اشاره:
خواندن مقالاتی که در زمان یک واقعه منتشر میشوند برای آشنایی با شرایط و فضای آن روزگار بسیار سومند است. این از رایجترین وسایل برای کمک به افراد شفاهیکار برای درک دقیقتر یک واقعه و پیگیری جزئیات آن به هنگام مصاحبه است. گزارشی که چند روزی پیش از پیروزی انقلاب و پس از ورود امام خمینی(ره) به میهن در نشریه تایم منتشر شده پیش روی شماست. ترجمه این گزارش را بدون هیچ تغییری در متن اصلی، آوردهایم تا همان چیزی که در ذهن خبرنگاران خارجی از انقلاب ایران و رهبرش درک شده، دیده شود. با آنکه این گزارش از دید و زبان خبرنگاران غربی تنظیم شده است، اما با این حال، بزرگی انقلاب و محوریت تردیدناپذیر رهبرش در آن آشکار است. در شماره پیش، مقاله ای از نیوزویک، 12 فوریه 1979، آمد. در این شماره نیز به نشریه تایم ۱۲ فوریه۱۹۷۹، می پردازیم:
با بازگشت آیتالله از تبعید، امید تغییر صلحآمیز میرود.
هواپیمای چارتر شده 747 ایرفرانس قبل از فرود آرام بر باند فرودگاه مهرآباد، سه بار بر فراز شهر در دامنه کوههای البرز دور زد. در آن صبح سرد فوریه، پیرمرد نحیف در حالی که همراهان و خبرنگاران دورش حلقه زده بودند با عمامهای سیاه و عبائی بلند از هواپیما بیرون آمد. او با پشتی خمیده، در حالی که بازوی مهماندار ایرفرانس را گرفته بود از پلکان هواپیما برای لمس خاک ایران پائین میآمد. آیتالله روح الله خمینی، رهبر روحانی 78 سالۀ انقلابی که شدیدترین حوادث را ایجاد کرده است سرانجام پس از 15 سال تبعید به وطن بازگشته بود. آن لحظه به نحوی آشکار سرآغاز عصری جدید برای کشوری بود که به گونهای خطرناک خارج از کنترل به نظر میرسید.
ایران پس ازیک سال پر از بحران و آن همه تظاهرات خشونت بار و سوگواریها، از شادی سر از پا نشناخت. میلیونها نفر از سراسر کشور به پایتخت هجوم آوردند. آنان تا 20 کیلومتر در جاده گورستان بهشت زهرا، جائی که بسیاری از شهدای انقلاب در آنجا مدفونند، صف کشیدند تا چشمشان به آیتالله بیفتد. آنان پیروزمندانه فریاد میزدند: «مرد خدا آمده است. او نور زندگی ماست!» فشار جمعیت به حدی بود که خمینی مجبور به ترک اتومبیل خود شد و آخرین مایل باقیمانده تا گورستان را با هلیکوپتر پرواز کرد. آنجا در قطعه 17، او مناجاتی کرد و خطابهای 30 دقیقهای در تکریم شهدا ایراد کرد. او به تلخی در حالی که بهطور غیرمستقیم کارتر را خطاب قرار میداد، پرسید: «...ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند؟ ...» سپس گروهی از پسران ضمن سرودی خواندند: « کز قطره قطرۀ خون پاک شما، میروید تا ابد در وطن لالهها، برخیزید! برخیزید! برخیزید! »
آیتالله از خانه خود در نوفل لوشاتو در حومه پاریس، جریانی مداوم از اعلامیهها را برای ایران ارسال کرده بود؛ پیامهایی خطاب به پیروان برای سرنگونی سلطنت با هدف برقراری آنچه که وی عنوان مبهم جمهوری اسلامی به آن داده است. بیشتر مردم به خمینی گوش میکردند. این قیام های مردمی به نام او بود که شاه منفور را واداشت به تعطیلاتی برود که به احتمال بسیار به تبعید او میانجامد و باعث شد که دولت را به دستهای نامطمئن نخستوزیر، شاهپور بختیار بسپارد. خمینی با ارادهای آهنین، بدون کوچکترین سازشی دولت بختیار را رد کرده است و آن را به خاطر آنکه منصوب شاه بود دولت غیرقانونی و مردود دانست.
