● برگزاری كارگاههای تاریخ شفاهی در استان کردستان
● ضرورتها و کارکردهای تاریخ شفاهی آموزش و پرورش
● کارگاه «ویراستاری متون تاریخی» برگزار میشود
● خرید 400 عنوان کتاب توسط کتابخانه انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر
● واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب و دو اثر جدید
● اسناد مجلس سنا به زودی منتشر میشوند
● تک نگاری درباره حضور ایران در جام جهانی فوتبال
● «فرشتگان تایپیست» مجموعه خاطراتی از جنگ است
● عکاس واقعه 19 بهمن 1357 درگذشت
● سه یادنامه
● چهار راوی در شب خاطره 246
● انتشار جلد دوم روایت زندگی حسن باقری و خاطرات علی خسروی
● گردآوری خاطرات کوهنورد ایرانی
● یادداشتهای روزانهای از قلب پایتخت اوکراین
● کتاب خاطراتی که به 18 زبان ترجمه شده، جعلی است
خـاطـرات احمـد احمـد (۷۷) به کوشش: محسن کاظمی انتشارات سوره مهر دفتر ادبيات انقلاب اسلامى
فرش فروشى سه هفته پس از آزاديم، روزى حاج يوسف رشيدى ـ از دوستان حزب ملل اسلامى ـ تماس گرفت و گفت: «احمد! نبايد در خانه بمانى. بايد كار كنى، من مغازهاى نزديك امامزاده معصوم عليهالسلام ـ دو راهى قپان گرفتهام، بيا برو بنشين آنجا.» گفتم: «يوسف من كه پا ندارم. نمىتوانم اين طرف و آن طرف بروم. گفت: «دكان براى داداشم هست و من شريك تو هستم و با توام، نگران نباش، تو فقط بنشين، كار به كار هيچى هم نداشته باش.» گفتم: «اى بابا!، در دكانت را مىبندند. خودت و داداشت را هم از نون خوردن مىاندازند.» گفت: «تو چه كار دارى، بيا برو! حداقلش اين است كه براى خود محملى دارى، در آنجا مىتوانى با بچهها تماس بگيرى.» گفتم: «باشد، ولى بايد اول آنجا را ببينم.» مغازه در خيابان عبيد زاكانى در حوالى امامزاده معصوم عليهالسلام بود كه به مبلغ چهارصد تومان در ماه اجاره كرده بودند. وقتى كه زواياى مختلف مغازه را ديدم، پيشنهاد حاج يوسف را پذيرفتم، هنگام بازگشت از آنجا، به صورت غيرمنتظره موتورسوارى جلويم توقف كرد و گفت: «من مىرسانمت!». فهميدم او ساواكى است و تا اينجا هم تعقيبم كرده است. او مرا تا در منزل برد و به خاطر اينكه به او شك نكنم، پانزده ريال هم كرايه گرفت. دوستى داشتم به نام حميد حاجيها،(1) جوانى حدودا 22 ساله، بسيار فعال و پركار، كه نشيب و فراز زندگى من برايش خيلى جالب بود، از اين رو هميشه احترامم مىكرد. خيلى علاقه داشت كه كارى برايم انجام دهد. |