گفت و گو با نخبگان تايلند
چند روز پس از جنگ بود كه م.ر.سني از «پرايدي» نايبالسلطنه تلگرامي دريافت كرد كه در آن از وي خواسته بود به تايلند برگردد و سمت نخستوزيري را به عهده گيرد. اما او پاسخ داد كه خيال ندارد نخستوزير شود و خدمات او در دوره جنگ را بايد به عنوان وظيفه او و حقشناسي ساده يك شهروند تايلندي منظور كرد. او اصرار داشت حكومت جديد به او اجازه دهد به عنوان همان سفير در ايالات متحده باقي بماند. پرايدي تلگرام ديگري به او نوشت و اظهار داشت كه تمامي نيروهاي نظامي مايلاند كه او نخستوزير جديد باشد. و دوباره سني عذرخواست و برنرنجيدن ايشان تاكيد كرد.
او همراه با تلگرام سوم اظهار كرده بود كه گفته ميشود گروههاي انگليسي براي حمله و خلع سلاح كردن نيروهاي ژاپني حركت كردهاند و م.ر.سني يگانه كسي بود كه ميتوانست با انگليس مذاكره كند و تايلند را از مستعمره آن كشور شدن نجات دهد. سني ميگويد: «پيغام پرايدي مرا در وضعي به شدت دشواري قرار داد.
او بحث كرد كه من در جايگاه رهبر جنبش آزاد تايلند در ايالات متحده، شخص مناسبي از طرف رهبر حكومت جديد براي گفتوگو هستم. او هم چنان دليل آورده بود كه ممكن است من هنوز از پيشنهاد او عذر بخواهم، اما پس از آن، در جلوگيري از هر فاجعهاي كه براي كشورمان رخ دهد، مسئوليت خواهم داشت.
و سني سرانجام به وظيفه ميهني خود كه پرايدي نيز كراراً آن را از وي خواسته بود تن در داد و تصميم گرفت به تايلند برگردد و نخستوزير شود.
او بايد در مسير بازگشت شخصاً تصميم به جلوگيري از امور متعدد گرفت. او پيش از اين از «رانگون» وزير امور خارجه آمريكا تلويحاً شنيده بود كه هر معاهدهاي را كه او ديكته كند، پرايدي، نايبالسلطنه امضاء ميكند؛ از جمله وضع تامين ماليات و مجازات عمده و جبران ضرر و زيانها در تايلند مستقل. معني اين قرارداد كنترل كامل انگليس بر مايحتاج نيروهاي ارتش سلطنتي تايلند، صادرات كالاهاي اساسي از كشور براي يك دوره نامعين در آينده بود. اين معاهده همچنين، تايلند را ملزم به پرداخت هزينه روزانه نيروهاي اشغالگر انگليس به مبلغ حدود 5 ميليون باهت (baht=) در روز ميكرد. سني البته به مقاصد سلطهگرانه انگليس در تايلند پس از جنگ كه بسيار روشن و صريح بوسيله Lord hailey در كنفرانس 1942 بنياد صلح بيان شده بود، آگاهي داشت:
«شايد با وجود اين كه پرايدي و كشورش مرتباً به انگليس چراغ سبز نشان داده بود، ديگر نيازي به برگشتن من نداشت تا به تايلند برگردم و مثل يك برده زندگي كنم. معاهدهاي كه از طرف انگليس به تايلند ارائه شده بود، به نمايندگي از سوي بريتانياي كبير و ايالات متحده، هر دو بود.
در حالي كه من تصور ميكردم ممكن نيست آمريكا با معاهدهاي كه استعمار انگليس را به تايلند برميگرداند موافق باشد. با اين همه ايالات متحده بيشتر روابط مودت آميزش را با جنبش آزاد تايلند من حفظ كرد، همچنين استقلال تايلند را پس از جنگ به رسميت شناخت.
من براين باور بودم كه مردم آمريكا قاعدتاً نبايد با اين عقيده موافق باشند كه سربازانشان زندگيشان را قرباني مستعمرات جديد انگليس در آسيا كنند. سوءظن م.ر.سني در برخورد با Rangoon وزير امور خارجه آمريكا تاييد شد. حكومت آمريكا هيچ چيز راجع به معاهدهاي كه به وسيله انگليس و به نمايندگي او ارائه و امضاء شده بود نميدانست. پرسش از انگليس در مورد محو نام آمريكا از معاهده و دريافت قرارداد جديدي كه تجويز شده بود موجب شد م.ر.سني آمريكا را به مقصد بانكوك ترك كند تا در خصوص اين معاهده با انگليس وارد مذاكره شود.
در 17 سپتامبر 1945، م.ر.سني در حالي كه 41 سال سن داشت ششمين نخستوزير تايلند شد. او رابطه مناسب و شفافي با نائبالسلطنه بهم زد. هر چند كه او در جايگاه نخستوزير، صرفاً تا زماني كه به او براي گفتوگو با انگليس و حل و فصل بغرنج معاهده نياز بود، باقي ماند و پس از به نتيجه رساندن اين امر، زودتر از آن كه تصور ميشد از سياست كناره گرفت. پرايدي همچنين براي اثبات حسن نيت خود مبني بر به كارگيري عوامل موثر سياسي در حكومت جديد از او درخواست كرد كه در كابينهاش عضو شود. اما هنوز چيزي از رفتن م.ر.سني به محل كارش نگذشته بود كه انگليس معاهده جديد را كه چيزي شبيه معاهده قبلي بود براي حكومتش فرستاد. اكثر اعضاء كابينه و همه كساني كه دنبالهرو پرايدي بودند از او خواستند كه در اولين فرصت ممكن، معاهده را امضاء كند. انگليس قادر بود پرايدي را وادار به امضاء معاهده كه پرستيژ ملي آنان محسوب ميشد، كند. موضوع محل مناقشه اما قيد و شرط روزانه نبودن امضاء معاهده از طرف تايلند و تحقق اين خواست متفاوت بود.