اما در حال حاضر خمینی در صحنه عمل با مسائلی روبروست که از تهییج خشم مردم علیه یک خودکامۀ منفور مشکلتر است. آیتالله اعلام کرده است که به زودی یک شورای انقلاب برای ایران ایجاد خواهد کرد. وی با این اقدام خطر وقوع کودتای ارتش را به جان می خرد که اگرنه از طرف سربازانش، بلکه از طرف امرای وفادار به شاه متحمل است. وی باید لایه های گوناگون مخالفین را که صرفاً به احترام او و نفرت از سلطنت متحد شده اند، تا زمان تشکیل یک دولت کارآمد در کنار هم نگه دارد. از یک رهبر روحانی که در دانش قرآنی سرآمد، اما متأسفانه در سیاست عملی Realpolitik بیمهارت است، این انتظار زیادی است. شاید خمینی با آگاهی از این خطرات عظیم بود که پس از بازگشت، بهرغم ویژگیهای شخصیتی خود محتاطانه عمل کرد. بختیار به سهم خود درهای مذاکره با آیتالله را بازگذاشت، با این امید که شاید احتمال انتقال مسالمتآمیز قدرت وجود داشته باشد.
آمادگی برای بازگشت آیتالله که چند بار رخ داده و باز بیسرانجام شده بود، در اوائل هفته پیش، شکل قطعی به خود گرفت. نخستوزیر بختیار، فرودگاههایی را که فقط برای جلوگیری از بازگشت آیتالله بسته شده بودند، دوباره گشود. نمایندگان خمینی در پاریس با عجله یک جمبوجت از ایرفرانس اجاره کرده، درباره شرایط بیمه به توافق رسیده و قرار شد هواپیما با نیمی از ظرفیت خود پرواز کند. به این ترتیب اگر برای فرود در ایران اجازه داده نمیشد، سوخت کافی برای بازگشت به فرانسه وجود داشت. به دلیل ترس از خرابکاری، به هیچ زن یا کودکی اجازه حضور در آن پرواز داده نشد، مگر تعدادی روزنامهنگار زن در آن پرواز حضور داشتند. همسر، دختر، عروس و نوههای خمینی بعداً با هواپیمای تجاری به ایران پرواز میکردند.
خمینی هنگام نماز عصر در روز پرواز، به هواداران خود که به دلیل کمبود ظرفیت نمیتوانستند او را همراهی کنند دلداری میداد. او به آنان گفت: «این مهم نیست که شما در هواپیما کنار من باشید. مهم آن است که مبارزه را در کنار من ادامه دهید.» وی قبل از حرکت از دولت فرانسه و فرانسویان «که با علاقه، مبارزه برای آزادی اندیشه و خواستههای دموکراتیک مردم آزاداندیش ایران» را تعقیب کردهاند سپاسگزاری کرد. مقامات پاریس از امتناع آیتالله در عدم استفاده از خاک فرانسه برای تحریک انقلاب ایران نگران بودند، از رفتن وی بسیار خشنود بودند. آیا در صورت اجبار خمینی به تبعیدی دوباره، وی مجدداً در فرانسه پذیرفته میشد؟ یک دیپلمات عالیرتبه به سردی پاسخ داد: «اگر او ما را هم کمی بیشتر از حضور معنوی خود بهرهمند سازد، ما نیز قطعاً اعتراضی نخواهیم داشت.»
