(1308ش. تهران ـ [1389ش. تهران] ) نويسنده، روزنامهنگار
محمد باقرسادات آل احمد، ملقب به شمسالدين، برادر جلال آل احمد، در تير ماه 1308ش، در خانوادهاى روحانى، در محله پاچنار تهران، به دنيا آمد. سيد احمد، جدّ او، روستازادهاى اهل اورازان بود. پدربزرگش، محمدتقى اورازانى، در كودكى براى تحصيل علوم دينى از روستا به قم آمد، و سپس به نجف رفت. پس از مراجعت، در تهران اقامت گزيد. سيد احمد حسينى طالقانى، پدر شمس، تا پايان عمر هشتاد سالهاش در تهران زندگى كرد. شمس كوچكترين فرزند خانواده و پنج سال از جلال كوچكتر بود. برادر بزرگش، محمدتقى، كمال الدين، منصب امامت جماعت شيعيان نخاوله مدينه و نمايندگى مراجع تقليد زمان (اصفهانى، بروجردى) را داشت. وى در 1330ش در پنجاه سالگى، بر اثر سمى كه به او خورانيدند درگذشت (آل احمد، از چشم برادر، 37). شمس در دوران كودكى نزد زن مؤمنى قرآن آموخت. در 1315ش به دبستان ثريا رفت و دوره ابتدايى را در اين مدرسه و سپس مدرسه مولوى به پايان برد. از 1322 تا 1329ش دوره متوسطه را در دبيرستانهاى مروى و دارالفنون گذراند. در اوايل 1324ش به تشويق ناصر خموش، معلم ورزش خود، با وجود كمى سن به عضويت «سازمان جوانان حزب توده» درآمد (همان، 308). سپس به دانشگاه تهران راه يافت و در رشته فلسفه و همچنين دردانشسراى عالى در رشته علوم تربيتى و روانشناسى به تحصيل پرداخت و در هر دو رشته فارغالتحصيل شد. وى دوره فيلمبردارى و سناريونويسى را نيز در دانشگاه سيراكيوز امريكا گذرانيد («هديهاى از...»، 1). در 1336ش به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد. از 1336ش تا 1340ش، در قزوين به تدريس اشتغال ورزيد و سپس به دبيرستان خاقانى تهران منتقل شد. شمس تا 1356ش كه بازنشسته گرديد، درسهاى ادبيات، علوم اجتماعى، فلسفه، روانشناسى، و جامعهشناسى تدريس كرد. عمده فعاليتهاى اجتماعى وى در دوران جوانى روزنامهنگارى و همكارى در چاپ و نشر كتاب، به ويژه آثار جلال، بوده است. در اين باره مىنويسد: «روزنامهنگارى را از سال 1325 شروع كردم، وقتى كه هفده ساله بودم» (همانجا). در آن دوره، جلال سمت سردبيرى مجله نامه مردم (معروف به مردم)، ارگان هيئت اجرائيه حزب توده، را داشت و شمس يار و كمك او بود. شمس تا 1343ش هر از چند گاهى نوشتههايى از خود در روزنامههاى شرق ميانه، شاهد، نيروى سوم، كيهان و مجلههاى بامشاد و كتاب ماه و آرش به چاپ مىرساند. ولى بيشتر نوشتههاى وى افتخارى بود و حقالتأليف نمىگرفت (همانجا). نيروى سوم ارگان حزب زحمتكشان بود كه شمس در سالهاى 32-1330ش سردبيرى آن را به عهده داشت. مدتى نيز در شاهد، به جاى جلال آل احمد و محمود عنايت، اداره ستون «كندوكاوها» را، كه جلال افتتاح كرده بود، به عهده گرفت. او در آن نوشته به بررسى جرايد سالهاى 1329 و 1330ش مىپرداخت (آلاحمد، از چشم برادر، 231). چند مدتى هم با كيهان هفته همكارى داشت، كه حدود سى شماره آن با مطلبى به نام «كشكول» نشر يافت كه شمس آن را تهيه و تنظيم مىكرد اما امضا پاى آن نمىنهاد (همان، 487). همچنين، در انتشار دو شماره كيهان ماه، به سردبيرى جلال آل احمد، كه فقط دو شماره انتشار يافت، همكارى داشت (همان، 229). چندى نيز مصحح و غلطگير مجله انديشه نو، به سردبيرى انورخامهاى، گرديد كه فقط سى شماره از آن منتشر شد. اين مجله در بهمن 1327، تعطيل گشت (همان، 462). شمس يك چند مسئوليت خدمات فنى مجله نقش و نگار را، كه مديريتش با سيمين دانشور ـ همسر جلال ـ بود، (1334ش) برعهده داشت (همان، 227). وى و سيمين دانشور و پرويز داريوش و ابراهيم گلستان چند تن وصىّ جلال آل احمد در چاپ و انتشار آثار او هستند (همان، 426).
