شماره 102 | 4 بهمن 1391 | |
اشاره: در شماره 101 هفتهنامه تاریخی شفاهی نقدی با عنوان «سخنی با سردبیر؛ تاریخنوشتههای عمومی برای یک رسانه تخصصی!» منتشر شد. با توجه به این عنوان، بایسته است شنیدن پاسخ سردبیر محترم؛ اما از آنجا که رویه دیگر سخن با نویسنده مقالات نقد شده در این مقال است، بر خود فرض دیدم تا از باب احترام به منتقدین بهقدر لازم پاسخی ارائه کنم. گرچه این قلم در شماره 100 بخشی از مشکلات موجود در هفتهنامه اشاره کرده و مشکلات نویسندگان و مسئولین هفتهنامه را به گذرا اشاره کرده بودم، لذا در ابتدا دوستان منتقد و خوانندگان محترم را به بندهای 2، 3و 7 آن یادداشت ارجاع میدهم: در اینکه هفتهنامه تاریخ شفاهی رسانهای تخصصی است، یا شایسته شدن و بودن؛ حرفی نیست. اما مرتبط نبودن موضوعات تاریخی (آن هم تاریخ معاصر) با تاریخ شفاهی محل تعجب است. من نه تنها موضوعات تاریخی بلکه بسیاری از رشتههای علومانسانی و حتی پایه را یا مرتبط با تاریخ شفاهی دانسته و یا حداقل در حوزه مطالعاتی آن میدانم. به عبارتی قائل بر بین رشتهای بودن تاریخ شفاهی هستم. دوستانی که خود را پیرو مکتب آنال میدانند خود از ارتباط علوم اجتماعی و روانشناسی با تاریخشفاهی در همین هفتهنامه مقاله نوشتهاند. حال واقعاً چطور میشود که موضوع تاریخ عمومی در این محدوده نگنجد. اگر اشکال بر سر معاصرت است، باید گفت، با لحاظ جایگاه ذهن و خاطر در امر تاریخشفاهی اتفاقاً جولان و تفوق این مؤلفه در تاریخ معاصر است، نه تاریخ کهن. جناب روغنی خود وقتی از حس تاریخ دوستی و شیفتگی گذشته سخن میگوید معترف است: «ذهن فرد ايراني علاقمند به تاريخ است، ذهن او دنبال شناخت و دانستن اين است که مسائلي رخ داده است، فراز و فرود، بايستهها و نابايستههاي دوره گذشته را دريابد». آنچه که در شمارههای متعدد هفتهنامه به قلم اینجانب آورده شده است بدور از این معنا نیست. بازگردیم به تخصصی بودن این رسانه؛ جدای از اینکه مطالب منتشره این هفتهنامه تا چه حد تخصصی یا عمومی است، نکتهای به ذهن متبادر است که خوانندگان این تولیدات چه کسانی هستند، با مرور تصادفی چند شماره از این هفتهنامه و دیدن مطالب پیشخوان، یادداشتها، گزارشها، معرفی کتابها و ... درخواهیم یافت با توجه به گونهگونی سلائق و آرا، هفتهنامه با هدف و موضوعی تخصصی به میزبانی مخاطبانی عام میرود. بارها مسئولان هفتهنامه یکی از اهداف خود را «همگانی شدن تاریخ شفاهی» قلمداد کردهاند، و همگانی شدن ممکن نیست مگر با ورود به حوزههای مختلف و بسط این روش تاریخنگاری در لایههای مختلف اجتماع. معلم عزیزی که تاریخ را شناسنامه یک ملت میداند، مگر میتواند بدون نشان دادن این شناسنامه وارد عرصه تاریخ شفاهی گردد. جناب صمدزاده در قسمت نظرات نقد مربوط، نظری صائب ارائه کردهاند: «این نشریه در موضوع و محتوا تخصصی است اما تعمداً در روش و تحلیل تخصصی عمل نمیکند»، من نیز بر این نظرم. اما با این توضیح که تخصصی عمل نکردن لازمه حیات این گونه تاریخ نگاری است، چرا که افتادن تاریخ شفاهی به ورطه محض مورخین و نخبگان، آن را از دست همگان خارج کرده و به رشتهای لوکس دراختیار طبقهای خاص تبدیل میکند. از محاسن و ویژگیهای تاریخشفاهی این است که عامه مردم را درقامت شاهدان و ثباتان وقایع ریز و درشت پیرامون خود میبیند، اینجاست که حافظه جمعی نقش اول را در نگارش تاریخ یک قوم و ملت بازی میکند، و از کنار هم چیدن موضوعات در یک شبکه به تاریخ یک ملت نائل میگردد. چنین مهمی را نمیتوان در جمله منتقد محترم محدود کرد که فرمودهاند: «مگر نه این است که