کتاب رویای من، خاطرات انوشه انصاری نخستین زن فضانورد ایرانی از جمله آثاری است که در قالب خاطرات خود نگاشت قرار میگیرد. محتوای این کتاب در بردارنده زندگینامه و اتفاقات تلخ و شیرین از زندگی یکی از زنان ایرانی است که تجربه سفر به فضا را دارد و خواننده را با تجربیات و موفقیتهای او آشنا میکند.
تفاوت عمده کتاب رویای من با دیگر خاطرات انتقال و ثبت یک تجربه خاص است. بخش عمده کتاب به سفر به فضا اختصاص دارد و خواننده را با دنیایی جدید آشنا میکند. کتاب را میتوان در سه بخش عمده بررسی کرد؛ زندگینامه نویسنده؛ موفقیت در فعالیتهای اقتصادی و سفر به فضا.
انتشارات شادان کتاب رویای من انوشه: دختر ایرانی و پیشگام فضا به قلم انوشه انصاری و هومرهیکام HomerHickam را با ترجمه الگا کیایی در تابستان 1389، تیراژ 4000جلد منتشر کرد. بخش اول با عنوان «یک دختر ایرانی» به پیشینه خانوادگی و تحصیلات انوشه انصاری و انقلاب اسلامی پرداخته است.
در بخش دوم؛ «یک زن جهانی»، مطالبی درباره سیستم آلفا انصاری، یاداشتی از امیر انصاری، یاداشتی از حمید انصاری و مهاجرت به آمریکا آمده است.
بخش سوم؛ «تگزاس»، نحوه آشنایی انصاری با آژانسهای فضایی و ورود به فضا برای خواننده گفته شده است.
جذابیت جدید بودن خاطرات کتاب رویای من باعث شده مخاطب این کتاب، قشر خاصی نباشد. ناشر در این باره مینویسد: «نمیدانم در معرفی کتاب رویای من، آیا میتوان گروه یا رده خاصی را به عنوان مخاطب آن معرفی کرد یا لازم است طیف خوانندگان را گستردهتر کرد و به همه توصیه نمود.»(انصاری.1389ص5)
نکته اساسی که انوشه انصاری به آن اشاره دارد موضوع ایمان و امید است که همواره مورد نظر او بوده است. «وقتی همه چیز به پایان رسید ومن زیر چترهای نجات ابریشمیسفینه در بیابانی واقع در کشور قزاقستان فرود آمدم، دانستم که این موتورهای قدرتمند سفینه نبودند که مرا به فضا بردند، بلکه نیروی امید و ایمان به رویاهایم و به خصوص عشق بود که فراتر از همه چیز، حتی قوانین فیزیک کهکشان عمل میکند.(انصاری.1389ص9)
روز 18 سپتامبر 2006 در تاریخ فضانوردی برای نخستین بار، یک ایرانی قدم به فضا گذاشت و نامش را بهعنوان نخستین زن فضانورد ایران ثبت کرد. خانم انوشه انصاری که متولد مشهد است، اولین زن گردشگر جهان است.
از زمان اولین پرواز انسان به فضا، هموراه فکر امکان دسترسی به فضا برای تمام مردم مطرح بوده است. اما فعالیتهای انجام گرفته در این زمینه طی این مدت چشمگیر نبوده است و از ابتدای عصر فضا، که از 4 اکتبر 1957 با پرتاب اولین ماهواره ساخت دست بشر آغاز شد، از بین تمام کسانی که به فضا رفتهاند تنها چند نفر افراد معمولی دیده میشوند. در بین این چند نفر مسافر فضا، تنها سه نفر هزینۀ سفر خود را پرداختهاند و هزینۀ سایر فضاگردها را مؤسسات و شرکتهایی پذیرفتهاند که اهداف تجاری یا تبلیغاتی را دنبال میکردهاند.
