شماره 160 | 31 ارديبهشت 1393 | |
گزارش هیات ایرانی از افتتاحیه جامعه النجف و دیدار با مراجع: نویسنده سپس ضمن اشاره به دو بانی اصلی جامعه النجف، در خصوص نقش و جایگاه مرحوم آیت الله سید محمد کلانتر میافزاید: «سید محمد کلانتر (متولد عید قربان 1335 - متوفای 2 ماه رمضان 1420) فرزند سید سلطان (فرزند سید مصطفی و در اصل شوشتری) یکی از علما و فضلای برجسته نجف است که مهمترین ممیّزه وی، طرفداری و تلاش او از اصلاحات آموزشی در حوزه نجف و منظم کردن برنامههای درسی این حوزه است. شهرت ایشان بیش از همه به دلیل تأسیس جامعة النجف الدینیه است. کلانتر شخصیتی محقق، مدیر، مبتکر و خلاق که در شرایط حساسی در نجف، دست به تأسیس یک مرکز علمی ـ دینی منظم زد و توانست با گردآوردن شماری از بهترین استادان و شاگردان، تأثیر قابل توجهی در پیشرفت برنامههای آموزشی و تحصیلی طلاب نجف داشته باشد. » بالاخره در باره بانی دیگر این مدرسه یعنی حاج محمدتقی اتفاق خاطر نشان میسازد: «زمانی که حاج محمدتقی اتفاق (متولد 1325ق) تصمیم به ایجاد این مدرسه گرفت، و قطعاً این کار با رفاقت و مشاورت مرحوم کلانتر آغاز شده بود، اعتراضاتی در نجف آغاز شد. بخشی از این اعتراضات، به طور کلی مربوط به ترس از نوگرایی در حوزه بود، و بخش دیگر این بود که چرا در حالی که مدارس قدیمی وجود دارد و همانها نیاز به تعمیر دارد، باید مدرسه جدید ساخته شود؟ مرحوم اتفاق برای آن که پاسخی برابر این اعتراضها بیابد، مسأله را با تنی چند از علما و مراجع برجسته نجف در میان گذاشت و از آنان در باره ساختن این مدرسه استفسار کرد. آنها ضمن نوشتن پاسخ نامه ایشان، نیاز حوزه نجف را به تأسیس مدرسه تازه تأسیس اعلام کردند. سالها بعد مرحوم اتفاق تصاویر نامههای آیات حکیم، بجنوردی و میرزا محمدباقر زنجانی، خویی، و شاهرودی را در مجله میراث جاویدان منتشر کرد. در نامه مرحوم زنجانی آمده بود: «شاهد آن که نجف نیاز به مدارس جدید دارد، همین است که آیةالله بروجردی دام ظلهالعالی، اخیراً مدرسهای در نجف تأسیس کردهاند «فعل ایشان برای وجود محترم، اسوه حسنه بوده و رافع هر نوع تشکیکات خواهد بود». حاجی اتفاق علاوه بر بنای جامعة النجف، در تأمین هزینه درهای حرم امیرالمؤمنین و امام حسین(ع) نیز سهیم بود که نامش نیز روی آنها ثبت شد و واسطه کار مرحوم کلانتر بود.»
جعفریان به نقل از مرحوم حاجی اتفاق اضافه میکند: «کار احداث این ساختمان، هشت سال به طول انجامید و در شب افتتاح آن، عدّه زیادی از علما، قضات، رؤسا و شخصیتهای سرشناس عراق شرکت داشتند. معمار این مدرسه، مرحوم حاج حسین لرزاده از معماران معروف آن دوره تهران است که بسیاری از بناهای مذهبی، نام ایشان را بر خود دارد، از جمله مسجد لرزاده در میدان خراسان تهران». یک نکته درخور مطالعه در همین راستا، حضور یک هیات از نخستوزیری در مراسم افتتاحیه مدرسه بود، که در مقاله مذکور، اشارهای به آن نشده است. کما این که هیات مذکور نه تنها در مراسم با شکوه مذکور شرکت جست، بلکه دیدارهایی جداگانه نیز با مراجع نجف به عمل آورد. خوشبختانه مجموعه برنامههای هیأت در عراق در قالب گزارشی مفصل به نخست وزیر وقت-اسدالله علم- آمده است، که بررسی آن میتواند ابعادی دیگر از تعامل هیأت حاکمه با مرجعیت و علمای مذهبی مستقر در عراق را نشان دهد.
بر این اساس در این نوشتار با استناد به گزارشات مذکور(1) ، ضمن اشاره به مراسم افتتاحيه آن مدرسه، گزارشی از دیدار هیات نخستوزیری با مراجع و مذاکرات به عمل آمده، خواهد شد. کما این که اين گزارشات بيانگر اهتمام ويژه ايرانيان مقيم عراق به حفظ علائق فرهنگ ايراني است. البته یک نکته قابل تأمل دیگری در این اسناد به چشم میخورد و آن این که زمان وقوع اين دیدارها-آذرماه 1341 -همزمان با ماجراي مبارزه مراجع و نيروهاي مذهبي در ايران با هيأت حاكمه در خصوص برخي مفاد تصويبنامه لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي بود، ولي در ديدار هيأت نخستوزيري با برخی علمای برجسته و مراجع تقليد آيات عظام: حكيم، خويي، شاهرودي و زنجانی توجهی بایسته به این اعتراضات نگردید. چنان که به جز یکی دو مورد تشکر از سوی آیات: حکیم و زنجانی، در الغای شرکت زنان در انتخابات، نکته دیگری در این خصوص به چشم نمی خورد.
اين قسمت را نيز لزوماً به عرض ميرساند كه جناب آقاي دكتر مشايخ فريدوني وزير مختار و كاردار شاهنشاهي در نتيجه حسن سلوك و فضايل اخلاقي و تبحر در ادبيات عربي يك احترام خاصي در ميان آقايان علما اعلام و اهل علم دارند كه همه با نظر احترام به ايشان مي نگرند. » نامبرده سپس به برنامه جشن و سخنرانیها اشاره کرده و اضافه میکند: «برنامة جشن طوري تنظيم شده بود كه فقط مدير اداري مدرسه نطقي دائر به تاريخچه بناي جامعهالنجف ايراد و هفت تن از شعراو خطباي مذهبي نجف اشعاري راجع به مبعث حضرت رسول اكرم (ص) كه مصادف با آن شب بود و اهميت تاريخي و علمي و مذهبي شهر نجف و تأثير بناي چنين مدرسه¬اي در حوزة علمية آنجا ايراد شود و هيچ¬گونه ذكري از سرلشكر عبدالكريم قاسم و رجال عراقي و ساير كشورهاي اسلامي به ميان نيايد و جز به زبان عربي هم به زبان ديگري صحبتي نشود. چون جناب آقاي كمالوند به نمايندگي از طرف جناب آقاي نخست¬وزير ايران در جشن مزبور حضور بهم رسانده و يك جلد كلامالله مجيد و يك دوره «تفسير ابوالفتوح رازي» و كتاب «مأموريت براي وطنم» تأليف ذات مقدس همايوني را براي كتابخانه جامعهالنجف هديه و ارمغان آورده بودند و لازم بود نطقي به زبان فارسي از طرف ايشان ايراد شود. من قبلاً با متصديان جشن راجع به اين مطلب مذاكره نمودم ولي همه متفقاً خواهش كردند چون قبلاً تصميم گرفته شده كه هيچ كس خارج از موضوعي كه در فوق بدان اشاره شد نطقي ايراد ننمايد، ايشان هم اظهاري نكنند و فقط آقای سيدمحمد كلانتر مدير اداري مدرسه در نطق افتتاحيه خود اشارهاي به آمدن ايشان و اهداء كلامالله مجيد و تفسير ابوالفتوح رازي بنمايند. و چون اين عمل براي بنده ناگوار بود كه در جشن افتتاح يك مؤسسه عظيمي كه كليه هزينه آن از طرف يك بازرگان ايراني پرداخت شده، نامي از اعليحضرت همايون شاهنشاه بزرگ اسلام پناه ايران برده نشود، در مقام اقدام برآمده و پس از آنكه جشن افتتاح شد، نزد استاندار كربلا كه در آنجا حاضر بود رفتم و به ايشان گفتم اگر موافقت بفرماييد در خاتمه جشن، جناب آقاي كمالوند چند كلمهاي به فارسي ايراد و مأموريت خود را به اطلاع حضار برسانند موجب امتنان مخصوص خواهد بود. ايشان هم پس از مذاكره با رئيس سازمان امنيت نجف موافقت خود را اظهار و حضورا موضوع را به مدير اداري مدرسه ابلاغ نمودند و پس از خاتمه قصائد، آقاي كمالوند به ميز خطابه رفته و نطق خود را ايراد كردند و همین كه نام اعليحضرت همايون شاهنشاه را به زبان آوردند چنان احساسات پرشور و بينظيري از طرف حاضرين كه بيش از پنج