نظریه تاریخ شفاهی-۲۰ نویسنده: لین آبرامز Lynn Abrams مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
ملزومات پژوهش در انتهای این بحث باید بدانید که مورخان نیز در تمام مراحل پژوهش و نگارش پروژهشان ژانرها و شیوههای مشخصی را به کار میگیرند. مورخان را به نحوی تربیت میکنند تا طبق ضوابط حرفهای معینی کار کنند. ما از مهارتهایی برخورداریم که گاهی وقتها بدان «فوت و فن مورخ»(1) گفتهاند. این فن شامل راه و روش گردآوری و نمونهگیری دادهها، خواندن منابع، مطابقت منابع با یکدیگر، پرهیز از قضاوتهای ذهنی و مواردی از این دست میباشد که در مراحل تولید داستان زندگی راوی نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد.(2) مورخ طبق برنامة مشخصی وارد موضوع میشود و برای تهیه اطلاعاتی که پاسخ سؤالات پژوهشیاش را از میان آنها استخراج نماید، با افرادی مصاحبه میکند.(3) کتاب «وقتگذرانی در بالیمینون»(4) اثر هِنری گلاسی(5) در ردیف متون فولکلور، قومشناسی و تاریخ دستهبندی میشود. موضوع کتاب مربوط به اهالی یکی از روستاهای ایرلند شمالی است. گلاسی دربارة اثرش چنین اعتراف مینماید:«من از مردم این روستا چیزی نمیدانستم و حتی فرضیهای هم برای خودم تعریف نکرده بودم.»(6) کمتر مورخی را پیدا میکنید که شیوه گلاسی را قبول داشته و در تحقیقاتش به آن تأسی کند. وی شیوة خود را مبتنی بر فرایند تعامل و تشریک مساعی میداند و مینویسد:«با پرسیدن سؤالات مختلف میتوانستم عُقلای قوم را پیدا کنم، و همزمان با محک زدن کلیگوییهایشان، میگذاشتم خودشان راه را از چاه به من نشان دهند... .»(7) با این وجود، محصول نهایی پروژة مورخ شفاهی غالباً به رویکرد گلاسی شباهت مییابد و شباهتش با رویکرد آن عده از همقطارانی که با تکیه بر منابع مستند فعالیت میکنند، بسیار بسیار ناچیز است. در اجرای پروژههای تاریخ شفاهی همواره میدانیم که چنین پروژههایی ماهیتاً نامحدود و بیقید و بند هستند بدین معنا که تنها تعداد کمی از مصاحبهها طبق سناریوی نوشتهشده به دست پژوهشگر جلو میروند و به واسطة حرفهای پاسخگو دائماً افقهای تازهای در برابر نگاه پژوهشگر گشوده میشود. اما شاقترین کار برای مورخ، شکستن قواعد متصلب حرفهایاش میباشد. میتوانیم ادعا کنیم که اهمیت معنا به مراتب بیشتر از حقایق است، اما آنچه که در میان جوش و خروش مورخ شفاهی از قلم افتاده این سؤال است که «آن (رویداد) دقیقاً چه وقتی اتفاق افتاد؟» یا «چه سالی اتفاق افتاد؟» دانیل جیمز میگوید برای اطمینان از صحت تاریخ وقوع رویدادها و ثبت سایر حقایق متصلاً به میان حرفهای مصاحبهشوندهاش، دونا ماریا، میدویده. این اعتراف صادقانة مورخی است که نسبت به «ایدئولوژی حرفهای» خود آگاهی داشته و بر طبق آن عمل میکرده است.(8) و ما در اقتباس این چارچوب برای مصاحبهمان (حتی ناخودآگاه) قالب روایتی مطلوب خودمان را بر پاسخگو تحمیل مینماییم یا به قول رونالد گریل:«خاطرات را در تنگنا قرار داده و ظرفیت رواییاش را تباه میسازیم».