تا قبل از انهدام ایستگاه فضایی میر، دو فرد عادی از این ایستگاه به فضا سفر کردند. در دسامبر 1990، تویوهیرو اکیاما Toyohiro Akiyama، خبرنگار 48 ساله شرکت تی بی اس ژاپن، برای مأموریت یک هفتهای با هزینه 12 میلیون دلار از میر به فضا فرستاده شد. به این ترتیب، او عنوان اولین خبرنگار جهان در فضا، را از آن خود کرد. پس از او هلن شرمن ۲۷ ساله، (Helen Sharman) در 1991 به میر پرواز کرد. او یک شیمیدان انگلیسی بود که پس از برنده شدن در مسابقهای که بانک نارودنی مسکو Moscow Narodny bank درلندن ترتیب داده بود، با فایق آمدن بر 13000 رقیب، شانس مسافرت به فضا را به دست آورد. بخشی از هزینه 10 میلیون دلاری سفر 8روزه شارمن به ایستگاه فضایی میر را بیمهگر پروژه و بقیه را بانک نارودنی پرداخت کردند. اما غیر از این افراد خوشاقبال که بدون پرداخت هزینههای سنگین یک سفر فضایی از جیب خود و بدون اینکه فضانورد، محقق، دانشمند یا فردی سیاسی باشند، شانس رفتن به فضا برایشان فراهم شد، تا کنون سه نفر از شهروندان عادی جهان با هزینۀ شخصی به فضا سفر کردهاند. این سه نفر که هزینۀ سفرشان را خود پرداخته و با میل و رضای شخصی به این اقدام دست زدند، نخستین گردشگران فضایی جهان و گشایندگان دروازههای این عرصه جدید محسوب میشوند.
دنیس تیتو Denis Tito اولین فضانوردی است که با هزینه شخصی خود و به عنوان گردشگر به فضا سفر کرده است. (انوشه انصاری نخستین زن فضا نورد.1385.ص13و14)
نخستین زن گردشگر فضا که اصالتاً ایرانی است درباره آغاز زندگی و محل تولدش نوشته است: «زندگی من به عنوان اولین دختر یک خانواده گرم و صمیمی، در یک شب زیبا و پرستاره در بیمارستانی در شهر مشهد در ایران آغاز شد. امروز انوشه رئیسیان انصاری، مقیم کشور آمریکا هستم، ولی خون من با سنتها و عظمت ایران کهن و مدرن عجین است. رئیسیان نام فامیل پدرم، انصاری نام فامیل شوهرم و انوشه در زبان فارسی به معنای جاودانه است. این فکر را که نامم انعکاس دهنده امیدها و آرزوهای پدر و مادرم برای آینده است دوست دارم.
در سال 1966م در شهر مقدس مشهد به دنیا آمدم.کلان شهری با پارکها و مساجد بسیار در دره ای که رود کشف در آن جریان است و حالا همه آنها در خاطراتم جا دارند. وقتی از فضا به آن شهر قدیمی، به منظرهای دورتر از آن که جزئیاتش را ببینم، نگاه کردم، مشهد ظاهری آرام و پر از صلح و صفا داشت که امیدوارم همین طور باشد. بسیاری از منجمین، ریاضی دانان و دانشمندان ایران باستان اهل زادگاه من،مشهد بودند و شاید دلیل آنکه تا این حد به کیهان علاقه دارم، به دنیا آمدنم در این شهر علم پرور است. مادرم فخری شهیدی چهارمین فرزند در میان شش برادر و خواهر است.»
اشاره نویسنده به جزئیات زندگی عموم مردم بهخصوص آداب وسنن گذشته همچون نذر"سفره" قابل توجه است؛ «خانواده شهیدی از سالهای دور به داشتن مردان روحانی و خدمت به مردم [در مشهد] شهرت دارند. آنها چند بار در سال طی مراسمی مذهبی که سفره نام دارد، به فقرا غذا میدهند....مادرم زن ریز نقشی بود، با موهای سیاه بلند و چشمهای مهربان و تیره و پدرم؛ جوانی خوش صورت، با اندامی قوی، چهرهای راسخ و چشمهای با نفوذ، در مجموع مرد جذابی به شمار میرفت. آشنایان، پدر و مادرم را رومئو و ژولیت مشهد میخواندند.
گرچه همیشه او را پاپا صدا میزنم، اما نام حقیقیاش هوشنگ رئیسیان و پسر ارشد از سه فرزند خانوادهای محترم است که همگی بازرگانانی موفق بودند. پدر بزرگم که او را بابا صدا میزدم فرزند مردی بسیار ثروتمند بود و برای حفظ ظاهر سطح خانوادگی، همیشه آخرین مدل از لباسهای غربی را میپوشید. بابا در گفتگو با شخصی، به رضا شاه توهین کرد و دیکتاتور انتقامجو همه اموال خانواده رئیسیان را مصادره نمود. بابا برای تامین معاش خانواده دامپزشک شد.
در چند سال اول زندگیام در خانهای کوچک و راحت که روی دیوار بزرگ مهتابی جلوی آن، نقش یک قو کاشیکاری شده بود، در باغی زیبا و بزرگ در مشهد زندگی میکردم. پدرم بعد از دوران خدمت سربازی در تهران به مشهد بازگشت و در یک چاپخانه مشغول کار شد. بعد از مدتی پدرتصمیم گرفت برای ادامه تحصیل و پیدا کردن شغل خوبی به تهران عزیمت کند بنابراین ما هم به تهران مسافرت کردیم و در یک آپارتمان زندگی میکردیم. بعد از مدتی پدرم تصمیم گرفت به خارج از کشور و امریکا برود.» و این موضوع زمینه جدایی پدر و مادر خانم انصاری شد.
