◄ افتتاح دفتر برنامه تاریخ شفاهی و تصویری ایران ◄ برگزاری كارگاه فن مصاحبه در تاریخ شفاهی ◄ استفاده از تاریخ شفاهی در بررسی ابعاد دو ترور شاه ◄ ثبت تاریخ شفاهی وقایع انقلاب در کاشان ◄ رونمایی نسخه الکترونیک کتاب «سالهای بیقرار» ◄ نشست مجمع مهتاب با میزبانی قوه قضاییه برگزار شد ◄ بررسی زمینهها و عوامل تهاجم نظامی عراق علیه ایران، کتاب شد ◄ مجمع بانوان راوی به ساختار روایت میپردازد ◄ سیر تاریخی حادثهنگاری در مطبوعات ایران
نظریه تاریخ شفاهی-۲۷ نویسنده: لین آبرامز Lynn Abrams مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
شارلوت لیند تأثیرگذارترین نظریهپرداز در حوزة داستان زندگی است، لذا ذکر تعریف او از داستان زندگی در اینجا خالی از لطف نیست: «داستان زندگی از تمام ماجراها و اجزاء گفتمانیِ مربوط به آنها مانند توضیحات، تاریخ وقوع رویدادها و عناصر پیونددهنده آنها تشکیل شده که فرد در طول سالهای عمر خود و با نگاه به دو ملاک زیر بیان میکند: 1-ماجراها و اجزاء گفتمانیِ مربوط به آنها در داستان زندگی غالباً یک نکتة بسیار مهم و شاخص را دربارة گویندة داستان مورد ارزیابی قرار میدهند و با کلیت دنیا کاری ندارند. 2-ماجراها و اجزاء گفتمانیِ مربوط به آنها خاصیت گزارشپذیری گستردهای دارند؛ یعنی نقلپذیرند و در یک دورة زمانی طولانی میتوان آنها را بارها و بارها تعریف نمود.»(1) پس میبینیم که خلاقیت و سیالیت در داستان زندگی موج میزند؛ شاید حقایق تاریخ زندگی را در داستان زندگی هم بتوان مشاهده کرد اما انتقال حقایق مذکور به داستان زندگی قطعاً با هدف متفاوتی صورت میگیرد. داستان زندگی میخواهد مطلب یا نکته مهمی را دربارة راوی به مخاطبش بگوید. راوی در این نوع روایت به شنونده میگوید «من را اینگونه که برایت توصیف میکنم، ببین و بشناس و من را از روی حقایق یا رویدادهای داستان زندگیام قضاوت نکن.» داستان زندگی در عین حال فراگیرتر و درونیتر از تاریخ زندگی است و دست و پایش به خودآگاهی انسان، «خود» و نحوة توصیف یا معرفی آن «خود» گره خورده و ندرتاً پیش میآید که ایستا یا لایتغیر باشد. خاصیت داستان زندگی این است که ما دائماً در آن تجدید نظر میکنیم. مثلاً فردی که طلاق دردناکی را از سر گذرانده ممکن است ماجرای رویداد مذکور را در داستان زندگیاش بگنجاند اما نه از این حیث که رویداد مهمی در زندگیاش به شمار میآید؛ درکی که او از زندگی خود دارد و تفسیری که از آن در ذهنش ساخته است چنین تجربهای را برجسته و مهم جلوه میدهد، زیرا بر خودشناسی او مؤثر واقع شده و مسیر زندگیاش را پس از آن رویداد تغییر داده است. به اعتقاد خانم لیند، حضور این رویداد در داستان زندگی صرفاً بدین خاطر نیست که نکتهای اخلاقی را دربارة گویندهاش بیان میکند (مثلاً در تلقی راوی، ذکر ماجرای طلاق در داستان زندگیاش تصویر مثبتی از او در ذهن مخاطب ایجاد میکند) بلکه میتوان آن را در چارچوب خزانة بسیار بزرگی از ماجراها و داستانها گذاشت و بارها و بارها نقل کرد تا یک کل واحد کامل ساخته شود (روایت طلاق به فرد امکان میدهد تا دربارة رابطهاش با فرزندان، تغییر شغل بعد از آن واقعه و رویدادهای دیگری سخن بگوید). پس رویداد شاخص زندگی-طلاق در این مورد خاص-خاصیت ارزیابیکننده و گزارشپذیر دارد. لیند در ادامة اظهاراتش دربارة داستان زندگی میگوید: «داستان زندگی صرفاً شامل مجموعهای از ماجراها، توضیحات و غیره نیست؛ بلکه روابط حاکم بر همه آنها را نیز در خود جای داده است. پس هر گاه ماجرای تازهای به خزانة داستان زندگی افزوده میشود، باید به نحوی با درونمایة ماجراهای قبلی نیز پیوند بخورد... بدین معنا که ماجراهای قبلی دائماً باید مورد بازبینی و تجدید نظر قرار گیرند تا درک و شناخت کنونی ما از معنای زندگیمان قابلیت بیان و توصیف داشته باشد.»(2) به اعتقاد لیند، بازبینی مداوم داستان زندگی و بازگویی آن در واقع شیوهای است که ما بدان وسیله یک حس پایدار و مطمئن از خویشتن خویش به دست میآوریم و «خود» درونیمان را با دنیای بیرونمان هماهنگ میکنیم. این صورتبندی در نگاه مورخان شفاهی بلافاصله با نظریة اطمینان خاطر انطباق مییابد؛ طبق این نظریه، فرد داستان زندگیاش را با گفتمانهای عمومی جامعه هماهنگ میکند تا بدین وسیله یک حس مطمئن و آرامشبخش از خودش ایجاد نماید. (در فصل چهارم مشروحاً بدین موضوع خواهیم پرداخت.) |