چکیده
خاطره، از جمله مواد و مصالح مورخ در تحقیق تاریخی و همچنین، بنیاد تاریخ شفاهی، به عنوان روشی متفاوت در تاریخنگاری، میباشد. خاطرهنگاری با شیوهها و قالبهای مختلف، سابقهای طولانی در تاریخ فرهنگ و ادب ایران دارد. در سالهای اخیر، به دلایل متعدد، در میان طیف وسیعی از رجال و شخصیتها، سنت قدیمی خاطرهنویسی در اشکال گوناگون آن، رواج یافته است. از سوی دیگر، فرآوردههای روش علمی تاریخ شفاهی، به عنوان یکی از جدیدترین روشهای گردآوری دادههای تاریخی مورد نیاز مورخان و محققان تاریخ، جامعهشناسی و روانشناسی، رو به افزایش نهاده است. در این میان، برخی، عنوان تاریخ شفاهی را بر انواعی از خاطرات نیز اطلاق مینمایند. بنابراین، شناخت خاطره، خاطرهنویسی و تاریخ شفاهی؛ به منظور بررسی تطبیقی و مقایسه تحلیلی این دو، ضرورت دارد. پرسش کلیدی، این است که آیا اطلاق عنوان تاریخ شفاهی بر انواع خاطره (خودنگاشت، دیگرنگاشت، مکتوب و شفاهی) از نظر علمی صحیح است؟ این، در حالی است که خاطرهنویسی و تاریخ شفاهی از ابعاد ماهیتی، سازوکار و کارکرد؛ تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند. این مقاله، بر آن است تا با ارائه تعاریف رایج خاطره، خاطرهنگاری و انواع آن، به تشریح کارکردها و مقایسه ویژگیها، تمایزها و تفاوتهای خاطرهنگاری با تاریخ شفاهی، بپردازد. افزون بر این، اشاره کوتاهی هم به حافظه، به عنوان ظرف خاطره شده است.
کلیدواژهها
حافظه/ خاطره خاطرهنگاری / زندگینامه / روایت / تاریخ شفاهی
مقدمه
مورخان معاصر، نقش افراد را در وقوع حوادث به کلی نفی نمیکنند. امروزه یکی از رایجترین مواد تاریخنگاری، نوشتن زندگینامه یا شرح حال است که خواندن آن در بین مردم عادی طرفداران زیادی دارد. زندگینامهها، فینفسه تأکید بر نقش افراد در گذشته و وقایع آن زمانهاست. با این حال، مورخان هنوز هم با نگاهی احتیاطآمیز به زندگینامهها مینگرند.
از انواع شرححالنویسی و از منابع اولیه تاریخنگاری، زندگینامه خودنوشت است. هر چند باید توجه داشت که به آنها باید با دیده احتیاط نگاه کرد و اصول و معیارهای نقد تاریخی را به دقت در موردشان اجرا کرد و از قابل اعتماد بودن آنها مطمئن شد. وقتی کسی درباره خود دست به قلم میبرد، به طور طبیعی خودش را دستکم در شرایط مطلوبی به نسل آینده نشان میدهد. تقریباً در خودنوشتنامهها و مجموعه خاطرات تکنگاشت، موارد متعددی از واقعنمائی و یا دفاع از خود نیز دیده میشود. با این حال، واقعیاتی هم در آنها میتوان یافت؛ هرچند برخی از آنها واقعیتر از بقیه به نظر برسند.
از سوی دیگر، زندگینامه اعم از خاطره است و خاطره، گونهای زندگینامهنویسی است. خاطره، حاصل تجربه شخص نویسنده یا صاحب خاطره است. اما زندگینامهنویس، ممکن است سالها بلکه قرنها با کسی که زندگیاش را نوشته یا مینویسد، فاصله داشته باشد. در زندگینامهنویسی، خاطره یکی از منابع مهم و عمده زندگینامهنویس به شمار میآید. از جمله نواع زندگینامهها، زندگینامههای ادبی است. در تاریخنگاری اسلامی، تراجم احوال با زندگینامه، از اشکال و عرصههای مهم بوده است.
نخستین نکته در بحث خاطره، شناخت حافظه، به عنوان ظرف و محمل هر خاطره و روایت، در خاطرهگوئی، خاطرهنویسی و تاریخ شفاهی، میباشد. از یاد، خاطر و یا حافظه، به عنوان توانائی انسان در یاد آوردن و بخشی از ذهن به منظور یادآوری، نام برده شده است.