بروس وان ورست Bruce van Voorst، خبرنگار تایم یکی از آن 150 خبرنگار رسانه های بینالمللی در پرواز خمینی بود. وی گزارش داد: «آیتالله اندکی پس از اوجگیری هواپیما از پلکان مارپیچ به سمت اتاق استراحت بالا رفت. عمامه و نعلینش را درآورد، خود را در چند پتوی ایرفرانس پیچید و به مدت دو ساعت و نیم به خواب رفت. محافظ شخصی وی که دندانش درد میکرد و با آسپرین آرام گرفته بود پای پلکان نشست. آیتالله هنگام طلوع خورشید در آسمان ترکیه نماز خواند. سپس برای صبحانه، برایش املت آوردند. هنگامی که خلبان اعلام کرد که هواپیما وارد حریم هوایی ایران شده و ظرف نیم ساعت در تهران فرود خواهد آمد، آیتالله سرش را بالا کشید تا منظره باشکوه رشته کوه پوشیده از برف زاگرس را ببیند. یکی از مشاوران اصلی او با خود زمزمه کرد: «آیتالله به وطنش بازگشته است.»
آیتالله در فرودگاه فوراً از طرف حدود 1000 عضو کمیته استقبال با فریاد «اللهاکبر» (خدا بزرگ است)، احاطه شد. خمینی از همه آنان که در راه انقلاب متحمل زحمت شده بودند: از روحانیون، تجار بازار، کارگران و دانشجویان تشکر کرد و بلافاصله به شاه و حامیانش که «... مملکت ما را-فرهنگش را استعماری کرد...» حمله کرد. سپس نوبت جملات تهدیدآمیز بود: «...ما پیروزیمان وقتی است که دست اجانب از مملکتمان کوتاه شود .... دست و پا می زنند عمال اجانب که یا شاه را برگردانند ...این مطلب را باید بدانند که گذشته است مطلب؛ و این طور مسائلی که شما پیش میآورید، دست و پایی بیش نیست..... از خدای تبارک و تعالی سلامت و عزت همۀ شما را طالب، و از خدای تبارک و تعالی قطع دست اجانب و ایادی بسته به آنها را خواهان هستم.» با این جملات، ترمینال که مملو از جمعیت بود، با فریاد «اللهاکبر! اللهاکبر!» به لرزه درآمد.
در روزهای پیش و پس از بازگشت آیتالله، نخستوزیر شاپور بختیار تقریباً مجبور بوده است با ارسال پیامهای طولانی در رادیو و تلویزیون برای بیان اقدامات اصلاحی ارایه شدهاش به مجلس پرمشغله باشد. تا حدودی این حجم اقدامات یک نمایش بود، تقریباً همه روزه شماری از اعضاء مجلس در تبعیت از دستورات آیتالله استعفا دادهاند. یک دیپلمات اروپایی در تهران گفت: «کار بختیار یک نمایش تمام عیار است، اما پشت آن چیزی نیست. گمان نمیکنم چیزی به اراده او باشد.»
هفته پیش، بختیار آبرو و حیثیت خود را از دست داد، هنگامی که از موضع بالا اعلام کرد مایل است با خمینی در پاریس مذاکره کند، و آیت الله در دم این نشست را رد کرد. خمینی گفت: «من این آدم غیرقانونی را نخواهم پذیرفت.» در واقع تلاش مخفیانه بختیار آن بود که با انجام مذاکره، مقدمات توافقی را ایجاد کند که ضمن آن احتمالاً او به نفع یک دولت موقت با حکم خمینی استعفاء داده و آن دولت، کار برگزاری انتخابات، ایجاد مجلس قانونگذاری، و یک همهپرسی درباره قانون اساسی به عهده گیرد. بختیار گفت که با نمایندگان خمینی در ایران در مذاکره بوده است، اما آن نقشهها با دستگیری پنج روزنامهنگار برجسته و آغاز حملات خونین ارتش، احتمالاً پیش از این رنگ باخته اند.
