شماره 161    |    7 خرداد 1393

   


استفاده از ظرفیت‏ها‏ی پنهان برای گسترش تاریخ شفاهی در ایران

بررسی چگونگی شکل‏گیری و گسترش تاریخ شفاهی در ایران در دو دهه اخیر نشان می‏دهد که از آن بنا به نیازهای موردی و با توجه به سلیقه افراد و سازمان‏ها‏ استفاده شده است‏. ‏ این امر ‏‏باعث شده تا رنگ و بوی مصاحبه‏ها‏ی تاریخ شفاهی بیشتر از آن که بر مبنای نیازهای جامعه و خلاهای اطلاعاتی باشد بر پایه سیاست‏ها‏ی حمایتی حاکمیتی است که البته تنها گوشه‏‏ای ‏از آن‏ها‏ را پوشش می‏دهد‏. ‏ وجود مراکز تاریخ شفاهی که تعداد آن‏ها‏ به انگشتان ‏‏دو دست نمی‏‏رسد و اغلب در پایتخت متمرکز شده‏اند‏ (مسأله تاریخ شفاهی جنگ ‏‏و استفاده ‏‏مراکز نظامی ‏‏از تاریخ شفاهی ‏‏به عنوان ابزار ‏‏مؤثر برای مستندسازی استثناء است) با ساختار حمایتی صد درصد حاکی از جزمیت و عدم پراکندگی است‏.


برگزاری کارگاه «تاریخ مکتوب، خاطره‌نویسی و تاریخ شفاهی» همراه با «شازده حمام»

کارگاه تخصصی «تاریخ مکتوب، خاطره‌نویسی و تاریخ شفاهی» به کوشش انجمن ایرانی تاریخ در سازمان اسناد کتابخانه ملی برگزار می‌شود. مطالعه کتاب «شازده حمام» برای شرکت در این کارگاه تخصصی الزامی است. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کارگاه تخصصی «تاریخ مکتوب، خاطره‌نویسی و تاریخ شفاهی» چهارشنبه 21 خرداد با حضور دکتر افسانه نجم‌آبادی، پژوهشگر و استاد دانشگاه هاروارد و محمدحسین پاپلی‌یزدی، نویسنده کتاب «شازده حمام» در سازمان اسناد کتابخانه ملی برگزار می‌شود.


جست‌وجوی اهداف عام‌تر در ورای روایت رخدادهای جنگ عراق و ایران

بازاندیشی انتقادی، اثر اخیر من است که در نمایشگاه بین‌المللی کتاب 1393 در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت. این کتاب را سوره‌ی مهر در 153 صفحه‌ی قطع رقعی منتشر کرده است. در این اثر، دو کتاب «پرسش‌های اساسی جنگ» و «جنگ ایران و عراق؛ موضوعات و مسائل» (از جمله آثار محمد درودیان) را به‌گونه‌ای بازخوانی کرده‌ام که مخاطب بتواند در پایان، به اصلی‌ترین مسئله و دغدغه‌ی درودیان از تحقیق درباب جنگ عراق و ایران و اساسی‌ترین پرسش‌های وی در این‌باره، پی ببرد. همچنین ادراک کند که درودیان، فرضیه‌ها یا گزاره‌های ابطال‌پذیر خود را بر مبنای کدام پیش‌فرض‌ها یا مسلّمات استوار کرده و سرانجام به چه نتیجه/ نتایجی دست یافته است.


تروتسکی؛ زوال یک انقلابی

لئون داویدوویچ برونشتین تروتسکی (1) در 7 نوامبر 1879 از پدر و مادری یهودی متولد شد، پدرش مستأجر زمین‌های کشاورزی در ایالت خرسون در جنوب روسیه بود. تروتسکی تحصیلاتش را در دانشگاه «اودسا» به پایان رسانید و بعد به انقلابیون پیوست. در 1905 تروتسکی به ریاست سویت (مجلس) نمایندگان کارگران سن پترزبورگ برگزیده شد اما توقیف شد و سپس با محکوم شدن به حبس ابد، به سیبری تبعید گشت. این بار نیز گریخت و به عضویت هیئت تحریریه «آرییتزیتونگ و پراودا» پذیرفته شد و رهبری حزب انقلابی خود را عهده‌دار شد. در 1914 ضد جنگ جهانی مقالات متعدد و پرشوری نوشت و در آلمان به زندان افتاد. بعد از انقلاب مارس 1917 به روسیه بازگشت و در همین سال به حزب بلشویک پیوست.