(Cambridge, 2005, memory) در دانشنامه بریتانیكا، در تعریف حافظه (Memory) آمده است: «حفظ و بازیابی تجارب گذشته در ذهن انسان ـ كه با فرایند یاد آوردن و برعكس آن فراموشی، قابل تطبیق است. حفظ و بازیابی تجارب گذشته در ذهن انسان، كه تأثیر این تجارب بر رفتارهای ثانویه (بعدی)، شاهدی بر عمل یادآوری نامیده میشود.»(2002,Memory)
حافظه را به سه بخش: ثبت حسی، انباره كوتاهمدت و انباره بلندمدت، تقسیم كردهاند. كانالهای حسی خصوصاً حس بینائی، ثبتهای اولیه را دریافت میكنند و موجب میشوند كه ثبت حسی به عنوان عنصری مجزا در حافظه تشخیص داده شود. چنانچه اطلاعات در مدت كوتاه چند هزارم ثانیه مورد توجه واقع نشوند، از بین میروند. حافظه كوتاهمدت یا حافظه كاری، دومین نظام حافظه است كه در آن، زمان از بین رفتن اطلاعات، طولانیتر از حافظه حسی است و تخمین این زمان مشكل است. زیرا تحتتأثیر كنترل آزمودنی میباشد. ولی شواهدی وجود دارد دال بر این كه اگر تكرار و تمرین نشوند، ظرف مدت كوتاهی (15 تا 30 ثانیه) از بین میروند. مقدار و نوع اطلاعاتی كه از حافظه كوتاهمدت به حافظه بلندمدت منتقل میشود، به پردازش كنترلشدهای نیاز دارد؛ هرچند اطلاعات موجود در حافظه كوتاه مدت نیز به صورت كنترل نشده به حافظه بلندمدت انتقال مییابد. (كرمی نوری، 1383، صص 15 ـ 16)
هر حافظه، دارای سه مرحله یادگیری، نگهداری و بازیابی اطلاعات میباشد:
1. یادگیری: در این مرحله ـ كه رمزگردانی، درونداد و ثبت نیز نامیده میشود ـ اطلاعات جدید وارد نظامهای حافظه میشوند. دو نوع پردازش اطلاعات، یادگیری ارادی، هوشیارانه و غیرارادی یا تصادفی، در این قسمت دیده میشود.
2. ذخیرهسازی یا نگهداری: مرحله پس از یادگیری و مرحله قبل از بازیابی است. در این مرحله، عوامل گوناگونی مانند زمان سپری شدن میان مرحله رمزگردانی و مرحله بازیابی یعنی فاصله زمانی و رویدادها و حوادث جدید كه در این فاصله رخ میدهد؛ تأثیرگذار هستند.
3. بازیابی یا برونداد: استخراج و بیرون كشیدن اطلاعات از حافظه یا مرحله آزمون، با توجه به نوع اطلاعات و انواع حافظه، به شیوههای گوناگون صورت میگیرد. بازیابی آشكار، یعنی این كه آزمودنی به طور آگاهانه و هوشیارانه به مواد یادگرفته قبلی بازمیگردد و آنها را به یاد میآورد؛ و بازیابی نهان به معنای نبود آگاهی و هوشیاری درباره اطلاعات قدیمی در قیاس با اطلاعات جدید. (كرمی نوری، 1383، صص 22 ـ 25)
در میان انواع حافظه، حافظه شاهدان عینی در خاطرهگوئی و تاریخ شفاهی، كاربرد دارد. زیرا حوادث و اتفاقات مربوط به حافظه شاهدان عینی، از دیگر حافظههای روزمره در زندگی واقعی مهمتر هستند. برای بسیاری از هدفهای روزمره، نیازی نیست كه حافظه به طور دقیق عمل كند. فرد، به اجمال گفتگوهای روزمره خود را به یاد میآورد و در زمینه جا، مكان و زمان اتفاقات و حوادث روزمره یك نظر تخمینی دارد؛ جزئیات دقیق این اطلاعات با هدفهای مهمی ارتباط ندارند. بسیاری در این حافظه به نامها، نشانیها و زمانها توجه هشیارانهای ندارند و به ندرت لازم است كه اطلاعات به طور كامل و صد در صد صحیح و كامل باشد.