(9) در واقع گفتهاند که مورخ هرگز نمیتواند نقطهنظر راوی یا به عبارتی حرف دل او را واقعاً بیان نموده یا انعکاس دهد، زیرا منافع آن دو غالباً متضادند: مورخ یک مستند یا مدرک تاریخ شفاهی را در یک چارچوب تاریخی سابقالوجود وارد میسازد در حالی که نسخة ارائهشده از گذشته توسط راوی با همة پیچیدگیهایش همان چیزی است که تجربهاش کرده است. این روایت مملو از اطلاعاتی است که در صورت ظاهر با موضوع مورد بحث مصاحبهگر زاویه دارند.(10) پس مورخ در اجرای پروژة تاریخ شفاهی باید افسار احساس و هیجان خود را به دست بگیرد و گاهی فراموش کند که مورخ است؛ لازم نیست صد در صد طبق ضوابط و دستورالعملهای رشتة خود عمل کند، خوب است رویههای عملی و تحلیلهایی را به کار ببندد که به هیچ وجه با شیوههای مرسوم و متعارف اجرای پژوهشهای تاریخی جور درنمیآیند، اصلاً رویکردی را که تاریخ شفاهی را صرفاً وسیلهای برای دریافت جواب پرسشهای پژوهشی پیشساختهاش میداند، رها سازد. هر گونه سندی که ما برای مصرف عمومی تولید میکنیم، از واجنگاشت مصاحبههای تاریخ شفاهی گرفته تا مقالات علمی، کتابها و حتی آثار انتشاریافته توسط سازمانهای مردمی و داوطلب کلاً تابع قواعد یک سلسله رویههای عملی و فرمهای عامی هستند که ما منابع شفاهی خود را بر طبق آنها شکل میدهیم و گاهی هم قواعد مذکور را بر آنها تحمیل میکنیم. قالبهایی که مورخان شفاهی برای انتشار نتایج پروژههای پژوهشیشان از آنها استفاده میکنند عموماً قالبهای چاپی یا اینترنتی هستند، لذا شفاهیت این گونه منابع غالباً گم میشود؛ معمولاً سر و ته فایلهای صوتی و تصویری را میزنند و روی اینترنت میگذارنند؛ و حتی دقیقترین واجنگاشتی که کوشیده است تا ضرباهنگ و الگوهای کلامی، گویش و آهنگ گفتاری راوی را به مخاطب عرضه کند نیز نمیتواند جایگزین خوبی برای اصل نسخة شفاهی باشد. برای طول متون علمی و فرم آن همیشه قیوداتی وضع میشود که تکثیر نسخه کامل پیادهشدة مصاحبه را در بیشتر اوقات با مانع مواجه میسازد؛ ضمن آنکه منبع تاریخ شفاهی را به عنوان قطعة برگزیده در لابهلای متنی میچپانند. این قطعهها کاربرد روشنگرانه و مصداقی دارد که گاهی اوقات از آنها به «شواهد متنی تفاسیر تاریخی» نیز یاد شده است.(11)
1 -historian’s craft 2 -The reference is to M. Bloch, The Historian’s Craft (Manchester, 1992). 3 -R. Dorson, ‘The Oral Historian and the Folklorist’, in D. K. Dunaway and W. K. Baum (eds), Oral History: An Interdisciplinary Anthology (walnut Creek, Calif., 1996), p. 283-91. 4 -Passing the Time in Ballymenone 5 -Henry Glassie 6 -H. Glassie, Passing the Time in Ballymenone: Culture and History of an Ulster Community (Bloomington, Ind., 1995), p. 13. 7 -Glassie, Passing the Time in Ballymenone, p. 14. 8 -D. James, Dona Maria’s Story: Life History, Memory and Political Identity (London, 2003), p. 135. 9 -R. Grele cited in James, Dona Maria’s Story, p. 135. 10 -B. Allen, ‘Re-creating the Past: The Narrator’s Perspective in Oral History’, Oral History Review, 12 (1984): 1-12. 11 -Portelli, ‘Oral History as Genre’, p. 35.
|