شمس در كار تحقيق و تتبع ادبى و اجتماعى و اقتصادى جلال، كه محصول آن كتاب تاتنشينهاى بلوك زهرا است با وى همكارى داشته؛ از جمله عكسهاى كتاب را شمس تهيه كرده است (وثوقى «تات نشينهاى بلوك زهرا»، 351-353). كتاب كارنامه سه ساله به قلم جلال نيز به وى تقديم شده، چه در تحقيق و جستوجوى جلال، كه نيمى از كشور را زير پا نهاد، با وى همراه بوده است (آلاحمد، از چشم برادر، 293). وى ترجمه قمارباز داستايوفسكى را كه جلال در 1327 ش به انجام رساند، با يارى بهمن نوايى، ويراستارى فنى كرد و با دو صفحه مقدمه كه بر آن نوشت در 1363ش در انتشارات فردوسى منتشر ساخت (همان، 251). در 13 آبان 1332ش در پىانتشار غربزدگى، او و جلال دستگير گرديدند. جلال شب همان روز سيزدهم، بر اثر اقدامات سيمين دانشور، آزاد شد؛ اما شمس به همراه دو تن از كارمندان «رواق» (حبيب عاقبت به خير و جواد ياسينيان) نزديك به بيست روز در توقيف و حبس شهربانى كل كشور به سر برد(همان، 265). وى در 1356ش با موافقت سيمين دانشور و پرويز داريوش، به هزينه پسانداز مختصر فرزندانش، شخصاً اقدام به احياى انتشارات رواق كرد و در كمال احتياط، چهار كتاب كم حجم جلال را براى انتشار آماده ساخت (همان، 270). خود نوشته است كه وظيفه راهاندازى دوباره رواق را پرويز داريوش و همسر جلال به عهده او نهادند و وى بدان امر اقدام كرد (همان، 494).
در آغاز كار كتاب ماه شمس، به سمت سردبير، به همكارى با شوراى نويسندگان مجلّه، جلال، سيمين دانشور و پرويز داريوش، پرداخت (همان، 487). در 1360، با رضايت دانشور، كتاب سنگى بر گورى نوشته جلال را به چاپ سپرد. اين اثر در 1342ش به قلم خود نويسنده بازنويسى شد (همان، 277).
شمس پس از انقلاب مدتى كوتاه، سردبير روزنامه اطلاعات گرديد. او پيش از انقلاب عضو كانون نويسندگان بود، اما پس از انقلاب، از عضويت استعفا داد («پيش درآمد»،3). وى جزو نخستين كسانى است كه به عضويت شوراى انقلاب فرهنگى برگزيده گرديد («هديهاى از...، 1).
شمس و همكارانش نهضتى را به نام «جنبش براى آزادى» در آغاز به مثابه جنبشى ادبى، و سپس پايگاهى براى مبارزه سياسى بنيان نهادند («گفتگو ـ ديدار با شمس آل احمد»، 24).
آثار: 1- از چشم برادر، قم، كتاب سعدى، 1369ش، (درباره زندگانى و آثار جلال آل احمد). 2- حديث انقلاب، ج1 با نام «آزادى و مرزهايش» تهران، حوزه هنرى، چ سوم، 1372ش و ج 2 با نام «استقلال فرهنگى» تهران، حوزه هنرى، چ دوم، 1373ش. 3- طوطىنامه يا جواهر الأسمار، عمادبن محمد الثغرى، به اهتمام شمسالدين آل احمد، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352ش. 4- عقيقه، تهران، آبان، 1355ش (مجموعه داستان). 5- گاهواره، تهران، آبان، 1352ش. (مجموعه داستان).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ: آل احمد، شمس، از چشم برادر، قم، كتاب سعدى، 1369ش؛ همو، «از ميان نامهها»، تاريخ و فرهنگ معاصر، س 6، شم 3 و 4 (پاييز و زمستان 1376ش)، 509؛ همو «تكنيك و محتوى در قصهنويسى»، كيهان، شم 13161 (4 آبان 1364 ش)، 12؛ اكبرى صحّت، جليل، «ناگهان زود، دير مىشود»، ايران، شم 272 (13 دى 1374ش)، 12؛ «اوستا همه را دوست مىداشت»، شعر، شم 3 و 4 (خرداد و تير 1372ش)، 79؛ برزين، مسعود، شناسنامه مطبوعات ايران از 1215 تا 1357ش، تهران، بهجت، 1371ش؛ «پيشدرآمد»، اميد ايران، شم 20، شم مسلسل 1012 (28 خرداد 1358)، 3؛ خبرگزارى پارس، بولتن شم 93 (5 تير 1359ش)؛ دهباشى، على، «معرفى كتاب»، عدالت (6 دى 1359ش)، 6؛ سميعى، احمد، طلوع و غروب دولت موقت، تهران، شباويز، چ دوم، 1371ش؛ «شمسآل احمد و كتابهاى تازه»، كيهان فرهنگى، س 11، شم 5 (مرداد 1373ش)، 71؛ فرهنگ ناموران معاصر ايران، زندگىنامه خودنگاشته؛ كيانورى، نورالدين، خاطرات، تهران، موسسه تحقيقاتى و انتشاراتى «ديدگاه»، 1371 ش؛«گفتگو ـ ديدار با شمسآل احمد»، اميد ايران، شمـ 21؛ مولوى، فرشته، كتابشناسى داستان كوتاه (ايران و جهان)، تهران، نيلوفر، 1371ش؛ نجاتى، غلامرضا، تاريخ سياسى بيست و پنج ساله ايران، ج 2، تهران، رسا، چ دوم، 1371ش؛ وثوقى، ناصر، «تات نشينهاى بلوك زهرا»، انديشه و هنر، شم 5 (1337ش)، 351-353؛ «هديهاى از استاد شمسآل احمد به ندا»، نداى يزد، شم مسلسل 194 (6 شهريور 1368ش)، 1؛ «يادمان شادروان استاد اوستا»، سخنگو، شم 9 (1370ش)، 4 - 5.
نویسنده: ابوالقاسم رادفر
منبع: فرهنگ ناموران جلد اول صفحه 313