در حالی كه در حافظه شاهدان عینی، جزئیات دقیق حوادث و رخدادها اهمیت خاصی دارند؛ اما دشواری اینجاست كه در حافظه شاهدان عینی نمیتوان بین آنچه واقعاً از یك صحنه حادثه دیده شده با آنچه بعداً در حافظه شنیده یا تصویر شده، تمایز زیادی قائل شد و دیدههای واقعی را از غیرواقعی جدا ساخت. پرسشهای هدایتكننده، گمراهكننده یا حتی اشارههای خیلی جزئی، ممكن است خطاهائی در فراخوانی بعدی حوادث به وجود آورد. این یافتهها از این جهت مهماند كه روال و روند مصاحبهها را با شاهدان عینی نیز باید مورد توجه دقیق قرار داد.
حافظه فلاش بالب یا پرتوافكن نیز جنبهای خاص از حافظه شاهد عینی است كه به یادآوری روشن و همراه با جزئیات حادثهای مهم، غمانگیز، تعجبآور و هیجانآور مربوط میشود. (كرمی نوری، 1383، صص 291 ـ 302) از آنجا كه اطلاعات و جزئیات خاصی از این حوادث همواره و بدون تغییر در حافظه باقی میماند، در بازیابی خاطرات به هنگام نگارش، روایت، گفتگوها و مصاحبه تایخ شفاهی، به آن رجوع میشود.
خاطره و خاطرهنگاری
گاه خاطره و خاطر یا حافظه را، یك میانگارند. در صورتی كه «خاطره گرچه از جهت دلالت مفهوم و ساخت، متكی و مبتنی بر خاطر است و حتی گاهی آن را معادل خاطر دانستهاند، مستقلاً دارای معناست. خاطره، بخشی از محفوظات است كه از برجستگی و ویژگی خاصی برخوردار باشد.» (واحد كلهر، معادیخواه، 1364، ص 143)
شكل كنونی واژه فارسی خاطره و ریشه اصلی آن، همچون بسیاری از كلمات دیگر، تازی است. كلمه خاطره، در لغت به «اموری كه بر شخص گذشته باشد و آثاری از آن در ذهن شخص مانده باشد، گذشتههای آدمی، وقایع گذشته كه شخص آن را دیده یا شنیده است، دیدههای گذشته یا شنیدههای گذشته»؛ معنا و تعریف شده است. (كمری، 1383، ص 26)
خاطره، مظروف و محتوائی است كه در ظرف ذهن (خاطر / حافظه) میگنجد و حتی ممكن است بخش مهمی از خاطر را به تسخیر خود درآورد. از آنجا كه همه داشتهها و انباشتههای ذهنی، ماندگاری و اعتبار یكسانی ندارند، بسیاری از آموختهها و یافتههای حصولی، رفته رفته دستخوش كمرنگی و فراموشی میشوند. اما خاطرهها چون حاصل بازتاب دیدهها، كردهها، گفتهها و شنیدهها و نتیجه تجربی حضوی و زیست عملی و تعلق باطنی بشرند، به آسانی از یاد نمیروند و چنانچه زمینه تداعی آنها فراهم شود، پس از سالها، غبار از چهره برمیگیرند و خود را مینمایانند.