آنچه که بیشتر به اعتبار بختیار صدمه زد، حمایت آشکار وی از ارتشی بود که تلاش داشت با آتش شدید به سوی مردم غیرمسلح تظاهرکننده، هواداران خمینی را مرعوب سازد. ارتش در «یکشنبه خونین» 28 ژانویه، مستقیماً به سوی تظاهرکنندگانی که در میدان 24 اسفند، نزدیک دانشگاه گردآمده بودند آتش گشود و به مدت چهارساعت از پشتبامهای اطراف به سوی مردم تیراندازی کرد. تا حوالی غروب، 30 کشته شناسایی شده و صدها تن مجروح شدند. بیمارستانها مملو از جسد بود. بختیار از این کشتار، که مشابه آن دو روز قبل نیز رخ داده بود، به عنوان تلافی حمله مردم مسلح به مسلسل به مراکز پلیس دفاع کرد. اما در واقع هیچ شاهدی ندیده است که ساختمان پلیس مورد حمله قرار گرفته باشد.
ارتش ایران نیز دچار تفرقه است. بیتردید بعضی از وفاداران شاه در بین فرماندهان رده بالا از کودتا به عنوان تنها راه برای دورنگهداشتن خمینی از قدرت حمایت میکردند. یک ماه پیش رابرت هایزرRobert Huyser ژنرال نیروی هوایی آمریکا و جانشین فرمانده نیروهای آمریکایی در اروپا، به عنوان افسر رابط ارتش ایران، به تهران فرستاده شد. وی قاطعانه اظهار داشت که دخالت ارتش فقط به هرج و مرج منجر میشود. واقعیت این است که دیپلماتهای آمریکایی اساساً تردید دارند که ارتش گوش به فرمان چنین چیزی باشد. یکی از عوامل بازدارنده کودتا آنست که بسیاری از سربازان از فرماندهان خود در مقابله با انقلاب اطاعت نخواهند کرد. در بسیاری از مناطق، سربازان وظیفه که حقوق اندکی داشته و 40 درصد از ارتش 340 هزار نفری ایران را تشکیل میدهند، در محل خدمت خود حاضر نشدهاند.
بیشترین موارد تمرد در نیروی هوایی دیده میشود؛ جائی که قبلاً به عنوان نیروی محبوب و نخبه شاه در تلقی میشد. منابع نظامی شورشی که ضمن آن 165 درجهدار نیروی هوایی به خاطر شرکت در تظاهرات ضدشاه به قتل رسیدند را انکار کردند. البته آنان اعتراف کرده اند که تعدادی از سربازان بهخاطر سرپیچی از فرامین دستگیر شدهاند و در نیروهای مسلح آمادهباش اعلام شده است. روز قبل از ورود آیتالله، در نمایش قدرت نیروهای ارتش، چندین کامیون از نیروهای ارتش پوسترهای خمینی را همراه داشتند و برای مردم دست تکان میدادند. وقتی که دیگر نیروهای ارتش به سوی جمعیت آتش گشودند، آنان گریه کردند. آنان با فریاد از رهگذران میخواستند که آنجا را ترک کنند، در غیر آن صورت «سربازانی که از پشت سرمیآیند، به سوی شما شلیک میکنند.ِ» در یکشنبه خونین، یک فیلمبردار شبکه ای. بی. سی حادثهای را ضبط کرد که ضمن آن سربازی به همقطار خود که با تفنگ تظاهرکننده جوانی را میزد، شلیک کرده و او را زخمی نمود.
بسیاری از ایرانیها معتقدند که اقدامات ارتش علیه خمینی مستقیماً به دستور شاه بود. او و خانوادهاش هفته پیش در انزوا به مراکش رفتند. بعضی از شایعات حاکی از آن بود که وی برای بازگشت پیروزمندانه به تخت سلطنت نقشه میکشیده است؛ درست مثل آنچه که وی بعد از کودتای 1953 علیه دولت نخستوزیر محمد مصدق انجام داد. کودتایی که کار سیا بود. نگرانیها از بازگشت شاه با پخش نوار مشکوکی تشدید شد که گفته میشود ظاهراً یکی از حاضران در دیدار شاه و امیران عالیرتبهاش قبل از ترک کشور آن را ضبط کرده است. این نوار بیست دقیقهای که در بین مردم به «عرعرشاه» مشهور شد، در ابعادی وسیع در ایران تکثیر شد؛ اگرچه در صحت آن جای تردید است. سه متخصص مستقل آمریکایی در امور تشخیص صدا که شبکه سی.بی.اس آنها را به کار گرفته، تأکید کردند که صدای ضبط شده در نوار، قطعاً صدای شاه است. اما، سخنگوی دربار این نوار را «یک تبلیغ کمونیستیِ» خواند و تکذیب کرد و مقامات واشنگتن متقاعد شدند که آن نوار، باید یک «کار ترکیبی و مونتاژ» بوده است.
