هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 158    |    17 ارديبهشت 1393

   


 

از کافه نادری تا کافه فیروز


تاریخ شفاهی فقط روایت چهره‌های شاخص نیست


نیروهای مذهبی در دوره پهلوی دوم-۱۲


گزارش نشست تاریخ و همکاری‎های میان‎رشته‎ای- ۳


يادي از سريال تلويزيوني دليران تنگستان-۴ و پايانی


نهضت خاطره‌نویسی


جامعة النجف، حرکتی نو در اصلاح نظام آموزشی حوزوی در نجف


برنامه تاریخ شفاهی جنوب چهلمین سال فعالیت خود را جشن می‏گیرد


نمایش‏های مستند صدای کهنه سربازان دانشجو را به سراسر کنتاکی می‏رساند


ضبط صدا، حافظ تاریخ برای آینده


خاطراتی از ایران اواسط قرن بیستم-3


 



جامعة النجف، حرکتی نو در اصلاح نظام آموزشی حوزوی در نجف

صفحه نخست شماره 158

کندوکاوی است در باره داستان تاسیس جامعه النجف و برنامه های درسی آن، مدرسه ای که به همت یکی از روحانیون فعال و نوگرای نجف در اوائل دهه چهل شمسی و با حمایت مالی یکی از تجار ایران تاسیس شد و سالها به کار تربیت طلاب می پرداخت.

چکیده: جامعة النجف الدینیة، به عنوان مدرسه‪ای نوپرداز و تحوّل‪گرا در نجف، در سال 1376 به دست سید محمد کلانتر (1335 - 1420) و با سرمایۀ حاج محمد تقی اتفاق ( متولد 1325) بنیانگذاری شد. این مقاله مروری است بر تاریخچۀ مدرسه، انگیزۀ تأسیس، برنامه درسی، و بازتاب تأسیس آن.

همچنین تاریخ شفاهی این مرکز آموزشی با نقل و بیان خاطراتی از محمد ابراهیم جناتی، شیخ عبد الله لنکرانی، محمد جواهری، و سید محسن تهرانی زاده، در مورد سید محمد کلانتر، و تلاش او در نشر دو کتاب مهم درسی حوزه (لمعه و مکاسب) و نظریات میرزا حسن بجنوردی، شیخ حسین حلّی و مرتضی آل یاسین در مورد این دو کتاب. نویسنده همچنین متن وقفنامه مفصل مدرسه در 28 فصل به تاریخ 1385 را آورده است.

کلید واژه‪ها: جامعة النجف الدینیة؛ نجف  -  حوزۀ علمیه قرن 14؛ کلانتر، سید محمد؛ اتفاق، محمد تقی؛ وقفنامۀ جامعة النجف؛ لمعه (کتاب)  -  چاپ نجف؛ مکاسب (کتاب)  -  چاپ نجف؛ حوزۀ علمیه نجف -  تاریخ شفاهی.

 

مقدمه

حوزه نجف، وارث روش درسی مهمی ‌است که در قرون میانه اسلامی‌در عراق، به ویژه در شهرهای بغداد و سپس حله و خود نجف شکل گرفته بود. طی این هزار سال، تغییراتی در این حوزه صورت گرفت که بیشتر در چهارچوب تفکر شیعه و متون مورد علاقه آن بود؛ با این حال به لحاظ درسی، سنت فقهی، فلسفی و ادبی حوزه علمی ‌عراق فارغ از تشیع و تسنن در این مرکز حفظ شده بود.

این چهارچوب شیعی حاکم بر حوزه نجف از قرن هشتم به بعد - که قدری متفاوت از مدارس علمی‌ بغداد قرن چهارم بود، بیشتر به دلیل رواج مباحث فقهی بر اصل اجتهاد، کنار گذاشتن حدیث از بحث‌های رسمی‌ درسی، رواج فلسفه و متون کلامی ‌و منطق و نیز برخی از مسائل تبلیغی و مذهبی، شناخته شده بود. در عین حال، از زمان رسوخ تدریجی ایرانیان در این حوزه - که عمدتاً از دوره صفوی به این سو بود، جایگاه ادب عربی اندکی تنزل یافت، نزولی که به تدریج در قرن سیزدهم و چهاردهم، حتی همزمان با تقویت بخش عربی حوزه نجف، دوباره رو به صعود گذاشت و نجف ادیبان برجسته‌ای را در خود جای داد.[1]

با وجود همه تغییراتی که در نظام آموزش رسمی در عثمانی و ایران پدید آمد، و حتی با وجود تغییراتی که در الازهر استقرار یافت، روال عادی حوزه علمیه نجف، ثابت ماند. این رویه برای چهار قرن حاکم بود تا آن که به تدریج جرقه‌های نوگرایی در نجف زده شد و نخستین مرکز مهم آموزشی، پژوهشی با عنوان «منتدی النشر و کلیة الفقه» پدید آمد. پس از آن بود که «جامعة النجف الدینیة»، «دارالحکمة» و سپس «کلیة اصول الدین» تأسیس گردید. در میان اینها منتدی النشر بسیار شاخص و کاملا متفاوت بود. به همین قیاس در ایران نیز تحولاتی در حوزه قم پدید آمد که باید در جای دیگری به آن پرداخت.

مؤسس اصلی دانشکده فقه مرحوم آیة‪الله شیخ محمدرضا مظفر (5 شعبان1322 ـ 16 رمضان 1383ق) بود که تلاش کرد در بخش آموزش و پژوهش، بویژه تدوین کتابهای درسی، حوزه نجف را در حد و قالب یک مرکز آموزش عالی در حد آنچه در دانشگاه‌های عراق معمول بود، بالا ببرد.  مظفر اندکی با فرهنگ جدید از طریق ارتباط با معلمان مدارس جدید و همین طور از طریق مجلات مصری آشنا شده و انگیزه‌ای برای ایجاد تغییر به سمت نوگرایی در نظام آموزشی نجف در وی پدید آمده بود. این در حالی بود که وی از خانواده‌ای سنتی از بصره و از اهل علم بود و خود دروس حوزوی را با دقت تمام فرا گرفته بود. تأسیس منتدی النشر و کلیة الفقه، نخستین گام حساب شده‌ای بود که به دست او برای ایجاد تحول در حوزه نجف برداشته شد، کاری که بسیار دشوار و سخت بود، اما وی آن را شدنی کرد. اگر کسی توجه داشته باشد که تغییر در یک نظام سنتی هزار ساله تا چه اندازه دشوار است، می‌تواند اهمیت این تغییر را درک کند.

به جز تأسیس مرکز یاد شده، تدوین دو کتاب درسی مهم با عنوان المنطق و اصول الفقه، آن هم با قلم ساده و روان که با زبانی ‌برای آموزش و تحصیل و برخلاف رویه سخت نویسی رایج در حوزه بود، و جا افتادن آن در دروس حوزوی، می‌باید یکی از شاخص‌ترین کارهای وی در ایجاد تحول در حوزه نجف به شمار آید.

بدین ترتیب تأسیس جمعیت منتدی النشر در سال 1354 (1955) آغازی بر تحول در نجف به شمار می‌آمد. در کنار آن یکی از تلاشهای وی ایجاد مدارس ابتدایی و متوسطه برای نوجوانان و جوانان نجف بود که بتواند نوعی تربیت دینی را در کنار آموز‌شهای روز فراگیر کند. کاری که با همه فراز و نشیب‌ها بالاخره در دهه 1360 قمری آغاز شد و تا حوالی سال 1383ق به چندین مدرسه ابتدایی و متوسطه رسید.[2]

در خصوص حوزه، اصلاحات مورد نظر وی، قبل از هر چیز به معنای اصلاح نظام درسی، متون تدریسی، امتحانات، مواد امتحانی، مدارک علمی‌ و مانند اینها بود، چیزی که وی معتقد بود این‪ها مسائلی است که اگر اصلاح نشود، کشتی این مرکز علمی کهن در مواجهه با موج‌های عصر جدید و در دریای متلاطم آن، غرق خواهد شد.[3]پس از تأسیس منتدی و به رغم همه اعتراضها و انتقادهایی که علیه آن بود، فعالیت دیگری در نجف آغاز شد. این فعالیت تأسیس مدرسه دیگری در نجف بود که گرچه در آن حد و اندازه نبود، اما رسالت آن اصلاح و منظم کردن اوضاع آموزشی حوزه بود. این مرکز که برای انتظام امر آموزش طلاب در همان قالب کهن پدید آمد «جامعة النجف الدینیه» بود. طبعا به دلیل این که اولا مانند کلیة‌ الفقه به دنبال مدرک دولتی نبود و ثانیا تأکید داشت که زیر نظر مرجعیت است، آسان‌تر راه خود را در نجف باز کرد.

به طور کلی باید گفت طی قرون گذشته، بویژه از زمان روی کار آمدن صفویه به این سو، دو عامل مهم در توسعه مدارس نجف اهمیت داشت.

الف) شاهان و شاهزادگان صفوی و قاجاری؛

ب) حمایت مالی ثروتمندان و بازاریان متدین.

این دو گروه، حمایت مالی از بنا و توسعه مدارس را بر عهده داشتند و این علاوه بر آن بود که دو گروه یاد شده، همواره برای آبادی و عمارت حرم‌ مطهر امامان؟عهم؟ تلاش می‌کردند. در این سوی، واسطه آنان برای انجام اقدامات لازم، مراجع تقلید و گاه فضلای برجسته بودند. این که مدرسه‌ای به اسم مرحوم آیة‪الله سید محمد کاظم یزدی یا آخوند خراسانی یا آیة‪الله بروجردی ساخته شد، به این معنا بود که پول آن مدارس، توسط بانیان که مقلدان علمای یاد شده بودند، در اختیار آنان قرار گرفته و به نام آنان شهرت می‌یافت. پیش از آن در دوره میانی قاجار نیز برخی از علمای نجف، واسطه این قبیل کارها در عمران و آبادی مراقد ائمه اطهار؟عهم؟ نیز بودند.

این تلاشها تا سالهای نخست که بعثی‌ها در عراق روی کار آمدند (سال 1963میلادی) و هنوز ایرانی‌ها فرصتی برای رفت و آمد داشتند، ادامه داشت. تلاشی که بخشی از آن مربوط به مرحوم حاج محمد تقی اتفاق، تاجر ایرانی بود که بانی و مؤسس مالی جامعة النجف الدینیه شد. تلاش مزبور در ادامه تلاش‌هایی است که نمونه آنها از دوره قاجار به این سوی جریان داشت.

بدین ترتیب جامعة النجف دو بانی مهم داشت. نخست بانی مالی که مرحوم حاجی اتفاق بود و دیگری بانی علمی و مدیریتی که مرحوم آیة‪الله سید محمد کلانتر بود، شخصی که چند دهه توانست تأثیر ویژه‌ای از خود را در حوزه علمیه نجف باقی بگذارد.

 مدیر جامعة النجـف

سید محمد کلانتر (متولد عید قربان 1335 - متوفای 2 ماه رمضان 1420) فرزند سید سلطان (فرزند سید مصطفی و در اصل شوشتری) یکی از علما و فضلای برجسته نجف است که مهم‌ترین ممیّزه وی، طرفداری و تلاش او از اصلاحات آموزشی در حوزه نجف و منظم کردن برنامه‪های درسی این حوزه است.

مرحوم کلانتر از شخصیت‌های علمی ـ فرهنگی شهر نجف بود که بیش از همه به دلیل تأسیس جامعة‌ النجف الدینیه شناخته می‌شود. شخصیتی محقق، مدیر، مبتکر و خلاق که در شرایط حساسی در نجف، دست به تأسیس یک مرکز علمی‌ ـ دینی منظم زد و توانست با گردآوردن شماری از بهترین استادان و شاگردان، تأثیر قابل توجهی در پیشرفت برنامه‪های آموزشی و تحصیلی طلاب نجف داشته باشد.

زمانی که حاج محمد تقی اتفاق (متولد 1325ق) تصمیم به ایجاد این مدرسه گرفت، و قطعا این کار با رفاقت و مشاورت مرحوم کلانتر آغاز شده بود، اعتراضاتی در نجف آغاز شد. بخشی از این اعتراضات، به طور کلی مربوط به ترس از نوگرایی در حوزه بود، و بخش دیگر این بود که چرا در حالی که مدارس قدیمی‌ وجود دارد و همانها نیاز به تعمیر دارد، باید مدرسه جدید ساخته شود؟

مرحوم اتفاق برای آن که پاسخی برابر این اعتراضها بیابد، مسأله را با تنی چند از علما و مراجع برجسته نجف در میان گذاشت و از آنان در باره ساختن این مدرسه استفسار کرد. آنها ضمن نوشتن پاسخ نامه ایشان، نیاز حوزه نجف را به تأسیس مدرسه تازه تأسیس اعلام کردند. سالها بعد مرحوم اتفاق تصاویر نامه‌های آیات حکیم، بجنوردی و میرزا محمد باقر زنجانی، خویی، و شاهرودی را در مجله میراث جاویدان منتشر کرد.[4] در نامه مرحوم زنجانی آمده بود: شاهد آن که نجف نیاز به مدارس جدید دارد، همین است که آیة‪الله بروجردی دام ظله العالی، اخیرا مدرسه‌ای در نجف تأسیس کرده‌اند «فعل ایشان برای وجود محترم، اسوه حسنه بوده و رافع هر نوع تشکیکات خواهد بود».[5] حاجی اتفاق علاوه بر بنای جامعة ‌النجف، در تأمین هزینه درهای حرم امیرالمؤمنین و امام حسین؟عهما؟ نیز سهیم بود که نامش نیز روی آنها ثبت شد و واسطه کار مرحوم کلانتر بود.[6]

به گفته مرحوم حاجی اتفاق، کار احداث این ساختمان، هشت سال به طول انجامید و در شب افتتاح آن، عدّه زیادی از علما، قضات، رؤسا و شخصیتهای سرشناس عراق شرکت داشتند. معمار این مدرسه، مرحوم حاج حسین لرزاده از معماران معروف آن دوره تهران است که بسیاری از بناهای مذهبی، نام ایشان را بر خود دارد، از جمله مسجد لرزاده در میدان خراسان تهران.[7]

درباره این مدرسه چند گزارش در منابع مختلف یا در مصاحبه با شماری از محصلان آن مدرسه تهیه شده است که ابتدا آنها را ارائه داده و در نهایت اساسنامه مدرسه و برنامه‪های داخلی آن را به دست خواهیم داد.