نیروهای مذهبی در دوره پهلوی دوم-۱۵

یکی از ویژگی‏های عمده تحولات دهه بیست و تاحدودی دهه سی تاریخ معاصر ایران، تشکیل و فعالیت ده‏ها بلکه صدها تشکل و گروه‏ مذهبی در تهران و شهرستان‏ها است. بررسی اسناد، مطبوعات و حتی تاریخ شفاهی این گروه‏ها حاکی از گستردگی، تأثیرگذاری و فعالیت شبکه‏ای آنها در عرصه‏های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه است. چنین به نظر می‏رسد که تأسیس و استقبال گسترده از این تشکل‏ها، پاسخی به سیاست‏های دوران رضاشاه در نادیده گرفتن نقش و جایگاه این نیروها و شعائر مذهبی بود. در آن دوره با ادعاي مبارزه با خرافات برخي شعائر دیني را پدیده‏ای کهنه و پوسیده معرفی کرده و از برگزاری بسیاری از آیین‏های مذهبی همچون سوگواری ماه محرم و مجالس روضه جلوگیری به عمل آمد.


گفت‌و‌گوی تفصیلی تسنیم با سردار گرجی‌زاده: ــ ۲

راوی کتاب «زندان الرشید» می‌گوید: صدام در جنگ تحمیلی از ما چندین سیلی محکم و اساسی خورد اما ما دوست داشتیم که گردن او را هم بشکنیم که به نوعی ماجرای قطعنامه اجازه این پیشروی را نداد. کتاب زندان الرشید، نوشته محمدمهدی بهداروند است که خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار علی‌اصغر گرجی‌زاده در سال ۶۷ و سالهای اسارت وی در زندان‌های عراق را روایت می‌کند. سردار گرجی‌زاده مدت چهار ماه فرماندهی خود بر قرارگاه سپاه ششم را از عراقی‌ها مخفی می‌کند و بعد از چهار ماه لو می‌رود. بعد از لو رفتن، مورد بد‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد. عراقی‌ها او را به زندان الرشید که مخوف‌ترین زندان عراقی‌ها بوده منتقل می‌کنند و ماه‌های اسارت خود را در این زندان به سر می‌برد. به گفته بسیاری از هم‌سلولی‌های او اگر عراقی‌‌‌ها همان ابتدا می‌فهمیدند که او فرمانده سپاه ششم بوده، او را اعدام می‌کردند.


نمایشگاه موقت بر اساس خاطرات اهالی ویندرمر آغاز به کار کرد

در این ماه یک نمایشگاه موقت بر اساس تاریخ شفاهی دریاچه ها در بخش لِیکLake District انگلستان آغاز به کار کرد. طرح آب‏های پاک The Clear Waters project با بیش از چهل داوطلب از اهالی ویندرمر Windermere درباره خاطراتشان از منطقه در دهه 1940، مصاحبه کرد. مصاحبه‏شوندگان شامل ماهی‏گیران، علاقمندان حیات وحش، قایقرانان، گردشگران، صاحبان کسب و کار، نگهبانان، و دانشمندانی بودند که در منطفه ویندرمر زندگی و کار می‏کردند. مسئول پروژه، گری راش‌ورث Gary Rushworth، می‌گوید: «ما موفق شدیم خاطرات و افکار مردم معمولی را با اطلاعات و عقاید علمی ترکیب کنیم.


10 سال در ایران؛ چند نکته برجسته-1

این سخنرانی به مناسبت سالگرد تأسیس انجمن سلطنتی امور آسیاThe Royal Society for Asian Affairs در تاریخ 13 ژوئن 1991 ایراد گردید. سر دنیس رایتSir Denis Wright برای اولین بار در دسامبر 1953 به عنوان کاردار برای بازگشایی سفارت بریتانیا پس از قطع روابط دیپلماتیک به خاطر ملی شدن نفت توسط دکتر مصدق، به ایران آمد و تا اکتبر 1955 در زمان سفارت سر راجر استیونز Sir Roger Stevensبه عنوان مشاور در سفارت بریتانیا در تهران خدمت کرد که در این تاریخ به عنوان معاون وزیر در وزارت امور خارجه به لندن فرا خوانده شد. او در آوریل 1963 به عنوان سفیر به تهران بازگشت و تا قبل از بازنشستگی به مدت 8 سال در آن سمت خدمت کرد.


جابجایی و نابرابری‏ها در فلسطین

فراخوان اولین همایش گروه علمیGIS، موین-اورینت Moyen-Orient و جهان مسلمانان- 7 و 9 ژوئیه 2015 پاریس - موضوع: جابجایی برون مرزی و نابرابری در جوامع فلسطینی. این پنل نقطه آغاز خود را بر موجی از تحقیقات اخیر درباره جابجایی و تبادلات مابین فلسطینی‏ها در خاورمیانه متمرکز کرده است. اولین هدف آن بررسی پیوند روابط بین مرزها، جابجایی و نابرابری بین جوامع فلسطینی در اسرائیل/فلسطین و فراتر، بین اجتماعات پناهندگان و رانده‏شدگان فلسطینی است. پژوهشگران، اقتصاد سیاسی را هدف بررسی قرار داده‏اند؛


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

● درباره نخستین کتاب مردمی جهان با عنوان «فرهنگ ایثار و مقاومت»

