اشاره:
خواندن مقالاتی که در زمان یک واقعه منتشر میشوند برای آشنایی با شرایط و فضای آن روزگار بسیار سومند است. این از رایجترین وسایل برای کمک به افراد شفاهیکار برای درک دقیقتر یک واقعه و پیگیری جزئیات آن به هنگام مصاحبه است. گزارشی که چند روزی پیش از پیروزی انقلاب و پس از ورود امام خمینی(ره) به میهن در نشریه نیوزویک منتشر شده پیش روی شماست. ترجمه این گزارش را بدون هیچ تغییری در متن اصلی، آوردهایم تا همان چیزی که در ذهن خبرنگاران خارجی از انقلاب ایران و رهبرش درک شده، دیده شود. با آنکه این گزارش از دید و زبان خبرنگاران غربی تنظیم شده است، اما با این حال، بزرگی انقلاب و محوریت تردیدناپذیر رهبرش در آن آشکار است.
صبحگاهان هنگامی که هواپیمای جت 747 شرکت هواپیمایی ایرفرانس بر فراز آسمان مهآلود تهران ظاهر شد، غریو شادی و فریاد اللهاکبر (خداوند بزرگتر از آن است که وصف شود) فضای شهر را دربرگرفت. هواپیما بر زمین نشست و آیتالله روحالله خمینی، 78 ساله، پس از 14 سال پا بر خاک ایران نهاد. ناگهان همه چیز در هم ریخت. جوانان پرشور کاروان موتوری خمینی را دربر گرفتند و مسیر حرکت را مسدود ساختند. در این زمان، فریاد زنان به گوش میرسید که شعار میدادند: «از خون شهیدان وطن لاله دمیده». ازدحام جمعیت در بهشت زهرا تهران به اوج خود رسید. خمینی خطاب به جمعیت حاضر که سراپا نمیشناخت، اظهار داشت: «دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه می كنیم. من دولت تعیین می كنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می كنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می كنم، من به واسطه اینكه ملت مرا قبول دارد... »
به منظور جلوگیری از انجام هرگونه کودتای نظامی ارتش ایران، خمینی در هفته گذشته از صدور اعلامیه تشکیل جمهوری اسلامی خوداری کرد. و متعاقب آن در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام داشت که می خواهد از طریق مسالمتآمیز به بحران فعلی ایران خاتمه دهد. لیکن لحن قاطع و نطق قدرتمند وی زنگ خطری برای امیران و فرماندهان نظامی بود که سخت تحت فشار بودند و نیز نخستوزیر شاپور بختیار، که هنوز تمایلی به سازش نداشت. یکی از اساتید علوم سیاسی دانشگاه تهران میگوید: «ما در دوره سیاست خیابانی به سر می بریم؛ این یک جنگل است- و خمینی در آن حکمرانی میکند.» یکی از اعضای جبهه ملی که پشتیبان خمینی است با تأسف میگوید: «خواسته یا ناخواسته شرایط بروز یک جنگ داخلی در ایران کاملاً مهیا شده است.»
آیا خمینی تا این مرحله پیش میرود؟ هیچکس نمی دانست. آیتالله در ایران یک رهبر عالی رتبه مذهبی لست (عنوان او به معنای «نشانه خدا» است) و او بیش از یک دهه برجسته ترین دشمن شاه بوده است. اما خمینی مردی رمزآلود است. علیرغم اینکه گروه متنوعی از دستیاران و متحدان سیاسی از او حمایت میکنند، ولی خمینی سخنگویی ندارد و خودش نیز معما گونه سخن می گوید. او توضیحی در این مورد نمیدهد که چگونه قصد دارد جمهوری اسلامی ایجاد کند و یا اینکه چگونه با بهرهگیری از اصول بنیادی قرآن میتواند بر یک ملت قدرتمند و امروزی حکومت راند. خمینی مظهر نیروی خالص درستی است؛ و جزئیات در آینده و زمان مقتضی تعیین میگردند. راجی صمغ آبادی(1) سردبیر سیاسی روزنامه کیهان فارسی معتقد است: «او متکی بر نفرت مردم از شاه است. مردم معتقدند نمیتوان با شاه سازش کرد و خمینی مردی است که هیچگاه سازش نکرده است.»
