نگارش شرح حال
زن و فرصت
براي آگاهي پيدا كردن نسبت به زندگي شخصي و خانوادگي او با پنج خبررسان مصاحبه شد و آنها عبارت بودند از: خود تان سري فاطمه، شوهرش، جوانترين و بزرگترين فرزندش و خدمتكار خانگي او. آن بخش از مصاحبهها كه مربوط به خانواده او بود به حد وفور نشاندهنده يكپارچگي مشفقانه و غمخوار شديد همه اعضاء نسبت به وي بود.
او به عنوان مادر اگر اشتباهي كرده بود قطعاً از نوعي بود كه همه مادرها آن را مرتكب ميشدند. اشتباهاتي كه فراموش ميشوند و در گرماگرم خود بخشيده ميشوند؛ تكريمي كه قاطعانه هنوز نسبت بدو داشتند خود گويا آن بود.
ارزشهاي شرقي نظير احترام به بزرگترها، وفاداري به خانواده، آداب داني شخصي و اجتماعي و اعتقاد به مذهب چيزي بود كه عميقاً به بچهها تفهيم شده بود.
نمونهاش اين اظهار خود انگيخته يكي از بچههاست: «من بايد ساعت 7 شب منزل باشم، من خودم احساس ناراحتي ميكردم اگر اين ساعت در خيابان بودم چون اين ساعت وقت نماز مغرب است». اين نگراني ريشهدار مذهبي و آداب اجتماعي كه تمامي اعضاء خانواده از او به ميراث بردهاند، قطعاً داراي امتياز است. نقش مذهب در خانواده او نقش بسيار با اهميتي است.
مضافاً اين كه زندگي افراد خانواده او شامل نوهها هم ميشود. تان سري فاطمه خانهاش را بر محور فعاليتهاي مذهبي براي بچهها و نوهها تنظيم كرده است. در حقيقت زندگي عادي و سياسي او با شركت در فعاليتهاي گروهي مذهبي در روستايش شروع ميشود.
از جمله كارهاي او و خدمات عمومياش تاسيس صندوقي مذهبي براي كمك هزينه تدوين مسلمانان بود. چنان كه پس از پشت سرگذاشتن مسئوليتها، او زندگي عادياش را دوباره تماماً وقف مسجد و فعاليتهاي جامعه مذهبياش كرد.
چنان كه تعمير و نگهداري مسجد روستاي خودش، از پشتيباني خاص او هنوز برخوردار است.
اين التزام عميق و عملي به مذهب بطور گسترده، ميراثي است كه براي بچهها و نوهها خواهد ماند.
و سرانجام مسئله وحدت و يكپارچگي و وفاداري خانوادگي است كه به عنوان نگراني مهم ديگر او مطرح است.
شك نيست كه مذهب به پيوند و سازگاري خانواده كمك ميكند اما تان سري فاطمه، براي استحكام بيشتر همبستگي خانوادگي، اقدامات ديگري شكل داد كه يكي از آنها برگزاري جشن تولد و سالگرد ازدواج اعضاء خانواده بود. و اين امر زماني بيشتر بيبديل جلوه خواهد كرد كه بدانيم جامعه سنتي مالايي در دهه 1960 با رويه جشن تولدها و سالگردها نه فقط به عنوان يك واقعيت به كلي بيگانه بود بلكه به چشم واردات غربي در چرخه سختگيري عمومي مذهبي غيرقابل پذيرش مينمود. به نحوي كه حتي امروز براي نسل جوان در خارج از جامعه شهري، روز تولد معنا ندارد.
با اين همه تان سري فاطمه به اين جشنها به مثابه تمهيداتي كه ميتوانند به او در ايجاد تعادل بين مشغله اجتماعي و مسئوليتهاي خانوادگي كمك كنند، توجه و تاكيد كرد. علاوه بر آن، شام و يا ناهار الزامآور هفتگي يك شنبه شبها بود كه به اين همدلي و وفاداري خانوادگي دامن ميزد. گويي خانواده او در واقع به يك موسسه تبديل شده بودند.
