هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 68    |    13 ارديبهشت 1391

   


 

خاطرات جذاب و خواندنی در کتاب «وِری وقت جنگه»


چاپ هشتم جهنم تکریت و چاپ دوم مهمان صخره ها


«چه کسی قشقره‌ها را می‌کشد؟»


رونمایی از آثار جديد مركز اسناد مجلس شورای اسلامی


«بچه‌هاي كُفيشه» و «پرواز روی خاك» در نمایشگاه کتاب


پروژه تاريخ شفاهی براي آزادگان اجرا می شود


سبز و سپید و سرخ بر فراز ابوموسی


مجموعه مقالات «تاریخ شفاهی دفاع مقدس»


نیروی دلتا از پلی می تا طبس (Delta Force)


صنایع نظامی تهران در خاطرات محمد عرب


داستان «سگان»


کلیسای حضرت مریم در منطقه ریزرو به منبع الهام تاریخ شفاهی بدل می‏شود


به دنبال آرامش در دل شهری شلوغ


تاريخ شفاهی جنوب شرق‌آسيا ـ47


 



نیروی دلتا از پلی می تا طبس (Delta Force)

صفحه نخست شماره 68

صحرای طبس، پایان آرزوهای چارلی بکویث

پنجم اردبیهشت ماه 1359 (25آوریل1980م) سالروز حمله نظامیان آمریکایی به ایران و شکست و ناکامی در کویر طبس است. این حادثه در پی تسخیر سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام انجام شد. هدف از این تهاجم آزاد سازی گروگان‌ها و انهدام کامل سفارت آمریکا بود که با شکست در صحرای طبس عقیم ماند.
کتاب نیروی دلتا از پلی می تا طبس (Delta Force) نوشته سرهنگ بازنشسته، چارلی بکویث و دونالد ناکس (Charlie Alvin Beckwith (1929-1994) Donald Knox) ترجمه رضا فاضل زرندی از جمله خاطراتی است که به طور مفصل به مسئله آزاد سازی گروگانهای آمریکایی در ایران پرداخته است. این کتاب 1983 پس از واقعه طبس در آمریکا منتشرشد. در این کتاب طرح‌های مختلفی برای آزاد سازی گروگان‌ها مورد ارزیابی وبررسی قرار گرفته است. کتاب نیروی دلتا تا کنون در چاپ‌های مختلف منتشر شده است و نخستین بار در سال 1364 توسط انتشارات امیرکبیر به فارسی منتشر شد.
بخش عمده کتاب اختصاص به آموزش های نظامی چارلی بکویث فرمانده عملیات پنجه عقاب دارد. سرهنگ بکویث اهل آتلانتا در ایالت جورجیا است. او از دهه 1950 کار خود را در ارتش آمریکا آغاز کرد. او در کره و ویتنام حضور داشته و در 1962 در انگلستان دوره های ویِه هوابرد را گذراند و در اواخر دهه شصت به فکر ایجاد یک نیروی ویِژه برای شرایط نامتفاوت افتاد که بعدها با نام دلتافورس شناخته شد.

