◄ همدان، میزبان هشتمین نشست كارگاه تاریخ شفاهی ◄ «ر»، کوتاهترین نام یك اثر تاریخ شفاهی دفاع مقدس ◄ «تاريخ شفاهي نمايش در ايران» منتشر شد ◄ نگاه نخستین شماره «شیرازه» به تاریخ شفاهی ◄ تدوین تاریخ شفاهی زندگی محمدرضا آقاسی ◄ برگزاری نشست گروه تاریخ شفاهی موسسه خاکریز ایمان و اندیشه ◄ برگزاری نخستین نشست آموزشی مصاحبهگران طرح «السابقون» ◄ رونمایی پایگاه اطلاعات علمی امام (ره) و انقلاب اسلامی ◄ ترجمه «شرح اسم» به زبان کردی سورانی ◄ خاطرات «همافر» منتشر شد ◄ فراخوان دومین همایش از نهضت مشروطه تا قیام 29 بهمن و پیروزی انقلاب اسلامی ◄ فراخوان فصلنامه پژوهش در تاریخ
نظریه تاریخ شفاهی-۴۴ نویسنده: لین آبرامز Lynn Abrams مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
رویکردهای فمینیستی شاید بتوان گفت بیشترین اشتغال نظری و عملی با موضوعات حوزة ذهنیت و بیناذهنیت در تاریخ شفاهی را فمینیستها داشتهاند. بسیاری از آنها قابلیتهای تاریخ شفاهی را برای بازیابی صدای زنان عادی جامعه و رهاسازی تجربههای آنان از یوغ ساختارها و زبان پدرسالارانه سودمند دیدند. یکی از پیشتازان این عرصه به نام شرنا گلاک(1) در سال 1977 نوشته است: «تاریخ شفاهی را باید یک برخورد زنانه دید که مادة جدیدی را در فرایند خود برای زنان میآفریند؛ تجربه زنان در این نوع تاریخ شفاهی رسمیت مییابد؛ زنانی از نسلهای مختلف به شیوه خود با هم ارتباط برقرار میکنند؛ ریشههای زنان و روند تکامل تسلسلی که در روایتهای تاریخی سنتی از آنان دریغ شده بر همگان مکشوف میگردد.»(2) ابتدای ظهور رویکرد فمینیستی به تاریخ شفاهی زنان که هدفش شنواندن صدای زنان به جامعه بود، مشکلاتی به مراتب پیچیدهتر از تصور اولیه بروز کرد. دو مسئلة اصلی در این رویکرد مورد توجه واقع شد: عدم تعادل بالقوة قدرت در مصاحبه و مشکلات زنان در بیان اصل تجربههایشان. شیوة پژوهشی فمینیستی هیچ گاه مدعی اعتقاد به عینیت نبوده است. حرکت فمینیستی در تاریخ شفاهی اساساً ملهم از یک موضع ایدئولوژیکی است که تشریح انقیاد زنان و درک آن را سرلوحة کار خود قرار داده و میکوشد تا از طریق رویة مذکور، قید و بندها را از دست و پا و زبان زنان امروز بگشاید.(3) متدولوژی تاریخ شفاهی در نگاه اولیة پژوهشگران فمینیست، ابزاری برای شنیدن و شنواندن اصل صدای زنان دیده میشد، صدایی که در گزارشهای تاریخی هیچ جایگاهی برای آن قائل نشده بودند. اما به تدریج مشخص شد که مصاحبة تاریخ شفاهی به دلایل متعددی برای باز کردن قید و بند از زبان و صدای زنان و رسوخ به ذهنیت آنان، ابزار ناکارآمدی است. نخست معلوم شد که صدای زنان در جامعهای مبتنی بر ساختار ظالمانه بر ضد آنها کمترین اعتباری ندارد، و داستانهای آنها به جای اینکه احساسات و دریافتهای عقلیشان را به نمایش بگذارد غالباً متأثر از گفتمانهای غالب یا پدرسالارانه شکل میگیرد. به گفتة «دانا جک»(4) باید قبول کنیم که زبان زنانه به هر صورت تحت تأثیر بافت فرهنگی آنان است، یعنی «بافتی که از گذشتههای دور تاریخ همواره فعالیتهای زنان را به دیدة تحقیر نگریسته است.» نخستین مصاحبههای زنان مهاجر به آمریکا اطلاعات چندانی از تجربههای آنان به دست نیاورد زیرا آن زنان داستانهایشان را در ذیل فعالیتهای جماعت مردانشان تعریف میکردند چون اساساً «اعتقاد داشتند که تاریخ را مردان ساختهاند.»(6) جوابی که اغلب زنان در مصاحبة خودم به من میدادند این بود:«من که کار مهمی نمیکنم» یا «من که حرف به درد بخوری برای گفتن ندارم». زنان تجربههای خودشان را کوچک میشمارند چون عموماً با چیزهایی که از نگاه جریان اصلی تاریخ، عناصر مهمی تلقی میشوند منطبق نیستند. در وهلة بعد متوجه شدند که بعضی از زنان به علت شرم از سخن گفتن در برابر جمع حاضر نیستند داستان زندگیشان را تعریف کنند و چنین کاری برای آنها فوقالعاده دشوار میباشد-آنها توانایی اتخاذ «حالت کنشی» مورد انتظار را در خود نمیدیدند. اَندرسون و جَک از «مجرای گنگ ذهنیت زنان» سخن گفتهاند. این کلام بدین معناست که غالب زنان در مصاحبهها در عین حالی که به فعالیتهایشان اهمیت میدهند، اما احساساتشان را کماهمیت جلوه میدهند. |