از اینرو، خاطره را میتوان به جهتی، انفعال و بازتاب ذهن در برابر رویدادهائی دانست كه در حافظه جای گرفتهاند، یا نتیجه یادآوری آنچه در ذهن است، به شمار آورد. در هر حال، خاطره، رویدادی است كه شایستگی ثبت و ماندگاری در ذهن را یافته است. (كمری، 1383، صص 28 ـ 29)
با توجه به این تعاریف، خاطره عبارت است از حوادث، رویدادها و حتی سیر عادی زندگی روزمره كه با گذشت زمان، در قسمتی از ذهن جای گرفته و ماندگار شده است، به نحوی كه در هر لحظه از زمان حال و بنا به نیاز شخص و یا به طور غیرارادی، به یاد میآید و در برابر فرد جان میگیرد. در این میان، خاطرات آن بخش از وقایع كه نقش مهمی در زندگی بازی كرده است، هرچند مدت زیادی از زمان وقوع آن گذشته باشد، همواره در ذهن زندهاند و هرگاه صاحب خاطره در یادآوری آن اراده نماید، همچون روز اول در خاطرش به یاد خواهد آمد؛ گوئی لحظهای بیش از آن نگذشته است و به یادآورنده، همواره میتواند شرح كموبیش دقیق و كاملی از آن، با ذكر جزئیات بیان نماید. (قانونی، 1387، ص 15)
از نظر ادبی، خاطرهنویسی، گونهای زندگینامهنویسی محسوب میگردد. (شمیسا، 1373، ص 259) به نظر آزبورن، زندگینامه، داستان زندگی فرد یا بخشی از زندگی اوست كه كس دیگری آن را نوشته باشد. اما خاطرهنگاری گونهای شرح حال و داستان زندگی خود آدم یا نویسنده به قلم خودش است. (1387، صص 33، 16) خاطرهنویسی، یكی از انواع ادبی و شكلی از نوشتار است كه در آن، نویسنده، خاطرات خود را یعنی صحنهها یا وقایعی كه در زندگیاش روی داده، در آنها نقش داشته یا بیننده آنها بوده، بازگو میكند. (دهقان، 1386، ص 137)
برخی، خاطرهنویسی را در معنای عام آن، نه تنها یادآوری و نگارش دیدهها، بلكه شنیدهها هم دانستهاند كه در آن، علاوه بر زمان و مكان وقوع خاطره، به ارزیابی چگونگی وقوع آن نیز میپردازد. (كمری، 1373، صص 13 ـ 14)
گرچه خاطره زائیده و متأثر از واقعیت بیرونی و عینی است، ولی حفظ و ماندگاری آن ناشی از عواطف فردی است. تشخیص، بازخوانی و بازیابی خاطرات را، میتوان در آواها (خصوصاً گفتارها: شفاهیات، نقلها) نقش و نگارها، نوشتهها، اشیای مادی و مكانها ملاحظه كرد. در این میان، «بیش از همه به آثار مكتوب یا خاطرهنگاشتهها، به جهت غلبه تدریجی و سیطره غالب، توجه شده است؛ تا آنجا كه واژه خاطره و خاطرات، معمولاً خاطرات مكتوب را به ذهن متبادر میكند. گوئی این شكل خاص از خاطرات، با تمامی اشكال آن برابر دانسته شده است. گرچه پیدائی آواها، كلام و گفتار بر نقش و تصویر قدمت دارد و نخستین خط (خط ـ نقاشی: هیروگلیف) از بطن نقش و نگار زاده شده است.» (كمری، 1383، ص 30)
درست است كه وحدت و یگانگی بین اضلاع چهارگانه خاطره یعنی 1. صاحب خاطره؛ 2. خاطره؛ 3. موضوع، رخداد بیرونی و زمینهپرداز خاطره، و 4. نمود عینی و خارجی خاطره (متن)، در صورتی تحقق مییابد كه خاطرهنویس و صاحب خاطره یك نفر باشد؛ اما این سخنی ناصواب است كه «خاطرهنویس و صاحب خاطره یك تن بیش نیست و منظور از خاطره (به معنای مكتوب)، بازگفت و بازنوشت یادهای پیشین دارنده خاطره، به قلم خود اوست». (كمری، 1383، ص 59) خاطرهنویس، ممكن است شخصی غیر از صاحب خاطره باشد. در مواردی كه صاحب خاطره بیسواد یا كمسواد باشد، این امر آشكارا دیده میشود.
پیشینه خاطرهنگاری
قبل از اختراع خط، منابع تاریخی را خاطره اشخاص و نقلقولها تشكیل میداد. یكی از منابع و مآخذ مورد استفاده در تدوین تاریخ، منابع ذهنی یا نقلی یعنی شنیدهها، دیدهها و خاطرههای اشخاص است. در این دسته مآخذ، اسطورههای باستانی، افسانههای كهن، حكایات تاریخی و داستانهای قهرمانان ملی ـ كه سینه به سینه نقل شده ـ و همچنین خاطرات اشخاص را باید گنجاند.
هر شخصی دارای تجربه فردی است كه میتواند آن را در قالب خاطره روایت كند و به نوشتار درآورد. برخلاف نظر برخی، خاطرهگوئی و خاطرهنویسی، منحصر به شخصیتهای برجسته و دارای موقعیت، مرتبه و مسئولیت در جامعه، و مستلزم داشتن دانش عالی تخصصی در یك زمینه نمیباشد. (كمری، 1383، صص 67 ـ 88) «كسی كه واقعاً دلش میخواهد زندگینامه یا شرح حال بنویسد»، میتواند زندگینامه یا خاطرات خود را بنگارد (آزبورن، 1387، ص 65)؛ گرچه فرهنگ نگارش، قدمتی كمتر از فرهنگ گفتار دارد و نویسندگی، حتی تا به امروز چندان رایج و مرسوم نیست.