در این کتاب خواننده با ماموریت‌ها و مانورهای سخت نظامی آشنا خواهد شد. انگیزه وی از نوشتن کتاب نیروی دلتا بیان خاطراتی از نحوه شکل گیری نیروی دلتا وتشریح عملیات حمله به سفارت آمریکا در ایران بخاطر آزاد سازی گروگانها است. کتاب در 47فصل و461صفحه مصورتدوین شده است.از فصل 31به بعد به اشغال سفارت آمریکا در تهران اختصاص یافته است و به مرور به نحوه طرح و شکل گیری عملیات نجات گروگان‌ها پرداخته شده است. اولین خبری که در مورد ایران در این خاطرات وجود دارد در صفحه290 درباره اشغال سفارت آمریکا است. بکویث نوشته است: "من مشغول مطالعه اخبار رویتر و آسوشیتدپرس درباره اشغال سفارتخانه آمریکا در ایران بودم. در مقر دلتا این احساس وجود داشت که نیروی دلتا در این ماجرا نقشی خواهد داشت."(ص291) در واقع با انتشار خبر تسخیر سفارت آمریکا نخستین مسئله ای که به ذهن فرمانده عملیات پنجه عقاب می رسد نقش نیروی دلتا در این مسئله است که از نظر وی این عملیات سخت و مشکل است.
"...تقریبا یک هزار مایل،از کویر ایران باید طی می شد و بعد مساله خود حمله بود که باید علیه یک مجتمع ساختمانی که بشدت محافظت می گشت و در مرکز شهری مملو از چهار میلیون دشمن واقع شده بود صورت می گرفت. این عملیات شبیه انتبه) (Operation Entebbe یا مگادیشو  (Mogadishu) نبود بلکه بسیار مشکل به نظر می رسید."(ص293)

اطلاعات
اCharles Beckwithز مسائل خواندنی در نیروی دلتا،‌ چگونگی دست یابی به اطلاعات برای حمله به سفارت است. در خاطرات چارلی بکویث نحوه جمع آوری اطلاعات قابل تامل است. در واقع کمبود اطلاعات بزرگترین مشکل این طرح بوده است.
"بدون وجود مامورین اطلاعاتی آمریکا در ایران،جمع آوری اطلاعات کند و خسته کننده بود. تهران جایی است که آمریکا در نوامبر 1979م در آن حضور داشت اما اکنون هیچ مامور اطلاعاتی آمریکا در آنجا نبود.سازمان سیا برای استقرار یک نفر در تهران تلاش می کرد، اما این کار مدتی وقت می گرفت مشکل این بود که فقط آموزش و جایگزین کردن یک مامور پنج تا هفت سال طول می کشید."(ص309) بنابراین هرگونه اخبارمنتشر شده و حتی مصاحبه با کارمندان سابق سفارت یا مسافرین وارد شده به آمریکا و مستند سازی گفته ها و بیان شرایط و وضعیت تهران در سال 1359 مهمترین منابع اطلاعاتی عملیات پنجه عقاب تشکیل می دادند.
شبها، همه ما برنامه اخبار شبکه تلویزیون را تماشا می کردیم، بخش‌های مربوط به ایران ضبط می‌شد و بارها و بارها نمایش داده می شد. این اخبار حاوی اطلاعات بسیار با ارزشی بود.تلویزیون هر چیزی را به طور واقعی نشان می داد.برای مثال خیابان روزولت (شهید مفتح) در صفحه تلویزیون مانند خطوط روی یک نقشه یا نقاط نامعلوم در یک عکس سیاه و سفید کهنه نبود بلکه به طور واقعی و با رنگ‌های زنده مشاهده می شد."(ص315)
یکی دیگر از شیوه های جمع آوری اطلاعات در این عملیات استفاده از مستشارانی است که در ایران خدمت کرده اند.سرلشکر فیلیپ سی گاست Philip C. Gast چند ماه به عنوان مستشار بلند پایه نظامی در ایران بسر برده بود وی گفته است: من چیزی درباره عملیات ویژه نمی دانم اما درباره ایران چیزهایی می دانم و می توانم در این عملیات مفید باشم. وی به اردوگاه اسموکی Smoky رفته و هویت افرادی را که قبلا در سفارت آمریکا در ایران کارکرده بودند مشخص کرده و پس از پیدا کردن این افراد،  به سئوالات طرح شده آنها پاسخ داده اند.
از دیگر شیوه های جمع آوری اطلاعات تصاویرهستند. عکس‌ها و گفته‌های افراد مهمترین منابع اطلاعاتی ورود به ایران محسوب می شوند. براساس خاطرات بکویث: "یکی از چیزهای که عکسها روشن کردند وجود تیرکها بود.پاسداران انقلاب یا شبه نظامیان به فرض اینکه آمریکا ممکن است بری نجات گروگان‌ها از بالگرد استفاده کند، در محل های در داخل محوطه که امکان فرود بالگرد در آنجا وجود داشت تیرک‌هایی نصب کرده بودند."(ص343)