 

نویسندگان نجفی و جامعة  النجف

منابع تاریخ نجف در چند دهه اخیر، غالبا توضیحات یا اشاراتی در باره این مدرسه دارند. به گزارش جعفر الخلیلی، مدرسه جامعة النجف در زمینی به مساحت 5000 متر در سال 1376 ق تأسیس شد. این کار با مدیریت سید محمد الموسوی مشهور به کلانتر و با حمایت مالی محمد تقی اتفاق که مبلغ 150 هزار دینار عراقی هزینه کرده ـ و بعدها نیز کمک کرد ـ تأسیس شد. مدرسه یاد شده با 208 اتاق با کتابخانه‌ای به مساحت 225 متر در دو طبقه ساخته شده که بالا مخزن و پایین آن برای مطالعه در نظر گرفته شده است. مسجدی هم در همین متراژ دارد که علاوه بر اقامه نماز در آن، برای برخی از دروس یا مراسم استفاده می‌شود. در طبقه اول 62 حجره، طبقه دوم 54 و در طبقه سوم 92 غرفه و چندین سالن دارد. این مدرسه در این روزگار بهترین مدرسه‌ای است که در تاریخ مدارس نجف درست شده است.[8]

در کتابچه‪ای که از سوی جامعة‌النجف چاپ شده، آمده است که «خداوند بر حاج محمد تقی اتفاق منت نهاده تا این بنای معظم دینی را از مال شخصی به دست محمد بن سید سلطان بن سید مصطفی موسوی کلانتر بنا کند. این بنا طی نُه سال (1373 ـ 1382ق) به اتمام رسید و در شب مبعث سال 1382 افتتاح شد. بر اساس اختیاری که از سوی آقای اتفاق به بنده «کلانتر» داده شده، تمامی‌این ملک را وقف کردم». سپس مشخصات ملک، طبقه اول تا سوم را یاد کرده و تولیت رسمی‌را به خود و اتفاق واگذار کرده و وضعیت آن را پس از درگذشت خود یا اتفاق برای اولاد آنها تعیین نموده است. تاریخ این وقفنامه 28/1/1385 ق مطابق با 1965 م است.[9]

عبدالحسین الرُفَیعی با اشاره به دور اندیشی مرحوم کلانتر در تأسیس این مدرسه، آن هم در نقطه‌ای که آن زمان با مرکز نجف فاصله داشت، اما اکنون، در مرکز آن قرار گرفته، از شخصیت متواضع و تلاشهای بی سروصدای او در این اقدام یاد کرده و از خلقیات وی ستایش می‌کند. وی از درگذشت مرحوم کلانتر درست در روزی که امام جماعت مدرسه نیامد و خود او امامت را عهده دار شده سر نماز از هوش رفت و به ملکوت اعلی پیوست، سخت اظهار تأسف کرده است.[10]

بهادلی نیز که پدرش از مدرسان این مدرسه بوده، نوشته است: در مسیر عمومی ‌میان نجف و کوفه، ودقیقا در محله بنی سعد، ساختمان بزرگی بر پایه معماری اسلامی ‌بنا شده، با تلفیقی از معماری جدید وقدیم. این مدرسه از زمان تأسیس تا به امروز (1991/ 1411) بزرگترین مدرسه دینی است که در تاریخ نجف، بنا شده است. بانی آن یک تاجر ایرانی با نام محمد تقی اتفاق است که پول سنگینی از اموال خود، نه از سهم امام، در سال 1956م / 1375ق پرداخت کرده زمین آن را تهیه کرد. از همان زمان مسؤولیت ساخت مدرسه و اداره آن بر عهده سید محمد کلانتر بوده است، اقدامی‌که به گفته خود او بیشترین انرژی و وقت وی مصروف آن شده است. وی با اشاره به برخی از مقررات این مدرسه، می‌گوید: دو عامل سبب موفقیت این مدرسه بود:

نخست آن که درست در وقتی که افکار اصلاحی اهمیت یافته بود تأسیس شد؛

دیگر آن که موافقت مراجع بزرگ را به همراه داشت.

این دو نکته سبب اقبال فراوان به این مدرسه شد. به علاوه، نوعی توازن نژادی هم میان محصلان وجود داشت، هرچند در کل، این معیار در نجف اهمیتی نداشت و بیش از همه علم و اجتهاد مهم بود. با این همه، غالب طلبه‌های آن ایرانی و لبنانی بودند. وی می‌افزاید: به رغم آن که در این مدرسه، همان روش‌های سنتی تحصیل دنبال می‌شد، اما نخستین مرکزی بود که به تجدید نظر در کتابهای درسی حوزوی پرداخت.

بهادلی، سپس با نقل سخنان کلانتر در مقدمه شرح لمعه در باره ضرورت تجدید در کتابهای درسی می‌افزاید: بر این اساس بود که جامعه نجف بازچاپ کتابهای درسی را آغاز کرد که یکی از آنها شرح لمعه بود که جلد نخست آن در سال 1966 درآمد. اندکی بعد مکاسب هم در چهار مجلد چاپ شد. وی برخی از اساتید جامعه را به این شرح معرفی می‌کند:

شیخ محمد تقی جواهری، محمد هادی معرفت، محمد کلانتر، مسلم سرابی ملکوتی [امام جمعه سابق تبریز]، محمد اسحاق فیاض، ابراهیم جناتی و احمد بهادلی.[11]

حسن عیسی الحکیم نیز شرح حالی برای وی نوشته و مرحوم کلانتر را از شاگردان آیات: سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی، سید عبدالاعلی سبزواری، شیخ صدرا بادکوبی، شیخ علی قوچانی، شیخ ذبیح الله قوچانی، و میرزا حسن بجنوردی دانسته است. وی با اشاره به آغاز بنای ساختمان جامعة النجف در سال 1375ق به نظامنامه داخلی این مدرسه اشاره کرده و علاوه بر مدرسه، به فعالیت‪های دیگر او از جمله آنچه در باره ضریح امام علی؟ع؟ و درها انجام داده اشاره کرده است. بنای مرقد کمیل بن زیاد از دیگر فعالیت‪های اوست. سپس به تألیفات وی بر اساس منابعی چون معجم رجال الفکر و الأدب فی النجف‌ و آثار دیگر[12] پرداخته است. به نوشته وی، مرحوم کلانتر در شب جمعه، اولین شب ماه رمضان 1420 / 1999 درگذشت و اربعین وی در روز جمعه، هفتم شوال 1420 برگزار شد. وی افزوده است که در حال حاضر مدرسه با مدیریت فرزند وی سید ضیاءالدین کلانتر اداره می‌شود.[13] سپس شعری از شیخ عبدالجبار ساعدی، از دوستان نزدیک وی، در رثای او آورده است. دکتر جودت قزوینی نیز زندگینامه کوتاهی از مرحوم کلانتر در اثر اخیر خود آورده است.[14]

 

مدرسان و محصلان، و شخصیت و مدرسه مرحوم کلانتر

آقای جناتی از شاگردان آیة‪الله شاهرودی و از علمای وقت نجف در مصاحبه گفتند: بنده از همان روز آغاز، از شب افتتاح تا یازده سال در این مدرسه حضور داشتم و تدریس می‌کردم. سه استاد دایمی‌ آنجا، بنده، آیة‪الله فیاض و مرحوم [شهید] شیخ محمد تقی جواهری بودیم. دروس تدریسی بنده لمعه، مکاسب و کفایه بود که سه دوره هر کدام را درس گفتم. زبان تدریس عربی و اندکی به فارسی بود.

وی با اشاره به اراده مرحوم اتفاق برای ساخت این مدرسه گفت: این که چطور آقای کلانتر را که از فضلای حوزه بود پیدا کرده بود، بنده نمی‌دانم.

[استاد هرندی (داماد مرحوم کلانتر) فرمودند: پدر مرحوم کلانتر ساکن تهران بود. سید حسن برادر مرحوم کلانتر یکی از دخترهای خانواده مقدم را گرفته بود که این آقای مقدم شریک آقای حاجی اتفاق بود. شاید اصل آشنایی از این جا بوده است]

آقای جناتی افزود: قرار بود دروس جنبی هم در این مدرسه باشد، اما چندان جدی گرفته نشد و بیشتر همان درسهای حوزوی اما در قالب یک برنامه و منظم تدریس شد. شخصی به نام احمد امین نویسنده کتاب التکامل فی الاسلام قرار بود این دروس را تدریس کند. [آقای هرندی گفتند که من در جامعة النجف، مدتی نزد آقای امین ریاضیات خواندم] آقای جناتی ادامه دادند: بیشتر طلبه‌های این مدرسه از مناطق عربی از جمله قطیف و احساء و بحرین و لبنان بودند. شماری ایرانی هم در آنجا بود. یکی از طلاب فاضل آنجا آقای سید جواد شهرستانی بود. در این مدرسه فعالیت سیاسی وجود نداشت، اما دست کم سه نفر از طلاب آنجا در همان دوره‌ای که من بودم دستگیر و کشته شدند. حزب الدعوه ظاهرا در این مدرسه حضوری نداشت. [هرچند به گفته آقای هرندی حضور افرادی چون آقای آصفی و افرادی از اطرافیان امام، نشانگر وجود کار سیاسی در حاشیه، در این مدرسه است.] آقای جناتی گفتند: در اواخر حضور من شمار طلبه‪ها کم شد. یکی شیخ جواد نامی ‌اهل حله که بعدها شنیدم صدام او را به جبهه‌های جنگ آورده و کشته شد. دیگری یک طلبه پاکستانی با نام نثار حسین که او هم دستگیر و در زندان کشته شد. این فرد، مترجم انگلیسی نامه‪ها در دفتر شهید سید محمد باقر صدر [و آیة‪الله خویی] بود.

آقای جناتی گفت: این مدرسه مدارک تحصیلی دولتی نداشت. طلبه‌های آن که عرب بودند، برای من کمک درسی بسیار خوبی از حیث لغت و جنبه‌های دیگر بودند. گویا شب افتتاح عبدالکریم قاسم هم پیامی ‌برای آن مراسم داده بود. در این باره مطمئن نیستم. آن زمان برای تدریس گویا ماهانه سه [یا پنج] دینار می‌دادند که مبلغ خوبی بود. مرحوم کلانتر در کنار مدیریت مدرسه، شرح لمعه و مکاسب[15] را تصحیح و منتشر کرد. این کار به خصوص مکاسب که من به یاد دارم، تقریبا به صورت جمعی بود. یعنی ایشان بخش‌های مختلف را به افرادی می‌داد و چک می‌کرد.

 [آقای هرندی هم گفتند که جلسه‌ای بود و متن در آن خوانده می‌شد و بعد ایشان می‌نوشت و پاورقی‌ها را می‌افزود. ایشان برای یک مورد حل ناشده که فکر کنم در مکاسب، چاپ جدید، جلد نهم یا دهم است صد دینار جایزه گذاشت که کسی حل کند. من آن را حل کردم و همانجا نام بنده را هم آورده است.]

آقای جناتی گفتند: یکی از کسانی که خیلی نقش داشت، سید محمد صادق صدر (پدر صدر دوم) بود. یادم هست بخشی از مکاسب را هم من نگاه کردم. مرحوم کلانتر فردی گرم، خوش اخلاق و پرکار بود. ایشان باجناق آیة‪الله سیستانی بودند. [هر دو داماد مرحوم میرزا حسن شیرازی عموی آقای سید رضی شیرازی بودند.] مرحوم کلانتر تلاش می‌کردند جامعة النجف مدرن و امروزی باشد، اما در عمل به صورت یک مدرسه منظم درآمد، اما نشانی از به روز شدن نداشت.

یکی دیگر از طلاب نجف (سید صالح طباطبائی) به بنده گفتند: یکی از استادان جامعة النجف، مرحوم آیة‪الله شیخ مجتبی لنکرانی از اعاظم مدرسین نجف بود. وی بعد از اخراج از عراق به اصفهان رفت چون دوستان فراوانی مانند مرحوم آیة‪الله شمس آبادی داشت.

 [آقای هرندی گفتند: من مکاسب را پیش ایشان خواندم. استادی بهتر از او نبود. یک بار دست امام را هم بوسید. رسائل را طی هفت سال تدریس کرد. رفقای اصفهانی داشت و برای همین به اصفهان رفت. شاعر و بسیار شوخ طبع بود].

آقای طباطبائی گفتند: محل جامعه آن زمان از مرکز شهر نجف دور بود و برای رفت و آمد طلاب، ماشین گذاشته بودند. بعد از این مدرسه، دارالحکمه مرحوم آیة‪الله حکیم ساخته شد که مدرسه‌ای مانند سایر مدارس بود، اما یک دوره آموزشی هم داشت.[16] این دوره نیز برنامه‌ای منظم داشت، اما از نظر زمانی متأخر از جامعة النجف بود. از دیگر استادان جامعة النجف شیخ مسلم سرابی ملکوتی بود که بعدها در ایران امام جمعه تبریز شد. سید محمد صادق صدر ـ پدر شهید سید محمد صدر [دوم] ـ امام جماعت جامعة النجف بود. کلانتر به کثیر البکاء شهرت داشت و بسیار ولایی بود و او را در گریه کردن با حضرت یعقوب مقایسه می‌کردند.

یکی دیگر از شاگردان این مدرسه (آقای شهرستانی) گفت: تا آنجا که به یاد دارم، قدیمی‌ترین مدرسه طلبگی با برنامه، همین جامعة النجف بود. همان زمان مقاومت‌هایی صورت گرفت. از جمله روزهای قبل از افتتاح شایع کردند که عبدالکریم قاسم خواهد آمد. برای همین، آقای حکیم که قرار بود برای افتتاح بیاید، نیامد. در عوض آقای سید عبدالهادی شیرازی آمد. این تلاشی برای مقابله با این مدرسه بود. حتی شب افتتاح، غذاهایی که تهیه دیده شده بود و در ظروف یک بار مصرف بود - کاری که تا آن زمان سابقه هم نداشت - سرقت شد. قرار بود در این مدرسه درس‌های جنبی هم باشد که چندان پا نگرفت. درس نهج البلاغه را خود مرحوم کلانتر تدریس می‌کرد.