آن چه در تمايز تان سري فاطمه ما را به اشتباه مياندازد اين است كه او با وجود اين كه در نيمه اول قرن بيستم متولد شده و حداقل اين كه در جامعه مالايي آن روز تعليم و تربيت ديده، سبك زندگي عملي او و رفتارهايي كه از خودش بروز ميدهد روي هم رفته اغلب مربوط به جامعه مالايي نيمه دوم قرن بيستم است.
و دخترهاي مالايي جوان او بيشتر انتظار دارند نقشي كه به آنها داده ميشود نقش يك دختر سر براه و خانهآباد كن! باشد.
اما در خارج خانه نقشي براي وظايف سنتي در نظر گرفته نشده است، مگر وظايفي چون مشاركت در فعاليتهاي روستايي نظير كمك كردن در جشنها، مراسم مذهبي و فعاليتهاي اقتصادي چون كاركردن در مزارع شاليزار و صنايع دستي روستايي. آرزوي اغلب چنين دختراني كه بلندپروازانه در سر ميپرورانند يك ازدواج خوب است. و چه بهتر كه مرد آنها داراي موقعيت اجتماعي بالاتر از خودشان باشد. به اين ترتيب ازدواج يك فرصت كليدي و رمز صعود و تغيير و جابجايي تلقي ميشد. در 1940 و 1950 يگانه امكان كاري كه براي زنان وجود داشت معلمي و پرستاري بود.
اين حقيقت دارد كه مدرسه دختران در كلاس چهارم به پايان ميرسيد. مدرسه دخترانهاي كه تان سري فاطمه در آن درس ميخواند، از همين قبيل مدارس و شاهدي بارز در چگونگي آموزش رايج زنان در آن دوره است.
شايد اولين جهش در زندگي تابع سنت تان سري فاطمه، درس خواندن در يك مدرسه پسرانه باشد، وقتي كه هيچ مدرسه دخترانهاي براي ادامه تحصيل وجود نداشت ،هر چند تحصيلاتش را پس از آن در يك مدرسه درست و حسابي دخترانه در «مرسينگ جوهور» سر و سامان داد و درسش را با استانداردپنج كه بالاترين سطح در مدرسه بود پيش برد و به عنوان كارآموز معلمي انتخاب شد و همان زمان بود كه براي خودش شروع كرد به يادگيري زبان انگليسي. اما همت بلند او براي يك معلم كاركشته از آب درآمدن صورت عيني بهخودش نگرفت؛ به خاطر ازدواج، بچه دار شدن و جنگ دوم جهاني.
تصوير كردن پيوند بين سياست و عشق به آموزش و ارتقاء آن و درگير شدن تان سري فاطمه در اين ميانه ميدان وسوسه انگيز است.
طرف ديگر ماجرا خانواده اوست، زمينههاي ازدواج او و پدرش كه در اصل بازرس مدارس بود و شوهرش كه از لحاظ دانشگاهي موفق به گرفتن بورس تحصيلي درجه يك حقوق از انگليس شده بود و ارج و قربي كه آموزش به ميزان قابل توجهاي در خانوادهشان داشت.
شوهر او تان سري قدير از 1940 درگير كار سياسي شد و از اعضاء گروهي بود كه براي بدست آوردن استقلال مالزي از جان و دل كار ميكردند.
به اين ترتيب، تان سري فاطمه، از روزهاي قبل از ازدواج خود، بدون مانع با سياست روبرو شد. او در پي دو سال و نيم اقامت در انگليس و طي دوره تحصيل شوهرش با مهمترين دوستان سياسي او كه مشغول تحصيل در انگليس بودند نيز آشنا شد.
او با دو چشمانش و از نزديك ثروت و پيشرفت سرزمين ارباب استعمار را ديد و اين كه مالزي براي آنها زرادخانه دلار امپراطوري است.
