|
چیستی مسأله و اهمیت آن در تاریخ شفاهی-3
|
بخش اول و بخش دوم این مطلب در شماره پیش آمد. بخش پایانی در ادامه می آید:
زیبایی، جذابیت، شیرینی و هیجانانگیزی عمدهترین و مهمترین ویژگیهای متنی است که هر خاطرهای را خواندنی و لذتبخش میگرداند. لیکن چون مبحث تاریخ شفاهی در میان است و سخن حول محور یک موضوع صرفاً تاریخی میچرخد. بنابراین معتقدم اصالت متن بر همه آن ویژگیها تقدم دارد. چیزی که این دسته از تدوینگران که در تلاشند خاطرات را با آرایشهای ادبی به داستانی مبدّل سازند از اهمیت آن غفلت دارند و در بیان مسأله خود به راحتی و بدون دغدغه از کنار آن درمیگذرند. به هیمن سبب هم باید با تمام جدیت پرسید که بلاخره در بطن و ماهیت این گونه از متون تاریخ شفاهی که متاسفانه رو به تزاید نهادهاند مسأله اصلی در تحقیق و تولید یک اثر در چیست و دغدغه درونی از انجام گفتوگو و تدوین یک نمونه از مجموعه تاریخ/خاطرات شفاهی توسط آنها کدام است؟ آیا مسأله اصلی در این حوزه، جذاب و زیبا نمودن متن است یا پرده برداشتن از خوایای ذهنی آدمیان؟ آیا دغدغة همة عوامل موثر در تولید اثری، از مصاحبهشونده گرفته تا گفتوگوکننده و تدوینگر و ناشر، تنها در همین یک هدف صوری و ثانوی نهفته است که به هر نحوی که تمایل دارند متنی جذاب و خواندنی را به دست خوانندگان دهند؟ اگر چه این گروه از تدوینگران در پاسخ به سئوالاتی شبیه به آنچه در بالا مطرح شد، خواهند گفت هدف اصلی از پرداختن به تاریخ شفاهی چیزی جز بیان وقایع گذشته و عبرتآموزی از آنها نیست؛ اما باید توجه نمایند که کار و تلاششان در این حوزه نتیجهای غیر از آنچه خود اعتراف دارند به دست داده، در عمل متنی را پیشروی میگذارند که کلیة اهداف و انگیزههای اصلی در تولید یک نمونه از آثار تاریخ/خاطرات شفاهی را فدای همان جذابیتی میکنند که به کار میبرند. به همین سبب باید تصریح نمود که در روش و شیوهای که این دسته از تدوینگران در حوزة تاریخ شفاهی در پیش گرفتهاند نه تنها از دقت و تعمق در بیان مسأله اصلی غافل ماندهاند بلکه اصلاً بدان دست نیافتهاند که بخواهند در چندوچون آن تأملی به خرج دهند. آنچه در اینجا لازم به یادآوری مینماید ذکر این نکته اساسی است که تاریخ در همة حوزههای منحصر بخود، لوازم و ملزوماتی دارد که بیتوجهی به آنها به منزلة ستم به ماهیت تاریخ است. در وحلة نخست ماهیت تاریخی وقایع، فلسفه تاریخی نویسندگان و مورخان، تفکرات پدیدآورندگان حوادث، زمانه و شرایط اجتماعی سیاسی حاکم بر آنها، در یکسو، و دیدگاههای مختلف پژوهشگران و نویسندگان امروزی در مواجه فکری با وقایع گذشته در سوی دیگر از جمله ضروریات غیرقابل انکاری است که در هرپژوهش تاریخی باید مورد توجه و تعمق قرار گیرند. اما یک نگاه سادهانگارانه که فقط به منظور ایجاد جذابیت، دست به دگردیسی در متون برده، آن را در قالب یک داستان به خورد خوانندگان خود میدهد، چه خودآگاه وچه ناخودآگاه، همة آن ضروریات تاریخی را نادیده میانگارد که البته چنین امری از دید اهالی تاریخ پنهان نمانده، فرآیند تمام کوششهای چنان نگاهی بیارزش و بهمانند هباءً منثورا انگاشته میشود. در هر پروسهای که به تاریخ شفاهی میانجامد سه عامل اصلی زیر تاثیر مستقیم و مهم دارد که باید محل توجه همگان قرار گیرد: 1 ـ نوع پردازش منحصربفرد مصاحبهشونده به محفوظات ذهنیاش که درباره خود، دیگران و رویدادهای مختلف در گذشته بروز میدهد. 