خانم انوشه انصاری در مدرسه ژاندارک تهران تحصیل کرده است و در مورد این مدرسه نوشته است: «ژاندارک مدرسهای دخترانه بود و بیشتر کارمندان آن راهبههای کاتولیک و بسیار سختگیر بودند. صبحها دروس فارسی را مانند مدارس دیگر فرا میگرفتیم و بعد از ظهرها به یادگیری زبان فرانسه میپرداختیم. در این مدرسه زبان فرانسه و عربی را فراگرفتم.»
نگاه نویسنده به مسائل مختلف از جمله حکومت شاه و وقایع و جریانات سال 57 خواننده را با انقلاب اسلامیآشنا میکند. هرچند نویسند قصد ورود به این مسئله به صورت جدی نداشته است فقط به صورت گذارا به این وقایع نظر داشته است. پرداختن به اعمال تغییرات شاه موسوم به انقلاب سفید تا پیروزی انقلاب و وضعیت زندگی مردم در زمان جنگ نشان از منظم بودن خاطرات خانم انوشه انصاری است. نویسنده در ارتباط با انقلاب نوشته است:
«کلمه انقلاب برای یک دختر دوازده ساله مفهوم کاملی نداشت، ولی تنها چیزی بود که همه درباره آن صحبت میکردند. هر روز هزاران نفر در حالی که پوسترهای بزرگ آیتالله خمینی را حمل میکردند، به خیابانها میآمدند و فریاد میزدند:"مرگ بر شاه".»(انصاری.1389ص29)
انوشه انصاری درباره جنگ تحمیلی نوشته است: «در سال 1980م، صدام حسین رئیس جمهور کشور همسایه، عراق که فکر میکرد میتواند از شرایط اوضاع ایران سوء استفاده کند، ارتش خود را از مرز مشترک عبور داد تا شهرهای جنوبی و مراکز نفتی ما را تحت تسلط خود درآورد.
جنگ تاثیر زیادی بر زندگی مردم داشت. در تهران هم مثل بیشتر شهرها در زمان جنگ، با کمبود غذا، سوخت و مایحتاج عمومی روبهرو بودیم. بسیاری از ارزاق سهمیهبندی شده بود و باید برای خریدن آنها در صف میایستادیم.»(انصاری.1389ص34)
خانم انصاری چهار سال بعد از پیروزی انقلاب در نوامبر1983م به آلمان مهاجرت میکند سپس به آمریکا میرود و بعدها در دانشگاه جرج میسون George Mason University در رشته برق پذیرفته شده و در این رشته ادامه تحصیل داده و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه جرج واشنگتن اخذ مینماید. او در ژانویه1991م با حمید انصاری ازدواج میکند.
در سال 1994 میلادی، انوشه به همراه همسرش حمید و برادر همسرش امیر انصاری شرکتی به نام تلکام تکنولوژی را در تگزاس پایهگذاری کردند. (TTI: Telcame Technologies Inc) کار این شرکت، تأمین ِتجهیزات مورد نیاز شبکههای کامپیوتری بود. سهام این شرکت در سال 2000 م توسط سونوز نتورک Sonus Network خریداری شد. انوشه انصاری در سال 2000 م جایزه نخست کارآفرینی ملی ایالات متحده آمریکا را به دست آورد. در سال 2000 م مجله فورچون Fortune انوشه را در فهرست تاجران موفق ثبت کرد.
او از دوران نوجوانی به فضانوردی علاقه مند شد و رؤیای سفر به فضا را در سر میپروراند؛ هرچند خودش معتقد است:
«شاید علت علاقه ام به ستارگان، کتاب شازده کوچولو بود؛ این کتاب درباره خلبانی است که بعد از سقوط هواپیمایش در صحرا با پسر کوچکی که شاهزادهای از سیاره دیگری است ملاقات میکند و وقتی شاهزاده از زیبایی سیاره اش میگوید، خلبان مجذوب میشود.»(انصاری.1389ص22)
علاقۀ فراوان او سرانجام زمانی به بار نشست که فعالیتهای اقتصادی انوشه و همسرش ثروت فراوانی برای آنها به بار آورد. در سال 2004م، خانوادۀ انصاری برای نخستین پرواز فضایی غیردولتی 10 میلیون دلار جایزه اختصاص دادند. این سفرمیبایستی توسط یک فضاپیمای قابل بازیابی انجام میشد که قادر باشد حداقل سه نفر را به ارتفاعی بیش از 100 کیلومتر از سطح متوسط زمین ببرد. انوشه انصاری سرانجام دل به دریا زد و برای سفری هیجان انگیز به ایستگاه بینالمللی فضایی ثبت نام کرد. این سفر که با کپسول فضایی سایوز تی ام آ-9 Soyuz TMA-9 صورت گرفته حدود 20 میلیون دلار هزینه داشت.
