شماره 90    |    26 مهر 1391

   


گزارشی از هفدهمین همایش بین‏المللی تاریخ شفاهی

در شماره 87 ، گزارش اولیه از برپایی هفدهمین همایش بین‏المللی تاریخ شفاهی در بوینس آیرس آرژانتین، مبتنی بر اطلاعات دریافتی ما از آرژانتین تقدیم حضورتان شد. گزارش رسمی برپایی این همایش به قلم روبن کوتلر Rubén Kotler، عضو انجمن تاریخ شفاهی آرژانتین، مدیر شبکه تاریخ شفاهی آمریکای لاتین و عضو کمیته سازمان دهنده هفدهمین همایش بین‏المللی تاریخ شفاهی همراه با ترجمه انگلیسی آن به قلم الکسیا مسهولدر Alexia Massholder به دستمان رسید که اینک ترجمه فارسی آن پیش روی شماست. در اینجا لازم است از آقای دکتر پوتسی برای ارسال این گزارش تشکر کنیم.


پنج گفتار درباره تاریخ فرهنگی و تاریخ فرهنگی جنگ عراق و ایران

به زودی کتابی با عنوان «پنج گفتار درباره تاریخ فرهنگی و تاریخ فرهنگی جنگ عراق و ایران» منتشر خواهد شد. این کتاب به منظور بازشناسی و معرفی دقیق رویکرد تاریخ فرهنگی، به ویژه قابلیت‌های روشی و نظری آن برای مطالعه جنگ عراق و ایران، به اهتمام فرانک جمشیدی و دکتر علی رجب‌لو تهیه و تدوین شده است.


موضوعات همایش مقاومت و مقابله با سلطه انگلیس در ایران

پیش نویس فراخوان سومين همايش ايران و استعمار انگليس در شماره 86 آمد. نویسندگان می توانند آثار خود را به نشانی تهران، خیابان ولی عصر(عج)، بالاتر از بزرگراه شهید چمران، پلاک ۲۸۲۸، صندوق پستی ۳۳۳-۱۹۶۱۵ ، و یا به نشانی الکترونیکی info@ir-psri.com :موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ارسال کنند. مهلت ارسال آثار و مقالات، ۱۵/۱۰/۹۱ است. موضوعات مورد نظر برای همایش در ادامه می آید:


سهم من از چشمان او، مقدمه نحوه شکل‌گیری ندارد

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، جلسه نقد کتاب «سهم من از چشمان او» 23 مهر 1391 در حوزه هنری برگزار شد. در این جلسه، سردار حمید حسام، مصطفی رحیمی و جمعی از نویسندگان حضور داشتند. جعفر گلشن موضوع را با تعریف نقد و تقسیم آن به نقد ظاهر و محتوا آغاز کرد. سپس حاضران نظرات خود را بیان کردند و نقاط قوت و ضعف کتاب بررسی شد.


هنگامه‌ی انسان‌سازی

ششم تیر 1391 در یکی از سالن های حوزه هنری، مراسم رونماییاز کتاب «سهم من از چشمان او» خاطرات حمید حسام که با همت مصطفی رحیمی به نگارش در آمده است، برگزار شد. یکی از سخنرانان این مراسم، علیرضا کمری بود. متن سخنرانی در پی می‌آید: توفیق یافتم کتاب فراهم‌آمده از خاطرات شفاهی یا گفته خاطراتِ مکتوب‌شده‌ی جناب آقای حسام را ـ که با نام «سهم من از چشمان او» تدوین و انتشار یافته ـ تماماً بخوانم و حَظّ و بهره‌ی وافر ببرم، اما بنای من در این دقایق بر ورود و چند و چون در این متن نیست و سزاست این مهم را دیگران کفایت یا برگزار کنند، مع هذا حاشیه‌وار به طرح چند خُرده نکته می‌پردازم.