● معرفی برگزیدگان چهارمین جشنواره خاطره‌نویسی خوزستان

● بررسی تاریخی تعامل روحانیت و بازار

● کتاب «جنگ تحمیلی از شروع تا پذیرش قطعنامه 598» منتشر شد

● نمایش ناديده‌هاي مناطق مسكوني بمباران شده در جنگ

● بررسي دست‌نوشته‌هاي پيدا شده از خانه سيمين دانشور

● خاطرات «این پسر» دو جایزه گرفت

● زندگینامه خودنوشت ستاره سابق تنیس، کتاب سال شد




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۷۸)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


ازدواج مجدد
از همان روزهاى اول آزادى، در نشست و برخاستها و آمد و شدها، گوشم براى شنيدن يك خبر تيز بود. خبرى كه از وضعيت و سرانجام فاطمه حكايت كند. گاهى كه تنها مى‏شدم، به او و آنچه كه بر سرمان گذشت خيلى فكر مى‏كردم. برخى دوستان و آشنايان كه متوجه سرگشتگى و افسردگى‏ام بودند، دلداريم مى‏دادند.
مادرزنم بيشتر از همه به ديدنم مى‏آمد و از فاطمه هم هيچ نمى‏گفت. حدس مى‏زدم كه او خبرى از دخترش دارد ولى مهر سكوت بر لبانش زده بود. صبر كردم تا حجم رفت و آمدها كمتر شود. مادر زنم كه فردى مؤمنه و آگاه و روشن ضمير بود، به خاطر تربيت فرزندانى مبارز هميشه مورد شك و ظن ساواك بود. او همچنان سكوت مى‏كرد. به تدريج فهميدم كه سكوت او به خاطر كشته شدن فاطمه است. با فهميدن اين راز غم سنگينى بر دلم نشست. براى سبك كردن خود، در دل شب به راز و نياز با خدا مى‏نشستم، نمى‏دانستم كه اين راز و فراق را با كه بگويم و از كه نشان گم شده‏ام را بگيرم. گم شده‏اى كه ديگر هيچ وقت پيدا نمى‏شد. گم شده‏اى كه در شبى بارانى در جاده مه آلود زندگى محو شد. او رفت و تنها دو يادگار (دوقلوها) و خاطراتش براى من ماند. او رفت، اميد كه سبك بال پركشيده باشد. اميد كه از دروازه توبه گذشته و به شهر رحمت خداوندى وارد شده باشد. اميد...
شايد مادرزنم دردش بزرگ‏تر و غمش سنگين‏تر از من بود، چرا كه، تنها دختر خود را در اين راه از دست داد، ولى آنچه تسلى خاطر او بود دو دختر به يادگار مانده از فاطمه بود.
بعدها درباره علل و نحوه مرگ او جستجو كردم ولى به نتيجه مشخصى نرسيدم. اين راز همچنان سر به مهر ماند. اخبار مختلف بود. يكى مى‏گفت سازمان او را به خاطر ديدگاههاى انتقاديش، تصفيه كرده است. ديگرى نيز مى‏گفت كه او به بن بست رسيده و خودكشى كرده است. به هرحال مهم اين بود كه فاطمه به ماهيت انحرافى سازمان پى برد و جانش قربانى اين آگاهى شد.(۱)
روزها خيلى سخت و غمناك از پى هم مى‏گذشت و من در درياى تنهايى غوطه‏ور بودم. معلوليت پاهايم زندگى را هم براى من و هم براى اطرافيانم بويژه مادرم، طاقت‏فرسا كرده بود. مادرم پير و فرتوت شده و ديگر قادر به انجام كارهاى من نبود. گاهى اوقات ديگر به استيصال مى‏افتادم.
در اين اوضاع و شرايط بحرانى، بار ديگر دوستانم به كمكم آمدند و بحث ازدواج را مطرح كردند. مرحوم ناصر نراقى دو دختر به من معرفى كرد كه با اولى به توافق و تفاهم نرسيديم. در مورد دومى گفت: «احمد تو بايد ازدواج كنى.» گفتم: «آخر ناصر آقا! نمى‏توانم، نه پولى، نه كارى، پاى معلول هم كه قوزبالاى قوز است.» گفت: «اگر يكى پيدا شود كه تمام اين شرايط را بپذيرد و بخواهد با تو با همين حال و وضع ازدواج كند چه نظرى دارى؟» گفتم: «چنين كسى پيدا نمى‏شود، اصلاً من چه دارم كه او بخواهد با من ازدواج كند؟» گفت: «افتخار او اين است كه با فرد مبارزى مثل تو كه معلول و زخم خورده مبارزه است ازدواج كند. او مى‏خواهد به اين ترتيب براى خود سهمى در اين فعاليتها و مبارزات فراهم كند.» گفتم: «ناصر آقا من دو تا بچه دارم.» گفت: «اين خانم عشقش اين است كه بيايد و دستى به‏سر و روى اين دو تا بچه بكشد و افتخار مادرى آنها را پيدا كند.» پرسيدم: «اين دختر كيست؟». گفت: «خواهر حميد خانمحمد!». دلم آرام شد. احمد شيرينى (۲) نيز داماد اين خانواده بوده و خود و همسرش در اين وصلت مرا يارى كردند.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.