هزار نفر ميشدند بروز كرد و با كف زدنهاي ممتدي كه نسبت به هيچ يك از ناطقين ابراز نگرديده بود اظهار مسرت و خوشوقتي كردند كه موجب اعجاب همه حضار و تا اندازهاي نگراني مأمورين انتظامي گرديد كه در مجلسي كه به هيچ وجه نامي از رئيس دولت عراق نبرده¬اند چگونه مردم چنين احساسات پرشور و بي سابقهاي را ابراز ميدارند و ممكن است براي آنها اسباب زحمتي توليد كند. چون كلامالله مجيد اهدائي جناب آقاي نخستوزير و ساير كتب را قبلاً با يكي از كارمندان سركنسولگري به نزديك ميز خطابه فرستاده بودم تا موقع اهدا آنها را در دسترس آقاي كمالوند قرار دهند همين كه نطق ايشان به پايان رسيد و كلامالله مجيد را اهدا كردند مجدداً مردم با كف زدن ممتد كه در حدود پنج دقيقه طول كشيد چنان شور و شعفي به خرج دادند و مجدداً نسبت به اعليحضرت همايون شاهنشاه ابراز احساسات كردند كه خود اهالي نجف مي¬گفتند به هيچ وجه سابقه ندارد اهالي نجف اين طور نسبت به شخصيتي ابراز احساسات نموده باشند. چون قبلاً فكر نموده بودم اگر نطق آقاي كمالوند در اول يا اواسط جشن ايراد شود ممكن است از طرف مأمورين محلي كساني را برانگيزند كه نطقهائي هم به نفع زمامداران عراق بنمايند از اين رو نطق ايشان براي ختم مجلس قرار داده شد و به عنوان «حسن خاتمه» يا «مسك الختام» تلقي گرديد و بدين جهت پس از خاتمة نطق ايشان مراسم جشن افتتاح خاتمه يافته و مردم متفرق شدند و مجالي براي نطق ديگري باقي نماند و بايد عرض كنم كه نطق آقاي كمالوند بياندازه مؤثر واقع گرديد و خود مردم ميگفتند اگر دولت ايران مبالغ گزافي خرج مي-كردند امكان نداشت چنين تظاهرات بيشائبه و خالصانهاي نسبت به ايران ابراز شود اين را هم بايد عرض كنم كه تمام اين اقدامات بدون تظاهر و به كلي زير پرده انجام گرفت و بدون اين كه كسي متوجه اقدامات نماينده ايران بشود جامة عمل پوشيد. »
ناگفته نماند که گزارش علی کمالوند به نخستوزیر نیز کلیات برنامههای مذکور را تأیید میکند. در این گزارش آمده است: «مراسم افتتاح دانشگاه اسلامي (جامعهالنجف) عصر دوشنبه سوم ديماه با حضور جمعيتي بين شش تا هشت هزار نفر برگزار گرديد. در بين جمعيت شخصيتهاي عراقي و ايراني از طبقات مختلف بسيار بودند و میتينگ عمومي بسيار بزرگي بود در برنامه سخنراني قرار بود كه بنده نطقي ايراد نموده و قرآن و كتابهاي اهدائي جناب آقاي نخستوزير را با مراسمي تسليم نمايم. روز قبل از افتتاح متن نطق اينجانب با مشورت سركنسول تهيه و به متصدي جشن داده شد. مأمورين سازمان امنيت عراق براي كنترل نطقها مراجعه نموده ترجمه نطق اينجانب را گرفته و با ايراد ان مخالفت كرده بودند بعداً در اثر فعاليت آقاي صيقل سركنسول شاهنشاهي در كربلا و ملاقات و مذاكره ايشان با استاندار و رئيس سازمان امنيت استان موافقت گرفته شد. بعد از نطقهائي كه به عربي ايراد گرديد بنده نطقي به فارسي ايراد نمودم كه متن آن به پيوست تقديم ميگردد. در موقع سخنراني وقتي كه بنده نام اعليحضرت همايون شاهنشاه را به زبان آوردم جمعيت به طور غيرمنتظرهاي شروع به ابراز احساسات شديد و دست زدن ممتد نمود و بعد از يك دست زدن طولاني به سبك مخصوص دستهاي مقطع و كوتاه ميزدند و اين ابراز احساسات آن قدر ادامه يافت كه وقتي بنده خواستم دنباله صحبت را بگيرم رشته سخن و ربط جمله از هم گسيخته شده بود. در خاتمه صحبت هم قرآن مجيد را با مراسم بسيار جالبي به متولي مدرسه تسليم كردم و در طول مدت اجراي مراسم مردم بلاانقطاع دست مي زدند و ابراز احساسات مي كردند.