2 ـ دیدگاه امروزی او نسبت به آن رخدادهای گذشته 3 ـ طرز توجه و چگونگی مواجهة فردی که در مقام مصاحبهکننده رودررو راوی نشسته، سرانجام به تدوین گفتهها و خاطرات گذشتة او میپردازد. توضیح درباره عوامل بالا شایستة این مقال، که برای دستاندرکاران حوزه تاریخ/خاطرات شفاهی به وجود آمده است، به نشان دادن شمع در برابر خورشید میماند. اما شایان ذکر است که چشمپوشی از هر کدام آنها فرآیند تاریخ شفاهی را با لطمات و خسارتهایی روبرو مینماید که گذر زمان هم کمکی در درمان و جبران آنها نمی کند. خواننده و تاریخپژوه امروزی در مراجعه به متون تاریخ شفاهی به دنبال تشخیص و تمییز هر سه عامل بالا از یکدیگر است. در این کار باشوق وذوق فراوان میکوشد که به نتیجهای دست یابد. او شایق است که بداند بلاخره مصاحبهشوندة معاصرش با کدام دیدگاهی به گذشته نگریسته، در این نگرش از چه مسائل و شرایط پیرامونی خود ملهَم بوده، و تا چه اندازه تحت تاثیر آنها قرار گرفته است. او به مسأله اصلی و اولیه میاندیشد که در واقع مقدمات انجام طرح تاریخ شفاهی را در یک موضوع ویژهای فراهم آورده است. و توقع دارد که در پژوهشهای تاریخی مورد توجه قرار گیرد. در اینجا چون «تاریخ شفاهی» به عنوان یک موضوع مهم تاریخی و اجتماعی در میان است که به وسیلة آن بخش عظیمی از سرگذشت ملتی به تصویر کشیده می شود ورود اهالی تاریخ بدان موضوع امر بایستهای باید قلمداد گردد؛ چرا که برای زدودن تیرگیها و آراستگیهای غیرواقعی ناگزیر از ورود به کارزارند. اگر ادبا و نویسندگان خوشذوق معاصر ما نگران آنند که متون تاریخ/خاطرات شفاهی مشتری ندارد و در اندیشة ایجاد بازار مناسبی برای آن از طریق جلوههای ادبی و داستانپردازیهای خلاقانه هستند باید بدانند که واقعیتهای تاریخی با اعوجاج و ظاهرسازی میانهای ندارند. از پوشیدن هر گونه لباس آراسته بیزارند. و اگر جبر زمانه آنها را به تنپوشیهای ظاهری وادار سازد طولی نمیکشد که حقیقت وقایع از زیر ابرها به عیان خواهد آمد. آن زمان است که پرده برافتاده و دیگر نه تو ماندهای و نه من. چون افکار عمومی با انباشتی از تزویر و تظاهر، تقلب و وانمودسازی روبرو شده است که هیچ چارهای کارساز نیست. غیر از بیاعتمادی بذر دیگری در متن ذهنی آنها کاشته نشده است و این چه ناگوار و زیانبار است! به همین سبب تاکید میورزم که نگرانیشان در ابتدای این راه بیمورد است. ره به جایی نمیبرند. از این نمد کلاهی عاید آنها نمیشود. این گروه باید بپذیرد که اقلاً در این حوزه تاریخ مقدم بر ادبیات است. آنها اگر به فکر بازار متون تاریخ شفاهی هستند چه بهتر است با دست پر به میدان آیند. ابتدا متن برآمده