پاسخهای راوی متقابلاً سؤالات بعدی مصاحبهگر را شکل میدهد و مصاحبه به همین شیوه تا پایان ادامه مییابد. به قول آلِساندرو پورتِلی، یکی از اندیشمندترین مورخان شفاهی عصر حاضر، «کنش و واکنشی را که منبع[یعنی راوی] و مورخ[یعنی مصاحبهگرد] در حین مواجهه با یکدیگر در جلسه مصاحبه از خود بروز میدهند به تاریخ شفاهی موسوم است.»(8)
بهترین مصاحبهها همواره با کیفیتی سنجیده و مدبرانه انجام میگیرند، زیرا سؤالات تیزبینانه به حلاجی و گرهگشایی یک موضوع خاص کمک نموده و راوی را تشویق میکند تا جزئیات را به یاد بیاورد، وقایعی را که آشفته و مبهم هستند روشن میسازد، بین خاطرات ظاهراً بیربط پیوند برقرار میکند، تناقضات را به چالش میکشد، معنای وقایع در زمان وقوع خود و معنای کنونی آنها را در معرض قضاوت و ارزیابی قرار میدهد. بهترین مصاحبهگران به دقت حرفهای راوی را گوش میدهند و منظورش را از لابهلای حرفهایش بیرون میکشند و سپس با حضور ذهن فعالی که دارند شجاعانه سؤالات سخت را میپرسند. با این وجود، همه مصاحبهها در متنی که اجرا میشوند [یعنی هدف مصاحبه، میزان آمادگی مصاحبهگر و مصاحبهشونده، وضعیت روحی و شرایط فیزیکی آنها] و همچنین تکاپوی بینفردیِ راوی و مصاحبهگر شکل میگیرند: مصاحبه میتواند به یک کلاس تاریخ، جلسه اعتراف، مسابقه مجادلات کلامی، سیر و سفر نوستالژیک به گذشته، یا هر شیوهای که مردم از تجاربشان حرف میزنند تبدیل شود. مثلاً چند سال پیش با تعدادی از زنان مسن لهستانی که در زمان کودکی در کارخانههای کنسروسازی بالتیمورکار کرده بودند مصاحبه کردم. من نیز اصالتاً لهستانی هستم و سن و سال و جایگاه اجتماعی این زنان شباهتهایی با وضعیت خواهران بزرگ مادرم داشت. در تمام مصاحبهها به موضوع مهاجرت راوی در سنین کودکی و ازدواج آنها با کارگرانی از طبقه خودشان میپرداختم و هر گاه صحبتمان به خاطرات کارهای فصلی و موقتی در صنعتی که دستمزد کم و شرایط شغلی نامناسبی داشت میرسیدم، راوی به شدت انگشتش را روی میز میکوبید و میگفت:«تو که نمیدونی ما چه سختیهایی کشیدیم!» من نماینده نسل فرزندان راوی شده بودم؛ نسلی که اصلاً نمیدانست پدران و مادران و پدر بزرگها و مادربزرگهایشان چه زندگی سخت و پرمشقتی را تجربه کردهاند؛ جلسهای که قرار بود مصاحبه باشد به مکالمهای پرشور بین نمایندگان دو نسل تبدیل میشد.
نحوه استفاده مورخان از تاریخ شفاهی
از آنجایی که مصاحبههای تاریخ شفاهی، سرچشمة دانش و اطلاعات جدیدی از گذشته هستند و دیدگاههای تفسیری تازهای نیز در پیش روی مورخ میگذارند برای او بسیار ارزشمند هستند. مصاحبهها با ارائة اطلاعاتی درباره زندگی روزمره و ذهنیت قشری موسوم به «مردم عادی» که غالباً در منابع سنتیتر نمیتوان آنها را یافت، نقش خاصی در غنا بخشیدن به کارهای نسلی از مورخان اجتماعی داشتهاند. همچنین تاریخ شفاهی نقش فعال افرادی را که زندگیشان در شرایط شدیداً سخت و رقتباری سپری شده است به اثبات میرساند.
