|
کشاکش میان شاه و آمریکا در فصل سقوط
|
بحران در روابط ایران و آمریکا در واقع از سال 1970 میلادی آغاز شده بود. یکی از مسایلی که وزارت دفاع آمریکا در زمینه واگذاری سلاحهای مدرن به ایران با آن روبهرو بود، نگرانی از دستیابی شوروی به این گونه سلاحها بود. در همین سال یک شرکت هواپیماسازی آمریکایی درصدد فروش هواپیماهای مدرن «اف ـ 14» به ایران برآمد. بحران روابط ایران و ایالات متحده با انتقاد از برنامه فروش جنگافزار در کنگره آمریکا که منجر به تصویب قانون محدودیت کمک های خارجی در سال 1974 گردید، آغاز شد. به موجب این قانون، کنگره میتوانست ظرف سی روز هر یک از معاملات فروش اسلحه را متوقف سازد. سناتور «هنری جاکسون» به «کسینجر» وزیر خارجه توصیه کرد با امضای قرارداد 1975 بین ایران و عراق و کاهش بحران بین دو کشور، آمریکا در سیاست خود نسبت به ایران و میزان فروش جنگ افزار به تهران تجدیدنظر به عمل آورد. چندی بعد «گلین بلیتجن» یکی دیگر از مقامات وزارت دفاع برای بررسی ظرفیت جذب و کاربرد سلاحهای خریداری شده به تهران آمد. بلیتجن به زودی متوجه شد که اوضاع و روال کار رضایت بخش نیست. وزارت دفاع پس از دریافت گزارش دومین فرستاده خود، یادداشتی در پایان سال 1975 تسلیم جرالد فورد (رئیس جمهوری آمریکا از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷)کرد. در این یادداشت پیشنهاد شده بود، سیاست ایالات متحده در مورد فروش جنگ افزار به ایران مورد تجدیدنظر قرار بگیرد. مقامات وزارت خارجه و شورای امنیت ملی که موافق ادامه سیاست موجود بودند با پیشنهاد وزارت دفاع موافقت نکردند. هنری کسینجر طراح سیاست پشتیبانی تمام و کمال از شاه بود.(1) از سال 1353 که سیاست اقتصادی ایران کاملا متکی به درآمد نفت شده بود؛ به خاطر افزایش تورم و بالا رفتن قیمت سلاحهای سفارش شده قبلی و سفارشهای جدید لز یک سو و از سوی دیگر ثابت ماندن درآمد نفت، اجرای طرحهای مهم چون راه، فرودگاه، اسکله و ... به علت کمبود پول و پرسنل متخصص متوقف یا کند شده بود. شاه برای فروش بیشتر نفت «سپهبد حسن طوفانیان» (2) را به واشنگتن اعزام کرد. «طوفانیان» در دیدار با «دونالد رامسفلد» در 1976 از آمریکا خواست بهای جنگافزارهای مورد نیاز ایران کاسته شود و آمریکا نفت بیشتری از ایران خریداری کند. «طوفانیان» تهدید کرد، چنانچه واشنگتن با خواستهای شاه موافقت نکند، ایران سلاح مورد نیاز خود را از محل¬های دیگری خریداری میکند و به متحدین دیگری روی خواهد آورد. شاه نیز به غرب هشدار داد و از کمپانیهای نفت خواست به جبران نفت کمتری که از ایران میخرند، بهای بیشتری بپردازند. وزارت دفاع آمریکا در پاسخ به تهدیدهای «طوفانیان» گفت: «آمریکا نمیواند جنگافزار بیشتری به ایران بفروشد و چنانچه تهران مایل به لغو قراردادهای موجود باشد، ایالات متحده بیدرنگ با آن موافقت خواهد کرد.