شیخ عبدالله لنکرانی فرزند آیة‪الله شیخ مجتبی لنکرانی که مدیریت دوره دارالحکمه را داشت گفت: پدرم یک پای ثابت استادان جامعة النجف بود. اما بنده بیشتر در دارالحکمه بودم. آقای آیة‪الله حکیم احساس کرد طلبه‌های عرب عراقی می‌توانند مثل ایرانی‌ها به تبلیغ بروند. قرار شد یک دوره آموزشی بگذارند. این بعد از جامعة‌النجف بود و هدف متفاوتی داشت. سید محمد باقر حکیم مسؤولیت داشت و من و آقای سید علاء حکیم آنجا را اداره می‌کردیم. من از اول در مدیریت آنجا بودم و شهریه آنجا توسط من توزیع می‌شد. طلبه‌های عراقی از هر شهری به گواهی عالمی که در آن شهر بود می‌آمدند. محل آن آخر شارع الرسول؟ص؟ بود. یک شقه بزرگ که کلاسها در آنجا برگزار می‌شد. طلاب این دوره آموزشی، شب خواب نبودند و بعد از درس به حجره‌های خود در مدارس دیگر یا منازل خود می‌رفتند. این دوره از مقدمات تا مکاسب تدریس می‌شد، اما قدری مختصرتر از شکل رسمی آن در حوزه بود. سید محمدباقر حکیم رسائل می‌گفت. سید نوری اشکوری و سید محمود شاهرودی هم درس می‌دادند. شهید سید مجید حکیم، شرح لمعه می‌گفت. سید محمد صدر پدر مقتدی هر هفته یک ساعت در باره امام زمان؟ع؟ تدریس می‌کرد. سید علاء حکیم هم درس داشت. بخش‌هایی از اقتصادنا و فلسفتنا را هم درس می‌دادند. طلبه‌های این دوره، مبلغ شدند و به بصره و نقاط دیگر می‌رفتند. یک روز امام موسی صدر آمد، سخنرانی کرد و وضعیت خود را شرح داد که چگونه کتابهای درسی رسمی را زمین گذاشته و در فکر نیازهای روز اسلام افتاده است. او روش خود را برای طلبه‌ها گفت که خیلی مؤثر واقع شد. مدتی بعد دارالحکمه در سه طبقه افتتاح شد که برای اسکان طلاب بود و 250 حجره داشت. مَدْرس هم داشت و پدرم مرحوم لنکرانی، شیخ محمدتقی جواهری و مدرس افغانی از افراد برای سکونت در آنجا امتحان می‌گرفتند. طلبه از هر جایی در آن مدرسه بود. سید محمدرضا حکیم در مدرس این مدرسه درس می‌داد و مشرف اعلی بود. وی با سید یوسف حکیم از یک مادر بودند. این سید محمدرضا به شهادت رسید. پدر من هم در دارالحکمه مکاسب و رسائل می‌گفت. من و سید علاء، دوره دارالحکمه را به مدیر دیگری سپرده مدرسه دارالحکمه را اداره می‌کردیم. مرحوم آیة‪الله غروی را آوردیم که درس رسائل می‌گفت. همین طور سید محمدرضا خلخالی در مدرسه تدریس می‌کرد. سالنهای بزرگ برای تدریس داشت. مرحوم آیة‪الله مدنی هم مکاسب محرمه و تفسیر می‌گفت. بعد ما به ایران رانده شدیم و جای من در دوره دار الحکمه شیخ عباس بهبهانی آمد که بعدها دستگیر و اعدام شد. مدرسه دارالحکمه هم در انتفاضه مورد استفاده انقلابیون برای زندانی کردن بعثی‌ها بود که پس از بازگشت وضع قبلی، کامل تخریب کردند. یعنی منفجرش کردند. بعد از سقوط صدام، آیة‪الله سید سعید حکیم آنجا را دوباره ساخت. جامعة النجف مدرسه منظمی بود و سابقه‌ آن از پیش از دارالحکمه و دوره آن بود. مرحوم کلانتر مرد فاضل روشنفکری بود که دلش می‌خواست کنار کتابهای قدیم، کتابهای جدید را هم رایج کند.

آقای علی کورانی هم با اشاره به جامعة النجف گفت: در حوزه نجف، ترس آن بود که دولت در صدد گرفتن حوزه است. این طور در ذهنم هست که یک بار هم بومدین به نجف آمد و جامعة النجف را دید. وقتی شنید که منبع مالی آن از تبرعات یک تاجر است، گفت: شما هیچ وقت از بین نخواهید رفت. مخالفان مدارس جدید زیاد بودند و یک نمونه جالب از طنز این مخالفان آن بود که به جای کلیة‌ الفقه، آن را کلیة الفسقه می‌نامیدند.[17]

آقای شیخ محمد جواهری ـ داماد مرحوم آقای کلانتر ـ که تا حدود ده ماه پس از انتفاضه سال 1991 در نجف بود و سپس به ایران آمد، می‌گوید که در دوره اخیر، یعنی پس از انقلاب اسلامی ایران که بسیاری از روحانیون نجف اخراج یا زندانی گشتند یا شهید شدند، در آنجا تدریس می‪کرده است. این در حالی است که جامعة النجف به تدریج ضعیف و ضعیف‌تر شده بود. پیش از انقلاب اسلامی، تعداد زیادی ایرانی بود که بعد از آن به خصوص در دوره جنگ ایران و عراق، شمار آنان کم و کمتر شد و بیشتر طلبه‪های سعودی و بحرینی و لبنانی بودند. طلبه‪های عرب عراقی هم کم شدند، چون آنها را برای سربازی می‌بردند. استاد بسیار کم شده بود و خود مرحوم کلانتر هم تدریس می‌کرد. ایشان گفت پدرم [شهید محمد تقی جواهری] تا قبل از دستگیری و شهادت آنجا تدریس می‌کرد و من هم مدتی در درس کفایه ایشان که در جامعة النجف بود، بدون این که در برنامه مدرسه باشم، شرکت می‌کردم. در سالهای اخیر شرح لمعه را تدریس می‪کردم. مرحوم کلانتر هفته‪ای یک یا دو جلسه درس اخلاق داشت. عبدالرزاق حَبوبی که استاندار نجف بود، رفاقت با آقای کلانتر داشت و به طور کلی مرحوم آقای کلانتر هم آدم سیاسی بود. ایشان افزود که سید محمدصادق صدر امام جماعت جامعة النجف بود و روابط بسیار نزدیک و دایمی با مرحوم کلانتر داشت. این اواخر سید محمد صدر هم مدتی درس خارج برای چند طلبه در جامعة النجف می‌گفت. مقتدی صدر هم آنجا درس خواند و پدرش از من در باره درسش می‌پرسید. آقای کلانتر فردی خوش برخورد و ولایی بود. جایی برای دفنش در جامعة النجف درست کرده و خاک کربلا را در آن ریخته بود. ایشان در سالهای آخر خیلی زجر کشید و ترس داشت و با دلهره کار جامعة النجف را پیش برد. [مصاحبه‪های بالا در نیمه دوم سال 1391 انجام شد].

سید محسن تهرانی زاده،[18] نواده مرحوم کلانتر در مصاحبه‌ای با مجله النجف الأشرف شرحی در باره جامعة النجف و نیز شخصیت علمی مرحوم کلانتر داده و می‌گوید:

جامعه نجف، بر اساس اساسنامه دو هیئت دارد. یکی هئیت اداری که از پانزده نفر از افراد خبره و آگاه از طبقات مختلف تشکیل می‌شود که نظارت کلی بر روش تدریس و امتحانات و نشست‪های ماهانه و جز اینها دارد. هیئت اداری همچنین بر منشورات جامعه نظارت دارد. دوم هئیت تدریسیه که توسط هیئت اداری با ضوابط خاصی انتخاب می‌شود. وی سپس شرایطی را که یک استاد باید از آن برخوردار باشد تا بتواند در جامعه تدرس کند، بیان کرده و موضوعات تدریسی این مرکز را صرف، نحو، بلاغت، منطق، فلسفه، اصول، فقه، حدیث و علم کلام دانسته است. این جامعه دارای چهار مرحله درسی است که از درسهای آغازین یعنی صرف و نحو شروع شده و تا عالی ترین دروس فقهی و اجتهادی ادامه می‌یابد. در مرحله چهارم است که طلبه می‌تواند وارد یکی از عرصه‪های تخصصی شود.

به گفته سید محسن کلانتر، در دوره صدام جامعة النجف تحت فشار فضای استبدادی بود. با این حال مرحوم کلانتر مقاومت کرده و توانست نسلی از طلاب را تربیت کند که شماری از آنان در راه اعتلای حق به شهادت رسیدند. آن زمان، جامعه زیر فشار نیروهای اطلاعاتی صدام بود. این فشارها تا حدی بود که رهبری حزب بعث تصویب کرد که جامعه منحل شده و تحت سیطره اوقاف درآید، جز آن که عنایت الهی مانع از تحقق این امر شده و این مرکز توانست به حیات خود ادامه دهد. به گفته سید محسن کلانتر، جامعه منشوراتی نیز در گذشته داشته است که رقم آنها به 41 اثر می‌رسد. از آن جمله اینهاست: 1. جامع السعادات (سه جلد)،[19] 2. تذکرة الفقهاء علامه حلی در شش مجلد، 3. شرح الروضه البهیه در 10 مجلد، 4. شرح مکاسب شیخ انصاری در 17 مجلد، 5. شرح دعاء الصباح،6. مجله الدراسات الاسلامیه سه شماره.[20]

مرحوم شیخ باقر شریف قَرشی در مقدمه کتاب حیاة الامام الحسین نوشته است که الحجة المجاهد سید محمد کلانتر او را تشجیع و تشویق به تألیف این اثر کرده است.[21]

سید محسن کلانتر در این مصاحبه می‌گوید: سابقا شمار طلاب تا 300 نفر رسیده اما در حال حاضر 170 نفرند که در مراحل مختلف تحصیل می‌کنند. کتابخانه جامعه، دارای پانزده هزار کتاب چاپی و تعدادی نسخ خطی است که در مخزن آن نگه داری می‪شود.

سید محسن کلانتر در باره شرح حال مرحوم کلانتر می‌گوید:

ایشان سید محمد فرزند سید سلطان فرزند سید مصطفی است که نسب‌شان به حضرت موسی بن جعفر می‌رسد. وی در روز عید قربان سال 1335 ق در خاندان علم و تقوی به دنیا در شهر نجف به دنیا آمده و همانجا در کنار حرم امیر المؤمنین بالیده و به تحصیل علوم دینی پرداخته است. پدرش سید سلطان از خاندانی عریق و اهل علم و عرفان بوده و مادرش علویه دختر سید محمود مرعشی از احفاد قاضی نورالله شهید بوده است. وی دروس سطح را نزد استادان برجسته وقت خوانده، مدتی شاگردی شیخ صدرالدین بادکوبه‌ای را نموده و نزد فقیه عصر سید عبدالهادی شیرازی و آیة‪الله خویی دروس خارج را گذرانده و به چندین اجازه اجتهاد نائل آمده که نخستین آنها را در سال 1362 گرفته است. ایشان علاوه بر شرح روضه و شرح مکاسب تألیفاتی نیز دارد که عبارت است از:  1. کتاب البداء عند الشیعة الامامیة، 2. کتاب دراسات فی اصول الفقه 4 جزء، 3. کتاب الارث ـ مخطوط، 4. کتاب الزکاة مخطوط، 5. تحقیق و تعلیق کتاب جامع السعادات للمولى محمد مهدی النراقی. .

ایشان شب جمعه دوم ماه رمضان 1420 در حالی که مشغول نماز جماعت بود دعوت حق را لبیک گفته و در مقبره اختصاصی خود که در جامعة النجف برای خود آماده کرده بود دفن شد.

مرحوم کلانتر چند پسر داشت. یکی سید علاء که داماد آیة‪الله سیستانی است و در حال حاضر در تهران است. دیگری سید ضیاء که در حال حاضر مدیریت جامعة النجف را دارد و داماد شهید سید محمد صدر است. یکی هم سید عماد که سابقا ایران بود و به نجف برگشت. سید سلطان هم که در حال حاضر نجف است، داماد دیگر سید صدر است. سید کمال فرزند دیگر مرحوم کلانتر داماد سید حسن بحرالعلوم بود که در جریان انتفاضه [قیام سال 1991 در عراق و علیه صدام] اعدام شد. سید حسین داماد سید رضی مرعشی [داماد سید یوسف حکیم] که ایشان هم در نجف است.

دامادهای ایشان عبارتند از: شیخ مصطفی هرندی، شیخ رضا امینی فرزند علامه امینی، شیخ محمد جواهری فرزند محمد تقی جواهری، سید محمد میلانی نوه آیة‪الله میلانی که در مشهد بود و درگذشت، سید جمیل استاد دانشگاه در عراق، سید ناصر تهرانی [پسر سید عبدالله تهرانی] که در نجف زندگی می‪کرد و همانجا تصادف کرده درگذشت.

انعکاس افتتاح جامعة النجف در قم

پس از افتتاح این مدرسه، خبر آن به قم رسید و مجله مکتب اسلام در دی ماه 1341 ش (سال 4 شماره 12)، با چاپ یک عکس رنگی از این مدرسه، ضمن گزارشی از تاریخ حوزه نجف در یک صفحه، صفحه‌ای را به وصف این جامعه اختصاص داد. در این نوشته آمده است:

اخیرا قدم برجسته‌ای در این حوزه علمی وسیع برداشته شده و آن ساختمان باشکوه جامعه دینی نجف اشرف است که دورنمای آن را در عکسی که ضمیمه این شماره است ملاحظه می‌فرمایید. این بنای عظیم و با شکوه در طریق نجف به کوفه (حی السعد) پایه گذاری شده. علاوه بر حجرات فوقانی و تحتانی که مرکز سکونت دانشجویان دینی است، دارای یک کتابخانه آبرومند و مسجد مجلل می‌باشد و اسلوب ساختمان و معماری آن کاملا امروزی و جنبه‪های بهداشتی کاملا در آن مراعات شده است.

خصوصیات جامعه: جزئیات و خصوصیات این جامعه در اساسنامه آن که به دفتر مجله ارسال گردیده ثبت شده است و برخی از خصوصیات آن را در اینجا درج می‌نماییم.

سپس بندهایی از وقفنامه را درج کرده است.[22]

 مرحوم کلانتر و تحقیق و نشر دو کتاب مهم درسی: لمعه و مکاسب

برای شناخت بهتر مدیر مدرسه، مناسب است از تلاشهای دیگر مرحوم کلانتر در حوزه اصلاح کتب درسی سخنی داشته باشیم. بدون شک اصلاح کتابهای درسی یکی از آرزوهای اصلاح گرانی بود که در نجف فعالیت می‌کردند. این کتابها که به سبک سنتی نوشته شده بود، هیچ نسبتی با اصول آموزشی جدید که روی تسهیل در امر فراگیری، نگارش روان، چاپ زیبا و چشم نواز و دیگر مشخصه‌های آموزشی تأکید می‌کند، نداشت. در نجف دو نفر در این زمینه مؤثر بودند. نخست مرحوم شیخ محمدرضا مظفر و دوم مرحوم سید محمد کلانتر. این دو از سالها قبل با یکدیگر آشنا بوده و حتی در تصحیح بخشی از تذکرة‌ علامه فعالیت مشترک داشتند که چند جزوه کوچک نیز از آن منتشر شد. در ادامه مرحوم مظفر به تأسیس منتدی النشر و تألیف کتابهای نوین درسی در حوزه منطق و اصول پرداخت و کلانتر نیز به کار سترگ تصحیح دو متن مهم فقهی یعنی شرح لمعه و مکاسب مشغول گشت. در واقع این دو از جهات زیادی به یکدیگر شباهت داشتند.

مرحوم کلانتر با تصحیح شرح لمعه که می‌توان از آن به عنوان عمومی‌ترین متن درسی حوزه یاد کرد، به گفته خودش، تلاش کرد تا برخی از مشکلات درسی طلاب را از سر راه بردارد. وی در مقدمه جلد اول می‌گوید:

از دیرباز در این اندیشه بوده است که کتابهای درسی رایج در مراکز علمی ‌شیعه، نیازمند نوعی تجدید در تنیسق با ارائه چاپی منقح و زیبا بوده است. غالب این آثار در شکل بسیار نازیبا، بدون تحقیق ونازیبا عرضه می‌شود. این در حالی است که در عصر جدید، دانشگاه‌ها و مراکز علمی، کتابهای درسی مورد نیاز طلاب را به طور تجدید چاپ می‌کنند که علاقه آنان را به مطالعه آنها برانگیزد. این وضعیت سبب برانگیختن غبطه در من شد که چرا نباید ما چنین اهتمامی‌ دربارۀ کتابهای درسی خود داشته باشیم.[23]

وی این اقدام سترگ و بزرگ را با همکاری شماری از محققان حوزه که نام سه نفرشان را در مقدمه یاد کرده به انجام رساند. سید محمد صادق صدر که هم امام جماعت جامعة النجف بود و هم در کار تصحیح به وی کمک کرد. دیگری شیخ غلامرضا باقری اصفهانی [نجف آبادی][24] و سوم محمد هادی معرفت.[25] گفتنی است که مقدمه مفصل شرح لمعه در باره تاریخ فقه از آن آقای محمد مهدی آصفی است. مقدمه مفصل مکاسب که شرح زندگانی مرحوم شیخ انصاری است و پس از آن نیز مکرر مورد استفاده قرار گرفته، گویا از خود مرحوم آقای کلانتر است.