به قرارري كه مسئولين سفارت شاهنشاهي و افراد ديگري از خارج اظهار مي¬كردند چنين امري در محيط نجف و كشور عراق سابقه نداشته است كه در چنين میتينگ بزرگي با حضور جمعيتي به اين زيادي از پادشاه و رئيس دولت يك كشور خارجي به اين طرز تجليل و تكريم به عمل آيد و به اين ميزان ابراز احساسات بشود. نكته جالبي كه بيشتر به اهميت موضوع افزوده بود اين بود كه در طي تمام سخنرانيها مطلقاً اسمي از عبدالكريم قاسم برده نشد و آن وقت نام شاهنشاه و نخستوزير ايران با چنان وضعي از طرف مردم مورد استقبال قرار گرفت. » نامبرده در پایان از نخستوزیر درخواست نموده: «نظر به اين كه در فراهم نمودن زمينه ايراد اين سخنراني آقاي صيقل سركنسول شاهنشاهي در كربلا مساعي و اهتمام بسيار نمود استدعا دارد اجازه فرمايند از طرف مقام معظم جناب آقاي نخستوزير از ايشان كتباً تقدير شود. » سپس تأکید میکند: «در خاتمه به استحضار خاطر عالي مي رساند تعداد زوار ايراني كه از طريق قاچاق بدون گذرنامه به عراق مي روند خيلي زياد شده و اسباب زحمت كنسولگري شاهنشاهي گرديده به طوري كه سركنسول شاهنشاهي در كربلا اظهار ميكرد تعداد آنها در يك ماه اخير به 220نفر رسيده است و قطعاً اين موضوع براي پرستيژ مملكت خوب نيست. مراتب معروض گرديد تا به هر نحو كه امر ميفرمايند اقدام شود. »
در این گزارش با عنایت به مقام و جایگاه آیات عظام: حکیم و خویی و همچنین به توجه به برخی درخواستهای آنان که میباید از طرف نخستوزیر پاسخ داده میشد، فقط این دو دیدار آمده است. در حالی که در گزارش عباس صیقل سایر دیدارها هم مورد اشاره قرار گرفته، که مجموع این گزارشات به شرح ذیل ارائه میگردد:
1- بنا به گزارش علی کمالوند: «آقاي حكيم اظهار كردند به جناب آقاي نخستوزير از جانب من سلام بسيار برسانيد و عرض كنيد شيعياني كه به عربستان سعودي براي زيارت مي روند در اثر نبودن كنسولگري ايران در مدينه دچار مشكلاتي ميشوند. ظاهرًا از طرف وزارت خارجه هم مطالعات براي تأسيس كنسولگري در مدينه به عمل آمده است خوب است جناب آقاي نخستوزير دستور بفرمايند در انجام اين كار تسريع شود. و ديگر اين كه قرار بوده است جاي آبرومندي براي هيئت اميرالحاج كه هر سال از ايران ميآيد ساخته شود و گويا زمين آن هم در نظر گرفته شده و اعتبارش هم تأمين گرديده است از طرف جناب آقاي نخستوزير دستوري براي تسريع در انجام كار صادر شود.» 2-در گزارش آقای کمالوند از دیدار با آیتالله خویی آمده است: «آقاي خوئي اظهار كردند از طرف من به جناب آقاي نخستوزير سلام برسانيد و دو مطلب را به عرض معظمله برسانيد. يكي اين كه شنيده ميشد در مهمانيهاي سفارت ايران در عراق مشروبات الكلي صرف ميشود و اين كار در محيط مذهبي عراق سوء انعكاس دارد تقاضا داشتند از اين كار ممانعت به عمل آيد (اين موضوع را آهسته و درگوشي به بنده گفتند و متذكر شدند نخواستم اين مطلب در مجلس علناً گفته شود) ديگر اينكه در كشور سعودي زائرين شيعه را كافر تلقي ميكنند و براي آنها تضييقاتي فراهم مي نمايند خوب است دولت ايران براي رفع اين مشكل اقداماتي بنمايد و مؤتمري از كشورهاي اسلامي تشكيل شود و در آن اصول اسلام بدون وارد شدن به چگونگي فرق مختلف آن توجيه گردد و حدودي براي تميز بين مسلمان و غيرمسلمان تعيين گردد كه دول اسلامي ملزم به رعايت آن باشند.