محتوای نوشتههای این سایت به قلم فعالان یا علاقهمندان و دلسوزان و صاحبنظران عرصه تاریخ و به خصوص تاریخ شفاهی و کمابیش مباحث نظریِ پیرامون آن است؟» در ادامه همین جمله سئوالی مطرح شده است: «مگر غیر از این باید باشد که هر نوشتهای که از سوی سایت یادشده منتشر میشود تلاشی برای ترویج تاریخ شفاهی و یا گرهگشایی از بدفهمیها، کجرویها، نادرستیها، و معضلات این گونه از تاریخشناسی در جهان معاصر و ایران امروز ماست؟» ترویج تاریخ شفاهی، و گرهگشایی از بدفهمی و ... با انسداد و بستن ارائه نظر و نوشتههای دیگران ممکن نخواهد شد. من با ارائه مقالات پیرامون موضوعات تاریخ معاصر نظرها و داشتههای تحریر و تقریر شده را به اطلاع مخاطبین میرسانم تا با درنظرداشت آنها راههای نویی را برای نیل به واقعیتهای تاریخی بپیمایند، و از ورود به جادههای موازی و تکرار خودداری کنند. حتی اگر مطلب غیر مستند اما ثبتشدهای به آگاهی میرسد از باب رد یا تأیید آنها نیست، بلکه نوعی دعوت ضمنی از ذهنهای وقاد و نقاد برای تحقیق و تتبع در آن موضوع است. چه بسیار موضوعات مغفول در پس همین موضوعاتی که نقادان محترم آن را پیشپاافتاده میدانند، وجود دارد، که به دلایل مختلف از نگاه و دید دور مانده است. انتشار و یاددآوری بسیاری از موضوعات میتواند در فرایند موضوعیابی و تجدید قرار بگیرد و محقق را رهنمون به جهانهای گمشده کند. واقعاّ نگارش مقالهای با عنوان «سیدحسین امامی: در انتظار شهادتم» برای کسی چون آقای روغنی که در موضوع «فدائیان اسلام» صاحب مطالعه و تحقیق است، واقعاً نمیتواند یاددآور کارهای نشده و تحذیری برای فرصتهایی باشد که در بزنگاه فراموشی است. آیا ممکن نیست محققی با خواندن آن جرقهای در ذهنش زده شود و یا درپی سؤالات بیپاسخ تاریخ برود. آقایان گلشن روغنی و موسیخان، حتما توجه دارند انتخاب چنین موضوعاتی با هماهنگی مدیریت هفته نامه و بر حسب یا «ضرورت ها و یا تلاش جهت کشف حقایق بیشتر در آن موضوع تاریخی خاص» بوده است. در شرایطی که برای پرداختن به یک مناسبت تاریخی نویسنده میبایستی ملاحظات خاصی را مد نظر قرار دهد، این مقالات در زمانه ایدئولوژی زده ما تلاش داشته است زوایای پنهان و تاریک یک رویداد تاریخی را روشن سازد و بعضاً به موضوعاتی بپردازد که در این سایت کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مناسب بود نویسندگان به بخشهای مثبت و یا تلاش نویسنده به تنوع بخشی مقالات نیز توجه بیشتری میداشتند. در یادداشت مختصر در شماره 100 اشاره نمودم:«علائق خود را پیشنهاد میدادم و مسئولین سایت از میان آنها حق انتخاب داشتند. هم «پیشنهاد» و نیز « انتخاب» هر دو مشکل بود. در حالی که برای نویسنده طرح دوباره یک موضوع تاریخی مهم بود و بر آن اصرار داشت، برای تصمیم گیرندگان هفته نامه نیز این انتخاب بس مشکل بود. بسیاری مواقع این فاصله پر کردنی نبود. برای پربار کردن سایت و هفتهنامه، پرداختن به پارهای از موضوعات بس دشوار است و نویسنده اجباراً میبایستی موضوعاتی را برگزیند که یا مورد علاقه مدیریت سایت باشد و یا ملاحظات آنها را کاملاً رعایت نماید. در حالی که پارهای از نشریات داخلی اعم از روزنامهها و هفته نامهها بعضاً به موضوعات چالش برانگیز تاریخی نزدیک میشوند، سایت و هفته نامه از پرداختن به آن خودداری میکنند. در روزگاری که صدها سایت و وبلاگ داخلی هریک از «تاریخ» مینویسند و بعضاً مغرضانه، نادرست و یک سویه وقایع تاریخی را مطرح میکنند، سایت و هفته نامه میتوانند در حد توان و بضاعت نویسندگان خود در مقابل چنین تحریفهایی، طرحی نو