اشارهای به ضرورت زمینهسازی برای تشکلهای حقوقی در حوزه نشر خاطرات
1ـ هنوز محک و میزان مشخصی برای سنجش خاطرات در دست نیست. هر کس به تناسب تعلق خاطر خود نسبت به حوزههایی مثل تاریخ، ادبیات و علوم اجتماعی، در گونهشناسیها، «کتاب خاطره» را بدان سمت، سوق میدهد. در این میان سنبه تاریخ از همه پرزورتر است و عموماً خاطرات را با متر تاریخ اندازهگیری میکنند و حتی، بدون ملاحظه روایت خطاپذیر، مصلحتاندیش و تاریخ مصرفدار انسانها، بهویژه در میان مردمانی که برای حفظ و روایت علمی خاطرات تربیت نشدهاند، بهدنبال سندیت تاریخی متون خاطرات هستند. آنچه که صاحب این قلم، به سبب ساز و کار کتابخانهای آثار درک کرده است و پارهای از آن را در نوشتههای پراکنده منعکس نموده، آن است که «کتاب خاطره» در زمره «ادبیات مستند» جای میگیرد و دو شاخه اصلی در آن مشهود است. یکی خاطراتی که توسط صاحب خاطره نوشته و مکتوب شده، دیگری خاطرات کسی که فردی غیر از صاحب خاطره آن را به «کتاب خاطره» تبدیل کرده است.
از آنجا که لازمه حرفهای شدن، کثرت آثار است، بنابراین در خاطرات خودنگاشت، که بر محور یک نویسنده و یک کتاب استوار است برای پدیدآور یا «خاطرهنویس»، امکان حرفهای شدن در حوزه نشر خاطرات فراهم نمیشود. اما در خاطرات تألیفی و تدوینی که کسی، بهعنوان نویسنده و کارشناس، ماحصل مصاحبهها و خاطرات شفاهی (خاطرهگفتههای ضبط شده) صاحبان خاطرات را، تدوین میکند و مینگارد، همواره زمینه تعدد آثار برای یک «خاطرهنگار»، فراهم، و امکان شکلگیری یک شغل فرهنگی برای وی وجود دارد.
اکنون اینگونه اخیر از خاطرهنگاریها، به دو شکل «تکنگاشت» و «پرسش و پاسخ» منتشر میشوند. این توضیح نیز لازم است که در هر دو گونه مذکور، ممکن است مصالح و مستندات، به «روش تاریخ شفاهی» فراهم آمده باشند اما هیچکدام بهعنوان گزارشهای تاریخی به حساب نمیآیند و وقتی صحبت از کتاب خاطره میشود، همچنان که ذکر شد مدنظر ما اسناد یا مدارک تاریخی نیست. همواره از خاطرات منتشره، با وجود مستندات تاریخی و سرگذشتنامهای در متن و شخصیتپردازی باورپذیر، نثر روان، تأثیرگذاری روزآمد اجتماعی و لذتبخشی در خواندن و دارا بودن کشش مطالعه در فراز و فرود روایت، انتظار است. کیفیتی که اکنون در کتابهای خوشخوانی، همچون «دا»، «نورالدین پسر ایران»، «کوچه نقاشها»، «مردی که خواب نمیدید» و مواردی از این دست مشهود، و مورد استقبال عامه مردم قرار گرفته است. در اینگونه خاطرهنگاریها، خاطرهنگار بر وزن «مستندنگار»، کارشناسی است نویسنده و هنرمند، که در نقل زوایای مستند تاریخی و سرگذشتنامهای، صاحبِ دیدگاه، قلم، داوری و انتخاب و دارای توان کارشناسی و قدرت مصاحبه برای تشخیص و انتقال فضاهای خواندنی و پرکشش تاریخی و اجتماعی از فراز و فرود زندگی انسانها است.
2ـ اکثر پدیدآوران آثار، اعم از شاعران، داستاننویسان، نمایشنامهنویسان، پژوهشگران، گزارشگران و امثالهم، به تبع عنوانگذاری مناسب در نقش پدیدآوری، همواره امکان قرار گرفتن در انواع تشکلهای صنفی و حرفهای را دارند؛ اما بهسبب نبود تعاریف دقیق و درست از نقش خاطرهنویسان و خاطرهنگاران، زحمات فراوانی که آنها میکشند همواره پوشیده میماند و از عرصه حرفهایگری، که لازمه آیندهدار شدن این شغل و آثار منتشره است، دور میشوند. این یادداشت در تلاش است که از منظر دانش کتابداری و اطلاعرسانی، اهمیت داشتن نقش پدیدآوریِ مشخص را برای این گروه یادآور شود.