حضور محمد علی رجایی نخست وزیر ایران در نشست شورای امنیت

در بعد بین‏المللی، اقدامات دولت درباره جنگ تحمیلی در مقایسه با اقدامات داخلی چندان قابل توجه نبود. ابتدا به مجامع و سازمان‏ها‏ی بین‏المللی توجه چندانی نمی‏کرد و از نظر تبلیغاتی نیز به علل عدیده از جمله کشمکش‏ها‏ی جناحی و سیاسی داخلی و مسایل و مشکلات انقلاب در دوره گذار، موفق به طرح تجاوزات عراق به قلمرو ایران در عرصه بین‏المللی نشده بود. رجایی که به اتحاد داخلی و نقش مردمی کردن جنگ اصرار می‏ورزید، نقش مجامع و سازمان‏ها‏ی بین‏المللی را برای ایجاد صلح رد می‏کرد(1) و معتقد بود:


24 مهر 59، خونین‏شهر

خرمشهر در حافظه تاریخی خود روزهای تلخ و شیرینی را جای داده است. شاید اوج حوادث این شهر در دوران دفاع مقدس رقم خورد ؛آنگاه که به سقوط کشانده شد و مدتی در اشتغال دشمن ماند و چندین ماه بعد دوباره گشوده شد و به آغوش وطن بازگشت و نفس تازه‌ای کشید.


تاریخ شفاهی ایرانیان در قصه‌ها متبلور شده است

نشست کتاب ماه تاریخ و جغرافیا به بررسی «حافظه تاریخی» اختصاص داشت. در این نشست،نعمت‌الله فاضلی، عضو هیات علمی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: تاریخ شفاهی ایرانیان در قصه‌ها متبلور شده و حافظه تاریخی ایرانیان یک حافظه پیوسته است که تغییرات در آن به کندی و پیوسته صورت می‌گیرد.


فتاحی: رنج تدوین‌گر تاریخ شفاهی از روایت‌گری آن بیشتر است

مهناز فتاحی درباره وضعیت نویسندگان دفاع مقدس و میزان حمایت ناشران از آنان به خبرنگار کتاب و ادبیات فارس گفت: تا الان از عملکرد ناشران دفاع مقدس نسبت به آثاری که برایشان نوشته‌ام راضی بود‌ه‌ام اما هر نویسنده‌ای وقتی می‌خواهد در این زمینه قلم بزند به حمایت بیش‌تری احساس نیاز پیدا می‌کند چرا که نویسنده‌ای که بنا است از دفاع مقدس بگوید باید سختی‌های بیش‌تری را تحمل کند.


بایدها و نباید‏های تدوین در تاریخ شفاهی

در تعریف تاریخ شفاهی تعاریف بسیاری ارائه شده است. اما در یک جمع‏بندی می‏توان گفت تاریخ شفاهی مجموعه تلاش‏هایی است که با بهره‏گیری از فنون و ابزار‏های خاص خود به جمع‏آوری و حفظ داده‏های تاریخی حاصل از تجارب شخصی افراد وگروه‏های اجتماعی می‏پردازد. این داده‏های تاریخی در یک بستر خاص و پذیرفته‏شده فرهنگی و از تعامل و توافق میان مصاحبه‏شونده ‏و مصاحبه‏گر ‏پرسا در یک گفتگو طرفینی حاصل می‏گردد، که البته نقش مصاحبه‏گر ‏فعال در هدایت و بیان ناب این خاطرت و ارائه داده‏ها تاثیر بسزایی دارد.


نگاهی به کتاب بر سمند خاطره

دفاع از وطن پدیده‌ای مقدّس است و در طیّ سال‌های پس از جنگ تا به امروز، این تقدّس از خود این پدیده به آثار تولید شده دربارۀ آن نیز رسیده است. این امر موجب شده است تا در این سال‌ها آثار بسیاری در این زمینه تولید، و بدون نظارت بر سطح کیفی آنان، به دست مخاطب برسند. به دیگر بیان، این تقدّس، از بررسی کارشناسانه و دقیق آثار جلوگیری کرده است؛


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

واحد آرشیو شفاهی سازمان اسناد و كتابخانه ملی استان یزد از تمامی آگاهان ومفاخر استان جهت برای حضور در استودیو آرشیو شفاهی استقبال می‌کند ...




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۷)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


 ديدار با حضرت امام خمينى
اوج‏گيرى مخالفتها با لايحه «انجمنهاى ايالتى و ولايتى» موجب آشنايى من با نام حضرت امام شد. از آن روز من عاشق و شيفته اين پير فرزانه شدم. برادرم مهدى اين راه را بهتر از من رفت، زيرا او با عضويت در هيئتهاى مؤتلفه، خود را كاملاً تحت انقياد و اطاعت رهبر مردمى انقلاب درآورده بود و به دفعات توانسته بود به محضر ايشان برسد و از رهنمودهاى او بهره جويد.
انديشه ارسال نشريه نداى حق به آدرسهايى كه مجله راه مريم را دريافت مى‏كردند و هزينه‏هاى مربوط به اين كار مانند تهيه پاكت، تمبر و بهاى مجله؛ ما را برآن داشت كه به طور جدى به فكر تأمين بودجه و چاره‏اى باشيم.
روزى كه با برادرم مهدى در اين خصوص صحبت مى‏كردم. او گفت كه گزارشى از فعاليتهايمان به محضر امام بدهيد، اگر كار شما مورد تأييدشان باشد از شما حمايت كرده و كمك مى‏كند. من از او خواستم كه امكان ملاقات با حضرت امام را برايمان فراهم كند. او نيز پس از مشورت با حاج مهدى عراقى خواسته ما را پذيرفت و قول داد كه در اولين ملاقات با امام، تقاضاى ما را براى ديدار حضورى طرح كند.
ما نيز مشغول تهيه گزارشى شديم تا بتوانيم به‏آن‏وسيله نظر و تأييد امام را نسبت به كارهاى خود جلب كنيم. مرجانى كه دايره فعاليتش گسترده‏تر و نفوذى در حوزه مركزى بود، توانست حدود 48 جلد كتابى را كه درباره تبليغ ميسيونرهاى مسيحى در ايران چاپ شده بود، جمع كند. ما اين كتابها و يك سرى نشريات راه مريم و راه عيسى را داخل يكى، دو تا گونى ريخته و منتظر شديم تا روز موعود فرارسد.
اوايل سال 1342 روزى كه برادرم و شهيد حاج مهدى عراقى با حضرت امام ملاقات داشتند، من، مرجانى و ميرمحمد صادقى نيز با آنها همراه شده و به قم رفتيم.
شهيد حاج مهدى عراقى و برادرم، صبح به ديدار حضرت امام رفتند و ما در حرم حضرت معصومه(س) منتظر آنها شديم. وقتى از نزد امام برگشتند، به ما گفتند: «براى همين امروز ساعت 5/3 تا 4 بعدازظهر وقت ملاقات براى شما گرفتيم. ما با شنيدن اين خبر خيلى خوشحال شديم. آن روز را در حرم به زيارت، دعا و نماز گذرانديم تا ساعت ديدار فرا رسيد.
وارد منزل حضرت امام شديم. خانه‏اى با سبك و معمارى قديمى و بافت اندرونى و بيرونى درمقابلمان بود. در كنار حياط اندرونى چند تخت چوبى قرار داشت و روى آن فرش يا زيلو بود. منتظر آمدن امام شديم. امام آمد، نور آمد. از جاى برخاستيم، سلام داديم و اداى احترام كرديم. امام جواب سلاممان را دادند، بعد ما در مقابل ايشان زانو زديم و نشستيم و با اجازه ايشان گزارش فعاليتهايمان را ذكر كرديم. از مبارزه و تبليغ و خطر ميسيونرهاى مسيحى صحبت كرديم. درباره «ادونتيستهاى روز هفتم» و اينكه چه كسانى هستند و چه مى‏كنند، توضيح داديم.
مرجانى براى اغراق گفت كه اينها (ميسيونرهاى مسيحى) توانسته‏اند در شهرستان همدان يك روستا را كاملاً مسيحى كنند. با اين گفته، حضرت امام با هيبت هميشگى خود به او نگاه كردند و پرسيدند: «كجاست؟» مرجانى متوجه شد كه امام به اغراق او پى برده و در نتيجه ساكت شد و ديگر چيزى نگفت. ولى ما بريده بريده حرفهاى خود را زديم و با همان حال و روح جوانى گفتيم كه ما قصد مبارزه با آنها را داريم و مى‏خواهيم پرچم اسلام را در همه جا به اهتزاز درآوريم.
بعد نشريات راه مريم و راه عيسى و كتابهايى را كه با خود همراه برده بوديم، از گونى درآورديم و يك يك به امام نشان داديم. با صحنه جالبى مواجه شديم. امام هر جزوه و كتابى را كه مى‏گرفتند، نگاهى به عنوان آن مى‏كردند و مى‏فرمودند: «ديده‏ام، ديده‏ام، اين را هم ديده‏ام.»
و آنها را كنار دست خود مى‏چيدند. ما باورمان نمى‏شد كه امام اين همه كتاب و جزوه را ديده باشند، به همين‏خاطر رفتار ايشان به ما برخورد، طورى‏كه در درون احساس ناراحتى مى‏كرديم. اينكه امام حتى يك كتاب را هم نگفتند كه نديده‏ام، براى ما تازگى داشت.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.