نکته درخور تأمل این که طبق گزارش آقای صیقل، دیداری با آیتالله خویی صورت نگرفته: «بعد چون آيتالله خوئي به واسطه كسالت به كاظمين رفته بودند و آيتالله شاهرودي هم مجلس روضه داشتند به ملاقات آيتالله آقاشيخ عبدالكريم زنجاني رفتند.» این احتمال وجود دارد که دیدار مذکور در یکی دو روز بعد انجام گرفته است.
3-بر اساس گزارش عباس صیقل، جلسه دیدار با آیتالله زنجانی حاکی است: «آقاي زنجاني كه از دعاگويان اعليحضرت همايون شاهنشاه و هواخواه دولت هستند شرح مفصلي از مراتب عدالت و دينداري و رأفت اعليحضرت همايوني بيان داشتند و متذكر شدند چند سال قبل كه حضور مبارك ملوكانه شرفيابي حاصل كردم فرمودند موقعي كه در سويس تحصيل ميفرمودند براي ادا نماز دچار ترديد در تعيين قبله شدند و در حيرت بودند چگونه فريضة نماز را بدون دانستن قبله به جا آورند و اگر به اين علت نماز نخوانند چطور شكرانة نعمتهائي را كه خداوند متعال به معظمله عطا فرموده ادا نمايند و بالاخره به آن جهتي كه احتمال مي رفت قبله باشد نماز گذاردند، و از آقاي زنجاني سؤال فرموده بودند كه آيا نماز من صحيح بود يا نه؟ آيت¬الله زنجاني هم صحت نماز معظمله را تأييد نمودند.
اين جملات را آقاي زنجاني با يك حرارت و ايمان صادقانه¬اي ادا مي¬فرمودند و مي¬گفتند: «ما به داشتن چنين پادشاه مسلمان و باايماني افتخار و مباهات مي¬كنيم و همة مسلمانان بايستي ايشان را تأييد پشتيباني نمايند.» سپس از صدور تصويبنامة مربوط به القاي موضوع انتخاب زنان در انجمنهاي شهرداري ابراز خوشوقتي كردند. بعد هم مطالبي راجع به مبارزه شديد به مرام كمونيستي و جلوگيري از فساد اخلاق و نمايش برخي فيلمهاي منافي اخلاق تذكراتي به آنان كمالوند دادند تا به عرض جناب آقاي نخستوزير برسانند. از ايشان اظهارتشكر كرده و آقاي كمالوند هم وعده دادند پيامهاي ايشان را به جناب آقاي نخست-وزير گزارش دهند.»