صدای موجود در نوار، فرماندهان ارتش را به ایجاد جنگ داخلی تهییج میکند. به نحوی که «ما احتمالاً، دوباره قدرت خود را دردست بگیریم؛ و مطمئن باشیم که این بار اشتباهات گذشتهمان را تکرار نخواهیم کرد.» فردی که سخن میگوید، به امیران توصیه میکند در صورت نیاز «در شلیک به سوی مردم و کشتن آنان کاملاً آزادید» تا نفرت و جدایی بین ارتش و مردم به وجود آید. صدای موجود در نوار با سرزنش ساواک، پلیس مخفی مخوف ایران، به خاطر عدم کفایتش در بسیاری از مشکلات جاری ادامه میدهد و پیمان میبندد که در آینده «ما سازمانی گستردهتر از ساواک ایجاد خواهیم کرد.»
در این ضمن عوامل مبهم دیگری نیز در داخل ایران مشکل ایجاد کردند. چند آژانس خبری اخطارهایی از گروهی به نام «سازمان کماندویی جنگجویان قانون اساسی»(۱) دریافت کردند. آنان تهدید کردند که در صورت از بین رفتن قانون مشروطه 1960، «جنگ چریکی»، «قتل عام بیسابقه» صورت خواهد گرفت. این جنگجویان خودساخته، کسانی را که به شورای انقلاب آیتالله بپیوندند، به مرگ تهدید کردند. وفاداران خمینی معتقدند که مسببین آن اخطارها ـ ساواکیها یا کمونیستهای زیرزمینی باشندـ که قصد ایجاد خشونت و بهرهگیری از بحران را دارند. آشوبگران خیابانی، یک کارخانه آبجوسازی، یک کلوپ شبانه، و تعدادی از خانههای محله های بدنام شهر را به آتش کشیدند. انگیزه آشکار این اقدامات آن بود که حرکت انقلابی را خشن و متعصب جلوه دهد.
بهرغم گزارشهای تأییدنشده مبنی بر این که ایران پر از سلاح شده، به ویژه توسط سازمان آزادیبخش فلسطین، تظاهرات هواداران خمینی آشکارا مسالمتآمیز و به خوبی سازمانیافته بوده است. فقط گاهی کنترل تظاهرات خیابانی از دست انتظامات خیابانی تشکیلات آمیب-مانند خمینی خارج می شد. برای نمونه، هفته پیش، گروهی در دانشگاه تهران تیمسار تقی لطیفی، افسر پلیس را از ماشینش بیرون کشیده و فریاد میزدند: «بکشیدش!» وی قبل از آنکه توسط گروهی از روحانیون نجات یابد؛ آن قدر کتک خورد تا از حال رفت.
چنین حوادثی هشداری به اقلیتهای ایران، مخصوصاً 80 هزار یهودی که از قدیمیترین ساکنان خاورمیانه هستند، و 250 هزار ارامنه مسیحی است. گرچه هیچ نشانه آشکاری از ضدیت با این اقلیتها مشاهده نمیشود، ضدیت شناختهشده آیتالله با صهیونیسم و اسرائیل در بین خانوادههای یهودی ایجاد نگرانی میکند که مبادا اتفاقی مشابه پاکسازی [یهودی زدایی] مصر و عراق پس از 1948، در ایران تکرار شود. خمینی مکرراً به اقلیتهای ایرانی تضمین داده است که حقوق آنان محفوظ خواهد بود. وی در ماه گذشته یک دسته گل به همراه ضمانتنامهای برای حق هوم Hagh Hom رهبر جامعه یهودیان فرستاد: «ما برادرانی هستیم که در کنار هم زندگی میکنیم. این تنها دولت است که سعی دارد همه چیز را به هم بریزد.» با وجود این، تقریباً حدود 5000 یهودی کشور را ترک کرده و اکثراً به آمریکا و اروپا رفتهاند.