چیستان خمینی از یک سو ترس و و از سوی دیگر امید را تداعی میکند. افراد بدبین داخل و خارج او را یک ضدآمریکایی و ضدسامی بیگانههراس می بینند که کشورش را متوقف خواهد کرد و جهان را از نفت ایران محروم ساخته و این کشور را به سوی هرج و مرج و یا حکومت کمونیستی سوق می دهد. خمینی به عنوان یک متعصب معرفی میشود که قصد دارد حکومت ترس و وحشت ایجاد نموده و به اقلیتهای مذهبی ظلم کند و زناکاران را سنگسار و دست دزدان را قطع کند.
طرفداران وی اعتقاد دارند که خمینی فردی است که ایران را از دام فساد و تباهی و نفوذ خارجیان نجات بخشیده و اخلاق اسلامی را احیاء خواهد کرد. به نظر میرسد که هنوز ممکن است بشود با خمینی از در سازش درآمد. یکی از همکاران بختیار با خشم میگوید: «خمینی پیرمردی لجوج است. زمانی که او به فرانسه تبعید شد، از خودسری و لجاجت خود سرمست بود.» در حال حاضر، بسیاری از دشمنان و دوستان وی امیدوار هستند که خمینی به نحوی ترغیب شود تا با بحران و مشکلات کلانی که کشور با آن روبرو است، برخوردی واقعبینانه داشته باشد. پرفسور جیمز ابیل (James A. Bill) از دانشگاه آستین تکزاس، که یکی از کارشناسان و صاحبنظران آمریکا در امور ایران است، اصرار دارد که: «خمینی یک مجتهد دیوانه نیست، او بسیار محبوب و مردی کاملاً درستکار و صادق است. »
پرواز تاریخی بازگشت به وطن
دیدارهای تاریخی خمینی هفته گذشته در منزل تبعیدی او در حومه پاریس آغاز شد. روزنامهنگاران ساعتها برای تهیه بلیط پرواز با هواپیمای 747 آیتالله در صف انتظار بودند. خبرنگار نیوزویک، الین سیولینو (Elain Sciolino) یکی از افرادی بود که موفق شد سوار هواپیما شود و این است گزارش او:
تا آخرین دقیقه، آثار تردید در چهره همگان مشهود بود و هیچکس مطمئن نبود که آیا پرواز انجام خواهد شد یا خیر. بالاخره مسئولین ایرفرانس تصمیم گرفتند که اجازه پرواز به 189 تن مسافرین - به مراتب کمتر از میزان ظرفیت- هواپیمای 747 بدهند. آنها اطمینان داشتند که هواپیمای دارای سوخت کافی است تا در صورت بروز حالت فوقالعاده به پاریس برگردد. آیتالله به زنان و کودکان ایرانی اجازه سوار شدن به هواپیما را نداده بود و صادق قطبزاده یکی از همکاران وی در این مورد گفت: «ممکن است که به هواپیما شلیک کنند.»
به دلایل مذهبی، پرواز مزبور فاقد مشروبات الکلی بود. مقامات مسئول ایرفرانس ترجیح داده بودند که برای منوی صبحانه به جای سوسیس خوک از قارچ استفاده شود. تنها میهمانداران مرد اجازه رفت و آمد و خدماترسانی در قسمت درجه یک هواپیما را داشتند که مسافرین آن خمینی و دیگر همراهان وی بودند. دقایقی پس از بلند شدن هواپیما، آیتالله پلکان مدور را طی نموده و به محل استراحت قسمت درجه یک رفت و بر روی پتویی که شرکت هواپیمایی تدارک دیده بود، زانو زده، نمازش را خواند و خوابید.