او ديگر تمامي فكر و ذكرش و آرزويش دست يافتن به استقلال كشورش و فعاليت در جنبشي بود كه بوسيله تان كو عبدل رحمان هدايت ميشد. او توسط مادر شوهر و خواهرش به سياست پيوست.
پس از آن، سياستگويي قوت غالب خانواده شد. اما چه چيز باعث ثبات قدم او شده بود كه در قياس با سايرين اين همه ميدرخشيد؟ خلاصه اين كه چه چيز رفتار او را شكل ميداد؟
حزب سياسي مالايي حاكم ـ UMNO كه در سال 1946 تاسيس شد، جنبش استقلال را رهبري ميكرد كه غير از توسعه خود حزب ،دو نهاد ديگر از آن بوجود آمد، يكي (Pemud umno) جنبش جوانان و ديگري (Kdumlbu umno) كه بعداً به عنوان (Wanita umno) جنبش زنان شناخته شد كه هر دو به عنوان جناحين حزب اصلي (Parent umno bady) خدمات ارائه ميدهند.
جنبشهاي جوانان و زنان به طور كامل با اصل و نهاد خود تلفيق شدند و با قويتر شدن خود وسيعترين پشتيباني ممكن عامه مردم را از آن خود كردند.
علت اصلي همبستگي اين بود كه شاخه جوانان و زنان نميخواست تحت تاثير پيروزي ساير احزاب سياسي كه با مبناي مالايي عبارت بودند از : حزب اسلامي مالزي و حزب نگار قرار بگيرد، كه جنبش استقلال تان كو عبدل رحمان خودش درمنتهاي اوج بود. بنابراين رهبري پويا و قابل وثوق. شاخههاي جوانان و زنان UMNO را مورد توجه قرار دادند.
رهــبر حزب در آن زمان، خاني جا صديق، اهل اندونزي بود و داراي نطقي آتشين، اما متاسفانه افكار سياسي او در همه اوقات همپاي ضرورتهاي UMNO نبود.
تان كو و همكارانش نيز به خاني جا سوء ظن داشتند. به اين ترتيب وقتي كه تان سري فاطمه با شوهرش در سال 1955 از انگليس مراجعت كردند، تانكو از فاطمه دعوت كرد تا به آمنو شاخه پراك بپيوندد.
تان سري قدير، شوهر او آن وقت معاون وزير دادگستري ناحيه «ايپو» بود. كايوم ايبو رهبر آمنو، بدنبال انتخابات حزب، بسيج شد تا تان سري فاطمه رهبر حزب شود.
اما وقتي با تان كو مصاحبه شد و از او راجع به جزئيات انتخاب فاطمه سوال شد چيز زيادي نتوانست به خاطر بياورد. بـــا ايــن حال دو تـــا كــلمه مـــالايـي (iuiur adan berdisiplin) را در توضيح اين مسئله بكار بردكه مصداق گويا و كليد شخصيت او را بدست ميداد. كلمه مالايي iuiur ، به معني تجسم درستكاري، اخلاص، امانتداري و مسئوليتپذيري، وفاداري و طرفداري از نظم (berdisiplin) و دستورالعمل است كه دلالت بر وجود سازمان و انگيزه كلي و نهايي انجام دادن هر وظيفه پذيرفته شده دارد.
عبارت تان كو عبدل رحمن همه ويژگيهاي تان سري فاطمه را كه موجب انتخاب او براي Kaum ibu umno و رهبري آن در سال 1956 شد، را توضيح داد. آن موقع تان كو رئيس آمنو نيازمند كمك و وفاداري و از خودگذشتگي فردي الهامبخش بود. و آمنو بايد از بابت تقويت شدن موضع مذاكرات براي استقلال مطمئن ميشد به علاوه همانقدر از حكومت كه ميتوانست بر دموكراسي صحه بگذارد و از آن پس با معني استقلال هماهنگ باشد.
نوشته: عزيزه مخزني ـ ترجمه: مهدي فهيمي
منبع: روزنامه اطلاعات: سه شنبه 25خرداد 1389- شماره 24776