در مجلس شورای اسلامی ایران از تمبر خالق اثر معنوی پیشانی بند رزمندگان رونمایی شد. منصور واحدی خالق و طراح پیشانی بند رزمندگان ایرانی در دوران دفاع مقدس بود.
خـاطـرات احمـد احمـد (۵) به کوشش: محسن کاظمی انتشارات سوره مهر دفتر ادبيات انقلاب اسلامى
بغضهاى تركيده تقليد از حضرت امام خمينى پس از فوت آيتالله العظمى بروجردى، رژيم شاه تلاش وافرى كرد تا اعلميت آيتالله حكيم را در عراق رسميت بخشد و به اين ترتيب قدرت مذهبى را به بيرون از مرزها بكشد؛ ولى وجود آيتالله خمينى و مسائلى كه در روزهاى بعد به وجود آمد عبث بودن اقدامات و پيش دستيهاى رژيم را ثابت كرد. در سال 1341 زمانى كه دولت اسدالله علم لايحهاى به نام «انجمنهاى ايالتى و ولايتى»(1) را به تصويب رساند، نهضتى در مخالفت بااين لايحه بويژه از طرف علما و جامعه روحانيون و گروههاى فعال از جمله هيئتهاى مؤتلفه اسلامى شكل گرفت و اعلاميهها و بيانيههاى بسيارى در مخالفت با آن صادر شد. اعلاميهها و تلگرافهاى آيات عظام، امام خمينى، ميلانى، قمى، شريعتمدارى، گلپايگانى، مرعشى نجفى توسط وعاظ ازجمله مرحوم حجت الاسلام والمسلمين محمدتقى فلسفى بر منابر مسجدها و هيئتها خوانده مىشد و به مردم توجه و آگاهى مىداد. براى من نام آيتالله خمينى بين نامهايى كه اعلاميه هايشان خوانده مىشد، ناآشنا بود و كمتر درباره او مىدانستم. البته به طور محدود برادرم درباره سجاياى اخلاقى، علمى و مبارزاتى ايشان برايم سخن گفته بود. همه اعلاميهها خوانده مىشد، اما آنچه كه بر دل من و ساير مردم مىنشست و از همه گيراتر بود، اعلاميه امام خمينى بود. همان موقع مىشنيدم كه برخى مردم از يكديگر مىپرسيدند: «اين كيست؟ تا الان كجا بوده؟» ولى برايشان مواضع صريح و بىپرواى امام مهم و مايه اميدوارى بود كه موجب مسرت و خوشحالىشان مىشد. به اين ترتيب مردم با اسم حضرت امام آشنا شدند. مبارزين واقعى آرام آرام بستر اصلى خود را يافته و به سمت نهضت امام خمينى جذب شدند. من نيز اطلاعاتم از امام روز به روز بيشتر مىشد. دريافتم كه امام با وجود اينكه از جهات مقام و مرتبت علمى از بسيارى از علما بالاتر است ولى از ارائه رساله خوددارى مىكنند. به وضوح به ياد دارم روزى كه آقاى فلسفى در مسجد ارك اعلاميه حضرات آيات را مىخواند، اعلاميه حضرت امام مرا به شدت تحت تأثير قرار داد. با وجود اينكه امام هنوز رسالهاى منتشر نكرده بود، ولى در دل نيت اين را داشتم كه بعد از آن از حضرت ايشان تقليد كنم. پس از سيل خروشان اعتراضات مردمى و بيانيهها و اعلاميههاى معلمان و روحانيون، سرانجام لايحه «انجمنهاى ايالاتى و ولايتى» لغو شد.
ورود به انجمن ضد بهاييت بعد از بروز چند حادثه پى در پى كه ذكر آن گذشت، تحولاتى فكرى و درونى در خود احساس كردم. اين تحول مانند يك تشنگى بود و براى سيراب شدن به دنبال چشمههاى آب مىگشتم. در طول اين جستجو روزى برادرم مهدى گفت كه گروهى به نام «انجمن ضد بهاييت»(2) وجود دارد كه با بهاييها مبارزه مىكند. به من پيشنهاد داد كه به آنها بپيوندم و در كلاسهاى آنها حاضر شوم. براى اين منظور به آقاى مينايى پور ـ از اعضاى اوليه انجمن ـ معرفى شدم. آقاى مينايى پور فردى مخلص و متدين بود كه به كارهاى فرهنگى بسيار علاقه داشت. پس از مدتى حضور در جلسات آشنايى و آموزش انجمن، به آقاى مرتضى خدايى معرفى شدم. او يكى از معلمين و مدرسين زبردست انجمن بود كه تسلط خوبى در شناخت مواضع انحرافى بهاييت داشت. من مدتى به كسب آموزشهاى مقدماتى، مبانى اعتقادى ـ دينى و راههاى تبليغ پرداختم. در اين كلاسها خطر بهاييت برايم محرز شد، از اين رو براى مبارزه با آن با جان و دل به فراگيرى مسائل اسلامى، اعتقادى و روشهايى براى نفوذ و تأثير پرداختم. بهاييها شدم. من به عنوان «نعش»(3) به مجالس بهاييها مىرفتم و اطلاعاتى درخصوص نحوه كار، فعاليت، نشان و آدرس مسلمانانى كه گرايشها و علاقه هايى براى بهايى شدن داشتند، كسب كرده و به انجمن ارائه مىكردم. وقتى ما به خانههاى تبليغى بهاييها وارد مىشديم، آنها به طرق مختلف سعى مىكردند تا بفهمند كه آيا ما نفوذى هستيم يا نه؟ و چون ما آموزش لازم را ديده بوديم، آنها به هدفشان نمىرسيدند. |