(3) محمدرضا شاه آمریکاییها را به حقه بازی فریبکاری و اغفال متهم کرد، آمریکاییها نیز فساد رژیم ایران را عامل نابسامانیها میدانستند؛ و فساد و رشوههایی که در معاملات خرید و فروش اسلحه برقرار بود، به بحران روابط دو کشور دامن میزد. در پی انتقادات شاه از آمریکا، امیر عباس هویدا نخست وزیر نیز شرکتهای خارجی را به دلیل سو اعمال و رفتارشان و مطبوعات غرب را به خاطر انتقاد از ایران مورد حمله قرار داد. شاه که از پشتیبانی واشنگتن نسبت به خود تردید پیدا کرده بود به سیاست آمریکا خرده گرفت و گفت: «تنها راهی که واشنگتن میتواند، انتخاب کند ادامه فروش اسلحه یا آشفتگی در اوضاع منطقه است من نگران پایین آمدن اعتبار ایالات متحده هستم. شما بیشتر به یک غول افلیج شباهت دارید. ما ده بازار دیگر برای تامین خواستههایمان در اختیار داریم؛ هم اکنون کسانی هستند که در انتظار فرصت نشستهاند». همزمان با مخالفت و انتقادهایی که در زمینه فروش جنگ افزار به ایران در مطبوعات و کنگره آمریکا به عمل آمد، روابط ایران و آمریکا و نیز سیاست اختناق و سرکوبگرانه رژیم شاه در محافل سیاسی و مطبوعات مورد بحث و انتقاد قرار گرفت. در مطبوعات و رسانههای خبری آمریکا و غرب، ساواک ابزار اصلی اختناق و سرکوب مخالفان رژیم شاه معرفی شده بود و این تعبیری درست بود. از اوایل سال 1355 روابط ایران و ایالات متحده دستخوش تغییراتی شد و به تدریج به سردی گرایید. جنگ ویتنام و نارضایتی وسیع مردم آمریکا لزوم تغییر در سیاست خارجه ایالات¬متحده را تاکید میکرد.(4) رژیم شاه به دلیل برخورداری از حمایت نیروهای مسلح ایران، آمریکا و قدرت های بزرگ اروپایی شکست ناپذیر جلوه داده می شد. تحلیلگران ایران را نمونه جامعه ای باثبات می دانستند که در حال پشت سرگذاشتن مراحل نوسازی است. اما بی تردید آنها در اشتباه بودند. در ورای اقتدار ظاهری شاه رژیم متزلزلی قرار داشت. شاه نگران وجهه خود به عنوان فرمانروایی خیر اندیش در اذهان جامعه بین المللی بود و موضوع حقوق بشر آسیب پذیری وی را اثبات می نمود. اپوزیسیون در تبعید در آمریکا و اروپا توانسته بود با برقراری تماس با سازمان های مدافع حقوق بشر از این نقاط ضعف، بهره برداری نمایند و عفو بین الملل نیز رژیم ایران را به دلیل نقش حقوق بشر محکوم کرد. شاه به منظور تقویت وجهه آزادیخواهانه رژیم خود، ایده های نوینی از جمله ایجاد حزب رستاخیز در مقاطع مختلف به محک آزمون گذاشت. اما چنین اقدامی از سوی جامعه و معترضین بعنوان اقدامی جهت انحراف اذهان عمومی مورد پذیرش قرار نگرفت.(5) اعلام سیاست حقوق بشری کارتر در بحبوحه بحران بین المللی و تنش ناشی از شکست ویتنام و رسوایی واترگیت در جامعه آمریکا شاه، را واداشت تا نسبت به تعدیل رویه مستبدانه حاکمیت خویش اقدام کند. چنین تحولی چندان هم شگفت آور نبود چرا که یک کشور وابسته همچون ایران نمی توانست از پیامدهای تحولات سیاسی یک کشور قدرتمند همچون آمریکا برحذر بماند. کارتر در جریان مبارزات انتخاباتی از بهبود وضعیت حقوق بشر در سراسر جهان حمایت کرد. او گفت: «زمینههای بروز انقلاب که اغلب از میان