با تبریک سیوششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به تقارن روز 22 بهمن با روز انتشار شماره آینده هفتهنامه تاریخ شفاهی، به اطلاع میرساند شماره آینده، چهارشنبه 29 بهمن 1393 منتشر میشود.
◄ برگزاری کارگاه آموزش مصاحبه و تدوین تاریخ شفاهی در مازندران ◄ کارگاه یک روزه «مصاحبه در تاریخ شفاهی» برگزار شد ◄ «نوشتم تا بماند» به چاپ پنجم رسید ◄ خاطرات «نورالدین پسر ایران» بازی رایانهای شد ◄ انتشار «فرهنگنامه تاریخ حوادث و رجال عصر پهلوی»
نظریه تاریخ شفاهی-۳۱ نویسنده: لین آبرامز Lynn Abrams مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
از آن گذشته، هیچ بعید نیست که گزارش ارائهشده به ما آکنده از سکوت، جاافتادگی یا حتی غلطهای واقعی باشند. کافی است مصاحبه لوئیزا پاسرینی با کارگران ایتالیایی را بخوانید تا ببینید آنان در واکنش به سؤالات او دربارة سالهای حاکمیت فاشیسم در ایتالیا چقدر سکوت کرده یا طفره رفتهاند. این سکوت بر دو نوع است: آن دسته از داستانهای زندگی که هیچ اشارهای به فاشیسم نمیکنند و داستانهایی که وقایع مابین پیروزی فاشیسم و آغاز جنگ جهانی دوم را از قلم انداختهاند. اما از سوی دیگر، تا دلتان بخواهد از دوران مقاومت، جنگ و آزادی حرف زدهاند.(1) میتوان نتیجه گرفت که مصاحبهشوندگان تنها در صورتی به خودشناسی منسجمی میرسیدند که خاطرات دوران فاشیسم را سرکوب کرده باشند و از این رو در داستانهایی که خودجوش از زندگیشان تعریف میکردند این دوره را مسکوت گذاشتهاند زیرا هدف این است که با روایت داستان زندگی بتوانیم به خودشناسی و انسجام از طریق تجربههای متضاد و غالباً ناراحتکننده برسیم. مثلاً داستان همرنگی با فاشیستها یا حتی تسلیم بیقید و شرط به هیچ وجه با خودشناسی کنونی کارگران که هویت آنان را به عنوان کارگر و عضو جنبش کارگری میشناساند، جور درنمیآید.
تجربه و عاملیت در نظریههای مربوط به موضوع «خود» همواره بین دو رویکرد تنش وجود داشته است: آزادی فرد در عمل و گفتار و اتکای او به فرهنگ در اقتباس گفتمان، الگو و زبان. این تنش بین قدرت فرهنگ و قدرت عاملیت فرد است. آیا «خود» عنصری آزاد است یا مقید؟ مورخ شفاهی به خوبی چنین تنشی را احساس میکند؛ تا کجا میتوان مصاحبهشونده را در روایتش اسیر گفتمانهای فرهنگی دانست و تا کجا او یک عامل اخلاقی آزاد است؟ هر تحقیقی در حوزة تاریخ شفاهی باید ابتدا این تنش را برای خود رفع و رجوع کند هر چند که به طور کامل امکانپذیر نیست. آیا آنچه که در مصاحبة تاریخ شفاهی بیان میشود اصلِ حرفِ دلِ مصاحبهشونده است که در صدایش به گوش ما میرسد؟ دنیس رایلی همواره از بابت ناممکن بودن استخراج صدای واقعی پاسخگویان نگران بود. در میان عوامل اجراییِ تاریخ شفاهی، عدهای هستند که نسبت به شنیدن و شنواندن اصلِ صدای دلِ مصاحبهشونده احساس مسئولیت میکنند و در عین حال قبول دارند که «خود»های ارائهشده در داستان زندگیِ افراد را تنها با استفاده از صورتهای مشخص و تعریفشده و در چارچوب گفتمانهای متناسب با آنها میتوان بیان نمود. نگرانی رایلی در گفتهها و نوشتههای این مورخان نیز انعکاس یافته است. مثلاً سامرفیلد معتقد است که دار و دسته مورخان شفاهی در فضایی سیر میکنند که موضوع مطالعهشان «رابطة بین ساختههای فرهنگی و خودآگاهی» است.(2) و این رابطه وجود دارد. باید بپذیریم که پاسخگویان ما به طور جدی با گفتمانها سر و کله میزنند و قادرند بعضی را پذیرفته و بعضی دیگر را رد کنند. مثلاً بعضی از مردان انگلیسی که تجربهها و خاطرات دوران خدمت در گارد مردمی در سالهای جنگ جهانی دوم را به یاد میآوردند در حرفهایشان به ما میفهماندند که خودشناسیشان در آن دوران به شدت متأثر از ساختهها و مفاهیم غالبی همچون رشادتهای نظامی بوده و عضویت در این تشکیلات موجب میشد تا به واسطة رفاقت، عُلقههای مردانه و پوشیدن لباس نظامی به آن هویت دست پیدا کنند. اما عدهای از پاسخگویان نیز نسبت به این یگانگی ابراز تردید نموده و رنگ باختن کامل تفاوتهای طبقاتی را انکار میکردند. البته این گفتمانهای واگرا ضرورتاً مانعهالجمع نبودند.(3) |