4-دیدار بعدی طبق گزارش عباس صیقل با آیتالله شاهرودی به عمل آمد: «سپس [آقای کمالوند و همراهان] به ملاقات آيتالله آقاسيدمحمود شاهرودي رفتند ايشان هم ابتدا به وجود مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه دعاي فراوان نموده و موفقيت و مزيد عزت و شوكت مقام شامخ سلطنت مسلمان ايران را خواستار و در مقابل عدة زيادي از طلاب و اهل علم كه در محضرشان حضور داشتند اظهار نمودند تمام تعاليم اسلامي به ما امر ميكند كه از سلاطين و اولياي امور اطاعت كنيم مخصوصاً اگر پادشاه مسلمان و رئوف و عادلي چون اعليحضرت همايون شاهنشاه كنوني داشته باشيم و خداوند متعال صريحاً در قرآن كريم فرمودهاند «يا ايهاالذين امنوا اطيعواالله واطيعوالرسول و اولي الامر منكم» و هر كس از اين دستور خداوندي يعني اطاعت اولياي امور سرپيچي كند خلاف دستور خداوند متعال و تعاليم اسلامي رفتار نموده است.»
5- بالاخره دیدار آخر با بازماندگان آیتالله سید عبدالهادی شیرازی صورت گرفت. عباس صیقل از این دیدار گزارش داده: «سپس به منزل مرحوم آيت الله سيدعبدالهادي شيرازي رفته و از فرزندان آن مرحوم آقايان سيدمحمدعلي و سيدابراهيم دلجوئي و مراتب تسليت جناب آقاي نخستوزير را به آنان ابلاغ كردند و آنها هم به وجود مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه و خاندان جليل سلطنت دعاي فراوان كرده موفقيت جناب آقاي نخست وزير را در خدمت به مردم خواستار شدند.» در این مجموعه اسناد، چندین تلگراف مخابره شده از سوی نخست وزیر- اسدالله علم- خطاب به مراجع و علمای مذکور نیز آمده است، کما این که علم در پی نوشتی در حاشیه گزارش علی كمالوند، ضمن اشاره به این که این گزارش: «خيلي قابل ملاحظه است رونوشت به دفتر مخصوص شاهنشاهي تقديم شد.»، خاطر نشان نموده: «كما اين كه دستور دادم به مراجع معظم نامه تشكرآميز نوشته شود.»
از ابراز لطفي كه نسبت به آقاي علي كمالوند نماينده نخست وزير مبذول فرموده¬ايد متشكرم. از خداوند متعال سلامت وجود مبارك و مزيد توفيق عالي را خواستارم.
حضور مبارك حضرت آيتالله العظمي آقاي سيدمحسن حكيم دامت بركاته
عرض ميشود از تفقد و عنايتي كه نسبت به آقاي علي كمالوند نماينده نخست¬وزيري مبذول فرمودهاند نهايت متشكر و ممنونم. در باب موضوعاتي كه پيغام فرموده بوديد دستور دادم مطالعات لازم و اقدام مقتضي معمول دارند. سلامت وجود مبارك و مزيد توفيق حضرت آيتالله العظمي را در ارشاد شيعيان جهان از خداوند متعال خواستارم.
تلگراف به آیتالله شاهرودی:
بدينوسيله زحمت افزا مي شود از لطف و عنايتي كه نسبت به آقاي علي كمالوند نماينده نخستوزيري مبذول فرمودهايد نهايت امتنان و سپاسگزاري دارم. از خداوند متعال بقاء سلامت و مزيد توفيقات عالي را در ارشاد شيعيان جهان خواستارم.
بالاخره تلگرف مخابره شده به آیتالله خویی حاکی است:
ضمن استعلام از سلامتي وجود محترم از لطف و عنايتي كه نسبت به آقاي علي كمالوند نماينده نخستوزيري مبذول فرموده بوديد بي نهايت متشكرم. درباب موضوعاتي كه پيغام فرموده بوديد دستور دادم مطالعات لازم و اقدام مقتضي معمول دارند. مزيد توفيقات عالي را در ارشاد شيعيان جهان از خداوند متعال مسئلت مي دارم.
علم تلگرافی نیز خطاب به آقای اتفاق- بازرگان ایرانی بانی جامعهالنجف- نمود، که به این شرح است:
آقاي حاج محمدتقي اتفاق همت والاي جنابعالي در تأسيس دانشگاه اسلامي (جامعه النجف) كه يادگار فرخندهاي از ايران و ايراني در نجف اشرف ميباشد شايان تحسين و تقدير است. از خداوند متعال براي شما توفيق خدمت بيشتري خواستارم. رحیم روح بخش
| |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=2226 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |