برگزاری سلسله نشستهاي «گفتمان جنگ و دفاع مقدس» از سوی پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي از سهشنبه 14 شهريور 1391 آغاز شد. در نشست اول با عنوان «نشانه شناسي جنگ» دكتر مسعود كوثري درباره شناسايي نشانگان كلامي– ديداري در نشانه شناسي جنگ، دكتر فرهاد ساساني درباره چيستي نشانه شناسي با تاكيد بر نشانه شناسي جنگ و دكتر مصطفي مهرآيين درباره نشانه و فرهنگ با تمركز بر پيوند اين دو در جنگ سخن گفتند.
خـاطـرات احمـد احمـد (۱) به کوشش: محسن کاظمی انتشارات سوره مهر دفتر ادبيات انقلاب اسلامى
اشاره انقلاب اسلامى ايران مرهون مجاهدتها و تلاشهاى انسانهاى بىشمارى است كه سكوت شامگاهى را با خروش و بانگ ظلمستيز خود شكستند و با خون خود، خواب مستانه را از چشمان نظام شاهنشاهى ربودند. اين كتاب نقل وقايع و خاطراتى آشنا و غريب است از كسانى كه به دنبال نور رفتند و براى آن بهايى سنگين پرداختند. و نيز صحبت از كسانى است كه در مه گرفتار آمدند و به بيراهه رفتند و سر به سراب گذاشتند. روايت حاضر، خاطراتى تلخ و شيرين از آقاى «احمد احمد» است كه بيش از هفتاد ساعت مصاحبه كرد و بيش از دو سال رفت و آمدهاى وقت و بىوقت و تماسهاى مكرر و گاه و بىگاه ما را تحمل كرد و به پرسشهاى روا و نارواى ما پاسخ گفت. براى احمد در سن پيرى دشوار بود با رجوع به بايگانى ذهن خود خاطرات چهل سال پيش را بازگو كند.اما با صرف وقت، بحث و گفتوگوهاى فراوان و مراجعه به برخى كتب تاريخى و دوستان، اين راه هموار شد. او بارها اذعان مىكرد كه مصاحبهها برايش صحنههاى بازجويى گذشته را تداعى مىكند. چه سخت و طولانى بود ساعت اول مصاحبه و يافتن راهى به انبان ذهن احمد! نمىدانيم عرقى كه بر پيشانى وى نشسته بود از گرماى تابستان سال 76 بود يا از اكراهى كه در بازگو كردن خاطراتش داشت؟
مقدمه چاپ دهم هفت سال پيش وقتى چاپ اول اين كتاب منتشر و به جامعه عرضه شد؛ انتشارات خاطرات مبارزان سياسى رژيم پهلوى، گسترده و ژرفاى امروزى را نداشت. چنانكه در سايت اينترنتى «مركز اسناد انقلاب اسلامى» در معرفى كتاب (دستنوشتههاى) حسين احمدى روحانى نوشته شده است: «انتشار خاطرات احمد احمد دريچه تازهاى به روى تحقيقات مربوط به سازمان مجاهدين خلق گشود»، و به عبارتى ديگر رهيافتى نو در رسيدن به برشهايى از وقايع تاريخى و شناخت جريانهاى سياسى دهه 1340 و 1350 ايجاد كرد. از آن پس خاطرات محسن نجات حسينى، لطفالله ميثمى، سيدكاظم موسوى بجنوردى، مرضيه دباغ، طاهره سجادى، عزت شاهى و... منتشر شد. دامنه تحقيقات درباره سازمان به قدرى وسعت يافت كه مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى كتاب سه جلدى سازمان مجاهدين خلق را روانه بازار كرد و حتى كوس فرجام آن را نيز به صدا درآورد. در چنين فضايى كتاب خاطرات احمد احمد جايگاه ويژهاى دارد و هنوز دست به دست مىگردد و مخاطبين بسيارى را به دنبال خود مىكشد. اين ادعا از نقدها و نامههاى رسيده و منتشر شده در مطبوعات، برگزارى جلسات نقد و بررسى و مسابقهها و نيز حجم زياد جملات مخاطبين در سايتها و وبلاگهاى اينترنتى قابل اثبات است. طى سالهايى كه از انتشار خاطرات احمد مىگذرد شاهد درخواستهاى بسيارى از سوى مردم بودم و هستم كه مىخواستند و مىخواهند قهرمان كتاب را از نزديك ملاقات كنند. احمد نيز تا جاى ممكن آنها را در منزل ميزبان بود و يا تا چندى پيش كه به كمك عصا و چوب زيربغل به سختى پاى رفتن داشت در نشستها و برنامههاى آنها در مراكز دانشگاهى و فرهنگى در تهران و شهرستانها حضور مىيافت. در تمامى اين مدت احمد روز را بدون تماس تلفن و يا ملاقات حضورى در بيان خاطراتش نگذرانده است. نامههاى بسيارى كه در استقبال از اين كتاب نوشته شده در آرشيو «واحد تاريخ شفاهى دفتر ادبيات انقلاب اسلامى» موجود است. خشنودى و اقبال جامعه ايرانى از كتاب خاطرات احمد احمد نقطه مقابلى نيز داشت و آن ناراحتى و عصبانيت مخالفين نظام جمهورى اسلامى بويژه سازمان مجاهدين خلق بود كه حملات بسيارى به آن كردند، و كسى چون نادره افشارى، از اعضاى سابق شوراى ملى مقاومت در نوشته پرخاشگرانه تندى با عنوان «آن خودسوزى دلسوزى ملى!!» در اينترنت منتشر كرد و هادى شمس حائرى، عضو بريده از سازمان مجاهدين در سالهاى اخير، نقدى ناراحت، مفصل و طولانى نگاشت. همچنين اين كتاب دستمايهاى شد براى هنرمندان، چنانكه در بهمن 1385 دو قسمت از مجموعه مستند «زيادهاى خاموش» به زندگى و مبارزات احمد اختصاص يافت. از زيباترين و جذابترين تبعات انتشار كتاب، نشانى يافتن از دوستان و همرزمان قديمى بود. كسانى كه ساليان سال دست روزگار آنها را از هم دور كرده بود. كسى چون دكتر يونس محمدى يا همان قهرمان پرتاب نيزهاى كه قهرمان تحمل شكنجه نيز بود و احمد با نقل خاطرهاى زيبا از او، اسمش را به ياد نمىآورد و در چاپهاى قبلى نيز نام و نشان و اطلاعى از وى پانوشت نشد. ولى امروز از او در اين كتاب نشان بسيار است. هنگامى كه براى اولينبار در سال 1379 اين كتاب در دست خوانندگان قرار گرفت، هيچگاه تصور نمىكردم كه چنين بازتابهايى را در پى داشته باشد. پارهاى از نامههاى رسيده را در چاپ سوم به كتاب افزودم و از انتشار بازتابهاى بعدى به سه دليل باززدم؛ يك اينكه حجم كتاب اجازه چنين كارى را نمىداد. دوم، نامههاى بعدى هم جنس افزودههاى قبلى بود و آخر اينكه از غلبه حاشيه بر متن ابا داشتم. وقتى قرار شد براى چاپ دهم، كتاب را دوباره ويرايش كنم، در ابتدا متأثر از شرايط و فضاى زمانه تصميم گرفتم كه نثر آن را تغيير دهم تا شايد بهتر و نياز بيشترى از مخاطبين را پاسخ بگويم. ده صفحهاى پيش نرفته بودم كه انديشيدم و از خود پرسيدم چه ضرورتى دارد كه نثر و ادبيات خاطرات را تغيير دهم. اين كتاب، زاده شرايط و فضاى دهه 1370 است و براى شناختن آن فضا و شرايط، حفظ نثر به روال قبل لازم است، گرچه بسيارى از الفاظ و ادبيات پارهاى از جملات، امروز به مذاقم خوش نمىآيد؛ اما اين امر دليلى بر مخدوش كردن نشانههاى آن زمان نمىشود، پس تمام آن صفحات را پاره كرده دور ريختم و به نثر قبلى بسنده كردم. اما غلطهاى تايپى و برخى اشتباهات محتوايى در پاورقيها را مانند مناصب نظامى سرتيپ طاهرى و يا نام حسينى شكنجهگر را اصلاح كردم و يافتههاى جديد سرگذشت آن قهرمان پرتاب نيزه را به پاورقى كتاب افزودم.
دى 1386 محسن كاظمى mkazemi69@yahoo.com
اولين آموزه ها
تولد و خانواده در يكى از روزهاى فصل بهار سال 1318، در روستايى به نام ايرين نزديك اسلام شهر در استان تهران و در خانوادهاى مذهبى به دنيا آمدم. من سومين فرزند خانواده بودم. در دامان مادرى پرمهر و مؤمن به نام طوبى حاجى تهرانى تربيت شدم. در سايه پدرم حسين احمد كه مردى زحمتكش، ساده و بود پرورش يافته و بزرگ شدم. |