فکر میکنم ذکر تنها یک مثال کافی باشد: دو مورخ به نام والتر لیخت(9) و توماس دابلین(10) برای بررسی صنعتزدایی در منطقه ذغالسنگ آنتراسیت شمال ایالت پنسیلوانیا تقریباً با نود مرد و زنی که در اواسط قرن بیستم و در زمان تعطیلی معادن منطقه زندگی مشقتباری را پشت سر گذاشته بودند مصاحبه کردند. افت اقتصادی طولانی باعث تحمیل شرایط رقتباری بر آنها شده بود. این مصاحبهها با رفتن به زیر پوست خلاصههای آماری و پاسخهایی که گزارشهای دولتی، و اسناد و سوابق اتحادیهها و کمپانیها در قالب اطلاعات حاصل از سرشماری میدادند آکنده از اطلاعات مفید درباره راهکارهای متنوع و عمیقاً اختصاصی و جنسیتمحوری بودند که افراد برای تحمل این فاجعه بهکار میبستند: مردان برای اشتغال به کار در کارخانههای خارج از منطقة خود مسافتهای درازی را طی میکردند و غالباً نیز در طول هفته در پانسیونهای شبانهروزی اقامت میکردند و تنها آخر هفتهها نزد زن و فرزندانشان بازمیگشتند؛ زنان مراقبت از خانواده را برعهده داشتند و همزمان نیز به صف نیروی کار حقوقبگیر میپیوستند؛ خانوادهها به هر جانکندنی بود با کمترین توقعات روزگار میگذراندند؛ برخی که علقه چندانی به منطقه نداشتند بار و بنه خود را بستند و در جای دیگری رحل اقامت افکندند. از این مصاحبهها معلوم میشود که با بیکاری مردان و کاهش اقتدار آنان و اشتغال زنان که جایگاه آنان را تقویت نمود دینامیک قدرت نیز در خانواده دستخوش تغییراتی شد و انتظارات پدر و مادرها از فرزندان را نیز به گونهای شکل داد که مجبور بودند در شرایط اقتصادی جدید برای خود به فکر زندگی و درآمدی باشند. لیخت و دابلین با جمعبندی چیزهایی که از مصاحبههایشان آموختهاند چنین مینویسند:
«تاریخ شفاهی مردان و زنان منطقه ذغالسنگ آنتراسیت عموماً تصویر پیچیده و تفسیرناپذیری از بحران اقتصادی را در پیش روی ما میگذارند. فاجعه و بازسازی کامل خانوادهها هیچیک فروپاشی اقتصاد منطقه را به طور شاخص نشان نمیداد بلکه نابرابری در همه جا به چشم میآمد—عواقب این نابرابریها برای جوامع، افراد و خانوادههای مختلف و واکنش آنها به چنین تجربه دردناکی تفاوت میکرد.... چنانچه مورخان حوزه کار و تجارت اخیراً تأکید کردهاند نابرابری توسعه اقتصادی کاپیتالیستی—مثلاً گسترش صنعتیشدن به شیوههای مختلف و با عواقب و عوارض مختلف در جوامع و حرفههای مختلف—و مصاحبه با کسانی که با بحرانهای بلندمدت اقتصادی در عصر مدرن مواجه شدهاند حاکی از این هستند که مفهوم نابرابری برای درک تجربه این زنان و مردان در دوران معاصر مفهوم بسیار ارزشمندی است.»(11)
در تکتک مصاحبهها میتوان متوجه شد که تاریخ شفاهی چگونه دیدگاههای تازهای از گذشته را به روی ما میگشاید. زیرا صدای راوی در مصاحبه به معنای واقعی کلمه برای تسلط بر روایت ماجرا با صدای مورخ کلنجار میرود. راویان با شرح تجارب روزمرهشان و فهماندن معنای آن تجربه درواقع تاریخ را عریان میکنند و انتظار دارند تا بدانیم که آنها در گذشته بازیگران هدفمندی بودهاند. حرف زدن درباره زندگی آنها به سادگی در مقولههای پیشساختة تحلیلی نمیگنجد.
البته تاریخ شفاهی به طور کامل در مقوله تاریخ اجتماعی نمینشیند. مصاحبههای فراوانی با سیاستمداران و همپالکیهایشان، رهبران عرصه تجارت و نخبگان فرهنگی موجود است. این مصاحبهها علاوه بر ثبت دیدگاههای صاحبان قدرت، نوعاً به «کاسة زیر نیمکاسة ماجرا»، ظرایف تصمیمگیری، رقابتها و اتحادهای شخصی و زیربنای انگیزههای گوناگون اقدامات عمومی که غالباً از اسناد عمومی غایب هستند، میرسند.
برخی از پروژههای مصاحبه به جای تمرکز بر روایتهای فراگیرتری که شاخص مورخان اجتماعی است بر موضوعات معینی متمرکز میشوند- مانند خاطرات مردم از سیل، شرکت در جنگ، یا دوران حرفهای یک شخصیت مطرح و مشهور. هر چند این مصاحبهها قطعاً بر دامنه دانش ما میافزایند، علیالخصوص که رابطة فرد با وقایع مهم اجتماعی را روشن میسازند، اما نقطة کانونی کوچک آن غالباً برای مورخان و بایگانها ناامیدکننده است.