طرح ها
اگر در طرح های مربوط به راه‌های نفوذ به داخل ایران تامل شود چنین نتیجه گرفته می شود یا نیروی دلتا قدرت برتری بوده است یا اینکه اطلاعات دریافتی برای عملیات صحیح نبوده اند.فرماندهان دلتا درباره جزئیات ورود و خروج به ایران ماهها مطالعه نموده بودند. ولی هیچ وقت به شرایط کویرهای ایران آشنا نبوده وبزرگترین مشکل این گروه عدم توجه به کویرایران و امکان طوفان های شن بوده است.
در بررسی طرح های پیشنهادی برای نفوذ به سفارت آمریکا در تهران در کتاب نیروی دلتا چند طرح پیشنهاد شده است.
یکی از این طرح ها توسط یک سرتیپ نیروی هوایی پیشنهاد شده است بدین شرح که: "دلتا پس از فرود با بالگرد،به وسیله دوچرخه از خیابان‌های تهران عبور کند و هیچ کس به شما آزاری نخواهد رساند." بکویث معتقد است: "صحبت‌های این شخص مرا به وحشت انداخت. او قبلا در ایران زندگی کرده بود من نمی دانم که آیا او واقعا اطلاعات بسیار خوبی داشت، یا من حرف‌هایش را درک نمی کردم."
یکی دیگر از راههای پیشنهادی این بود که دلتا با چتر در اطراف تهران فرود بیاید،گروگان‌ها را آزاد کند و تمام آنها را از طریق خشکی، با فرار و اختفا، خارج کند. فرمانده عملیات در تشریح این موضوع نوشته است."من شخصا نمی توانستم تصورش را هم بکنم که یک گروهان را مدت شش ماه،دوسال و یا هرمدت دیگر در ایران بچرخانم تا بتوانم او را به آمریکا بازگردانم."به نظر نویسنده این نظرات مضحک به نظر می رسید و شاید آنها نتایج هیجان تب آلودی بود که رسانه‌ها در ما ایجاد کرده بوده‌اند."(ص333)
از دیگر راه‌های که به آن اشاره شده است این است که نیروی دلتا با کامیون از مرز ترکیه وارد ایران شود که با توجه به کنترل های شدید مرزی این موضوع رد شده است.