وی همچنین در مقدمه جلد پنجم شرح لمعه یا الروضة البهیة با اشاره به مشکلاتی که در باره ارائه یک اثر خوب و مصحَّح دارد، از استقبالی که از مجلد اول این کتاب صورت گرفت، یاد کرده و خوشحال است که توانست مجلدات بعدی را نیز آماده سازد. وی همانجا با اشاره به حضورش در درس مرحوم آیة‪الله میرزا حسن بجنوردی [در مسجد شیخ طوسی] از دلگرمی‌ ایشان به وی و نامه‌ای که برای او نوشت یاد کرده و متن نامه وی را در آغاز همین مجلد پنجم آورده است.

مرحوم بجنوردی در این نامه ضمن اشاره به همت والای مرحوم کلانتر در تأسیس جامعة النجف الدینیه و اداره آن به بهترین شکل، همراه با رعایت جنبه‪های علمی‌ و اخلاقی، به انتشار کتب فقهی و اخلاقی همراه با تعلیقات عالی و سودمند توسط وی کرده و یک نمونه آن را همین شرح لمعه دانست که مرحوم کلانتر نسخه‌ای از آن را به ایشان اهدا کرده بوده است. وی نوشت که شرح لمعه تصحیح شده را مطالعه کرده، تعلیقات را بسیار عالی یافته و در واقع کتاب را با این تعلیقات احیا و مشکلات آن را رفع و رجوع کرده و بویژه در مرجع یابی نقلها و روایات آن را ستوده است. این نامه در ششم ذی حجه 1387 ق / 1968 م نوشته شده و در مقدمه مجلد پنجم شرح لمعه (ص 8) آمده است:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌:‌ سماحة العلامة الجلیل المفضال السید محمد کلانتر، أطال اللّه بقاءه. بعد السلام علیکم و إهداء وافر التحیات و الدعاء لکم بالتوفیق الدائم للخدمات الجلیلة المشکورة لدى جمیع حملة العلم لا سیما العلماء الأعلام و فقهاء الإسلام الذین أکبروا فیک هذه الهمة العالیة التی ابتدأت بتشیید «جامعة النجف الدینیة» العظیمة القائم بإدارتها أحسن قیام و تنظیم شؤونها بأفضل نظام و نشر الکتب الدینیة الفقهیة و الأخلاقیة و التعلیق علیها بتعلیقات جیدة مفیدة عالیة نفیسة و من جملتها الکتاب الذی أهدیتَه إلى الداعی یا لها من هدیة قیمة ثمینة، ألا و هی کتاب الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، للعلمین الشهیدین العظیمین، رضوان اللّه تعالى علیهما. و لما طالعتُ الکتاب و نظرتُ فی صفحاته بالدّقة وجدت تعلیقاتکم کافیة و قد أحییتها بما علقت علیها مما یحل مشکلاتها و یکشف مبهماتها و الإشارة إلى مدارکها لتعیین مواضع الروایات التی هی مستندات لفروعها و لا غرو فی ذلک فإنی تفرست النبوغ فیک حینما کنت تحضر أبحاثی سنین عدیدة حضور تفهم و تحقیق و تعمق و تدقیق فلله درک و علیه سبحانه أجرک جزاک الله عن العلم و أهله خیر الجزاء و السلام علیک و برحمة اللّه و برکاته.

النجف الأشرف فی یوم الخمیس 6

 ذی الحجة الحرام 1387 /

حسن الموسوی البجنوردی‌

 

به همین ترتیب آیة‪الله شیخ حسین حلی از مراجع وقت نجف نیز برای این کتاب تقریظی نوشت که در آغاز مجلد هفتم شرح‌لمعه انتشار یافت. مرحوم کلانتر پیش از آوردن تقریظ حلی، در مقدمه‪ای که در 5/9/1388 برای مجلد هفتم نگاشته، اشاره دارد که برنامه بعدی وی چاپ منقحی از مکاسب شیخ انصاری است. تقریظ مرحوم شیخ حسین حلی چنین است:

بسم اللّه الرحمن الرحیم. ولدنا العزیز الحجة السید محمد کلانتر أیده اللّه و سدد خطاه - تحیة مبتدئة بالسلام علیک مشفوعة بالدعاء و التوفیق لمناهج الإصلاح و کم لک منها مما نستوجب الثناء المضاعف و یستحق التقدیر اللائق لک و لکل من یقف موقفک المشکور و ینتج کإنتاجک العالی الغالی و بعد فقد وصلتنی هدیتک الأخیرة و هو الجزء السادس متمما للأجزاء الخمسة السابقة من کتاب اللمعة الدمشقیة و تصفحته کما تصفحت ما سبقه من الأجزاء. و کلها طراز واحد و إخراج کامل، زاد فی بهجتها و روعتها بما علقت علیها تعلیقا وافیا بحل مشکلاتها و الإشارة إلى أسانیدها و توضیح ما یوهم التعقید فیها فارتأیت إکبارا لما رأیت أن أخط لک هذه السطور معربا عما ملأ ضمیری من الإعجاب و ردده لسانی من الشکر و الثناء، مصنفا ذلک لجلائل أعمالک الخالدة و جهادک المتواصل فی خدمة الدین و العلم. و طالما استطار بلبی و استنطقنی هاتفا بالاطراء تشییدک بناء الجامعة النجف الدینیة فی النجف الأشرف على أتم ما یقتضیه الإتقان و على أحسن ما ینبغی أن تکون علمیة من الروعة و على أکمل ما فرضته فیها من مناهج التدریس طلبة و أساتذة و سهرک علیها بکل شفقة مهیبا بهم للجد المنتج و العمل المثمر. وفقک اللّه و وفقهم و جزاک اللّه خیر جزاء المحسنین.

و السلام علیک و رحمة اللّه و برکاته

14 شعبان 1378

الأقل حسین الحلی.

 

تقریظ شیخ مرتضی آل یاسین در مقدمه جلد سوم

شیخ مرتضی آل یاسین از دیگر علمای نجف نیز دو مقدمه برای شرح لمعه نوشت: یکی برای مجلد سوم و دیگری در مجلد نهم. در هر دو مقدمه بر اهمیت و ضرورت این کار در آموزش فقه شیعه تأکید شده است. مقدمه جلد سوم این است:

عزیزی العلامة المفضال المجاهد السید محمد کلانتر - أیده اللّه - بعد التحیة و الدعاء و الشکر و الثناء لقد تسلمت الجزء الثانی بعد الجزء الأول من کتاب (اللمعة الدمشقیة) المطبوع على نفقتکم فی النجف الأشرف، و إنی إذ أشکرکم أجزل الشکر على هذه الهدیة القیّمة أودّ أن أقدر جهودکم المشکورة المتمثلة فیما علقتموه على هذا الکتاب توضیحا لما یحتاج منه إلى توضیح و تیسیرا لما یحتاج منه إلى تیسیر. فوفرتم بعملکم هذا شطرا کبیرا من الوقت على دارس هذا الکتاب و مدرسه، کما أحسنتم أی إحسان للشهیدین السعیدین طاب ثراهما بما سلطتم على مطالبهما من الأضواء الکشافة التی أنارت الطریق إلى تفهمها و استیعابها دون أن تکلف طالبها أی جهد أو عناء. و هذا ما یجب أن یشکره لکم کل من الأستاذ و التلمیذ عند دراسة هذا الکتاب الجلیل. و ما أشد إعجابی باختیارکم هذا العمل الإنسانی بالذات. و إنه لعمل له أهمیته البالغة فی الأوساط العلمیة التی یهمها بلوغ الهدف فی أقصر وقت. و سوف یخلد أثره الطیب ما خلد الفقه فی دنیا الفقهاء. و إنی لأرجو أن یؤدى بکم هذا النشاط المشکور إلى الاستمرار على مثل هذا العمل، بالنسبة إلى غیر هذا الکتاب من کتب الدراسة الدینیة المفتقرة إلى مثل هذا التسهیل و التیسیر. و لا شک أن لکم على ذلک من اللّه الأجر الجزیل و من الناس الذکر الجمیل.

و السلام علیکم و رحمة اللّه.

مرتضى آل یاسین.

در مقدمه جلد نهم نیز این تقریظ از ناحیه شیخ مرتضی آل یاسین درج شده است:

بسم اللّه الرحمن الرحیم. عزیزی العلامة الحجة السید محمد کلانتر - دام تأییده، علیک منی أزکى التحیات مقرونة بأفضل الدعوات و أطیب التمنیات. و بعد فقد بلغنی - و لله الحمد - أنکم على وشک الانتهاء من مهمتکم الکبرى التی منیتم بإنجازها طوال هذه الأعوام الأربعة، دون أن یثنیکم عنها کلل أو ملل لا لشی‌ء سوى ابتغاء وجه اللّه جل شأنه فما أحراکم بالشکر الجزیل و الثناء الجمیل إزاء ما أنجزتموه بعین اللّه و حسن توفیقه من العمل المبرور و السعی المشکور الذی سیظل شاهدا لکم أبدا على ما بذلتموه من الجهود الجبارة فی هذا السبیل.

و إنی إذ أهنّیکم بهذا النجاح الباهر الذی أحرزتموه فیما علقتموه على هذا الکتاب الجلیل أودّ أن أکرّر رجائی الذی تقدّمت به إلیکم قبل الیوم، و هو المضی فی معالجة کتب الدراسة بمثل ما عالجتم به هذا الکتاب و بما أنی من أولئک المعجبین جدا بتعلیقاتکم الطیبة و لا سیما ما یتعلق منها بأبواب المعاملات فإنی أدبا بکم عن التقاعس عن مثل هذا العمل الإنسانی فی الرائع الذی تبنیتموه حسبة اللّه تعالى و خدمة لإخوانکم طلاب العلوم الدینیة الذین أصبحوا یضمرون لکم فی أنفسهم من الشکر و التقدیر ما اللّه به علیم و لا شک فی أنکم کلما ضاعفتم الجهد فی هذا المضمار ضاعف اللّٰه لکم الأجر و الثواب و حسبکم ذلک أجرا و ذخرا لیوم لا یجزی فیه إنسان إلا بما سعى.

و ختاما أود أن أضم إلى رجائی إلیکم رجاء آخر أتوجه به إلى کل مشتغل بدراسة الفقه الإسلامی فی أنی‌ وسط کان من هذه الأوساط العلمیة أن لا یهمل دراسة الحدود و الدیات عند ما ینتهی بدراسته إلى هاتین المادتین الحیویتین لأن فیهما من التشریع السماوی الحکیم ما یزید المسلم بصیرة فی عظمة الإسلام هذا الدین الإلهی العظیم الذی لم یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا و أخضعها لقانون من قوانینه القیمة التی عجزت عن مجاراتها قوانین البشر رغم کل العقول المنفتحة التی ساهمت فی وضعها لأجل إسعاد هذا العالم فلم تجن منها البشریة حتى الیوم إلا التعاسة و الشقاء فی کل مکان و فی کل زمان لذلک فإن من الضروری لکل طالب دینی إذا أراد أن یکون حاملا لرسالة الإسلام کاملة غیر منقرضة أن یوجه عنایته بعد انتهائه من دراسة الفقه فی سائر مواده إلى دراسة هاتین المادّتین دراسة واعیة وافیة، و أن لا یتجاوزهما حتى یستوعبهما فهماً و علماً فإن التوفر على مثل هذه الدراسة هو بعض ما یلزم الطالب الذی یطلب العلم الدینی لأجل الدین. و هذه نصیحتی إلیه أضعها بین یدیه راجیا أن لا یضرب عنها صفحاً کما لو کانت کلمة عابرة فإنی لم أقصد من هذه النصیحة إلا صلاحه و نجاحه و اللّه تعالى من وراء القصد.

و هو الموفق و المعین و صلى اللّه على محمد و آله الطیبین الطاهرین.

 

وقفنامه و اساسنامه جامعة النجف الدینیه

هفتمین شماره از منشورات جامعة النجف، کتابچه‪ای است شامل وقفنامه و اساسنامه جامعة النجف الدینیه که علی الاصل به قلم مرحوم کلانتر نوشته شده و می‌تواند معیاری برای درک بالا و نیز روشنگر دیدگاه‪های وی در باره این مدرسه، چهارچوب اداری آن، اهداف و برنامه‌ها و انتظارات او از یک مدرسه ایده‌آل باشد. این کتابچه شامل چهار بخش است. نخست وقفنامه، دوم اساسنامه، سوم اسناد و چهارم چند تصویر که در 46 صفحه تنظیم شده است.

چهارچوب وقفنامه، بر اساس آنچه که در سنت وقف به ویژه سنت وقف شیعی جاری است، نوشته شده و افزون بر آن که تولیت به دست مشرف اصلی و سپس فرزندان وی داده شده، از مجتهد اعلم شیعه در وقت نبود افراد خاندان، برای تولیت یاد شده است. در این وقف نامه، مدرسه و طبقات آن بر اساس کیفیت ساخت آن در روز نخست که تا به امروز هم مانده، به دقت وصف شده و همین نکات منبعی برای داشتن اطلاعات دقیق و دست اول در باره آن بنا در سالهای بعد شده است. مؤسس مالی آن مرحوم حاجی اتفاق و مشرف آن مرحوم کلانتر بوده و بر اساس اختیاراتی که به مرشد داده شده، وقف نامه جاری و نوشته شده است. طبیعی است که قید شده این مدرسه ویژه طلاب علوم دینی از مذهب شیعه اثنا عشری است و بس.

 

برنامه ریزی درسی و آموزشی

نظام طلبگی که طی قرنهای دراز در دنیای اسلام شکل گرفته بود، نظم خاص خویش را داشت. آنچه از دوران اخیر در ایران شایع شده بود و به احتمال زیاد ریشه در اعماق داشت، نوعی رابطه کاملا دمکراتیک و آزاد در ارائه دروس و انتخاب استاد و درس توسط طلبه بود. البته باید توجه داشت که از قدیم الایام، از قرن پنجم که مدرسه سازی در ایران باب شد، هر کسی از خلفا و امرا و بزرگان که مدرسه می‪ساخت، استادی از میان استادان موجود انتخاب کرده و مدرسه را به وی می‪سپرد. طبیعی است که وی تدریس در آن مدرسه را عهده دار شده و بسا استادان دیگر را هم او انتخاب می‪کرد. این رسم در دوره صفوی نیز تقریبا و نه تحقیقا ادامه داشت. با این حال، باید توجه داشت که ارائه درس محدود به این افراد نبوده و هیچ گونه برنامه مشخص برای تعیین استاد و درس وجود نداشته است. آنچه مطرح بود تمایل طلبه به یک استاد و درخواست از وی برای تدریس بود. او همراهانی را خود جذب می‪کرد یا به تدریج جذب می‪شدند. بدین ترتیب حوزه درس کوچکی پدید می‪آمد که به تدریج و بر حسب سودمندی درس و شهرت استاد و کیفیت تدریس بزرگتر و بزرگتر می‪شد. بسا به دلایل عکس، آن درس تعطیل شده و ادامه نمی‪یافت. نبودن برنامه برای درسها فضای آزادی را ایجاد کرده بود و سبب انتخاب بهترین‪ها می‪شد، اما برای طلبه‪هایی که در تحصیل جدی نبودند فرصتی برای گریز بود. هیچ نظارتی بر آنان وجود نداشت. روزگاری که مقرر شد تا شهریه‪ای به طلبه‪ها داده شود، یا زمانهای پیش از آن که از موقوفات مدرسه چیزی به طلاب آن مدرسه تعلق می‪گرفت، گهگاه نظارتی و امتحانی وجود داشت که خود این مسأله نیز مسائل زیادی را در پی داشت.

از ویژگی‪های جریان نوگرایی در عرصه تحصیل و آموزش، تأکید بر مسأله برنامه بود. ایراد آن بود که وقت بسیاری از طلبه‪ها تلف شده و آنان را به تنبلی می‪کشاند. در صورتی که اگر برنامه منظمی باشد، این مشکل از اساس حل خواهد شد. اما در مقابل، فرصت انتخاب از هر جهت، هم از حیث موضوع درس و هم استاد، از طلبه گرفته می‪شد. افرادی موظف بودند تا درس خاصی را تدریس کنند و طلبه نیز موظف بود تا آن درس را گرفته و در پایان امتحان بدهد.

این که دقیقا از چه زمانی برنامه ریزی درسی آغاز شد، نکته‪ای است که باید ضمن بررسی مدارس جدید در ایران مورد تامل قرار گیرد. این برنامه نخست در مدارسی که در عصر قاجار تشکیل شد و ارتباطی نیز با دروس طلبگی نداشت آغاز شد. طبعا آن مدارس تحت تأثیر نظامات آموزشی مغرب زمین در ایران شکل گرفت. مدارس یاد شده که تحت تأثیر دارالفنون با معلمان خارجی بود به تدریج گسترش یافت. در ادامه دارالمعلمین و سپس دانشگاه ایجاد شد و مفهوم برنامه ریزی درسی در ایران استقرار یافت. دولت پهلوی تلاش کرد تا برنامه ریزی درسی را برای مدارس طلبگی مانند مدرسه سپهسالار اجباری کند، و در قالب انجمن وعظ و خطابه بخشی از دروس منظم را به طلاب علوم دینی ارائه دهد. پس از شهریور بیست، شماری از نویسندگان به بی برنامگی مدارس طلبگی اعتراض کرده و خواهان برنامه ریزی برای تربیت ملبغان دینی بودند. البته همه مقصود آنها در بخش برنامه ریزی نبود، بلکه بیشتر روی مسأله آموزش مبلغان برای ارائه درست دین تأکید می‪کردند. این روند ادامه یافت تا آن که نخست بار در نجف، تلاشهایی برای ارائه منظم دروس البته تحت عنوان کلیه الفقه پدید آمد که در آغاز این مقاله به آن اشاره کردیم. قدم بعدی در قم در حوالی سال 41 برداشته شد و در نهایت جامعة النجف از مراکزی بود که با جدیت تمام در این زمینه وارد میدان شد. تا پیش از آن و حتی تا سالها بعد، ساختن مدرسه علوم دینی به معنای ارائه برنامه ریزی درسی نبود بلکه بیشتر ساختن مدرسه‪ای با حجراتی چند بود که طلاب تحت شرایطی در آنجا اسکان یابند و به تحصیل آزاد مشغول شوند.

تجربه‪ای که از برنامه ریزی درسی در جامعة النجف داریم، بر اساس اساسنامه‪ای است که در اینجا می‪خوانید. در این اساسنامه نوعی دقیق از برنامه ریزی درسی را می‪بینیم که تقریبا تمامی ابعاد آن از تعیین استاد، متون درسی، چگونگی تدریس، تقسیم متون بر اساس سنوات و حتی آداب و مقررات دیگر که به بالابردن کیفیت آموزش مربوط می‪شود، تبیین شده است.

 

آموزش رشته‪های نوین میان درس‪های قدیم

یکی از نکات مهم در جامعة النجف، توجه به آموزش موضوعات نو در ضمن آموزش‪های دینی بود. این اصطلاح که دروس را به قدیم و جدید تقسیم می‪کردند، ناشی از تقسیم نهادهای آموزشی در ایران به مدارس جدیده و قدیمه بود. رسمی که به نوعی در اروپا هم میان مراکز کلیسایی و غیر کلیسایی در روزگاری وجود داشته است. تجربه مزبور در بسیاری از کشورها قابل تأمل است. اما هرچه بود، در ایران، اصطلاح دروس قدیم و جدید که تبعات بسیار زیادی هم داشت، و در قالب حوزه و دانشگاه تعریف شد، اساس کار آموزش بوده است. در کنار آن، در بسیاری از رشته‪های دانشگاهی، آموزش دروس قدیمه مورد توجه بود، چنان که برخی از مدارس طلبگی هم در دوره جدید، به آموختن برخی از دروس جدید پرداختند.

در آموزش‪های طلبگی، ادبیات و سپس فقه و اصول اصل به حساب می‪آمد، با این حال از قدیم درس فلسفه و گهگاه درسهایی مانند تفسیر و اخلاق نیز وجود داشت. به علاوه، آموزش برخی از علوم قدیمه مانند نجوم و ریاضیات نیز در قالب تدریس متون کهن به صورت نادر دیده می‪شد. یکی از فلسفه‪های ایجاد مدارس جدید، وارد کردن برخی از عناوین درسی جدید بود. در اساسنامه جامعة النجف عناوین درسی عبارت بود از: نحو، صرف، بلاغت، منطق، فلسفه، اصول فقه، فقه عمومی‌ اسلامی‌، فقه شیعه، فقه مقارن، حدیث، کلام، تفسیر قرآن مجید، اخلاق، روانشناسی، ریاضیات، تاریخ، جغرافیا، بهداشت، لغت‌های شرقی و غربی که عمید جامعه تعیین می‌کند.

عناوین اخیر می‪تواند ما را با اهمیتی که مدیریت اصلاح طلب جامعة النجف به محتوای آموزشی طلاب می‪داده است، آشنا کند. اهمیت طرح موضوعاتی مانند روانشناسی، تاریخ و جغرافیا، بهداشت و نیز زبان‪های شرقی و غربی برای بسیاری از علما و طلاب معلوم بود، اما طرح آن برای آموزش و تحصیل کاری بشدت نو به شمار می‪آمد. البته در پی آن آمده است که برخی از دروس، اختیاری و برخی اجباری است: «فراگرفتن تمامی ‌این علوم بر هر دانشجویی لازم نیست، بلکه می‌تواند هر رشته‌ای را که مایل باشد اختیار نماید، مگر علم نحو و صرف و منطق و بلاغت و فقه و اصول و کلام و تفسیر و اخلاق و ریاضیات، که تمامی‌واجب و برهر دانشجویی لازم است».

وابستگی حزبی و فعالیت سیاسی

نداشتن وابستگی حزبی و گروهی یکی از نقاط قابل توجه در این اساسنامه است. در حکومت‪های استبدادی، هر نوع فعالیت آموزشی یا مشابه، منوط به آن است که رنگ سیاسی نداشته باشد. در واقع در چنین جامعه‌ای اگر کسی بخواند کار فرهنگی و آموزشی کند، چاره‌ای ندارد جز آن که اعلام کند مرکز وی رنگ و بوی سیاسی نداشته و طلاب و دانشجویان و استادان آن نباید فعالیت سیاسی داشته باشند. این شرط تأسیس و ادامه کار در چنین مرکزی است. اما فارغ از آن، نجف، از پس از سالهای مشروطه، نوعی گریز از سیاست را در خود نهادینه کرده بود. آسیبی که نجف در مشروطه خورد، عامل اصلی این گرایش بود. طبیعی است که چنین گرایشی بر اساس مداخله دین آن هم دین اسلام در امور عمومی، حتی اگر نه سیاسی در سطح بالا، سازگار نیست، اما ضربه سیاسی کاری در مشروطه و منازعات دامنه‌دار مربوط به مستبده و مشروطه در آن سالها، نجف را تا حدی توبه کار کرده بود. این وضعیت به مرور در نجف جا افتاده و طی این سالها، جدایی از کارهای سیاسی، دست کم در بخش سنتی‌تر حوزه، یک ارزش به حساب می‌آمد. این رویه، تا حدی می‌توانست ریشه در اخلاقیات یک مدیر هم داشته باشد. در باره مرحوم کلانتر باید گفت، وی کسی نبود که از سیاست گریزان باشد، زیرا با سیاستمداران عراقی کمابیش آشنایی داشت، اما به هر حال، تلاش کرد محیط جامعة النجف را از سیاست دور نگاه دارد تا بتواند در مجموع شرایط سیاسی حاکم بر عراق و نیز نگره‪های حاکم بر حوزه، و اتهامی که به دلیل جدید بودن کارش متوجه او بود، به کارش ادامه دهد.

انعکاس این مسأله در اساسنامه این مدرسه به روشنی، ضرورت آن را از نظر مؤسس آن نشان می‌دهد. برای مثال وقتی در باره منشورات جامعه صحبت می‌شود، تصریح می‪گردد که « کتب ونشریاتی که از جامعه صادر می‌شود می‌باید خالی از هرگونه میول حزبی و عنصری باشد. می‌باید تمام نشریات جامعه در راه ترقی کلمه اسلام باشد».

در بخش دیگری ضمن تأکید بر این که دانشجویان این مدرسه باید شیعه اثناعشری باشند، مجددا روی حزبی نبودن تأکید شده است. «شروطی که برای پذیرفتن دانشجو در این جامعه لازم است: شیعه اثنا عشری اصولی بوده، وبا هیچ حزبی مربوط نبوده، پیرو هیچ گونه مرامی ‌نباشد». و مجدد در چند بند بعد آمده است: «پیرو حزب سیاسی و غیر سیاسی نبوده، و هیچ گونه معاونتی با آنان نداشته باشد».

در جای دیگری هم در باره کارمندان و مستخدمین و شرایط آنان آمده است: «منتمی‌به هیچ حزب سیاسی و غیر سیاسی نبوده، و هیچگونه معاونتی با آن‪ها نداشته باشد».

 

دقت در برنامه ریزی

آنچه در اساسنامه جامعة النجف آمده، حکایت از آن دارد که مدیری لایق با توجه به تمامی ابعاد زندگی طلبگی - که اساس آن تحصیل و در عین حال رعایت شؤونات متناسب با یک روحانی است - می‪کوشد برنامه درسی و اخلاقی مدرسه را تنظیم کند. نظام درسی، امتحانات، تأکید بر وجود استادان خوب، حضور و غیاب در درسها، امتحانات و بسیاری از اصول و فروع دیگر، از مسائلی است که حدود و ثغور آن در این اساسنامه قید شده است. برخی از نکات جالب در حوزه مقررات داخلی مدرسه توجه به امور جزئی اما با اهمیت در امر تعلیم و تربیت را نشان می‪دهد؛ مانند:

نمازهای پنج گانه خود را در ایام تحصیلی در مسجد جامعه ادا نماید.. جز با لباس موقّر در حیاط جامعه ظاهر نشود، و از قسمت داخلی جامعه جز با لباس کامل روحانی خارج نگردد... هر صبح آیاتی چند از قرآن مجید تلاوت کند.

... ملتزم به آرامش بوده، و از عوامل ایجاد اغتشاش و سرو صدا بپرهیزد.... روزنامه و مجله (عکسی یا بدون عکس) وارد جامعه ننماید، مگر آنچه با اجازه عمید باشد. آلات لهو ( مانند رادیو وغیره) داخل جامعه ننماید... دانشجو حق هیچگونه مسافرتی را بدون اخذ موافقت کتبی از عمید را ندارد.... درب جامعه از ساعت یک بعد از ظهر تا سه به غروب بسته می‌شود، در این مدت دخول و خروج به هیچ وجه جایز نیست... حوض داخلی و خارجی جامعه مخصوص وضو می‌باشد... حمام را فقط برای تنظیف بدن استعمال نماید. میوه و گل از باغچه جامعه نچیند.... پنکه را به قدر ضرورت باز کرده، و در شب به قصد خواب به هیچ وجه استعمال ننماید... از ماشین جامعه روزی دو بار بیشتر استفاده ننماید.

 

متن وقفنامه و اساسنامه جامعة النجف

صورت وقفنامه

سپاس خدایی را که قانون وقف را برای افزایش و پایندگی خیرات و مبرات وسیله قرار داد. و درود پاک بر پیغمبر اسلام، آورنده و روشن کننده احکام، و بر آل او، نگه‌داران شریعت مقدسه و خوانندگان به سوی دین پاک اسلام.

یکی از منّت‌های خداوند متعال بر بنده‌ی نیکوکار خود، جناب موفق مؤید آقای «حاج محمد تقی اتفاق» حفظه الله تعالی ـ فرزند مرحوم مغفور آقای حاج کریم اتفاق ـ طاب ثراه ـ آنکه او را برای بنیاد نهادن مؤسسه‌ای دینی به نام «جامعة النجف الدینیه» برانگیخت، لذا به کوشش اینجانب «سید محمد کلانتر» جناب معظم اقدام بر ساختن آن از مال خاص و خالص خود نمودند.

بحمد الله تعالی ساختمان جامعه با طرز نوین و اسلوب جدید به فضل و تأیید خداوندی پایان، بعد از زحمات نه ساله‌ای که در راه این مشروع مقدس مبذول شد، به شکرانه‌ی نامحدود، در شب 27 ماه رجب المرجب (شب عید مبعث حضرت ختمی ‌مرتبت پیغمبر اکرم؟ص؟ به سال 1382 هجری قمری توأم با جشن باشکوه و مجللی افتتاح گردید.

از نخستین روز افتتاح تاکنون ـ بحمد الله تعالی ـ روز به روز بر رونق و عظمت این جامعه افزوده گردیده، چه آن که مورد توجه خاص ولی عصر و ناموس دهرـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ قرار گرفته، بدین جهت هم آقایان طلاب و افاضل و مراجع دین نظر خاصی به آن قرار داده‌اند. فعلا حاوی جمع کثیری از روحانیون می‌باشد که در پرتو تعلیمات قرآن کریم و انوار مقدسۀ احادیث شریفه با کمال جدیت و نشاط، اشتغال به تحصیل دارند.

بنا بر وکالت عمومی‌که از طرف جناب بانی محترم و مؤسس معظم «آقای حاج محمد تقی اتفاق» ـ حفظه الله تعالی و ایّده ـ در خصوص اصل وقفیت و کیفیت و شرایط و متولیان آن به این جانب محول گردیده، وقف ابدی نمودم ـ قربة الی الله تعالی ـ تمام ملک شمارۀ 74/3188 که واقع در خیابان عمومی‌«نجف ـ کوفه» در محلۀ حی السعد در نجف اشرف است، و در ادارۀ ثبت اسناد عراقی به نام اینجانب به شماره 14 و تاریخ آب 1964 م ثبت گردیده، و عمارت فعلی «جامعة النجف الدینیه» بر روی آن بنیان شده است.

عمارت جامعه فعلا دارای چهار طبقه با مشخصات ذیل است:

1 ـ طبقه زمینی: این طبقه دارای دو سرداب بزرگ می‌باشد که یکی زیربنای مسجد و دیگری زیربنای کتابخانة جامعه قرار گرفته، و سه سرداب دیگر که زیر سالن‌های شرقی و جنوبی و غربی جامعه واقع شده، و محل‌های مخصوصی جهت ظرف‌شویی و لباس‌شویی در سمت جنوب، و آشپزخانه‌ای وسیع برای مناسبت‪های عمومی‌در طرف شرقی جامعه.

2 ـ طبقه اول: دارای مدخلی است نصف دائری، در سمت راست ورودی به جامعه کتابخانة عمومی‌جامعه است که به مساحت 255 متر مربع و فعلا دارای شش هزار و هفتصد و یازده کتاب در رشته‌های مختلف علمی‌و به زبان‪های متعدد می‌باشد. این کتابخانه با کلیة محتویاتش ـ از کتاب‪های چاپی و خطی و آثار نفیسه و اثاث ـ وقف خاص بر طلاب جامعه می‌باشد.

در سمت چپ ورود به جامعه، مسجد جامعه است که به مساحت 225 م و برای گزاردن نماز و درس و بحث و تشکیل جلسات مذهبی و عزاداری و جشن‌های دینی از آن استفاده می‌گردد.

جنب مسجد اتاق مخصوص منشی جامعه است، زیر این اتاق مقبره خصوصی جناب واقف معظم «آقای اتفاق» و خانواده‌شان می‌باشد که یک قبر آن نیز به اینجانب اختصاص داده شده.

پس از درب ورودی قسمت داخلی، حیاط بزرگی است که در طرف شرقی آن دو ردیف اتاق مخصوص سکونت طلاب می‌باشد و سالن وسیعی میان دو ردیف واقع گردیده است. به همین طرز نیز طرف غربی جامعه تأسیس شده. در سمت شمال و جنوب اتاق‌های مسکونی داشته و جلو آنها دو ایوان بزرگ که به ارتفاع دو طبقه سقف زده شده است، واقع گردیده.

مجموع اتاق‪های مسکونی این طبقه 62 اتاق است، و دارای هشت حمام و دوازده مستراح و دوازده رو شویی می‌باشد.

3 ـ طبقه دوم: مشتمل بر 54 اتاق مسکونی و سه سالن مخصوص تدریس در جانب غربی جامعه است. در سمت شرقی و غربی این طبقه دو سالن بزرگ می‌باشد که بین دو ردیف اتاق، مانند طبقة اول واقع شده. این طبقه نیز دارای هشت حمام و دوازده مستراح و دوازده روشویی است.

4 ـ طبقه سوم: دارای 92 اتاق مسکونی و هشت حمام و دوازده مستراح و دوازده روشویی است. این طبقه نیز دارای دو سالن بزرگ شرقی و غربی است که بین دو ردیف اتاق واقع گردیده، و دو ایوان وسیع در شمال و جنوب، و ایوانی دائری در سمت شمال واقع بر مدخل دائری جامعه می‌باشد.

حیاط جامعه را شیروانی شکیلی پوشانیده که آن را از گرد و غبار و باران محفوظ می‌دارد.

بر روی بام جامعه، گنبد کاشی کاری مجلّل و زیبائی بنیان شده است.

تمام این جامعه با مشتملاتش را، با هرچه بعد از این تاریخ در آن تأسیس می‌گردد یا ملحق می‌شود، و آنچه اثاث و لوازم و کتاب و غیره در آن هست، وقف نمودم، وقف صحیح شرعی مؤبد ـ تا ظهور حضرت ولیّ الله الاعظم عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ برای طلاب علوم دینیه که امامی‌اثنا عشری اصولی و ساکن در این جامعه و ملتزم به احکام شرعیه و مواظب آن باشند، و پیوسته اعمالشان بر طبق آن چه از پیغمبر اکرم ـ؟ص؟ ـ رسیده بوده باشد.

چنانچه مصلحت متقضی باشد، جایز است اتاق سکونت یا محل تدریس یا سائر آنچه با راحتی طلاب توأم باشد، بر این ساختمان افزوده شود.

تولیت این جامعه را تا زمان حیات برای خود و جناب مؤسس معظم «آقای حاج محمد تقی اتفاق» قرار دادم، و عمادت جامعه را اختصاص به خود داده، سپس تولیت و عمادت اینجانب به ارشد اولاد ذکور خود نسلا بعد نسل منتقل می‌شود. و چنانچه در دوری از ادوار شخصی از نسل مزبور یافت نشود، تولیت و عمادت به نزدیک‌ترین و لایق‌ترین فردی از بقیه اولاد ذکور اینجانب منتقل خواهد شد. و اگر چنانچه از اینان نیز کسی یافت نشود، به نزدیک‌ترین و لایق‌ترین فردی از نزدیکان پدری اینجانب منتقل خواهد شد، و اگر چنانچه یافت نشد به نزدیک ترین و لایق‌ترین فردی از نزدیکان مادری اینجانب منتقل خواهد شد.

چنانچه تمامی‌این نسل ـ والعیاذ بالله ـ منقرض گردید، تولیت و عمادت این جانب به دست فقیه و مرجع بزرگ شیعه اثنا عشری اصولی که مقیم نجف اشرف باشد، منتقل خواهد شد. چنانچه نباشد به دست فقیه و مرجع بزرگ شیعۀ اثنا عشری اصولی که در یکی از شهر‪های اسلامی‌سکونت دارد، منتقل خواهد گردید.

و همچنین تولیت جناب واقف معظم «آقای حاج محمد تقی اتفاق» بعد از ایشان به دو فرزندشان «ناصر آقا اتفاق» و «علی آقا اتفاق» منتقل خواهد شد، و بعد از اینان به ارشد اولاد ذکور از هر دو سلسله، نسلاً بعد نسل منتقل می‌شود. مشروط بر آن که همگی عمل به وقفنامه و نظام اساسی «جامعة النجف الدینیه» که از قِبل مراجع تقلید عصر ـ ادام الله تعالی اعمارهم ـ تأیید شده، بنمایند.

صیغه وقفیّت این جامعه را با شرایط معتبره که در نظام اساسی ذکر می‌شود، در صبح روز پنج شنبه 14 ذی‌قعدة الحرام 1384 هجری قمری جاری نمودم.

<فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم>‏ [بقره:‌ 181]

نجف اشرف  السید محمد کلانتر

 28/1/1385 هـ عمید و متولی جامعة النجف الدینیه

 

 

نظام اساسی

مادۀ اوّل:

نام این مؤسسه «جامعة النجف الدینیة» می‌باشد.

مادۀ دوم:

جامعه دارای شخصیتی معنوی می‌باشد که حق مالک شدن املاک منقول و غیر منقول را دارد، و عمید جامعه می‌تواند تمامی ‌آن‌ها را به نام جامعه ثبت و وقف نموده، هدایا و بخشش‌ها را قبول کند. عمید جامعه می‌تواند در خصوص امورات جامعه به ادارات رسمی‌ و شبه رسمی ‌مراجعه نموده، از طرف جامعه امضا کند، یا نائبی از جانب خود برای انجام امورات اداری انتخاب نماید.

مادۀ سوم: (هدف‪های جامعه)

نشر تعلیمات اسلامی‌و توسعۀ تحصیلات علوم دینیه بوسیلۀ نگارش و نشر کتب دینی، و رساندن معارف و مبادی دین حنیف اسلام به تمام جهان، و کوشش در راه نگاهداری و اعلای «کلمة الله» و سعی در نشر مکارم اخلاقی، و ارسال مبلغین جهت ترویج مبادی اسلام در خارج.

مادۀ چهارم: (متولیان)

متولیان فعلی «جامعة النجف الدینیه» به قرار ذیلند:

1. جناب مؤسس و واقف معظم (آقای حاج محمد تقی اتفاق)

2. ساعی در تأسیس جامعه و بنیان آن (آقای سید محمد کلانتر).

مادۀ پنجم (تولیت)

تولیت جامعه منحصر است در اولاد ذکور واقف معظم جناب آقای حاج محمد تقی اتفاق: «ناصر آقا اتفاق» و «علی آقا اتفاق» در کلیۀ ادوار، و در اولاد ذکور ساعی و بنیان گذار (سید محمد کلانتر) در تمامی‌ادوار. پس، متولیان جامعه در تمامی ‌ادوار منحصر در سه شخص می‌باشند: (فرزند ارشد از اولاد ناصر آقا اتفاق، و فرزند ارشد از اولاد علی آقا اتفاق، و فرزند ارشد از اولاد سید محمد کلانتر).

مادۀ ششم: (شرایط تولیت)

متولیان باید دارای شرایط ذیل باشند:

1. شیعۀ جعفری اثنا عشری اصولی.

2. معتقد به ضروریات دین مبین و به آنچه از پیغمبر اکرم؟ص؟ رسیده.

3. سلامت عقل.

مادۀ هفتم:

چنانچه یکی از متولیان سه گانه در ادای واجب خود سستی نشان داد، یا آنکه صلاحیت تولیت را نداشت، آن متولی از تولیت معزول می‌باشد، و بر دو متولی دیگر است که شخص دیگری را که دارای شرایط تولیت و از نسل یکی از متولیان مذکور در مادۀ پنجم باشد، به جای او تعیین و نصب نمایند.

مادۀ هشتم:

1. متولیان می‌توانند از موارد موقوفات جامعه، مَبلغی را که مجموعا از صدی ده تجاوز نکند، بردارند.

2. چنانچه یکی از متولیان، از حق خود از مورد مذکور صرف نظر نماید، می‌باید آن را به جامعه واگذار کند.

3. عمید (متولی مباشر) علاوه بر مبلغ مذکور، حق برداشت مبلغی که از صدی پنج تجاوز نکند، از سایر موارد مالی جامعه را دارد.

مادۀ نهم: (عمادت)

1. عمید همان متولی رسمی‌و شرعی است که از طرف جناب مؤسس و واقف معظم «آقای حاج محمد تقی اتفاق» منصوب گردیده. و بعد از او عمادت منحصر است در اولاد ذکور عمید حالی (سید محمد کلانتر) در جمیع ادوار.

2. عمید می‌تواند شخصی را برای معاونت خود منصوب کند، تا در کارهای جامعه با او همکاری نموده و در غیابش همه گونه تصرفات عمید را دارا باشد، مگرآنچه شخص عمید استثنا بنماید.

مادۀ دهم:

عمید (متولی مباشر) حق آن را دارد که در شؤونات جامعه مداخله نموده، موادی از نظام اساسی را طبق مصلحت وقت کم و زیاد نماید، و بر سایر متولیان است که حقوق خود را در این باره به او محول گردانند.

مادۀ یازدهم: (هیئت‪های جامعه)

جامعه دارای دو هیئت است: هیئت اداری، هیئت تدریسی.

مادۀ دوازدهم: (هیئت اداری)

 1. هیئت اداری جامعه، از پنج تا ده عضو، از اشخاص با لیاقت و خوش نام از طبقات مختلف به وسیله عمید تشکیل می‌شود.

2. ریاست هیئت اداری با یکی از اعضای معروف به تدین و اخلاق است که به وسیلۀ عمید تعیین می‌شود.

3. اعضای هیئت اداری در هر دو سال یک مرتبه تجدید انتخاب می‌شوند.

4. پس از انتخاب اعضای اداری، عمید جامعه از آنان شخصی را برای مدیریت ادارۀ جامعه انتخاب می‌نماید.

5. هیئت اداری حق عزل عضو غیر لایق از اعضای خود را پس از تصویب و موافقت عمید جامعه دارد.

6. سمت عضویت هیئت اداری افتخاری است، مگر شخص مدیر که حقوق معینی از قبل عمید برای او تعیین می‌شود.

مادۀ سیزدهم: (وظیفه هیئت اداری)

1. سرپرستی برنامۀ درسی و امتحانات جامعه.

2. تشکیل جلسات ماهانه جهت رسیدگی به امور جامعه. عمید جامعه حق آن را دارد که در وقت اضطرار آنان را برای جلسات فوق العاده بخواهد.

3. تعیین اعضای هیئت تدریسی و عزل آنان، و قبول طلاب جامعه و فصل آنان ـ پس از موافقت عمید.

4. سرپرستی کتاب یا مجله یا منشورهایی که از جامعه صادر می‌شود.

5. نگاه‪داری صورت جلسات و قرارهای اداری جامعه.

6. تنظیم دفترهای مخصوص جهت امورات دانشجویان جامعه. برای هر دانشجویی یک دوسیه مخصوص، که حاوی نام و تبعیت و عمر و درجه تحصیل و عکس و سایر مشخصاتش باشد، تهیه می‌شود.

7. تنظیم اوراق مخصوص برای آقایان مدرسین و اساتید جامعه که حاوی مشخصات هر استاد درجه علمی ‌و رشتة تدریس و سایر متعلقات او باشد.

8. ضبط وقت و شمارة سخنرانی‌های اساتید جامعه در دفترهای مخصوص.

9. ضبط نامه‌های وارده و صادره از جامعه.

10. ضبط موارد مالی جامعه و صرف آن، و تهیه لیست ماهیانه و سالیانه از مخارج جامعه.

11. ترتیب جشن‌های عمومی‌ و خصوصی در مناسبت‌های دینی که از قبل عمید جامعه تعیین می‌شود.

مادۀ چهاردهم: (هیئت تدرسی)

1. بر هیئت اداری است که اعضای هیئت تدریسی را طبق شرایط ماده شانزدهم تعیین نموده و اعضای مزبور را در مواقع لزوم، کم یا نماید. تمامی‌ این تصرفات باید با موافقت عمید عملی شود.

2. اساتید جامعه دارای حقوقی ماهیانه می‌باشند که نظر به فراخور درجه عملی و استعداد هر استاد با در نظر گرفتن عدد دروس روزانه تعیین می‌شود.

3. هیئت اداری می‌تواند حقوق بعضی از اساتید را در صورت ضرورت، پس از موافقت عمید، زیاد یا کم نماید.

4. به اساتید و مدرسینی که در جامعه روی ساعت تدریس می‌نمایند، مبلغی که مناسب درجه علمی ‌و کفایت آن استاد باشد داده می‌شود. تعیین مبلغ با شخص عمید است.

مادۀ پانزدهم: (وظیفۀ هیئت تدریسی)

1. اجرای برنامۀ درسی جامعه با رویه صحیح.

2. اجرای امتحانات ماهانه و سالانه‌ای که برای طلاب تعیین می‌شود، و تنظیم نمرات امتحانی.

3. تربیت دانشجو طبق تربیت صحیح اسلامی.

4. مواظبت حضور و غیاب دانشجو بر سر کلاس درس، و ثبت آن در دفاتر مخصوص، و تهیه رونوشت هفتگی جهت اطلاع هیئت اداری و عمید جامعه.

5. مواظبت ساعت‪های مقرر برای تمامی‌ دروس.

6. اکتفا نمودن به کلاس‪های معین برای تدریس، و امتناع از درس گفتن درغیر آن.

7. اکتفا نمودن به تدریس کتاب‌هایی که در برنامه درسی جامعه تعیین می‌شود.

8. تهیه تقریر ماهانه وسالانه از وضع درسی جامعه.

9. هیئت تدریسی می‌تواند بحث‌هایی را که در جامعه تدریس می‌شود انتشار داده، و کتبی جهت تدریس در جامعه تألیف نمایند. در صورتی که یکی از اساتید یا دانشجویان جامعه در صدد نشر کتاب یا مقالی به اسم جامعه بر آید، باید با موافقت کتبی عمید جامعه باشد.

10. اساتید می‌توانند کتب یا مجلات دینی را طبق بند (9) از همین ماده ترجمه و نشر نمایند.

11. کتب ونشریاتی که از جامعه صادر می‌شود می‌باید خالی از هرگونه میول حزبی و عنصری باشد. می‌باید تمام نشریات جامعه در راه ترقی کلمه اسلام باشد.

12. استاد حق تدخل در امور درسی جامعه را که از حدود مسؤولیتش خارج باشد ندارد.

13. برای هر استادی واجب است که سر ساعت‌های معین برای تدریس حاضر شود، و در اوقات تدریس حق غیاب از جامعه را ندارد، مگر آن که دارای عذر موجهی باشد یا آن که قبلا اجازه‌ای از عمید داشته باشد. در غیر این صورت از حقوقش نسبت به ساعت‌های غیاب کم می‌شود. چنانچه این عمل تکرار شود عمید می‌تواند او را عزل نموده یا قرار دیگری در حق او اتخاذ نماید.

14. استاد نمی‌تواند از موضوع کتابی که به پایان رسانیده به کتاب دیگری منتقل شود، باید طبق دستور‪های هیئت اداری که به مصادقت عمید رسیده انجام وظیفه نماید.

15. در صورت احتیاج جامعه به دورس اضافی در ایام تعطیل یا مناسبات دیگری که عمید تعیین می‌نماید، بر اساتید جامعه واجب است حضور نمایند.

مادۀ شانزدهم: (شرایط استادی جامعه)

1. شیعه اثنی عشری اصولی باشد.

2. از بیست و پنج سال کمتر نداشته باشد.

3. پرهیزگار و خوش خلق بوده و مشهور به استقامت در رای و عقیده باشد.

4. لیاقت تدریس را داشته و دارای کفایت علمی‌باشد.

5. چنانچه هیئت اداری شهادت علمی‌که از طرف یکی از علمای مراجع شیعه تأیید شده باشد از او درخواست کند، باید حاضر نماید.

6. اداره جامعه، استاد از خارج از نجف اشرف که در علم فقه و اصول و سائر علوم اسلامی‌دست داشته باشد را نیز می‌پذیرد، و اجازه سکونت در قسمت داخلی جامعه را به شرط آن که از حقوق و مزایای مادی که دانشجویان داخلی بر خوردارند بی‌بهره باشد می‌دهد.

مادۀ هفدهم: (تحصیلات)

1. علوم زیر در «جامعة النجف الدینیه» تدریس می‌شود:

نحو ـ صرف ـ بلاغت ـ منطق ـ فلسفه ـ اصول فقه ـ فقه عمومی‌ اسلامی‌ ـ فقه شیعه ـ فقه مقارن ـ حدیث ـ کلام ـ تفسیر قرآن مجید ـ اخلاق ـ روانشناسی ـ ریاضیات ـ تاریخ ـ جغرافیا ـ بهداشت ـ لغت‌های شرقی و غربی که عمید جامعه تعیین می‌نماید.

 2. فراگفتن تمامی‌این علوم بر هر دانشجویی لازم نیست، بلکه می‌تواند هر رشته‌ای را که مایل باشد اختیار نماید، مگر علم نحو و صرف و منطق و بلاغت و فقه و اصول و کلام و تفسیر و اخلاق و ریاضیات، که تمامی ‌واجب و بر هر دانشجویی لازم است.

 3. عمید، حق تغییر و تبدیل برنامه درسی جامعه را - به شرط آنکه از پیرامون اسلامی ‌و اهداف جامعه خارج نشود - دارد.

مادۀ هیجدهم: (برنامه تحصیلی)

برنامه تحصیل جامعه بر پنج مرحله است، و دانشجویان جامعه طبق کفایت علمی‌و با موافقت عمید بر مراحل مزبوره توزیع می‌شوند:

1. مرحلۀ اول: کتاب جامع المقدمات (نحو و صرف و منطق)، اجرومیه، شرح قطرالندی، عقائد، رساله عملی، حساب.

2. مرحلۀ دوم: کتاب: البهجة المرضیه سیوطی، شرح الفیه ابن عقیل، شرح نظّام در صرف، حاشیه ملا عبدالله در منطق (یا منطق مظفر)، معالم الاصول (یا اصول فقه مظفر)، شرایع الاسلام، شرح باب حادی عشر در عقاید، ریاضیات، شرح نهج البلاغه.

3. مرحلۀ سوم: کتاب: قوانین الاصول، شرح لمعه ج 1و2، مطول یا مختصر در بلاغت، مغنی، شرح تجرید در عقاید، تفسیر قرآن کریم، اخلاق، ریاضیات، شرح نهج البلاغه.

4. مرحلۀ چهارم: کتاب: مکاسب، رسائل،کفایه ـ ج 1و2، تفسیر قرآن مجید، اخلاق، ریاضیات، عقاید، شرح نهج البلاغه.

5. مرحلۀ پنجم: کتاب: سخنرانی‌های خارجی در فقه و اصول (درس خارج)، تفسیر قرآن مجید، شرح نهج البلاغه.

مادۀ نوزدهم: (اوقات تحصیلی)

بر هیئت اداری است که سر هر سال، برنامه عمومی ‌تحصیلی آن سال را - که شامل روز شروع در تحصیل و تحدید تعطیل سالانه و تعیین دروس اساتید باشد - طرح نموده، و پس از موافقت و امضای عمید و جامعه آن را به هیئت تدریس محول نموده تا به مرحله اجرا گذارده شود.

مادۀ بیستم: (امتحانات)

1. هر استادی در حدود مسؤولیت خود، امتحان ماهیانه‌ای از دانشجویان خود می‌نماید.

2. امتحانات عمومی‌ سر هر نیمه اجرا می‌شود (در ماه رجب و ذی الحجه از هر سال)

3. طرح سؤالات و امتحانات عمومی‌، وظیفه هیئت اداری و تدریسی است، و باید با موافقت عمید باشد.

4. سؤال‌های امتحانی می‌باید کاملا تحت مراقبت دقیق قرار گرفته تا قبل از شروع در طرح سؤال به هیچ وجه فاش نشود.

5. امتحانات عمومی‌جامعه بدین طرز اجرا می‌شود:

أ) «امتحان شفهی»: دانشجو صفحه‌ای از کتاب درسی خود را که استاد تعیین می‌نماید خوانده، طرز خواندن جملات و شرح مفصل آن در نظر گرفته می‌شود.

ب) «امتحان کتبی»: سؤال‌هایی از کتاب درسی مطرح می‌شود، هر دانشجویی با مراجعه به کتاب درسی و مراجع دیگر پیرامون هر سؤال مطالبی می‌نویسد.

ج) «امتحان خارجی»: سؤال‌هایی از موضوع درسی طرح شده، دانشجو بدون مراجعه به هیچ مصدری جواب نوشته و شرح کافی می‌دهد.

6. نمرات امتحانی با شماره و حروف بدین ترتیب داده می‌شود:

أ) نمره صد (100) بالاترین درجۀ تمام دروس است.

ب) نمره تجدید در یک درس کمتر از پنجاه (50) است.

ج) چنانچه دانشجویی در دو درس از برنامة امتحانی نمراتی کمتر از پنجاه آورد، و معدل کل مجموع برنامه امتحانی اش پنجاه یا بالاتر بود، این دانشجو تجدیدی محسوب می‌شود.

د) چنانچه معدل کل دانشجویی کمتر از پنجاه (50) بود، در آن امتحان مردود است.

7. وقت امتحان تجدیدی‌ها با صلاحدید عمید تعیین می‌شود.

8. دانشجویی که در یکی یا بیشتر از جلسات امتحانی حاضر نشود، و عذر مقبولی نداشته باشد، در امتحان آن دوره مردود شناخته می‌شود.

9. دانشجویی که در یکی یا بیشتر از جلسات امتحانی حاضر نشود، و دارای عذر مشروعی باشد که مورد قبول هیئت اداری و عمید جامعه واقع گردد، می‌باید آن امتحان را با تجدیدی‌ها ادا نماید.

10. اساتید، نمرات امتحانی دانشجویان را در دفاتر مخصوص زیر نظر هیئت اداری ثبت می‌نمایند.

11. به هر دانشجویی یک کارنامه تحصیلی - که در آن تمامی ‌نمرات امتحانی و معدل کل و نام و مشخصات و درجه تحصیلش ثبت شده - داده می‌شود.

12. ریاست امتحانات عمومی‌ همه وقت با شخص عمید است.

مادۀ بیست ویکم: (تعطیلات)

تحصیلات در مناسبات زیر تعطیل می‌شود:

1. تعطیل سالانه که عمید جامعه وقت آن را تعیین می‌کند.

2. روز جمعه از هر هفته.

3. تولد و وفات ائمه اطهار(ع) و ایام زیارتی و مناسبت‌های دیگر دینی، بدین ترتیب:

«محرم»: از روز هفتم تا سیزدهم (به مناسبت عاشورا)، بیست و پنجم (وفات حضرت سجاد(ع)

«صفر»: هفتم (وفات حضرت امام حسن مجتبی(ع)، هفدهم (وفات حضرت امام رضا(ع)، بیستم (اربعین سید الشهدا(ع)، بیست و هشتم (وفات حضرت پیغمبر اکرم (ص).

«ربیع الاول»: هشتم (وفات امام حسن عسکری(ع)، هفدهم (مولود حضرت پیغمبر اکرم (ص).

«جمادی الاولی»: پانزدهم (وفات صدیقۀ طاهره فاطمه زهرا (س)).

«جمادی الثانیه»: سوم (وفات صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س))، بیستم(میلاد صدیقه طاهره (س)).

«رجب»: اول (زیارت حضرت امام حسین (ع)، سوم ( وفات حضرت امام علی النقی(ع)، سیزدهم (میلاد حضرت امیر المؤمنین علیه الصلاة و السلام)، پانزدهم (زیارت حضرت سیدالشهدا (ع)، بیست و پنجم (وفات حضرت موسی بن جعفر (ع)، بیست و هفتم (مبعث حضرت رسول اکرم (ص).

«شعبان»: سوم (میلاد حضرت امام حسین (ع)، پانزدهم (زیارت حضرت سیدالشهدا (ع)، و میلاد حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف).

«رمضان»: پانزدهم (میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع)، نوزدهم تا بیست و یکم (شهادت حضرت امیر المؤمنین علیه الصلاة و السلام)، شب بیست و سوم (شب قدر).

«شوال»: اول (عید فطر)، بیست و پنجم (وفات حضرت امام جعفر صادق (ع).

«ذی‌قعده»: روز آخر ماه (وفات حضرت امام محمد تقی(ع).

«ذی حجه»: هفتم (وفات امام محمد باقر (ع)، نهم (زیارت عرفه)، دهم (عید قربان) هیجدهم (عید سعید غدیر).

4. مناسبات دیگری که عمید جامعه تعیین می‌نماید.

مادۀ بیست و دوم: (شرایط قبول دانشجو)

شروطی که برای پذیرفتن دانشجو در این جامعه لازم است:

1. شیعه اثنا عشری اصولی بوده، وبا هیچ حزبی مربوط نبوده، پیرو هیچ گونه مرامی ‌نباشد.

2. عمرش کمتر از هیجده سال و بیشتر از چهل سال نباشد.

3. لباسش لباس روحانی (لباس اهل علم شیعه اثنا عشری: عمامه و قبا و عبا) باشد.

4. دارای اخلاقی خوش و سمعه‌ای نیکو بوده، مؤدب و پرهیزگار باشد.

5. با شهادت دکتری رسمی‌، سالم از امراض واگیر باشد.

6. پیرو حزب سیاسی و غیر سیاسی نبوده، و هیچ گونه معاونتی با آنان نداشته باشد.

7. می‌باید معلوماتی ابتدائی از ادبیات عربی در حدود کتاب «جامع المقدمات» داشته باشد.

مادۀ بیست و سوم: (کارمندان و مستخدمین)

کارمند و مستخدم جامعه باید دارای شرایط زیر باشد:

1. مسلمان و شیعه اثنا عشری اصولی باشد.

2. پایبند به اصول دین مبین اسلام باشد.

3. منتمی ‌به هیچ حزب سیاسی و غیر سیاسی نبوده، و هیچگونه معاونتی با آن‪ها نداشته باشد.

4. پایبند به اجرای تعلیمات اداری جامعه باشد.

مادۀ بیست و چهارم: (نظام قسمت داخلی)

بر دانشجوی ساکن «جامعة النجف الدینیه» مراعات مواد زیر لازم است:

1. ملتزم به عمل نمودن به نظام داخلی و درسی جامعه باشد.

2. نمازهای پنج گانه خود را در ایام تحصیلی در مسجد جامعه ادا نماید، مگر عذر شرعی یا صحّی داشته باشد.

3. در ایام تحصیل، جامعه را پیش از ادای نماز جماعت ترک ننماید.

4. احترام اعضای اداری و اساتید و تمامی‌کارکنان جامعه را داشته باشد.

5. جز با لباس موقّر در حیاط جامعه ظاهر نشود، و از قسمت داخلی جامعه جز با لباس کامل روحانی خارج نگردد.

6. هر صبح آیاتی چند از قرآن مجید تلاوت کند.

7. غیاب از جامعه در ایام تحصیلی باید با اجازه مخصوص باشد.

8. در شب‌های تحصیلی حق ماندن بیشتر از سه ساعت از شب را در خارج جامعه ندارد. در ایام تعطیلی جایز است تا ساعت چهار از شب در خارج باشد. اما شب‪های احیا را می‌تواند تا صبح خارج جامعه بماند.

9. کاملا ملتزم به آرامش بوده، و از عوامل ایجاد اغتشاش و سرو صدا بپرهیزد.

10. روزنامه و مجله (عکسی یا بدون عکس) وارد جامعه ننماید، مگر آنچه با اجازه عمید باشد.

11. آلات لهو ( مانند رادیو وغیره) داخل جامعه ننماید.

12. وارد اتاق دیگری جز برای بحث و درس یا خوراک دسته جمعی نشود.

13. مشکلات و ناراحتی‌ها خود را با اداره جامعه در میان گذاشته، متوسل به کشمکش و استعمال وسائل زجری نشود.

14. دانشجو حق هیچگونه مسافرتی را بدون اخذ موافقت کتبی از عمید را ندارد.

15. چنانچه دانشجویی موافقت مسافرت گرفت، واجب است کلید اتاق خود را پس از تخلیه آن از تمام اثاث به عمید جامعه بسپارد.

16. اثاث و لوازم خود را در حجره دیگری نگذاشته و هیچ دانشجویی حق قبول آن را ندارد.

17. در صورت مسافرت می‌باید تمام اثاث و کتبی را که جامعه تحت اختیارش گذارده بود، تحویل اداره بدهد.

18. در ظرف یک سال بیش از یک مسافرت ننموده، و سفرش می‌باید در وقتی باشد که مزاحمتی با تحصیل نداشته باشد.

19. دانشجویی که از سفری برگشت، حق وارد شدن به جامعه را قبل از گرفتن موافقت ثانوی از عمید در خصوص ورود به حجره ندارد.

20. درب جامعه از ساعت یک بعد از ظهر تا سه به غروب بسته می‌شود، در این مدت دخول و خروج به هیچ وجه جایز نیست.

21. ورود و خروج به جامعه می‌باید از درب رئیسی جامعه باشد.

22. حوض داخلی و خارجی جامعه مخصوص وضو می‌باشد.

23. روشوئی‌های هر طبقه فقط مخصوص وضو و شستشوی دست و رو است.

24. شستن ظرف و لباس و غیره می‌باید در مکان مخصوص انجام شود.

25. خاکروبه و کثافات دیگر را در محل مخصوص انداخته، و از استعمال جای دیگری احتراز نماید.

26. حمام را فقط برای تنظیف بدن استعمال نماید.

27. میوه وگل از باغچه جامعه نچیند.

28. دانشجو نمی‌تواند از اتاقی به اتاق دیگر، قبل از اخذ موافقت عمید منتقل شود.

29. دانشجو مسؤول سلامت کتاب و اثاثی که از جامعه عاریه می‌گیرد، می‌باشد.

30. پنکه را به قدر ضرورت باز کرده، و در شب به قصد خواب به هیچ وجه استعمال ننماید.

31. آب سرد عمومی ‌را فقط برای آشامیدن استعمال نموده، و از به کار بردن ظرف دیگران اجتناب نماید.

32. در استعمال برق و آب تا حد امکان صرفه جویی نماید.

33. در اتاق‪های دو دری، دری را که طرف سالن باز می‌شود استعمال نماید، و از در طرف حیاط، هیچ وقت رفت و آمد نکند.

34. از ماشین جامعه روزی دو بار بیشتر استفاده ننماید.

35. از ریختن کثافت و آب دهان و غیره در سالن‪ها و راه رو‪ها وحیاط و غیره خودداری نماید.

مادۀ بیست و پنجم: (معیشت و سکنی)

1. به دانشجویی که ساکن قسمت داخلی جامعه می‌باشد کمک مالی ماهیانه‌ای داده می‌شود که تعیین مقدار آن با عمید است، و این در صورتی است که وضع مالی جامعه مساعد باشد.

2. برای هر دانشجویی یک اتاق مجهز اختصاص داده می‌شود.

3. چنانچه ضرورت اقتضا کرد که در حجره‌ای بیش از یک نفر سکنی گزیند، عمید جامعه اختیار تام دارد.

4. در صورت اقتضای مصلحت، عمید حق تبدیل اتاق دانشجو را دارد.

5. دانشجوی جامعه نمی‌تواند بیش از هشت سال در قسمت داخلی جامعه سکنی گزیند، و حتی اگر چنانچه در خلال این مدت نتوانست دورۀ تحصیلاتش را به پایان برساند، عمید می‌تواند او را وادار به ترک جامعه نموده، و حجره‌اش را خالی کرده و به دانشجوی دیگری بدهد.

مادۀ بیست و ششم: (کتابخانه عمومی ‌جامعه)

کتاب خانه عمومی‌جامعه با چهار شخص (امین کتاب خانه، معاون امین، دفتردار و مأمور مخزن) اداره می‌شود که تعیین تمامی‌آنان با عمید است، و در صورت ضرورت می‌تواند برای این عده اضافه نماید.

پست کارکنان کتابخانه به ترتیب زیر توزیع می‌شود:

1. امین کتاب خانه:

أ) جمع و نگاه‌داری کتاب‌های خطی و چاپی ـ اعم از دوره‌ای و غیره ـ و نشریات و نوشته‌جاتی که متعلق به آثار دینی و علمی ‌باشد، و ثبت آنها در دفترهای مخصوص، و تنظیم آنها در فهرستی عمومی ‌و فهرست‌های خصوصی.

ب) کوشش در حفاظت متعلقات کتابخانه و محتویات آن، و سعی در تنظیم و نظافت آن.

ج) ایجاد نشریه‌ای ماهانه از صورت کتب وارده و صادره و از نشاط کتابخانه در ظرف ماه.

د)  تهیه تقریر ماهانه و سالانه از امور کتابخانه جهت اطلاع عمید کتاب خانه.

هـ ) ایجاد رابطه و مکاتبه با کتابخانه‪های عمومی‌ و خصوصی و دانشگاه‪ها، و طلب ارسال کتاب و نشریات آنها، و مبادله مطبوعاتی با ارباب جراید و مجلات، بعد از موافقت عمید.

و)  تعیین اوقات کار کتاب خانه.

ز) کوشش در تسهیل راه اخذ کتاب برای مطالعه در داخل کتاب خانه، و منع دادن کتاب به خارج کتابخانه مطلقا.

ح)  امین کتابخانه مسؤولیت کم و کسر کتاب یا دفاتر یا پاره شدن آنها را به عهده دارد.

5. معاون امین کتاب خانه:

معاون امین کتابخانه تمامی‌صلاحیات امین را در حال غیابش دارد.

6. دفتر دار کتاب خانه:

تنظیم فهرست‌ها زیر نظر امین کتاب‪خانه، و جمع آوری فیش‌ها: و سپردن کتاب به مطالعه کننده و برگرداندن آن از و0اجبات دفتردار است.

7. مأمور مخزن کتاب خانه:

آوردن کتاب برای خواننده در مقابل رسید و برگرداندن آن به جای خود، نظافت کتابخانه و مخزن‪های کتاب به عهدۀ مخزن دار است.

مادۀ بیست و هفتم: (امام مسجد)

1. تعیین امام جماعت برای مسجد جامعه با عمید است.

2. امام مسجد جامعه باید دارای صلاحیت امامت، از پرهیزگاری و زهد و عدالت وصلاح باشد.

3. امام مسجد حق تدخل در امورات جامعه را که خارج از حدود وظیفه اش باشد ندارد.

4. طلاب جامعه یا شخص دیگری حق امامت جماعت را ندارند، مگر شخصی که اذن خاص از عمید داشته باشد.

مادۀ بیست و هشتم: (موارد مالی جامعه)

موارد مالی جامعه منحصر است در: تبرعات، حقوق شرعی، موقوفات خصوصی.

1. «تبرعات»: فعلا جناب آقای حاج محمد تقی اتفاق ـ مؤسس و واقف معظم جامعه ـ تمامی ‌مخارج جامعه را به عهده دارند.

ادارۀ جامعه تبرعات دیگری را ،  مشروط به آنکه خالص از برای خدای متعال بوده و عمید جامعه حق صرف آن را در هر موردی که صلاح بداند داشته باشد، می‌پذیرد.

2. «حقوق شرعی»: سهم امام(ع)و سائر حقوق شرعی که با مخارج جامعه منطبق شود.

3. «موقوفات خصوصی»: املاکی که برای جامعه - ان شاء الله - اختصاص داده می‌شود.

 

 

[1]. تعریفی کلی از مدرسه نجف و نظام آموزشی و آداب و ویژگی‌های آن را می‌توانید در این منبع مراجعه کنید: الشیخ محمدرضا المظفر و تطور الحرکة الاصلاحیة فی النجف، محمد مهدی الاصفی، موسسة التوحید للنشر الثقافی، تهران، 1988، صص 13 ـ 54

[2]. سیر تأسیس مدارس مربوطه و فعالیت‪های اصلاحی مرحوم شیخ محمدرضا مظفر را بنگرید در: الشیخ محمد رضا المظفر و تطور الحرکة الاصلاحیة فی النجف، صص 90 ـ 95. و نیز نگاه کنید به: مقدمه حاشیة المظفر علی المکاسب، به قلم شیخ محمد مهدی الاصفی. در آنجا توضیحات بیشتری در باره جمیعت منتدی النشر (تأسیس 1354 ق) و کلیة الفقه (تأسیس 1376ق) و فعالیت‪های انتشاراتی و پژوهشی و آموزشی آنها آمده است.

[3]. همان، ص 94. ایشان خاطرات مرحوم مظفر را در دست داشته که در سال 1358 ق نوشته بوده و فکر اصلاحی خود را در آنجا ارائه کرده که مطالبی نقل شده است.

 

[4]. بنگرید: مجله میراث جاویدان، سال سوم، شماره اول، ص 55 - 59

[5]. همان، ص 58

[6]. بنگرید: تاریخ النجف الاشرف، (محمد حسین حرزالدین، قم، دلیل ما، 1385) ج 1، ص، 416، 427. المفصل فی تاریخ النجف (حسن عیسی حکیم، قم، 1385) ج 2، ص 67، 81 یک توضیح چند سطری دیگر هم در مجله میراث جاویدان در باره علائق مذهبی مرحوم اتفاق آمده است که حیف است در اینجا درج نشود: از دیگر آثار آقای حاج محمدتقی اتفاق، سفارش ساخت درِ طلای حرم مطهر حضرت علی (ع) است که صنعتکاران و هنرمندان اصفهان به مدت دو سال ذوق و هنر خویش را ـ از سر شوق و شیفتگی به خاندان عترت و طهارت ـ در آن تعبیه کردند تا این متاع گرانبهای معنوی، با آبرومندی تمام بر دیوارهای مرقد مبارک آن حضرت قامت آراید. همچنین است در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا در کربلا، که هم به همّت و هزینه ایشان ساخته شده است. به این آثار، می‏توان بیمارستان جاوید تهران و مسجد امامزاده زید را در بازار تهران ـ پشت هنرستان حافظ ـ افزود؛ و جز آن به کمکهای مادی و معنوی بسیار ایشان به بعضی از بیمارستانهای کشور و دستگیری گرفتاران و درماندگان اشاره کرد. حاج محمدتقی اتفاق به واسطه انس و الفت دیرینه‏ای که با کتابهای احادیث و روایات دارد، اوقات فراغت را به جمع‏آوری احادیث و ادعیه و آیات و روایات در موضوعات مختلف می‏گذراند و از این رهگذر، چندین مجموعه حدیث و دعا و روایت فراهم آمده که از جمله آنها جواهرالکلمات است که در نجف اشرف به چاپ رسیده و طریق‏الجنان که کتابی است مختصر در ادعیه مذهبی، و به صورت اُفست چاپ شده است و کتاب دیگر، حقیقة الایمان و فضیلة الانسان که مجموعه‏ای است از 450 حدیث از پیامبر اکرم و ائمه اطهار؟عهم؟.

[7]. همان، ص 56. در آنجا سال افتتاح 1378ق آمده است که علی القاعده خطاست و منابع دیگر 1382 را نوشته اند.

[8]. موسوعة العتبات المقدسه، ج 7، قسم النجف (2) (جعفر الخلیلی، بیروت، موسسة‌ الاعلمی، چاپ دوم 1987)، ص 162 – 165. مشابه این گزارش را بنگرید در: موسوعة النجف الاشرف، (جعفر الدجیلی، بیروت، دارالاضواء، 1995) ج 6، ص 306 ـ 307

[9]. موسوعة العتبات المقدسة، ج 7، ص 163 - 165.

[10]. النجف الاشرف ذکریات و رؤی و انطباعات و مشاهد، (عبدالحسین الرفیعی، لندن، دارالحکمه، 2009) ص 108 ـ 109

[11]. الحوزة العلمیة فی النجف، معالمها و حرکتها الاصلاحیة، (علی احمد البهادلی، بیروت، دارالزهراء، 1993) ص 337 - 341

[12]. بنگرید: معجم رجال الفکر و الأدب فی النجف 3/ 1089- 1090، مصادر الدراسة عن النجف و الشیخ الطوسی ص 20 و 89، معجم المطبوعات النجفیة ص 122و 164 و 383، معجم المؤلفین العراقیین، کورکیس عواد، ج 3، ص 233

[13]. المفصل فی تاریخ النجف، ج 10، ص 275 ـ 277

[14]. تاریخ القزوینی، ج 26، ص 341 ـ 342

[15].  نقدی بر این چاپ مکاسب در کتاب جمع‌پریشان (ج 2، ص 481-485) چاپ شده است. (کتاب‌شیعه)

[16]. یک دوره در دارالحکمه برگزار شد و در جشن اشعاری خوانده شد که سید یوسف حکیم ناراحت شد و مدرسه تعطیل شد. دوره دوم، با دنبال کردن من باز شد. با سید یوسف صحبت کردم. سید کاظم برادرش آمد و گفت سید یوسف قبول کرد. و گفت شما هم تدریس کنید. من لمعه و منطق و معالم را تدریس می‌کردم (هرندی).

 

[17]. گفتگوهایی که روز جمعه 27 بهمن 1391 در موسسه آل البیت با دوستان داشتم.

[18]. فرزند داماد ایشان، سید ناصر تهرانی. این مطلب از سایت alnajafalasharaf.net گرفته شده است.

[19]. این کتاب ضمن منشورات جامعة النجف چاپ شده است. بعدها انتشارات اعلمی آن را در سال 1368 ق به صورت افست منتشر کرد.

[20]. محمد هادی امینی ضمن معرفی آن نوشته است که چهار شماره از این مجله توسط جامعه النجف و مطبعة النعمان در سال 1384 ق / 1952 منتشر شد.

[21]. حیاة‌الامام الحسین (ع)، (قم، 1413) ج 1، ص 19

[22]. مکتب اسلام، سال چهارم شماره 12 دی ماه 1341

[23] . الروضه البهیه، ج، 7 ص 9

[24]. وی شرح‌لمعه و جامع السعادات را در جامعه النجف تدریس می‌کرد. بعدها به ایران آمد، و به رغم رفاقتی که با آیت الله منتظری داشت در مسأله شهید جاوید وشریعتی با او درگیر شد. بعدها به مشهد رفت و همانجا درگذشت.

[25]. الروضة‌ البهیه، ج 1 ص 18 ـ 19

چاپ شده در مجله شیعه شماره پنجم تابستان 1391

منبع: خبرآنلاین


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

20 ارديبهشت 1393
ماهر پرنیایی
باسلام. خیلی ممنون از مطالب پرمغز و محتواتون. خیلی مفید بود

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.