◄ سازمان ارتباطات اسلامي، آماده انجام مصاحبه تاريخ شفاهي در سراسر جهان ◄ رونمایی از طرح جامع تاریخ شفاهی خوزستان ◄ برگزاری دومین دوره آموزشی تاریخ شفاهی در آذربایجان شرقی ◄ تاريخ شفاهي نيازمند اعتبار و جايگاه علمي است ◄ برپایی نهمین کارگاه تاریخ شفاهی در اصفهان ◄ لرستان، میزبان نشست یک روزه تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس ◄ انتشار نسخه الکترونیک کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر» ◄ افرادی که کمتر حاضر میشوند خاطرات خود را بازگو کنند ◄ دویست و پنجاه و ششمین شب خاطره
نظریه تاریخ شفاهی-۳۸ نویسنده: لین آبرامز Lynn Abrams مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
کاربرد برخوردهای بیناذهنی در مصاحبه
این احتمال وجود دارد که پژوهشگر حتی پیش از برگزاری مصاحبه، رگههایی از «خود»ِ ذهنیاش را به مصاحبهشوندة احتمالی نشان دهد که قطعاً در شکلگیری تصور مصاحبهشونده از مصاحبهگر و نحوة ساخت یا اجرای داستان او مؤثر خواهد بود. فرقی نمیکند که ما دانشگاهی باشیم یا فردی از تشکلهای مردمی، زیرا پاسخگوی ما مطابق با موضع ذهنیاش وجوه ملموس و مشهود رفتار ما را «میخوانَد» و تفسیر میکند. مثلاً دعوتنامهای که روی کاغذ سربرگدار دانشگاه برای مصاحبهشوندة احتمالی ارسال میشود ممکن است در ذهن او به عنوان نشانة اعتبار، مشروعیت رسمی یا شاید فاصلة سطح سواد بین او و مصاحبهگر تعبیر شود. در جلسة مصاحبه طبیعتاً جنیست، نژاد، لهجه، سن و سال، ظاهر، جایگاه اجتماعی و باورهای طرفین نیز در تعیین شکل و شمایل رابطة آنها مؤثر است اما نه به نحوی که قابل اندازهگیری یا ارزیابی در قالب اعداد و ارقام باشد و مسلماً اهمیتش در طول مصاحبه دچار نوسان میشود. بعضی از نشانههایی که ما دربارة خودمان به دیگران میدهیم آگاهانه و عمدی است (مثلاً نوع پوشش). اما نشانههایی هم از ما منتشر میشود که ناخودآگاه بوده و تعمدی در نمایش آنها نداریم. هر دو طرف به خوبی نشانههای عینی را میخوانند؛ نوع لباس، لهجه، طرز رفتار و زبان بدن در واقع علائمی هستند که هر دو طرف تفسیر خاص خود را از آنها میکنند. گاهیاوقات پاسخگویان با مقدماتی که از قبل چیدهاند (یا حتی بدون چنین مقدماتی) نگرش خود را دربارة مصاحبهگر و فرایند مصاحبه به نحوی به زبان آورده یا منعکس میکنند. بسیار دیده شده است که مصاحبهشوندگان چیزهایی را تدارک میبینند (مثلاً تهیه غذا و نوشیدنی)؛ و به قول سامرفیلد با آوردن عکسهای خانوادگی و یادگاریهای شخصی یا فهرستبندی مطالب مورد نظرشان، «برای بیان خاطراتشان یک چارچوب طراحی کردهاند».(1) در چنین مواقعی مصاحبهشوندگان «خود»ِ خود را برای نمایش و ضبط شدن آماده کردهاند. هر چقدر هم مقدمات از قبل محکم شده باشد، باز هم مصاحبهگران قادر نیستند تصور مصاحبهشونده از خود را آنطور که دلخواهشان است شکل دهند. مگدا میکیلسونز(2) با جمعی از زنان بلغاری دربارة اوضاع زندگیشان قبل و بعد از تحولات سیاسی دهه 1980 و 1990 مصاحبههایی انجام داد که برایش تجربه ناراحتکنندهای را رقم زد. وی متوجه شد که تقریباً همه زنان به او به دیدة یک زن فمینیست لیبرالاندیش غربی مینگرند، به عبارتی دوست داشتند داشتههای او را داشته باشند، اما نمیتوانستند؛ این مصاحبهگر در ذهن و خیال آنان تجسم یک زن موفق، ثروتمند و تحصیلکردهای بود که صعود به جایگاه او را برای خود دستنیافتنی میدیدند. میکیلسون در این باره مینویسد: «اصلاً نمیشد بین فمینیسم آنان و فمینیسم من هیچ زمینه مشترکی پیدا کرد. یک بار بین راه صوفیه و پلودیف گم شدم. در تلقی آنان امکان نداشت یک زن غربی با مشکل مواجه شود. پس حال که من مشکلی در زندگیام ندارم، از داستان هم خبری نیست ... تصوری که از فوت و فن یک مصاحبة گفتگومحور داشتم در این ماجرا کاملاً فرو ریخت.»(3) |