هواپیما پیش از فرود، حدود 25 دقیقه با احتیاط در آسمان تهران دور زد و سپس نشست. وقتی خمینی به طرف ترمینال رفت، همراهان و نظامیان ایرانی دور او را گرفتند و همگی در تلاش بودند تا او را در مقابل هجوم مردم پرهمهمه محافظت کنند. در سالن ترمینال، حضرت آیتالله اولین سخنرانی را ایراد نمودند و طی آن شاه و دوستان خارجی وی را مورد انتقاد شدید قرار دادند. وی اظهار داشت: «البته در قدم اول، پیروزی شما ... الآن در مرحله اول است ... ما پیروزی مان وقتی است که دست این اجانب از مملکتمان کوتاه شود....» سپس خمینی سوار یک شورلت بلیزر آبی رنگ شد و فرودگاه را در مسیری پرهیاهو به قصد گورستان ترک نمود.
خیل جمعیت صدها هزار نفری پیروان با حرارت خمینی، مسیر حرکت را مسدود ساخته بود. خیابان آکنده از جمعیت بود، و و بسیاری حتی بر روی سقف اتومبیل حامل خمینی رفته بودند. بالاخره برای رسیدن به مقصد، او مجبور شد سوار یکی از بالگردهای آمریکایی ارتش شود.
بالگرد در قطعه 17 بهشت زهرا، در فضایی آکنده از گرد و غبار، فرود آمد. قطعه مزبور نماد فاجعه جمعه سیاه است که در 17 شهریور رخ داد. مجدداً درگیری و جنجال بین «مأمورین انتظامات اسلامی»- یگان غیرنظامی محافظین که بازوبند سبز بستهاند- و پیروان خمینی، هزارن تنی که از سحرگاهان منتظر بودند، پیش آمد. خمینی از سکویی بالا رفت و به عنوان سلام، دست راست خود را تکان میدهد. او شروع به ایراد سخنرانی نمود و همین امر موجب شد تا حاضرین سکوت کامل را رعایت کنند و گفت: « ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، ... من نمی توانم از عهده این خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشكر از این ملت بكنم كه همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارك و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.»
او در مورد بختیار اظهار داشت: «... این آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد،... » خمینی ضمن هشدار به آمریکا در مورد بازگرداندن شاه به ایران و حکومت فریاد زدند: « بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، ... ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت.» زمانی که خمینی قطعه 17 بهشت زهرا را ترک مینمود، مشتاقان و جمعیت حاضر به سوی او نزدیک شده و ازدحام جمعیت باعث شد تا عمامه او بیافتد و علیرغم تلاش محافظین که با چرخاندن کمربند در هوا قصد دور کردن جمعیت را داشتند، حرکت ایشان به سوی هلیکوپتر غیرممکن شد. سپس آیتالله سوار یک آمبولانس شد و به سلامت آنجا را ترک نمود.
یک عمر پارسایی
احترام و عزت، پاداش یک عمر پرهیزکاری خمینی و سر فرود نیاوردن او در مقابل حکومت ظلم بود. زمانی که خمینی خود چند ماه بیش نداشت، پدرش -که یک آیتالله بود- به دلیل مخالفت با فئودالها که در آن زمان بر ایران حاکم بودند، کشته شد. او سپس به نهضت مبارزات ضدانگلیسی و رضاشاه، پدر شاه فعلی، پیوست. خمینی در سال 1941 ضمن اعلامیهای یادآور میشود که: «فرمانهای صادره از سوی دولت دیکتاتوری رضاشاه ارزشی ندارند و همه آنها را باید سوزاند.»