در این باره یهودیها تنها نبودند. وزارت خارجه آمریکا نیز موقعیت حاضر را «شرایط امنیتی نامطمئن» نامید. ویلیام سولیوانWilliam Sullivan، سفیر آمریکا در ایران با هراس از احساسات ضدآمریکایی از آمریکائیهائی که وجودشان در ایران ضروری نیست خواست که این کشور را ترک کنند. بهرغم اطمینان دادن بسیاری از افراد ایرانی به دوستان خارجی خود، دو حادثه ناگوار رخ داد. سرگرد لاری دیویس Larry Davis به هنگام بازگشت به خانه مورد اصابت دو گلوله قرار گرفت و به بیمارستان ارتش آمریکا انتقال یافت. دیوید مک گافی David McGaffet، کنسول آمریکا به هنگام مداخله در حادثهای بین یک آمریکایی و یک راننده تاکسی، با ضربات مشت مورد حمله قرار گرفت. تا پایان هفته، غیر از 5000 نفر از 45000 آمریکایی که تا ماه سپتامبر در ایران بودند؛ بقیه این کشور را ترک کردند. مقامات آمریکائی میگویند که تاجران آمریکائی سرگرم آنند تا عملیات تجاری خود را به حداقل ممکن کاهش دهند.
مقامات دولتی در مورد حفاظت از تسلیحات پیشرفته نیز نگران بودند. در پایگاه هوایی اصفهان، شماری از 78 هواپیمای جنگنده اف ـ 14 مجهز به موشکهای فونیکس در آشیانههای امن پناه گرفتهاند؛ هفته پیش نیروهای ایرانی محافظ پایگاه به طور ناگهانی تعدادی از مشاوران آمریکائی را اخراج کردند. مقامات ارتش آمریکا برای نابودی یا خروج اضطراری مهمترین تجهیزات، طرحهای احتمالی را در نظر گرفتهاند. مهمترین این اقلام، جنگندهها و 500 موشک فونیکس است که در آشیانههای مجاور مستقرند. اگر این خطر جدی وجود داشته باشد که تجهیزات مذکور به دست شوروی بیفتد مقامات پنتاگون پیشنهاد می کنند خلبانان وفاداری ایرانی، هواپیماها را به مکان امنی، احتمالاً به عربستان سعودی، پرواز دهند. مقامات آمریکایی از این بیم دارند که چنین نقشههایی اگر بدون مشورت با دولت ایران صورت بگیرد بهمثابه دخالت بی مقدمه در امور داخلی ایران تعبیر شود. بسیاری از ایرانیها از اینکه آمریکا سوخت و گازوئیل اضطراری برای ارتش این کشور ارسال میکرد خشمگین بودند. از نظر آنان این اقدام به معنای آن بود که واشنگتن بطور غیرمستقیم از خشونت ارتش علیه مردم حمایت میکند.