نیروها
کل افرادی که در عملیات پنجه عقاب شرکت دارند 132نفر هستند که در قالب گروه‌های مختلف سازماندهی شده اند:
1- عنصر قرمز،چهل نفر شامل اسکادران A و ماموریت آنها از بین بردن نگهبانان در پارک موتوری سفارت و آزاد کردن همه گروگانهای زندانی بود.
2- عنصر آبی، چهل نفرشامل بخشی از اسکادران B که توسط سرگرد فیچ  Fitch فرماندهی می شود و وظیفه آنها پاکسازی اتاقها و آزاد سازی گروگانها است.
3- عنصر سفید شامل سیزده نفر از اعضای رکن و ستاد فرماندهی که وظیفه آنها  و حفظ امنیت خیابان‌های اطراف سفارت بوده است.
علاوه برافراد فوق دو امیر ایرانی، دوازده راننده،یک تیم دوازده نفره از مترجمین و یک تیم مخصوص ضربت شامل 13 نفر در این عملیات، حاضر بوده اند.
شمار نیروهایی عمل کننده در جریان حمله به سفارت 93نفر ذکر شده است.(ص404)
عملیات تا کویر اول(طبس)طبق برنامه پیش رفته است ولی برخورد دو تا از بالگردها با توفان شن در حوالی کرمان شرایط را پیچیده کرده است.چنین به نظر میرسد که فرماندهان دلتا با تاخیری که به وجود آمده،‌ کنترل شان را از دست می دهند.در واقع ترس و ناتوانی خلبانان بالگردها در مواجهه با توفان شن موجب شده تا امیدی به ادامه ماموریت نداشته باشند و توفان شن تمام تمرکزو تصمیم گیری آنها را تغییر داده بود.
بکویث از قول یکی از خلبانان بنام پاول Powell نوشته است. "نمی دانید برمن چه گذشته است. با بدترین توفان شنی که تا کنون دیده بودم مواجه شدیم. بسیار دشوار بود. پیش خود فکر کردم مطمئن نیستم که بتوانم عملیات را انجام دهیم.”(ص423)
تاخیر 90دقیقه ای بالگردها در رسیدن به صحرای طبس موجب می شود تا عملیات با تاخیر شروع شود ضمن اینکه فرمانده عملیات از روشن شدن هوا واهمه داشته است. در جریان سوخت گیری یکی از بالگردها، برخورد با هواپیما سی -130 موجب انفجار عظیمی می شود .بکویث شرایط به وجود آمده راچنین بیان کرده است.
"...ساعت تقریبا دو چهل دقیقه بعد از نیمه شب بود. تعدادی از خلبانان سی-130ها موتورهایشان را گرم می کردند و گرد و غبار در اطراف پراکنده می شد. در میان تندباد، یکی از بالگردها را دیدم که از زمین بلند شد و به سمت چپ کج شد و به آرامی به عقب خزید.سپس صدای مهیبی بلند شد...بالگرد سرگرد جیمز شافر James Schaefer  به سی -130 که در شمالی ترین قسمت ایستاده بود برخورد کرد."
در کتاب نیروی دلتا از پلی می تا طبس بارها از سری بودن عملیات مطالبی گفته شده است بعد از حادثه مزبوریکی از روزنامه های داخل ایران با طرح چند سئوال به مسائلی اشاره می کند که قابل تامل هستند:
1- دو روز پیش از حمله، 3اردبیهشت، فرمانده نیروی هوایی به فرودگاه‌های شیراز، مشهد، قم و بقیه مناطق استراتژیک فرمان داده بود تا ضد هوایی های خود را از کار بیندازند. چرا؟
2- در ساعت 22و45 دقیقه روز پنج شنبه،4 اردیبهشت، راداردربند هواپیمایی را در حال پرواز دیده و جریان را به فرماندهی گزارش داده بود.اولین گزارش ها پس از فرود اولین هواپیماها در طبس نیز به تهران رسیده بود به چه دلیل هیچ گونه عکس العملی وجود نداشته است؟
3- آیا درست است که پرسنل ضد هوایی مشهد به طور ناگهانی به مرخصی فرستاده شده بودند؟ و...(مولویان،رها: "با چشم باز،طبس." تهران.روزنامه ایران.1388.ص46)
این عملیات از جمله ناکامی های نظامیان آمریکایی محسوب می شود در بخش پایانی کتاب چارلی بکویث یاس و ناامیدی را چنین بیان نموده است:"در تمام طول راه بازگشت به مصیره (در ساحل عمان) احساس پوچی و پژمردگی می‌کردم. آه، آه. یاس بروجودم سایه افکنده بود.گریه ام گرفت...خودم را بسیار حقیر احساس می کردم.نمی توانستم صحبت کنم، یا هیچ کاری انجام دهم، فقط احساس می کردم  که دیگر آبرویی برایم باقی نمانده بود...این یک شکست بود. باعث سرافکندگی کشور مابود.ما هشت مرد خوب و شجاع را از دست داده بودیم...."(ص434) با شکست عملیات پنجه عقاب کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در پیامی این شکست را قبول می کند ولی قول می‌دهد برای آزادسازی گروگان‌ها تلاش خواهد کرد.

غلامرضا آذری خاکستر



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.