رنجدیدگان نشات می گیرد». برژینسکی مشاور امنیت کارتر( 1977- 1979) یادآور می شود: «مقام های پائین تر دولت آمریکا از جمله مسئول دفتر ایران، هنری پرشت به تاسی از انزجاری که از لحاظ اعتقادی نسبت به شاه داشتند، بسادگی خواستار حذف کلی وی از عرصه قدرت شدند. از این پس شاه برای آزاد سازی فضای سیاسی تحت فشار قرار گرفت. سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران پیشنهاد کرد که طرح های مربوط به اصلاحات از طریق یک سازمان غیر دولتی، تسلیم شاه شود تا وجهه تحمیلی بودن این تحولات از سوی یک دولت خارجی هرچند دوست هم، مرتفع گردد.(6) شش هفته پس از آخرین سفر شاه به آمریکا کارتر در سفر 18 ساعته خود وارد ایران شد. در میهمانی که شاه به همین مناسبت ترتیب داده بود سخنان کارتر چنان بود که تمام همراهان او را شگفت زده کرد.« ایران مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور است. زیرا توانسته است ایران را به صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوب ترین نقاط جهان دراورد. این تجلیل است از رهبری شما و احترام و ستایش عشقی که ملت به شما دارد.»(7) پیر سالینجر روزنامه نگار سرشناس آمریکایی که در آن ضیافت حضور داشت میگوید« دیپلمات های آمریکایی حاضر در آن ضیافت از سخنرانی کارتر شگفت زده شدند. آنها حق داشتند که از گفته های او حیرت کنند، زیرا کارتر در مبارزات انتخاباتی رئیس جمهوری با صراحت به سیاست حقوق بشر، تکیه کرده بود و در ایران به دلیل نقض موارد متعدد حقوق بشر به وسیله سازمان عفو بین الملل محکوم شده بود.(8) سه عامل موجب ثبات نسبی سیاست آمریکا نسبت به ایران در آغاز زمامداری کارتر شد. نخست اینکه آمریکا از گذشته تعهدات زیادی نسبت به ایران در زمینههای سیاسی و نظامی و تسلیحاتی داشت که نمیتوانست به یک باره آنها را کنار بگذارد. اهمیت موقعیت استراتژیک ایران حتی برای کسانی که خواهان تغییراتی در روابط آمریکا با ایران بودند، قابل انکار نبود. دومین عامل رکود سیاست آمریکا در ایران در اوایل حکومت کارتر عدم درک عمق بحران ایران تا اواخر سال 1978 بود. اغتشاش و تظاهرات ضد رژیم در ایران از اوایل 1978 آغاز شد؛ ولی حکومت کارتر پس از ده ماه آن را جدی گرفت. سومین عاملی که موجب کندی و عدم تحرک آمریکا در مقابله با بحران ایران شد اکراه کارتر و مقامات مسئول سیاست خارجی آمریکا از مشارکت و قبول مسئولیت در سرکوب حرکتهای مردمی بود.(9) احمد احرار نویسنده کتاب «چه شد كه چنان شد» در بررسی حوادث سال های 57- 1356 مینویسد. «مطلب ديگري هم آن روز ايشان (شريفامامي) گفت و آن اين بود كه اعليحضرت با من صحبت كردند و گفتند از طرف كارتر تلگرافي يا پيامي برايشان رسيده و رئيسجمهور آمريكا قوياً و قاطعاً گفته است هر تصميمي شاه ايران براي استقرار نظم و امنيت بگيرد آمريكا از آن حمايت خواهد كرد. يادم هست كه متن آن پيام يا تلگراف را ايشان همراه داشتند و خواندند... اين را هم ضمناً اضافه كرده بود كه ما هيچ راهحل خاصي به شما پيشنهاد نميكنيم. هر چه را شما تشخيص بدهيد و تصميم بگيريد تأييد خواهيم كرد. آقاي شريفامامي گفت بعد از اظهار اين مطلب اعليحضرت به من فرمودند حالا بايد دولتي كه جنبه نظامي داشته باشد تشكيل دهيم تا بتواند نظم را برقرار كند»(10) دوازدهمین و آخرین سفر رسمی شاه به آمریکا برای شاه رضایتبخش بود. قول مساعد کارتر برای ادامه ارسال اسلحه به ایران و وعده شاه برای تثبیت قیمت نفت هر دو طرف را راضی کرده بود. تنها نقطه تاریک این سفر تظاهرات بیسابقهای بود که علیه شاه در آمریکا برگزار شد. علایم بحران و نارضایتی در ایران حتی قبل از سفر شاه به آمریکا نیز نمودار شده بود. هویدا که طولانیترین دوران نخست وزیری در ایران را داشت به دنبال بروز مشکلات اقتصادی و کمبود کالاهای مصرفی و اختلال در تولید نیروی برق که به خاموشیهای روزانه تا پنج ساعت منجر شد، استعفا داد و شاه جمشید آموزگار را به جانشینی وی منصوب کرد. تغییر نخست وزیر با وعده¬هایی که درباره تغییر رویه گذشته و اعطاعی آزادیهای بیشتر به مردم همراه بود؛ ولی مخالفان رژیم بیشتر به تغییر سیاست آمریکا چشم دوخته بودند و تصور میکردند که شاه تحت فشار آمریکا ناچار خواهد شد، آزادی عمل بیشتری به آنان بدهد. اظهارات کارتر در مسافرت به تهران که ضمن آن ایران را جزیره ثبات خاورمیانه خواند و از رهبری شاه و محبوبیت او در میان مردم ایران سخن گفت برای مخالفان مایوس کننده بود.(11) درک نادرست رژیم پهلوی از شرایط داخلی ایران و ناتوانی او در اتخاذ تصمیم مقتضی برای رویارویی با مشکلات در ملاقاتهای مکرر با «ویلیام سولیوان» سفیر آمریکا و «سرآنتونی پارسونز» سفیر انگلیس در تهران به خوبی نمایان بود، شاه همه مخالفان خود را از جناح چپ می¬دید و حتی به مخالفان مذهبی خود نیز مارکسیستهای اسلامی لقب میداد تا بیشتر توجه سفرای دو کشور غربی را که تنها ترساشان نفوذ مارکسیست و کمونیست در ایران بود، جلب نماید؛ ولی دو سفیر جز کلی گویی و پشتیبانی لفظی راه چاره مشخصی پیش پای شاه نمیگذاشتند تکیه کلام سولیوان این بود که « ایالات ¬متحده تعهدات خود را محترم میشمارد».(12) اولین علایم نگرانی از اوضاع ایران در اواسط آبان 57 پدید آمد و برژینسکی مشاور امنیت ملی برای نخستین بار از خطر سرنگونی شاه در صورت مهار نشدن بحران سخن گفت در این جلسه به این نتیجه رسیدند که سقوط شاه نه فقط منافع حیاتی امریکا را در ایران به خطر خواهد انداخت، بلکه متقابلا عراق که از حمایت شوروی برخوردار است به صورت قدرت برتر منطقه درخواهد آورد و رژیمهای سلطنتی دیگر منطقه، اطمینان خود را بر تعهدات آمریکا از دست میدهند.(13) سولیوان آخرين سفیر آمریکا در رژيم پهلوي مينويسد: «...