از دل تاریخ شفاهی را در اختیار مخاطبان قراردهند، سپس خود همانند یکی از همان مخاطبان پا پیش گذارند و هر ادبیات و شیوهای را که در توان قلم و ذهنشان دارند به کار گیرند و در قالب داستان، رمان، یا هر گونة دیگری که تشخیص میدهند و مفید میدانند به ستیز با بیرونقی بازار نشر و مطالعه روند. آنها حق ندارند واقعیتهای تاریخی نهفته در تاریخ/خاطرات شفاهی را پیش از آنکه در دسترس جامعه قرار نگرفته، با ادبیاتی که خود میپسندند، تحویل اجتماع دهند. نکتة در خور تأملی که در بطن و ذات نگرانی این دست از نویسندگان و تدوینگران متون تاریخ شفاهی خودنمایی میکند نبود کششهایی است که باعث کسادی این بخش از آثار تاریخی گشته است. واقعیت آن است که نگرانیشان بحق و بجاست. بیشترینة آثاری که امروزه از سوی ناشران و مراکز تاریخ شفاهی عمدتاً دولتی و حکومتی روانة بازار نشر میگردد فاقد آن جذابیت و عوامل موثری است که همة اهالی تاریخ را به سمت خود بخواند. این مشکل وجود دارد و نباید بر مواضع نگرانی این دست از اهالی قلم از جایگاه پرخاشگرانه تاختوتازی نمود. علت بیماری و نقطة مشکلساز را به درستی یافتهاند و انگشت در جای حساسی گذاشتهاند. اما بیشائبه بگویم که دارویی که ایشان برای درمان این بیماری در دست گرفتهاند چاره ساز و سلامتیبخش نیست. باید به ابزار دیگری مسلح شوند که کارساز باشد و بر وخامت اوضاع نیافزاید. فدایتان شوم بیماری را با بیماری درمان نمیکنند! دنیایی که امروزه تاریخ شفاهی کشور را در موارد متعددی دربر گرفته به نوعی آشفتگی و غبارآلودی دچار گشته است که به سبب ناپختگی و بهرهمندیهای منفعتطلبانه و خودمحورانه، نه تنها از بازشناسی نقش و سهم عوامل موثر در فرآیند آن عاجز است، بلکه توشه و پیام تاریخی و اجتماعی نیز برای آیندگان در دست ندارد. از اینرو باور دارم که عرصه کنونی تاریخ شفاهی انتظار یک «عصیان تاریخی» را میکشد. تاریخ شفاهی ما به این عصیان نیازمند است و باید جوانان در حوزة آن در جهت خلاف جریان آب شنا کنند. اگر شناکردن در جهت مخالف سخت است و لطماتی را بههمراه دارد اما راهبر و نجاتبخش هست. باید نترسید و این عصیان را پیشوا دانست. این عصیان هم تاریخ شفاهی را نجات خواهد داد و هم صاحبان آن را؛ اگر مجهز به ابزار واقعگرایانه باشد. پایان سخن اینکه در این کارزار باید ابزار و داروهایی را در دست گرفت که هم حامی و ناجی تاریخ شفاهی باشند و هم نگرانیها را رفع و رجوع کنند. به زعم من موارد زیر را میتوان در شمار ابزار یادشده آورد: رهایی ذهن و اندیشه از تعلقات پیرامونی و دوری از خودمحوری، بازگشت تاریخی به آنچه در گذشته روی داده، تبیین مسائل مختلف در امور پژوهشی، ایجاد فضای مشارکتآمیزی که نقش و میزان تاثیر هر کدام از عوامل دخیل در تاریخ شفاهی به روشنی معلوم گردد، استواری ادبی و شیوایی سخن. این موارد مهمترین ابزاری است که میتوان برای به دست آوردن مخاطبین پرشمار و استوار در تاریخ شفاهی مورد توجه باشند.
یحیی آریا بخشایش 25/11/1390 yarya52@yahoo.com
|