بازسازی و مرمت خانه بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی در شهر نجف اشرف توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) پیگیری شده وهم اکنون پروژه بازسازی این مکان در مراحل پایانی است.
خـاطـرات احمـد احمـد (۱۳) به کوشش: محسن کاظمی انتشارات سوره مهر دفتر ادبيات انقلاب اسلامى
همگام و همراه با حزب مللاسلامى
بعد از پذيرش رسمى من در تشكيلات حزب مللاسلامى(1)، در جلساتى مخفى حضور پيدا كردم. سه جلسه اول فقط در حضور آقاى ميرمحمد صادقى و در منزل يا مسجد برگزار مىشد. او در اين نشستها درباره، ارتباطات تشكيلاتى و جايگاه من در اين تشكيلات صحبت كرد. در همين جا بود كه فهميدم فقط مىتوانم با يك نفر بالادست خود آشنا باشم و نيز بايد در كلاسهاى حزبى، در حوزهاى كه برايم تعيين مىشد شركت كنم. بعد از جلسات اوليه وارد كلاسهاى حزبى شدم. وظيفه من در اين مرحله، شركت در كلاس و كسب آموزشهاى تشكيلاتى لازم بود. علاوه بر آن مىبايست افراد صالح، مطمئن و داراى انگيزههاى مبارزاتى را به حزب براى تحقيق و جذب معرفى مىكردم. در حزب هر يك از اعضا با شمارهاى چهار رقمى شناخته مىشد. وقتى براى اولين مرتبه اين شماره به من داده شد در ذهن خود چنين پنداشتم كه حزب داراى چند هزار نفر عضو است كه اين شماره به من رسيده است. همين شماره چهار رقمى و تصور وجود جمعيت چند هزار نفرى، دلگرمى و انگيزه خوبى براى ادامه فعاليتها و حضور در جلسات، كلاسها و سخنرانيها بود. در كلاسهاى حزب، از اصول، برنامهها و مرام حزب و اهدافى كه در پى آن است و نيز نوع حكومت موردنظر و پارلمان اسلامى سخن گفته مىشد. نشريه خلق(2) تنها ارگان رسمى حزب بود كه درصدر مطالعات من قرار داشت و بيش از 24 ساعت اجازه نگهداشتن آن را نداشتم. پس از اين مهلت آن را به حزب برمىگرداندم تا عضو ديگرى از آن استفاده كند. علاوه بر آن كتابهاى مهندس مهدى بازرگان و دكتر يدالله سحابى را هم مطالعه مىكردم. از ديگر مسائلى كه به ما آموزش داده مىشد، اصول مخفى كارى، نحوه عضوگيرى و انضباط سازمانى بود. در بعضى از كلاسها نيز برخى نوشتهها، مقالات و تحليلهاى نشريه خلق به بحث و نظر گذاشته مىشد. فرمانده واحد ما در حزب سيدمحمد ميرمحمد صادقى بود و با ديگر اعضاى ساير كلاسها چون جواد منصورى و هادى شمس حايرى(3) در ارتباط بودم. با گذشت چند ماه من رابط بين دو كلاس از كلاسهاى حزب شدم. رفته رفته علاقهام به حزب و كارهاى تشكيلاتى بيشتر شد. به خاطر اعتقاد شديدى كه به حزب داشتم، قسمتى از حقوق ـ 452 تومانـ معلمىرا به آنها مىدادم و معتقد بودم با همين كمكها و فعاليتها، حزب مىتواند سريعتر به اهدافش برسد. به اين ترتيب، تمام زندگىام در آن مقطع سنى و شور جوانى، تحتالشعاع مسائل حزب بود. سعى مىكردم هركارى انجام مىدهم و هرجا كه مىروم مصالح و منافع حزب را در نظر بگيرم. به خاطر دارم كه در شهريور 1344 (يك ماه قبل از كشف حزب) براى كارى شخصى به جنوب كشور ـ بندرعباس ـ رفتم. در اين فرصت به دست آمده، راههاى ورود و خروج شهر، آبراهههاى خليج فارس و نحوه تردد و بارگيرى كشتيها و لنجها را براى ورود اسلحه بررسى كردم. برخى از اماكن شهرى و افرادىرا كه داراى زمينههاى انقلابى و مبارزاتى بودند نيز شناسايى كردم. آنقدر در اين كار دقيق شدم كه شايد كار اصلىام تحتالشعاع اين بررسيها قرار گرفت. حزب ملل اسلامى و فعاليتها و تلاشهايى كه براى آن مىكردم، يكى از برگهاى زرين زندگىام مىباشد. گرچه عمر فعاليت اين حزب كوتاه بود، ولى تأثير آن بر افكار و بينش اعضا عميق بود به طورى كه اغلب افراد آن پس از آزادى از زندان همچنان در راه مبارزه با رژيم طاغوت باقى ماندند و حتى حركتهاى نو و تازهاى را هدايت و رهبرى كردند.
1- حزب ملل اسلامى، سازمان و تشكيلاتى سياسى بود كه مرامى فكرى و انقلابى داشت و از مشى مسلحانه برخوردار بود. اولين جلسه كميته مركزى حزب در اسفند سال 1340 به رهبرى آقاى سيدمحمد كاظم موسوى بجنوردى تشكيل شد. اساس و برنامه كار حزب بر محور ايجاد حكومت اسلامى استوار و برنامه هايش در عرصههاى اقتصادى،قضايى، فرهنگى و سياست خارجى در 65 ماده مدون شده بود. روش كار و برنامه عملى تحقق اصول و نيل به اهداف؛ بر قيام مسلحانه و درگيرى نظامى با رژيم پهلوى بود. فعاليت تشكيلاتى حزب به سه مرحله تقسيم شده بود: |