دراندازند. پرداختن به تحریف های تاریخی و یا دگراندیشی دیگران نسبت به حوادث و رویدادهای داخلی باید بخشی از موضوعات سایت را بخود اختصاص دهد. اینجانب همچنین در این شماره و در بند 12 پیشنهاد خود تاکید کرده بودم که«دوباره کاری و تکراری بودن بسیاری از نوشتهها و یا «رونویسی مجدد» از بیماریهای روزگار ما است که برای مقابله با آن باید راهکاری اندیشه شود.» دوستان حتماً توجه دارند نویسندگان هفتهنامه محدودیت تعداد کلمات مقاله داشته و به دلیل گریز از خستگی خوانندگان تعداد کلمات نمیباید از 3000 الی 3500 کلمه تجاوز میکرد. کدام نویسنده را سراغ دارید که در این تعداد کلمات بتواند رویدادهای مهم مورد اشاره این دو عزیز از جمله موارد مورد اشاره در شماره های 90 الی 99 را بطور کامل، دقیق و مستند به نگارش درآورد؟ جای مقالات تخصصی در فصلنامههای تاریخی است که تعداد خوانندگان محدودی داشته و نه در هفته نامه مجازی. بی تردید خوانندگان فصلنامهها در کتابخانه ها بیشتر حضور دارند تا در دنیای مجازی. بسیاری از مقالات تاریخی انتشار یافته نوعی طرح مستمر و هدفمند روزشمار این حوادث در هفته نامه بوده است. هفته نامه در بخش «وقتي براي ما مينويسيد...» تاکید داشته است:«حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم» وعملاً از نوشتههای «تاریخی» استقبال نموده است. به راستی چه مشکلی است که یک نویسنده مدتی در یک هفته نامه و سایت تاریخی بطور ثابت دارای یک ستون باشد. نگاهی گذرا به روزنامهها و نشریات داخلی و بینالمللی نشان میدهد بسیاری از نویسندگان آن سالها است دارای ستون مشخص و ثابت درموضوعات تاریخی و اجتماعی هستند.در زمان دانشجویی خود در یک کشور اروپایی و زمانی که توانستم روزنامههای این کشور را بخوانم چند نویسنده این کشور ستونهای ثابتی را در اختیار داشته و همه روز به یک موضوع خاص داخلی و بینالمللی میپرداختند. بعد از گذشت 22 سال هنوز این نویسندگان دارای ستون ثابت اما با سبکهای مختص به خود هستند! به نظرم این خوانندگان و سپس مدیران سایت هستند که میتوانند نسبت به مقالات قضاوت نموده و یا ادامه کار را به فرد خوش قلمتری بسپارند. ضمن این که ستونها ملک شخصی نویسندگان نیست که دائماً احساس کنند به زیر سایه درختان زیتون! آن برای ابد ماندگار باشند! همه ما یک روز آمدهایم و فردا هم خواهیم رفت. چه بسیار مردان و زنان شریف دست به قلم بودهاند که یک روز قلم زده و روز دیگر قلم ها را بر زمین گذاشتهاند! با دوستان بسیار موافقم که مقالاتم عمدتاً وقایع و رویدادهای تاریخ معاصر بوده چرا که در ادامه طرح این مباحث هم دیدگاههای خاص تاریخی خود را در مقالات دنبال نمودهام. پیشنهاد میکنم دوستان با این درجه از تعصب دنبال موضوعات صرفاً تاریخ شفاهی نباشند چرا که به اندازه کافی سایت از این نعمت برخوردار است! تنوع بخشی به سایت وظیفه همه نویسندگان و مدیران سایت است. همچنین یادآور میشوم در مقالات بدنبال طرح رویدادها و بعضاً معرفی شخصیتهایی بودهام که کمتر در سایتهای همسو مطرح بوده است. همچنین در معرفی کتابها نیز که اکثریت آنها چند روزی از انتشار آن میگذشت، هرگز ملاحظات شخصی خود را مورد توجه قرار نداده و پیش از این نیز هفته نامه به بخشی از این کتابها ورود نداشته است. سئوال از این عزیزان این است که در 100 شماره هفته نامه و در صدها مقاله منتشره آیا هیچ نکته قابل ملاحظه، اشتباه و ضعف دیده نشده است و صرفاً مشکل در مقالات تاریخی هفتهنامه بوده است؟ و اینکه چرا این دوستان در گذشته دیدگاههای خود را از طریق «نظرات خوانندگان» مطرح نکرده تا نویسنده در اولین فرصت پاسخ دهد؟ اما مواردی که این دوستان از شماره 90 الی 99 آنرا به زیر ذربین خود کشیدهاند یادآوری میکنم هر نویسندهای سبک نگارش خاص به خود را دارد. اگر اینجانب بخواهم برای هر سطر و پارگراف نوشته خود سند و مدرک ارائه کنم پانوشتها گاهی از خود متن پرحجمتر خواهد شد! در خصوص مناسبات ازهاری با سفیران آمریکا و انگلیس منبع اینجانب مقاله «دولت ۵۵ روزه ازهاري» منتشره در سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی بوده است. اما در خصوص مقاله نقش فروغی در تاسیس سلطنت پهلوی در اینکه وی نقش مهم، برجسته و تاثیرگذاری سیاسی و فرهنگی در زمانه خود داشته تردیدی نیست، اما این خدمات می تواند با تردیدها و اشتباهاتی نیز همراه باشد.(نگاه کنید به مقاله چگونگی انتصاب فروغی در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، عبدالله شهبازی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی1386،29-45) در خصوص «تقسیم منابع نفتی شمال و جنوب از سوی استالین در جریان کنفرانس تهران» در بسیاری از کتاب ها و سایتهای تاریخی به وضوح به این موضوع اشاره شده است.در خصوص نامگذاری خیابانهای تهران به نام رهبران این سه کشور بهمقاله«سه خیابان تهران به نامهای روزولت، استالین و چرچیل نامگذاری شد» به سایت «تاریخی ایرانی» مراجعه شود. در مقاله «حضور محمد علی رجایی نخستوزیر ایران در نشست شورای امنیت»(ش90) پانوشت شماره 6 متعلق به مقاله «رجایی با ۲۳ نفر به سازمان ملل رفت» منتشره در سایت خبرآنلاین،18/6/1391و پانوشت شماره 7 متعلق به مقاله «روایت تاجزاده از سفر رجایی به سازمان ملل» منتشره در سایت فرارو 7 شهريور 1388 میباشد. در خصوص «آخرین سفر شاه ایران به آمریکا»(ش92) منبع کتاب «شکل گیری انقلاب اسلامی، محسن میلانی» صفحات 200-201 میباشد. از میان صدها خواننده هفتهنامه طبیعی است که این مقالات میتواند باب میل تعدادی نباشد. بیتردید قضاوت بامیانگین نظرات خوانندگان است. در سئوال شماره سه نظرسنجی که در شماره 100 انتشار یافته است و اینکه «کدام بخش از مطالب برای شما مفید، خواندنی یا جالب توجهتر هستند؟» 32 درصد مقالات تاریخی و 23 درصد خاطرات را انتخاب کردهاند که مقالات اینجانب نیز صرفاً در این دو حوزه بوده است. همچنین نتیجه سئوال اول این نظر سنجی «عملکرد سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی را در نگاه کلی چطور ارزیابی میکنید؟»نشان میدهد که 51 درصد عملکرد آنرا «خوب» و 23 درصد آنرا «عالی» میدانند. اینجانب اعداد «خوب» و «عالی» را جمع کرده و به آن نمره 74 میدهم! بسیاری از مراکز نظر سنجی بینالمللی معمولاً جمع «مثبت» و تا «حدودی خوب» را «مثبت» تلقی میکنند. یکی از ویژگیهای مقالات و گزارشات منتشره «هفتهنامه تاریخ شفاهی»،اینکه بسیاری از این مقالات تاریخی مورد توجه سایتهای تاریخی در داخل و خارج از کشور قرار گرفته و ماندگارتر شدهاند که اشاره به تعداد و اسامی آن ضرورتی ندارد. دوستان به مسئولین سایت پیشنهاد کردهاند در صورت کمبود مطالب تحقیقی هفته نامه را دو هفته یکبار و یا ماهنامه تغییر دهند! اینجانب معتقدم چرا این سایت روزانه به روز نشود؟در پایان ضمن تشکر از زحمات تمامی مسئولین هفتهنامه یادآور میشوم «عرصه تاریخ متعلق به همه شهروندان است و اگر این مردم عادی هستند که تاریخ ساز هستند، دیپلمات ها نیز میتوانند و باید تاریخ نگار باشند!» محمود فاضلی
| |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1616 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |