|
لاورنس پاول الول ساتن
|
اشاره: یادداشتی است به قلم یکی از همکاران و همچنین جانشین استاد الول سانت در مقام ریاست بخش مطالعات اسلامی و خاورمیانهای دانشگاه ادینبورا، در رثای او که در بولتن انجمن مطالعات خاورمیانهای بریتانیا به مشخصات ذیل منتشر شده است:
Bulletin (BSMES), vol.11.No.2(1984),pp.212-213 ک.ب
لارونس الول ساتن در 2 سپتامبر 1984، در خانهاش در ادینبورا درگذشت. او در 2 ژوئن 1912 به دنیا آمده بود. در مقام یک پژوهشگر نخست در کالج وینچسستر به تعلم پرداخت و آن گاه نیز در مدرسه السنه شرقی و افریقایی لندن. در سال 1934 با احراز رتبه اول در زبان عربی فارغالتحصیل شد. درگیری وی در امور ایران در خلال نخستین شغلش در استخدام شرکت نفت انگلیس و ایران در سالهای 38 ـ 1935 آغاز شد. سپس به لندن مراجعت کرد و به عنوان متخصص زبان فارسی در بیبیسی مشغول به کار شد. وی همچنین دبیر [نشریه] عربیک لیسنر بود؛ مسئولیتی که از آن لذت فراوان میبرد. در 1943 به ایران مراجعت کرد و تا سال 1947 که مجدداً به بیبیسی برگشت در مقام وابسته مطبوعاتی سفارت بریتانیا خدمت کرد. در 1952 در مقام استاد زبان فارسی به دانشگاه ادینبورا آمد و در 1976 یک کرسی شخصی را احراز کرد. در سال 1980 سرپرستی بخش مطالعات اسلامی و خاورمیانهای را عهده دار گردید که در همان موقع از ترکیب (دوایر پیسشین) تشکیل شده بود و در سال 1982 نیز بازنشسته شد. لاورنس الول ساتن پژوهشگری بود جامع الاطراف و توانمند. در تمامی دوران کاریاش دانش عربیاش را در عالیترین سطح ممکن حفظ کرد. در خواندن کتیبهها تبحر داشت و مجموعه نسبتاً کاملی از رسائل ابوریحان بیرونی را در حوزه اسطرلاب فراهم آورد. علائق وی در زمینه نجوم و طالعبینی قرون وسطی ـ که به عقیده او در آن زمان هیچ وجه تمایزی بین آن دو وجود نداشت ـ در سالهای آخر عمرش دامنهای بیش از پیش یافت. وی در کنار تحقیقاتی که در این اواخر در مورد زایجة اسکندر سلطان، نوه امیر تیمور و اسدالله میرزا قاجار آغاز کرده بود، یک راهنمای عمومی را نیز در زمینه نجوم و طالعبینی اسلامی در دست تدوین داشت. دستاوردهای او در عرصه مطالعات زبان فارسی بر دوستان و همکاران متعددش آشکار است. علاوه بر دو کتاب وی در زمینه زبان فارسی، وی در مراحل نخست فعالیتهایش به عنوان پژوهشگری اهل انتشار تحقیقاتش، نسبت به تاریخ معاصر ایران نیز علاقه داشت و از بحث و جدلی که به دنبال انتشار کتاب نفت ایران او در سال 1955 پیش آمد، لذت فراوان برد. در زمینه ادبیات به طور قطع اوزان زبان فارسی (کمبریج، 1976) وی اساسیترین دستاورد اوست؛ کاری که به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفت. وی همچنین در ادبیات عامه فارسی نیز آثار متعددی را منتشر ساخت و اخیراً نیز یک راهنمای کتاب شناختی ایران را گرد آورد و تنظیم کرد. در اقدامی در جهت ارجگزاری بر دستاوردهای علمیاش، در 16 ژوئن 1984 جشننامهای تحت عنوان ایران قاجار، 1925 ـ 1800: دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از سوی دانشگاه ادینبورا منتشر شد. لاورنس الول ساتن فردی بود آرام و متواضع. البته این آرامش و تواضع به هیچ وجه مانع از آن نبود که شور سرشار زندگی و همچنین شوخطبعی پر مهرش به چشم نیاید. در همه حال نسبت به دانشجویان و همکارانش مؤدب بود و از هیچگونه کمک و پذیرایی مضایقه نداشت. معهذا این ظرافت و تدبیر فطری مانع از آن نبود که به هنگام ضرورت در مقابل حقهبازیهای عالمانه بایستد. این موضوع بیش از هر موقع دیگر، در سال های آخر دهه 1960 دیده شد؛ یعنی به هنگام انتشار ترجمه رابرت گریوزو عمر علی شاه از رباعیات خیام و مجادله حاصل از آن که در نهایت بدان منجر شد که انتشارات پنگوئن این «ترجمه» رسوا را از گردونه نشریات خود خارج کند. وی در خلال دوران تصدی بخش مطالعات اسلامی و خاورمیانهای دانشگاه ادینبورا در سالهای 82 ـ80، بار سنگین این مسئولیت را با عزم و کارایی فراوانی بر دوش کشید. وظیفه تهیه و تنظیم راهنمای کتابشناسی ایران را نیز که کاری بود وقتگیر و طاقتفرسا، در همین سالها بر عهده داشت. دوران بازنشستگی وی دو سال بیش به طول نیانجامید که در خلال آن از طریق خط آهن سراسری مسکو به سیبری، از هلند تا به اقیانوس کبیر را پیمود و دو ماه را نیز در آسیای مرکزی سپری کرد. وی علاوه بر سفر هشت روزهاش در سیبری، از دیدار دوشنبه پایتخت تاجیکستان که هنوز مطالعات فارسی کلاسیک در آن برقرار بود، لذت فراوان برد. الول ساتن از اعضای پابرجای مؤسسه مطالعات خاورمیانهای بریتانیا با دو دوره عضویت در شورای آن (77 ـ 1974، 83 ـ 1980) و همچنین عضو شورای مؤسسه بریتانیای فارسی بود. آخرین بیماری خود را با صبر و شجاعت تمام تحمل کرد و تا واپسین ماههای زندگانی نیز کماکان بر آخرین طرحی که در پیش روی داشت، یعنی ترجمه کیمیای سعادت غزالی کار میکرد. از دست رفتن لاورنس الول ساتن در مقام یک پژوهشگر، همکار و دوست وفادار در این عرصه کاری، ضایعهای به شمار میآید. با درگذشت او و همچنین پروفسور بویل در سال 1978، مطالعات ایرانی ضربات سنگینی را متحمل شد. باشد که به پاس یاد و یک عمر جهد و تلاش آنها در این راه، بتوانیم این حوزه مطالعاتی را بدون فوت وقت، از نو در بریتانیا برقرار داریم.
کارل هیلنبرند
منبع: جهان کتاب / ش 6و 7 / شهریور و مهر 1390، ص 12
|