در طول جنگ جهانی دوم که قوای نظامی روسیه شوروی و بریتانیا ایران را به دلیل تمایلات فاشیستی رضاشاه، به اشغال خود درآوردند، خمینی سه اصل را که اساس تعالیم او را پایهریزی مینمودند، مشخص کرد: آزادی، استقلال و مخالفت با استیلای بیگانگان. در سال 1962، خمینی به عنوان یکی از بانفوذترین رهبران مذهبی شناخته شده بود و علیه سلطنت به مبارزه برخاست. شاه فعلی در بهار 1963 دستور دستگیری او را صادر نمود، ولی قبل از آن مأموری را نزد او فرستاد و طی پیامی از او خواست که به جز آن سه مورد، او میتواند راجع به مسایل دیگر سخنرانی و موعظه نماید. پاسخ خمینی این بود: «دیگر چه می ماند که درباره اش حرف بزنم؟»
طی سالیان پس از آن که خمینی در زندان و تبعید بود -بیشتر این سالها را وی در عراق و در جوار مرقد امام علی، بنیانگذار مذهب شیعه، مذهب غالب ایران بود- او مشغول تبیین نظرات خود برای ایجاد یک جمهوری اسلامی بود. این حکومت می خواهد مسلمانان به عظمت دوران صدر اسلام دوباره دست یابند، دورانی مبهم در دوردست تاریخ که هیچ کس حتی خود آیتالله نمی تواند دقیقاً بگوید که چگونه بوده است.
چهارچوب اصلی جمهوری اسلامی پیشنهادی او روشن است. محورهای اصلی این حکومت ارکان دوگانه آیات قرآنی یعنی عدالت اجتماعی و نقش محوری روحانیت است. خمینی خواستار احیای نظامی اجتماعی است که در آن «توانگران نسبت به فقرا متعهد هستند،» و «هر یک از ما باید نسبت به امور همسایه خود هوشیار باشد.»
غبار اسلامی
همانگونه که در طول ماههای گذشته محسوس بود، مذهب تأثیر بسزایی در ابعاد گوناگون ساختار زندگی ایرانیان خواهد داشت. ملاها، یا روحانیون، به کارگزاران محلی مشوذت داده و آنها را ارشاد میکنند. خمینی قصد دارد یک حکومت تعیین نماید و سپس به شهر قم بازگردد و از آنجا حکومت را هدایت نماید. پرفسور بیل در این مورد اظهار داشت: «خمینی فردی بانفوذ به ویژه در مراحل اولیه ایجاد حکومت اسلامی خواهد بود ولی بارها منکر این نکته شده است که او حکومت را شخصاً در دست خواهد داشت.»
بسیاری از مردم به درستی نمیدانند که حکومت خمینی واقعاً چگونه حکومتی خواهد بود. یک مقام مسئول اروپای غربی کماکان دسترسی به تمام گزارشات سیاسی کشورش در خلال سه ماه گذشته در مورد خمینی را داشته است در این مورد به نیوزویک اظهار داشت: «ما بارها از خمینی (راجع به آینده سیاسی ایران) سؤالات مشخصی را پرسیدهایم و او بسیار قاطع پاسخ میدهد. اما وقتی که این پاسخ را تجزیه و تحلیل میکنیم همه چیز به یک غبار اسلامی منتهی میشود.»
با این وجود، با بررسی مصاحبههای بیشماری که اخیراً خمینی انجام داده است، اهداف گسترده او را میتوان برشمرد که مهمترین آنها عبارتند از:
-
اولین الویت جبران سوءاستفادههای آشکار شاه از قدرت، یعنی آزادی زندانیان سیاسی و برکناری مقامهای فاسد، و دادخواهی برای افرادی است که در رژیم گذشته مورد تظلم قرار گرفتهاند.
-
بازنگری در تجارت و مبادلات خارجی. خمینی بارها و مصرانه اظهار داشته است که: «کلیه قراردادها و موافقتنامههایی که به نفع ملت ایران نیستند فسخ و کانلم یکن میگردند.» از جمله قراردادهایی که او به آنها اشاره نموده، کلیه قراردادهای کلان تسلیحات نظامی، و نیز صنایع مونتاژ کالاهایی که ساخت جای دیگری هستند و خمینی از آنها بیزار است.