خاطرات شفاهی دیوانیان و افراد مورد اطمینان، و زندگینامهها، مبنای وقایعنگاری مدبرانه ابن مسكویه در بخش عمدهای از كتاب تجاربالامم، بود است. (ابن مسكویه، 1366، صص 38، 53 ـ 54) در قرون میانه اسلامی، به تدریج یادداشتها یا ملاحظات روزانه، مواد اساسی خاطرات را تشكیل داد. (Rosental, 1968, P 173) احتمالاً بسیاری از مسلمانان دارای مقام و مرتبه بالا و متمایز، یادداشتهای مربوط به فعالیتهای خویش را نگاه داشتهاند. با توجه به جو سیاسی آن دوران، شمار كسانی كه جرئت به جاگذاری و حفظ منظم افكار درونی و محرمانه خویش را در دفترهای خاطرات روزانه داشتند، قابل توجه نبوده است. با وجود این، برخی صاحبمنصبان دولتی، شاید از آغاز به قصد انتشار در آینده، دفتر خاطرات روزانه فراهم كردند. خاطرات ابن ماسرجیس وزیر در قرن نهم، یا عماد اصفهانی در كتاب حجیم البرقالشامی در قرن دوازدهم؛ به احتمال بر یادداشتها و دفترهای خاطرات روزانه، مستند و مبتنی بوده كه در طول یك عمر فراهم آمده بود.
روزنامجه، عنوان اثری در میان آثار صاحب بن عباد (متوفای 385 ق. / 995 م.)، واژهای فارسی به معنای یاداشتهای روزانه است. بخشهائی از دفتر خاطرات او، نشان میدهد كه مطالب آن نه موضوعات تاریخی بلكه اطلاعات ادبی و لغوی مشهور به امالی و آثار ادبی عمومی و نوعی معجم بوده است. (Rosental, 1968, P 174) یكی از قدیمیترین نمونههای خودزیستنامه (حسب حال) در ایران، مربوط به ابن سیناست كه آن را بر شاگردان خود املا كرده است. (شمیسا، 1373، ص 259)
در عصر رنسانس، انسانگرائی موجبات رهائی انسان را از انواع قید و بندها فراهم ساخت. به همین دلیل، سرنوشت وی به عنوان یك فرد و نه عضوی از اجتماع، اهمیت یافت. با تغییر نقش انسان در جامعه غرب، خاطرهنگاری به شكل كنونی رواج یافت. با قبول مسئولیتهای اجتماعی، خاطرات افراد در كنار سفرنامهها نیز، نشانههائی از فرد و اجتماع را نمایان ساخت. سیاستمداران، افراد مشهور، نویسندگان، نظامیان و افراد خاندان سلطنتی، از آن دسته افرادی بودند كه خاطراتشان نوشته شد. (دهقان، 1386، صص 23 ـ 24)
از پایان قرن هفدهم میلادی، استفاده از خاطرات شخصی گروههای متعدد اجتماعی به عنوان نمونه دادههای تاریخی؛ مورد توجه محققان قرار گرفت. (Thompson, 1988 P 33) خاطرات در جامعهای كه برای تاریخ ارزش قائل شود، خواه ناخواه ارزش پیدا میكند و در غرب هم، روزی خاطرات ارزش پیدا كرد و فرهنگ خاطرهنویسی رواج یافت كه تایخ اهمیت پیدا كرد. پیشگامان جامعهشناسی نیز، داستانهای زندگی را مشتاقانه جمعآوری كردند. در حالی كه دیگران از آن غافل بودند. روایات، بخشی كلیدی در گفتمان شخصی و روانشناسی انتقادی است. روایات كودكان به منظور توسعه در آموزش و پرورش، تجزیه و تحلیل میشود. (Atkinson, Delamont, 2006, p IXX) در قرن بیستم، كاركرد كتابهای خاطرات، علاوه بر گزارش و گواهی رویدادهای تاریخی، نوعی درونكاوی و مطالعه انسان نیز بود. (مالرو، 1365، ص 25)