آنان که آیتالله را میشناسند انتظار دارند که وی احتمالاً در شهر مقدس شیعیان قم ساکن شود و دوباره یک زندگی توأم با تدریس و عبادت را شروع کند. بعید است که وی اسقف ماکاریوس Makarios ایران شود و برای حفظ مستقیم قدرت تلاش کند. این نیز بعید است که او مادامی که قانون اساسی جدید برقرار نشده و خطر بروز جنگ داخلی برطرف شود، در سایه قرار گیرد و سکوت کند. خمینی معتقد است که ایران باید به یک کشور دموکراتیک چند حزبی و پارلمانی تبدیل شود. اما بعید است تا تثبیت یک قاون اساسی جدید و رفع تهدید جنگ داخلی از قدرت کنارهگیری کند. آیتالله برای اجتناب از خونریزی بیشتر به واگذاری امتیازاتی مجبور خواهد بود. مسعود بهنود، وکیلی اهل تهران میگوید: «اگر خمینی با دولت بختیار به توافق برسد قادر خواهد بود که کشور را از طریق مسالمتآمیز به یک همهپرسی در مورد قانون اساسی هدایت کند. او حتی مجبور نخواهد بود که بیش از حد از بحران بترسد. او تاکنون حمایت 90 درصد از مردم را جلب کرده است. حالا اگر وی قدرت مطلق خود را تقسیم کرده و اجازه دهد گروههای دیگر بیشتر حرف بزنند؛ ما در راه آزادی خود قرار خواهیم گرفت. قدرت واقعی خمینی در آن خواهد بود که رهبر مذهبی ایران باشد.»
موفقیت خمینی در مورد ارتش تا حدود زیادی به این وابسته است که وی چگونه بحث حساس قانون اساسی را پیش ببرد؛ قانونی که نقطه تمرکز فرماندهان هوادار سلطنت است. تعدادی از متحدان خمینی، از جمله کریم سنجابی رهبر جبهه ملی، نیروی عمده مخالف سیاسی، معتقدند که آیتالله احتمالاً موافقت خواهد کرد که از قانون اساسی کنونی به عنوان وسیلهای برای انتقال قدرت استفاده شود. سنجابی میگوید: «ارتش در کنار هر دولتی خواهد بود که نماینده ملت باشد. اگر بختیار استعفا دهد، یافتن راه حلی برای دولت موقت که مورد پذیرش مردم باشد کار مشکلی نیست.» در پایان هفته به نظر رسید که استراتژی خمینی استعفا اعضا مجلس و شورای سطلنت باشد. تاکنون 72 تن از 200 نماینده مجلس استعفا دادهاند. یکی از مشاوران خمینی گفت در صورتی که نیمی از آنان چنین کنند دولت بختیار هیچ اساس قانونی نخواهد داشت.
اگر توافقی حاصل شود، آمریکا کمترین نقش را در آن خواهد داشت. دلیلش آن آنست که آنچه مورد تأیید آمریکاست در حال حاضر در ایران معکوسش پذیرفته است. بعضی از مشاوران دولت اعتراف می کنند که تأیید آشکار بختیار یک اشتباه جدی بود، و پس از آنکه دوره حکومت شاه علناً به پایان رسیده بود، ضرورت داشت که سیاست آمریکا در مورد ایران محتاطانه باشد. بهویژه اظهارات رئیس جمهور کارتر در ماه ژانویه در ملامت خمینی و دعوت از او برای حمایت از دولت بختیار تأسفآور بود. در آن هنگام کارشناسان وزارت خارجه کاملاً متقاعد شده بودند که نخستوزیر برای بقای دولتش تقریباً شانسی ندارد.
ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، پس از تغییرات دیرهنگام در سیاست آمریکا زیردستان خود را به مذاکره با اطرافیان خمینی تشویق کرده است. دیپلماتهای آمریکا مذاکراتی را با تعدادی از مشاوران اصلی آیتالله در فرانسه و ایران آغاز کردهاند. آنان بخوبی از جانب نمایندگان خمینی پذیرفته شدند. کسانی را تأکید کردهاند برای ترمیم روابط بین رهبر شیعه و آمریکا هنوز خیلی دیر نشده است. مهدی بازرگان، یکی از مشاوران خمینی در تهران با تجربیات سیاسی گسترده که غالباً از وی به عنوان یک رهبر بالقوه دولت یاد میشود، اخیراً به مقامات آمریکایی یادآور شد که رابطه موثر و مفید با واشنگتون «کاملاً میسر» است. وی تأکید کرد که عامل قطعی در هر گونه روابط تجاری آینده، نه براساس فروش بیحساب تسلیحات پیچیده که بر پایه مبادلات متقابل کالا خواهد بود. در همان حال ابوالحسن بنیصدر(۲) مشاور برجسته اقتصادی خمینی اظهار داشته است که احتمالاً تولید نفت به نصف میزان کنونی کاهش خواهد یافت تا جریان ورود سرمایه به ایران تنظیم شود.