تغییرات سرعت و شتاب بیشتری گرفته بود. کابینه بختیار تشکیل شده بود و مقدمات امر برای انتقال قدرت فراهم گشته بود. در همین ایام پیامی از واشنگتن دریافت داشتم مبنی براینکه در اولین فرصت شاه را ملاقات کنم و به او بگویم، دولت آمریکا مصلحت شخص شاه و مصلحت کلی کشور را در این ميبیند که هر چه زودتر کشور را ترک گوید. من تا آنجا که میتوانستم با لحن ملایم و مهربان مضمون این پیام را به شاه ابلاغ کردم و او پس از اتمام حرفهای من با لحن کم و بیش ملتمسانهای گفت: «خیلي خوب، کجا باید بروم؟» در پاسخ گفتم: «دستوری در این خصوص دریافت نکردهام ... آیا میل دارید برای ارسال دعوتنامه از آمریکا اقدام کنم و ترتیب مسافرت شما را به آمریکا بدهم؟» شاه یک مرتبه از جای خود حرکت کرد و با هیجانی شبیه رفتار یک پسربچه کوچک گفت: « اوه ...شما این کار را برای من ميکنید؟»... در ملاقات من و هایزر در12 ژانویه با شاه در واقع این خود او بود که بیشتر به موضوع مسافرت خود علاقه داشت و از گفتگو درباره مسائل دیگر طفره ميرفت».(14) با بحرانی شدن شرایط داخلی ایران و نفوذ روز افرون امام خمینی در میان مردم، در میان تصمیم گیران سیاست خارجی آمریکا اختلاف پدید آمد. مساله مهمی که دامنگیر آنها بود ، فقط در باره بحران انقلاب در ایران نبود بلکه بیشتر به جنگ دیگری مربوط می شد که در درون وزارت امور خارجه آمریکا و همچنین در سطح بالای حکومت آمریکا بین وزارت خارجه آمریکا به سرپرستی سایروس ونس وزیر امور خارجه و شورای امنیت ملی این کشور به ریاست برژینسکی مشاور امنیت ملی بر سر ایران درگرفته بود که در نهایت موجب سردرگمی خود کارتر در باره مساله ایران شد . وجود اختلاف بین مقامات آمریکایی بیشتر به این دلیل بود که ظاهرا هر کدام از آنها اطلاعات خود را از منابع متفاوتی به دست می آوردند . برژینسکی همواره سخنان گری سیک را مورد توجه قرار می داد . در مقابل ونس و دیگر مقام های وزارت خارجه ، از نظریه سولیوان استفاده می کردند که گزارش هایش از اوضاع ایران آنچنان با تحلیل های هیئت حاکمه آمریکا از اوضاع ایران سازگاری نداشت و دلیل این ناهماهنگی منابع هم چیزی نبود جز در هم ریختگی و تشنج در ایران . اما انتقاد های شاه از کارتر پس از خروج از ایران شدت یافت. مجله آمریکایی تايم در آخرين شماره بهمن 1357 خود نوشت: «شاه كه تهران را ترک گفته و در مصر بسر مي برد گفته است كارتر به او اشاره كرد اگر در برابر تظاهركنندگان و اعتصابات شدّت عمل نشان دهد نمي تواند روي حمايت آمريكا حساب كند. شاه افزوده بود مخالفان او كه متوجه اين قضيه شده بودند بر شدت مخالفت و تظاهرات خياباني و اعتصابات افزودند و اكثريت ساكت و بي تفاوت جامعه را هم به حركت درآوردند و امور کشور فلج شد». به نوشته تايم، شاه گفته بود: «كارتر تصور مي كند (مي كرد) كه ديگر نيازي نيست كه ايران ژاندارم خليج فارس باشد و اين كار را ناوگان آمريكا بدون واسطه (بدون ايران) هم مي تواند انجام دهد. به علاوه، شاه تنها عاملي در ايران نيست كه بتوان به وجود او و به ويژه براي ایجاد سد در برابر گسترش نفوذ مسکو در آسیای غربی متكي بود». شاه در مصاحبه دیگری کارتر را فاقد تفکر سیاسی و احاطه بر رویدادهای تاریخ حتی تاریخ قرون 19 و 20 خوانده و گفته بود «کارتر به دلیل بی اطلاعی از اوضاع جهان، تحت تاثیر و نفوذ اطرافیانش است و کارهای او تحت تلقین دیگران برای آمریکا مشکلاتی خواهد آفرید که دهها سال ادامه خواهند داشت». شاه پس از ترك ايران، يك بار هم گفته بود كه كارتر مذاكرات محرمانه سران غرب در «گوادالوپ» را كه قرار بود درباره چين و شوروي باشد به بحث درباره ناآرامي هاي ايران تبديل كرده بود و نظر موافق شركت كنندگان را به رفتن او! از ايران جلب كرده بود. شاه گفته بود كه اين اطلاعات را از منابع نزديك به صدراعظم آلمان كه در مذاكرات گوادالوپ شركت كرده بود و نظر ديگري داشت به دست آورده بود و در اين جلسات، ژيسكار دستن رئيس جمهور فرانسه از نظر كارتر حمايت كرده بود زيرا كه فرانسه به ايران بدهكار بود و مي خواست كه به صورتي اين پول را پس ندهد. پادشاه فراري در اولين مرحله از آوارگي بدون بازگشت خود در حالي كه هنوز ظاهراً و رسماً سلطان ايران محسوب ميشد، وارد آسوان مصر شد شاه تصميم داشت رهسپار آمريكا شود اما مقامات آمريكائي در آن زمان به دليل اوجگيري بحران سياسي در روابط تهران و واشنگتن، پذيرائي از وي را به ضرر خويش ميدانستند. شاه سابق در آخرين مصاحبه قبل از مرگش در مصر، در خرداد 1359 با «كاترين گراهام» مدير مؤسسه واشنگتن پست، از بياعتنايي رهبران دولت هاي مختلف جهان كه در دوران آوارگياش مايل به پذيرفتن وي در كشورهايشان نبودند، از فرصتطلبي دولتمردان آمريكائي و انگليسي و از اينكه در برابر انقلاب ايران دست به كشتار بيشتر و بيرحمانه تر نزد، اظهار تاسف كرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پانوشت: 1- اهرمها و سقوط شاه، فخر روحانی، بلیغ، 1370، ج1، ص264. 2- آخرین مسئولیت ارتشبد حسن طوفانيان آجودان مخصوص شاه و رئیس اداره خرید و سفارشات خارجی صنایع نظامی و جانشین وزیر جنگ بود. او به عنوان مسئول خریدهای نظامی ایران در سالهای 1350 و در دوران رونق اقتصاد نفتی، شهرت جهانی یافت و مطبوعات غرب، گزارشهای متعددی درباره معاملات تسلیحاتی ایران و کمیسیونهای طوفانیان درج کردند. 3- اهرمها و سقوط شاه، همان، ص264. 4- تاریخ مستند روابط ایران و ایالات متحده، یونا الکساندر و الن نانز، ترجمه سعیده لطفیان، قومس، 1378،ص107. 5 – شکلگیری انقلاب اسلامی، محسن میلانی، گام نو،1381. 6- اسناد لانه جاسوسی ج 12 ص 20. 7- شاه در آینه ی شاه، بیتا عظیمی نژادان، نگاه معاصر،1388،ص 330. 8- همان، ص 331. 9- جنگ قدرتها در ایران، باری روبین، ترجمه محمود مشرقی، آشتیانی، 1363، ص141. 10- چه شد كه چنان شد؟ بررسي وقايع سالهاي 1356 و 1357، مصاحبه احمد احرار با ارتشبد قرهباغي، نشر آران، سانفرانسيسكو، سال 1999 ص 3-102. 11- حدیث نیک و بد، محمود طلوعی، علم، 1384،ص335. 12 - خاطرات دو سفیر، ویلیام سولیوان، مترجم محمود طلوعی، تهران، علم، 1375، ص355. 13- درون انقلاب ایران، استمپل جان دی ،ترجمه منوچهر شجاعی، رسا، 1377، ص202 . 14- مأموریت در ایران، صفحات 163-164.
محمود فاضلی
|