این نکته نیز گفتنی است در تمام حوزههای پدیدآوری، قوت و ضعف وجود دارد این مسئله سبب نمیشود که «نقش پدیدآوری» اشخاص با توصیفگرهایی مثل خوب و بد، یا ضعیف و قوی همراه باشد، یا اینکه اگر یک نویسنده در پدیدآمدن اثرش، متمایز از رویه متعارف عمل کند، الزامی ندارد که عبارتی به نقش پدیدآوریش در کتاب اضافه کند تا متضمن آن عمل باشد. مثلاً دو داستاننویس را فرض کنید که یکی، اثرش را در ششماه، فقط متکی به فرآیند خلاق ذهنی نوشته و دیگری اثرش را در شش سال، پس از انواع پژوهشهای میدانی، مطالعه مکتوبات منتشره و مصاحبهها و غیره نوشته است. هر دو داستاننویس هستند و هیچوقت قرار نیست دومی ذیل عنوانش درج کند: «تحقیق و نوشته فلانی»؛ چرا که کیفیت آثار را، پس از نشر، کتابخوانان و منتقدان، بهعنوان داوران آثار، مشخص میکنند نه توصیفگرهایی که ما به نقشها اضافه میکنیم. در این مثال هر دو نفر داستاننویس هستند و اگر فرهنگی برای داستاننویسان نوشته شود هر دو از یک صنف بوده و در این فرهنگ، جایگاه معتبری دارند حتی اگر یکی درضعف و دیگری در قوت نویسندگی باشد. همه مشاغل اینگونه هستند.
بنابراین همچنان که «کتاب داستان» ماحصل فعالیت داستاننویس است کتاب خاطره نیز، نتیجه فعالیت خاطرهنگار است. خاطرهنگار، در اثر خود هرچقدر، از کم و بیش، خرج کرده باشد چیزی بیشتر از یک کتاب خاطره خلق نکرده است و عنوانی بزرگتر از خاطرهنگار ندارد. پس، اگر اوج خاطرهنگاری آن است که خالق اثر، در مصاحبهای خلاق، تحقیقی کافی، تدوینی مناسب و نگارشی مؤثر، داشتههای ذهنی صاحب خاطره را روایت کند برای تمام اینها کافی است نقش وی در اطلاعات شناسنامهای کتاب، اعم از روی جلد، صفحه عنوان و صفحه شناسنامه، ذکر شود: «خاطرهنگار: فلانی»؛ و همچنان که در کتاب داستان وجود مقدمه مذموم است در کتاب خاطره ممدوح و حتی واجب است تا کیفیت و کمیت فعالیت خاطرهنگار، به قلم وی، در آنجا گزارش شود. چرا که در متن خاطرات، بهویژه خاطرات تکنگاشت، که روایت، از زبان صاحب خاطره منتقل میشود هیچ نشانی از خاطرهنگار و کاری که کرده است نخواهیم یافت.
3ـ اکنون «خاطرهنگاران جنگ»، در نبود جایگاه مستقل برای گونه خاطرات، بدون هیچگونه نامگذاری خاص و فقدان تشکلهای گروهی، مشغول فعالیت هستند. درحالی که فیالواقع، در عرصه نویسندگی و پدیدآوری آثار نوظهور جنگ، وزنهای به شمار میآیند. با یک حساب سرانگشتی تعداد این مؤلفان کتابهای خاطره، در عرصه جنگ تحمیلی، اکنون به بیش از چهل نفر رسیده است و بهزعم این نگارنده، آینده ادبیات عصر انقلاب اسلامی، نسبت مستقیم با کیفیت و کمیت آثار آنها دارد.
از آنجا که بخش عمده و تأثیرگذار این بدنه نویسندگی، در زمره کارشناسان «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» هستند، این دفتر به همراه انتشارات سوره مهر، بهنمایندگی از حوزه هنری، طی یکسال گذشته در تلاش بوده تا این گروه، هویتی مستقل و جایگاه حقوقی مناسبی پیدا کند. بدین سبب از اواخر سال گذشته (1390)، عبارت «خاطرهنگار» برای مجموعه فعالیتهای «مصاحبه»، «تحقیق»، «تدوین» و «نگارش» در اطلاعات پدیدآوری خاطرات منتشره دفتر ادبیات و هنر مقاومت جای گرفته است.
همچنین این ناشر، مباحث حقوقی منتسب به این گروه را به جد دنبال میکند تا متناسب با قواعد جاری کشور و قوانین حمایت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان، خاطرهنگاران نیز، که تا کنون، بهسبب رویه نادرست در مناسبات نشر، تحت الشعاع تلقی غیرواقع از نقش «صاحبان خاطرات» بودند، همچون سایر مؤلفان آثار، جایگاه درستی در مواجهه با قراردادهای نشر پیدا کنند. مسلماً در آینده نزدیک، با حرفهایتر شدن این گروه، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین کانونهای نویسندگی آثار جنگ، متولد خواهد شد تا ما شاهد شکلگیری رسمی «کانون خاطرهنگاران جنگ» باشیم. انشاءالله
نصرتالله صمدزاده