مطالب این کتاب خاطرات شخصی انوشه انصاری است و مسائل شخصی بارها در کتاب تکرار شده است. بخش سفر به فضا برای خواننده کامل نیست و محتوای خاطرات جوابگوی سئوالات بیشمار خوانندگان نیست. این قسمت از کتاب تا حدی برگرفته از مطالب روز نوشت نویسنده است که در وببسایت لینک داده شده منتشر شده است. به عبارت دیگر، بخشی از این کتاب در فضای مجازی منتشر شده است. در بخش خاطرات فضا میتوان به مراحل قبل از فضا و آزمایشهای پزشکی و تمرینها اشاره نمود که 6ماه طول کشیده است و در آن نحوه سفر به فضا و مشاهدات نویسنده از یک مرکز فضایی مهم و نحوه زندگی در فضا مورد توجه است. اشاره نویسنده به مسائل سیاسی بصورت مبهم از نکات ضعف کتاب محسوب میشود.
نویسنده در جایی اظهار میکند: «در سفر به فضا قصد داشتم هر دو پرچم آمریکا و ایران را روی لباسم بدوزم. ایران وطن اصلی من بود و اینکه همه دنیا تشخیص دهند کشورم و مردم آن تا چه حد برایم مهم هستند، هدف اصلی من بود. نصب پرچم ایران، احترام به خانوادهام و همه مردم کشورم به شمار میرفت، اما فریاد اعتراض آژانسهای فضایی در روسیه و آمریکا به گونهای بلند شد که گویی میخواستم یک بمب به مدار زمین ببرم.»(انصاری.1389ص170)
یکی از مسائلی که در کتاب رویای من به آن اشاره شده است حادثه 11سپتامبر2001م است. نویسنده به جو نامناسبی که علیه ایرانیان بعد از این حادثه وجود داشته پرداخته است. اما از جزئیات بیشتر عبور کرده است.
نخستین زن کیهانگرد ایران و جهان روز 18 سپتامبر2006 پایگاه فضایی "بایکونور" Baikonur قزاقستان شاهد پرتاب سفینه سرنشین دار جدیدی بود که با توجه به حضور نخستین زن کیهانگرد، بیش از پیش مورد توجه مطبوعات قرارگرفت. سفینه"سایوزتی ام آ-9"در کنار دو فضانورد که برای آغاز دور جدید فعالیت به ایستگاه بینالمللی اعزام میشدند، یک زن ایرانی تبار را هم با خود به مدار زمین میبرد. سه کیهان نورد این سفینه عبارت بودند از میخاییل تیورین Mikhail Tyurin کیهاننورد روس، مایکل لوپزآلگریا MichealLopez-Alegria و انوشه انصاری که برای سفر به ایستگاه بینالمللی، که آن را تحقق رویای خود خوانده مبلغ 20میلیون دلار پرداخت کرد.(برزو.1388.ص115)
انوشه انصاری مشاهداتش از فضای پیرامون زمین نوشته است: «وقتی از درون ایستگاه فضایی به جهان بیانتها نگاه میکنید واقعاً زیباست. زمین سیارهای سراسر صلح به دور از جنگ و درگیریهای قومی-نژادی و مذهبی به نظر میرسد؛ سرشار از انرژی مثبت. از آنجا میتوانیم ببینیم که چه اندازه چیزهایی که برایشان میجنگیم بیاهمیت و بیارزش هستند. همین طور تماشای آسمان شب بی نهایت زیباست. شما میتوانید میلیونها ستارهٔ درخشان ببینید که تعدادشان آنقدر زیاد است که دیگر نمیتوانید صور فلکی را پیدا کنید.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
- برزو،سیروس(1388)، نخستینهای فضا نوردی از آغاز تا امروز.تهران. ابراهیم
- انصاری،انوشه وهیکام،هومر، (1389)رویای من: انوشه دخترایران و پیشگام فضا. مترجم: الگا کیایی. تهران. شادان
- انوشه انصاری نخستین زن فضا نورد(1385)، تهران. پژوهشکده هوا و فضا
غلامرضا آذری خاکستر