-
ایران قصد دارد که اقدام به استخراج نفت ولی در مقیاس کمتر بنماید. خمینی معتقد است که: «ایرانیان باید از سود سرشار نفت، گاز و منابع معدنی بهرهمند گردند.» ولیکن او با این نظریه موافق نیست که «ایرانیان بیش از نیاز خود اقدام به استخراج نفت و گاز نمایند.» همکاران وی معتقد هستند که تولید نفت به سقفی برابر با نصف میزان تولید در زمان شاه خواهد رسید. آنها همچنین اضافه میکنند که قرارداد انتقال گاز بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی به نفع مردم نبوده و باید مجدداً در مورد آن مذاکره انجام گیرد. نفت به هیچ عنوان به اسرائیل و آفریقای جنوبی فروخته نخواهد شد.
-
کشاورزی گسترش خواهد یافت. خمینی قصد دارد که اصلاحات ارضی را که شاه شروع کرده بود، نوزایی و بدینترتیب کشاورزان را رونق بخشد. او سوگند میخورد که ایران را همانطور که 25 سال پیش مستقل بوده در زمینه تأمین مواد غذایی خودکفا بسازد.
-
آزادی سیاسی و مذهبی ودیعهای است که به همگان قول داده شده است، منوط به اینکه «آنها جمهوری اسلامی را تضعیف نکنند.» خمینی میگوید که تمام احزاب سیاسی به استثناء حزب کمونیست توده قانوناً میتوانند به فعالیت خویش ادامه دهند.
-
شرع اسلامی با نظارت ملاها در مورد مسایل خانوادگی و زناشویی مسلمانان حاکم خواهد بود. خمینی هیچگاه منکر این نبوده است که بر طبق قوانین اسلامی زناکار باید سنگسار شود و یا دست دزد باید قطع گردد. همفکران وی ادعا میکنند که در مورد زنا حتماً باید ادله محرز و روشن ارائه شود. آیتالله مهدی روحانی، رهبر شیعیان اروپا، در این مورد میگوید: «باید اعتراف نمود که ارائه ادله در مورد ارتکاب زنا واقعاً کاری بس مشکل است.» و در مورد دزدان او میگوید: «در شرع اسلام، دست دزد از مچ قطع نمیشود بلکه انگشتان او قطع خواهد شد.»
-
ایران با کشورهای آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی «مناسبات عادی» خواهد داشت. آیتالله اظهار داشته است که او به هیچ عنوان قصد ندارد که نقشی که شاه در منطقه به عنوان «ژاندارم منطقه خلیج فارس» پذیرفته بود، ایفا کند و قصد دارد که از تعداد نظامیان ارتش به میزان زیادی بکاهد.
حتی قبل از بازگشت خمینی، بختیار از بعضی اهداف و سیاستهای موجود در این برنامه حمایت کرده بود. در اواخر هفته گذشته، نخستوزیر پیشنهاد داده بود تا طرفداران خمینی در دولت «اتحاد ملی» شرکت جویند. به دنبال آن خمینی اعلامیهای صادر نمود و در آن از طرفداران خود خواسته است که به مبارزه خویش با «رژیم طاغوت و دولت غیرقانونی آن» ادامه دهند.
«من خسته ام»
بعضی از مهمترین یاران خمینی به خاطر سازشناپذیری آشکار او دچار ترس و نگرانی شدهاند. آیتالله شریعتمداری، از علمای با نزاکت که در طی دوران تبعید خمینی از رهبران مذهبی سرشناس بوده، اخیراً اظهار نموده است که: «من قصد دارم به شهر خود تبریز برگردم، زیرا خسته ام.» در همان روزی که خمینی به ایران بازگشت، کریم سنجابی رهبر جبهه ملی محتاطانه به خبرنگار نیوزویک گفت: «تاکنون که پیروزی بزرگی نصیب ما شده است و امیدواریم که این روند ادامه داشته باشد.»