در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، از قرون میانه، سفرنامهنویسی به عنوان شكلی از خاطرهنگاری مرسوم بوده و نمونههای بارزی از آن در ادوار گوناگون تاریخی میتوان برشمرد. در دوران معاصر، در كنار پیچیدگی و سبك مبالغهآمیز نثر فارسی، زبان ساده و صریح به كار رفته در نوشتن خاطرات، قدم اساسی در پیدایش نثر فارسی نوین به شمار میآید. خاطرات، نمونهای از سادهنویسی و نوگرائی در نثر فارسی این دوران است، از جمله خاطرات تاجالسلطنه كه مطالب را با نثری ساده نگاشته است. (مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 331)
ابراهیم صفائی، اولین كسی است كه خاطرات افراد سالخورده را درباره رضاشاه گردآورده و در كتابی با نام رضاشاه در آئینه خاطرات، منتشر ساخت كه كاری سطحی و تبلیغاتی محسوب میشد. (واحد، كلهر، معادیخواه، 1364، ص 154) در سالهای اخیر، بخشی از منابع تاریخ ایران، به خاطرات شامل همه نمونهها از قبیل زندگینامه، زندگینامه خودنوشت و سفرنامه، اختصاص یافته است. (حافظ قرآنی، 1375، صص 825 ـ 841)
شمار كسانی كه به نگارش خاطرات خود از حوادث دوران انقلاب اسلامی پرداختهاند، بسیار اندك است. برخی، وقوع جنگ ایران و عراق را، یكی از عوامل اصلی آن میدانند. جنگ تحمیلی و پیشرفت حیرتانگیز آثار خودنوشت، موجب شد تا حركت اجتماعی مرد در انقلاب، در میان خاطرات و یادداشتها، جایگاه خود را پیدا نكند. «هرچند در سالهای اخیر، بعضی از سازمانها، اقدام به مصاحبه با افراد انقلابی آن دوره كردهاند و این آثار به عنوان خاطرات شفاهی به چاپ رسیده است. كتاب لحظههای انقلاب، نوشته محمود گلابدرهای از آثار خودنوشت برجسته راجع به پیروزی انقلاب، از این دست است.» (دهقان، 1386، ص 94)
جنگ ایران و عراق، همچنین حصر، انحصار و محدود بودن خاطرهنویسی را به طبقهای خاص شكست و زمینه خاطرهنویسی را برای لایههای زیرین جامعه فراهم آورد. (كمری، 1383، ص 96) مردم معمولی از جمله كسانی هستند كه به سوی جنگ نمیروند، بلكه جنگ به سوی آنها هجوم میآورد. خاطرات مردمی بیش از آن كه به رخدادها و وقایع جنگ بپردازد، به مصائب و دشواریهای آنان به هنگام هجومها میپردازد. نوشتههای نویسندگان كه در زیر عنوان گروههای مردمی؛ خاطرات و یادداشتهای زیادی به هنگام جنگ از خود برجا گذاشتهاند، به خاطر برخورداری از جزئیپردازی و حس انساندوستی، جزو میراث مكتوب ادبی كشورها شمرده میشود. (دهقان، 1386، ص 45)
موضوعاتی مانند عملیاتها، در سرلوحه طرحهای خاطرهیابی و تاریخ شفاهی جنگ قرار گرفت. به عنوان نمونه، در مورد عملیات بزرگ والفجر 8، كتاب خاطراتی كوتاه از عملیاتهای بزرگ (فروغی، 1371) و اروند خاطرات (بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان مازندران، 1383)؛ خاطراتی خام از این عملیات سرنوشتساز است. در حالی كه كتاب از بوشهر تا فاو (یاحسینی، 1382)، مجموعهای از مصاحبههای فعال با رزمندگان شركت كننده در عملیات مزبور و آمیزهای از خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی است.
امروزه خاطرهگوئی و خاطرهنویسی، به یك سنت روشنفكری تبدیل شده است. عالیترین مقامات كشور، در مناسبتهای مختلف و در حضور عوام یا خواص به شرح خاطرات خود، و مؤسسات دستاندرکار نگارش خاطرات انقلاب و جنگ، به برگزاری نشستها و شبنشینیهای خاطرهگوئی میپردازند. (خاطرات ناب انقلاب در یک شبنشینی، 1386)
ادامه دارد....
دکتر مرتضی نورائی؛ مهدی ابوالحسنی ترقی
منبع: فصلنامه گنجینه اسناد: سال بیستم. دفتر چهارم (زمستان 1389)، 122 ـ 96