دیگر متحد ارزشمند، از دیدآمریکا، سید محمد بهشتی است که تحصیلات خوبی دارد و یک آیت الله جهاندیده است که نیروی اصلی و عامل پشت صحنه خمینی در تهران است. اما ناظران میگویند اینکه چه افرادی در اطراف خمینی چهرههای کلیدی خواهند بود، به گذشت زمان نیاز است؛ ممکن است که مشاوران پاریس جای خود را به حامیان وی در تهران بدهند.
در حال حاضر بزرگترین ترس آمریکا از کودتای نظامی است که ناگزیر به یک جنگ داخلی منجر شده و به نحوی زیانبار بر هر گونه حضور آمریکا در ایران سالهای آتی تأثیر خواهد گذاشت. یکی از مقامات وزارت خارجه که اخیراً از ایران بازگشته است میگوید: «شکی نیست که یک دخالت نظامی، خطرناکترین اقدام برای منافع آمریکا خواهد بود. این اقدام میانهروها را کنار خواهد زد و اکثریت را پشت سر یک جناح تندرو متحد خواهد کرد.»
حتی اگر ایران به دولتی دست یابد که مورد حمایت عموم و تأیید خمینی باشد مشکلات کشور، یک شبه از بین نخواهد رفت. همانگونه که یک کارشناس آمریکایی عنوان کرد: «شاه ایران را ترک کرد، اما مشکلات آن را با خود نبرد.» خوشبینانهترین ارزیابیها آن است که حتی اگر کارها همین الآن شروع شوند، دو ماه طول خواهد کشید تا منابع نفتی کشور به سطح قبلی تولید خود برسد. در عین حال، کشور با اقتصادی فلجشده و اعتبار وامگیری شکننده روبروست. از اوائل دسامبر بجز چند شرکت، تمامی 600 کارخانه اصلی کشور به دلیل اعتصاب بسته شدهاند. بیشتر ثروتمندان افسانهای ایران کشور را ترک کردهاند، گرچه ممکن است فقدان آنان حس نشود.باید توجه کرد 120 تن از 200 تاجر عمده و چهرههای صنعتی کشور جزء آنانند. تخمین زده میشود که میلیاردها دلار از کشور خارج شده باشد.
با وجود این، و با تمام مشکلاتی که در پیش است هفته پیش نوعی خوشبینی در ایران دیده میشد. حالا که خروش کشور برای بازگشت آیتالله پاسخ داده شده است، ایرانیها مطمئناً اصرار میورزند که انقلاب به اهداف دموکراتیک خود برسد. هفته پیش داریوش شایگان، یک فیلسوف برجسته اسلامی، در تهران به دیوید جکسون David Jackson خبرنگار تایم گفت: «اما ایرانیها آمادۀ پذیرش آنند. خمینی یک گاندی اسلامی است. او محور نهضت ماست، و بزرگترین اقدام او سرنگونی رژیم بوده است. اما ضروری است که یک جمهوری دموکراتیک ایجاد شود. در باور ایرانیها، همواره معجزات در آخرین لحظه روی میدهند. امیدواریم این بار نیز معجزهای رخ دهد.»
(1) Commando Organization of the Warriors of the Constitution
(۲) در متن اصلی نام وی به صورت Hassan Abdul Banisard آمده است.
صفحه 13، پایین: اعضاء گارد جاویدان مانورهای خود را در پایگاه جاویدان در حوالی کاخ سلطنتی انجام میدهند. برخی از فرماندهان ارشد به دنبال کودتا هستند، اما بسیاری از سربازان پیروی نمی کنند.
مترجم: بهروز حاجی محمدی
منبع: نشریه تایم، دوازدهم فوریه 1979