سني به هر حال به عنوان يك حقوقدان نسبت به اين امر واكنش نشان داد و مكرر از امضاء آن سرباز ميزد. او با تاكيد بر روزانه بودن معاهده ميخواست حتيالامكان برخي قيد و بندهاي زيانآور را از دور خارج كند.
مخالفان سرسخت او در كابينه كار او را بيشك دشوار ميكردند، اما او مدام به اين يا آن بهانه امضاء اصلاحيه را براي تغيير فوري و همزمان مواردي از افزودهها به تاخير ميانداخت.
سرانجام انگليس ناشكيبا شد و در 13 دسامبر 1945 كار به التيماتوم كشيد و تايلند را مكلف كرد كه معاهده را ظرف سه روز امضاء كند. سني درصدد برآمد تا از كاردار آمريكا در بانكوك كمك بگيرد ،اما ديدگاه او در مذاكرات به انگليس نزديك بود.
در اين استيصال، سني يك خبرنگار آمريكايي را فراخواند و بيپرده از دسيسه انگليس عليه تايلند سخن گفت. گرچه او در آن زمان از اهميت تاريخي و مناسبت زمان مصاحبه بيخبر بود.
كنگره آمريكا آن موقع مشغول سبك سنگين كردن قانوني بود كه بواسطه آن مبلغ 5 ميليون دلار در اختيار انگليس ميگذاشت. برخي از سياستمداران و اصحاب رسانه كه مخالف اين وام بودند طبعاً اخبار دسيسه انگليس عليه تايلند را مستقيم از بانكوك به واشنگتن دي.سي. مخابره كردند كه سر و صدايي در ايالات متحده براه انداخت.
تعدادي از اعضاي كنگره شروع كردند به پرسش از اين كه آيا چنين وامي موجب تسهيل سياست توسعهطلبي استعماري انگليس نخواهد شد؟
15 دسامبر 1945 بود كه به م.ر.سني اطلاع دادند وزارت خارجه در مورد توقف امضاء و تصويب معاهده انگليس درخواست رسمي صادر كرده است.
اين يك معجزه بزرگ بود و من ميدانم كه اين كار Siam Devatirai (روح نگهبان وطن) بود. اگرچه من هرگز اعتقاد به معجزه و روح ندارم اما باورم اين است كه من وسيلهاي در دستان كبرايي بودم كه مرا از بسياري بحرانها كه با آن روبرو شدم بيرون كشيد؛ در طول دورهاي كه مسئوليت جنبش آزاد تايلند با من بود بعلاوه در زمان نخستوزيريام، پروردگار هميشه در كنار من بود.
پس از آن انگليس شروع كرد به نرمش نشان دادن در رفتارش و مذاكرات به نحو دلپذيري تغيير كرد. انگليس معاهدهاي جديد ارائه كرد و در آن تمام قيد و شرطهاي غيرمنصفانه را بيرون انداخت.م.ر.سني با تحقق بخشيدن به تصميماش در 16 ژانويه 1946 از كار كناره گرفت.
بخش سوم
در اين فاصله انتخابات عمومي ژانويه 1946 برگزار شد كه نتيجهاش پيروزي Kuang Aphaiwong، سياستمدار غيرنظامي و دوست سني بود. او با كسب حمايت اكثريت در مجلس پست نخستوزيري را در 31 ژانويه 1946 عهدهدار شد. سني با تكاليف توانفرساي جنبش آزاد تايلند و مذاكرات مربوط به معاهده انگليس بود از سياست دور بماند اما متأسفانه كوانگ نميتوانست به او اين اجازه را بدهد.
او ميگويد: «من در طي دوره نخست وزيريام از كمك كوانگ براي راه انداختن عمليات بغرنج تأمين برنج اتحاديه از او درخواست كمك كردم و از اين حيث سپاسگزار كارايي و خدمات او هستم بنابراين وقتي او از من در به دور انداختن چرخ حكومت كمك خواست مرا مرهون منت خود در اين دستياري كرد.
به اين ترتيب م.ر.سني در 31 ژانويه 1946 وزير امور خارجه شد اما حكومت پي.ام.كوانگ خيلي دوام نياورد. او در 18 مارچ 1946 بعد از آن كه مجلس كابينه او را به ناكامي كشاند، استعفاء داد. كوانگ بعد از اين ماجرا توانست سني را وادار كند تا به او در سازماندهي حزب ترقي (كه بعداً به Prachatipaf معروف شد) كمك كند. اين حزب در طي سه دهه بعد، بزرگترين حزب مخالف در تاريخ سياسي جديد تايلند شد.
بعد از استعفاي كوانگ، پرايدي در 18 مارچ 1946 نخست وزير شد. اما با مرده يافتن پادشاه جوان Ananda Mahidol در محلة خصوصياش براثر اصابت گلوله در نهم جون 1946 همه چيز بهم ريخت. شاهكشي بيدليل و ناتواني پرايدي را كنترل اوضاع پس از مرگ مرموز پادشاه جوان برخي را تحريك به مبارزه بر عليه وي كرد و راه را در حد يك كودتاي نظامي در نوامبر 1947 باز كرد.
نوشته: ياس سانتا سامبات /ترجمه: مهدي فهيمي
منبع: روزنامه اطلاعات: سه شنبه 7 اردیبهشت 1389 - شماره24735