همچنان که جنگ بین خمینی و بختیار ادامه داشته، ارتش ایران بیصبرانه به انتظار نشسته بود. در اوایل هفته، تعدادی از مردم، به خاطر کشتار 45 تن از تظاهرکنندگان توسط «گارد جاویدان»، دست به اقدامی تلافیجویانه زدند. آنها تیمسار سرلشگر تقی لطیفی را که در نزدیکی صحنه کشتار و داخل اتومبیل مرسدس بنز خود بود مشاهده نمودند. جمعیت معترض سرلشگر لطیفی را از اتومبیل بیرون کشیده و مورد ضرب و شتم قرار دادند به طوری که چشمان او دچار آسیب شدند و توسط سنگ و چاقوهای جیبی به او جراحتهایی وارد شد. سرلشگر لطیفی توسط یک ملا که از آنجا عبور میکرد نجات داده شد. بسیاری از تحلیلگران معتقد هستند که فرماندهان عالیرتبه نظامی نسبت به وفاداری زیردستان خود دچار تردید هستند به همین برای مقابله بی تفاوت شده اند. ولیکن همانطور که یکی از دیپلماتهای غربی در مورد حادثه تیمسار لطیفی گفته است: «ارتش بسیاری از این قبیل حوادث را باید نظارهگر و شاهد باشد».
هفته گذشته، این تنش و نابسامانی با سه حمله به دیپلماتها و مقامات نظامی آمریکایی-که مرگبار نبودند- بالا گرفت و در پی آن دستور «ترک ایران از سوی کارمندان غیرضروری سفارت آمریکا» صادر شد. در طول هفته جاری، مخالفین شاه در آمریکا نواری را در اختیار رسانههای گروهی قرار دادند که در آن شاه به طور ضمنی به امیران خود دستور داد که یک جنگ داخلی را در ایران به وجود آورند تا او بتواند به قدرت بازگردد. بررسی نوار مزبور، اعتبار و سندیت آن را تائید ننمود و دولت آمریکا آن را جعلی اعلام کرد. در هر صورت، منابعی که با شاه مخلوع در طول ماه گذشته صحبت نمودهاند، معتقدند که او قادر به طرحریزی نقشهای نیست چه رسد به طرح یک جنگ داخلی. یک منبع موثق گفته است: «دیگر بهار شاه به پایان رسیده است.»
تحلیلگران سیاسی آمریکا اعتقاد دارند که می توان امید داشت که امکان سازش بین مواضع خمینی و بختیار فراهم شود. آنها گفتهاند که آیتالله با موافقت قبلی به ایران بازگشت تا مورد تمجید و تکریم ایرانیان قرار گرفته و در کنار طرفداران خود باشد و از او خواسته شده که تا زمانی که وزارت صلح و سازش برقرار است از اعلام برقراری دولت موقت اجتناب ورزد، ولی یک مقام آمریکایی هشدار داده است: «شرایط چنان بحرانی و سردرگم است که اگر یکی از طرفین، حرکت اشتباهی انجام دهد، آتش جنگ دامنگیر همگان خواهد شد.»
جوانان طرفدار خمینی کاملاً آماده هستند. یک دانشجوی رشته مهندسی دانشگاه تهران گفت که او و دوستانش خود را با سلاحهایی نظیر تفنگ و مسلسل که از بازار سیاهی واقع در بهشت زهرا تهیه نمودهاند، مسلح کردهاند. او گفت: «من فکر میکنم که باید به زودی منتظر رویارویی با ارتش بود. ما باید همگی شجاعانه آماده مبارزه باشیم.» تنها نکته قابل پیشبینی و مسلم این است که با بازگشت خمینی، و فروکش کردن شور ورود او در میان طرفدارانش، این بهشت زهراست که باید منتظر قربانی نهایی خود باشد که دستاورد نبرد طولانی ایران برای پیریزی کشوری نوپا ست.
(1)- در متن اصلی این نام به صورت Raji Samovodi آمده است.
اسامی نویسندگان:
دیوید باتلر DAVID BUTLER به همراهی پل مارتین PAUL MARTIN, ، الین سیلینو ELAINE SCIOLINO و بری کیم BARRY CAME در تهران، اسکات سولیوان SCOTT SULLIVAN در پاریس و جین و تیمور JANE WHITMORE در واشنگتن
مترجم: پرویز آزاد
منبع: نیوزویک، 12 فوریه 1979، صفحه: 13 و 11 و 9 ـ 8