تاریخ شفاهی علاوه بر دانش و چشماندازهایی که به مورخ میدهد از نقطه نظر دیگری نیز برای او ارزشمند است. همانطور که دیوید تِلِن(12) و روی روزنزوئیگ(13) در کتاب «حضور گذشته»(14) به اثبات رساندهاند اکثر مردم با ذهنیتی فوقالعاده شخصی به گذشته خود وارد میشوند و آن را همچون ثروت و سرمایهای برای تحکیم هویت و شرح تجاربشان بهکار میگیرند. اما در عین حال میبینیم که از عنایت به فهم و درک چیزی غیر از تجارب شخصی خود طفره میروند و مدعیاند که مطالعه رسمی تاریخ امر «ملالآوری» است.(15) تاریخ شفاهی به مورخ راهی را نشان میدهد تا این تناقض را حل کند و حتی ممکن است به جهیدن از روی مانعی که آثار تحلیلی مورخ حرفهای را از تلاشهای عادی و محدود تاریخسازی جدا میسازد کمک نماید. زیرا مصاحبههای تاریخ شفاهی غالباً داستانهای خیلی خوبی هستند و ویژگی خاص، گزارشهای عمیقاً شخصی و غالباً شورانگیز و تکاندهندة آنها از تجارب فردی موجب جذب شنونده و خواننده میشود و علاقه و همدردی آنها را برمیانگیزد. چنانچه با دقت ویرایش و آماده شوند شنونده را به شکلی بیخطر و جذاب با بعُد متفاوتی از زندگی آشنا میکنند و در صورتی که تیزبینانه و عالمانه در قالب متن ریخته شوند میتوانند به خواننده کمک کنند تا تجربه شخصی را نیز به مثابه امری عمیقاً اجتماعی قلمداد نموده و آن را بفهمد.
با این وجود، برخی، البته نه بدون سبب، استدلال آوردهاند که چشمانداز شدیداً فردی و شخصی مصاحبه در تلفیق با تمرکز شاخص مورخ اجتماعی بر زندگی روزمره عموماً به مبالغه در مورد مدخلیت فردی منجر میشود و ساز و کارهای قدرت سیاسی و فرهنگی را تحتالشعاع قرار میدهد. در واقع، عجیب نیست که بسیاری از راویان، خاطرات خود از نحوة مقابله با مشقتهای زندگی از طریق تلاشهای فردی و سختکوشی را با غرور و سربلندی به یاد میآورند و نمیشنویم که مستقیماً با آن شرایط سخت روبهرو شده باشند. و باید متذکر شویم که راویان به طور معمول یک گروه خودانگیخته هستند؛ گویاترین و خوداتکاترین اعضای هر گروهی-یعنی بازماندگان واقعی و خوشذهن- دقیقاً کسانی هستند که به مصاحبه تن میدهند و تلویحاً موجب پیشداوری میشوند. با این وصف، آنگاه که افراد از قدرت مانور خود با شدت و ضعف در حوزة استقلال عمل یا انطباق، ریسک، محاسبه یا ترس در بستر شرایط زندگی خود سخن میگویند، تاریخ شفاهی به پیچیده شدن تصورات سادهانگارانه درباره هژمونی یعنی قدرت نیروهای مسلط سیاسی یا فرهنگی برای کنترل اندیشه و عمل منجر میشود.
1 -The Baltimore Book: New Views of Local History
2-John G. Nicolay
3-William Herndon
4-Progressive Era- به دورهای از فعالیتهای اجتماعی و اصلاحات سیاسی آمریکا از دهه 1890 تا 1920 اطلاق میشود.
5-Federal Writers Project
6-Allan Nevins
7- George McAneny
8-The Battle of Valle Guilia: Oral History and the Art of Dialogue (Madison: The University of Wisconsin Press, 1997), 3.
9-Walter Licht
10-Thomas Dublin
11-Thomas Dublin and Walter Licht, “Gender and Economic Decline: The Pennsylvania Anthracite Region, 1920-1970,” Oral History Review 27 (Winter/Spring 2000): 97.
12-David Thelen
13-Roy Rosenzwieg
14-The Presence of the Past
15-Roy Rosenzweig and David Thelen, The Presence of the Past: Popular Uses of History in American Life (New York: Columbia University Press, 1988)
ادامه دارد...
نویسنده: لیندا شوپس
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی