شماره 158    |    17 ارديبهشت 1393

   


از کافه نادری تا کافه فیروز

مهدی اخوان لنگرودی، شاعر ایرانی مقیم اتریش 38 سال پس از دوری از وطن اخیرا کتابی منتشر کرده با نام «از کافه نادری تا کافه فیروز». این کتاب بخشی از خاطرات او با اهالی ادبیات در کافه‌های نادری (1) و فیروز (2) است. یکی از ویژگی‌های ادبیات معاصر در این دوره، کافه‌نشینی شاعران و نویسندگان بود، سنتی که اگرچه هرگز به پایان نرسید، اما قدرتش را از دست داد. در دهه‌های سی، چهل و پنجاه، بسیاری از شاعران و نویسندگان سرشناس غروب‌ها در کافه‌ها جمع می‌شدند و از بین کافه‌های تهران، کافه نادری و کافه فیروز میزبان شاعران و نویسندگان بود.


تاریخ شفاهی فقط روایت چهره‌های شاخص نیست

غلامرضا امیرخانی،‌ معاون سازمان اسناد و کتابخانه ملی در نشست «آرشیو(یادمان‌ها و فرهنگ)» گفت: تاریخ شفاهی دارای استانداردهایی است که هر مصاحبه‌کننده‌ای باید آن‌ها را مد نظر قرار دهد اما در ایران تاریخ شفاهی به اندازه کافی علمی نیست و اصولی و تکنیکی انجام نمی‌پذیرد. نشست «آرشیو(یادمان‌ها و فرهنگ)» با حضور غلامرضا فدایی، ریيس دانشكده كتابداری و اطلاع‌رسانی دانشگاه تهران، سعید رضایی شریف‌آبادی، رییس انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران و دانشیار گروه کتابداری و اطلاع‌رسانی دانشگاه الزهراء و غلامرضا امیرخانی، سرپرست معاونت کتابخانه ملی ایران و فریبا افکاری، عضو گروه نسخه‌شناسي فرهنگستان هنر (دبیر نشست) در سرای کتاب و رسانه، (15 اردیبهشت) در بیست و هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار شد.


نیروهای مذهبی در دوره پهلوی دوم-۱۲

آیت‎الله بروجردی بعد از استقرار در قم و به عهده گرفتن ریاست حوزه اهتمام ویژه‎ای در امور حوزه و طلاب ورزید. به تدریج با تحکیم موقعیت و مرجعیت آیت‏الله عرصه‎های دیگر از جمله فرهنگ نیز مورد توجه ایشان قرار گرفت و در صدد الزام فرهنگ به تدریس شرعیات در مدارس متوسطه برآمد. چنانچه در یک مورد تعیین‎کننده در اواخر سال 1325 ش. به واسطة شیخ محمدتقی فلسفی واعظ شهیر به شاه پیغام داد چون زمینه برای لایحة اجباری کردن تعلیمات ابتدایی فراهم شده است تعالیم دینی را هم در کنار تعلیمات ابتدایی بگنجانند. فلسفی در خاطراتش نقل می‎کند که شاه را در کاخ مرمر دیدار کرد، پیغام آیت‏الله را به شاه اعلام و خاطرنشان نمود:


گزارش نشست تاریخ و همکاری‎های میان‎رشته‎ای- ۳

حسن حضرتی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گروه تاریخ در ادامه‎ی این نشست به دیدگاه خود از مطالعات میان‎رشته‎ای به‌عنوان ناقد آن پرداخت و گفت: صحبتی که امروز می‎کنم بیشتر ناظر بر تحقیقات است. لازم است در ابتدا بیان کنم من با صحبت‎های دکتر رحمانیان راجع به ضرورت رشته‎ی مطالعات میان‎رشته‎ای هیچ مخالفتی ندارم، اگر مخالف مطالعات میان‎رشته‎ای هستم فقط نگاهم به فضا و بستر آن در ایران است؛ یعنی اگر با این وضعیت تاریخ‎شناسی و تاریخ‎ورزی که ما در ایران داریم، بخواهیم به سمت مطالعات میان‎رشته‎ای برویم چه اتفاقی می‎افتد؟ یا اینکه در حال حاضر رفتن به این سمت چه نتایجی دارد، چه نتایجی به دست آمده است و آن چیزی که حاصل شده، چیست؟


يادي از سريال تلويزيوني دليران تنگستان-۴ و پايانی

نگارنده از بازخوردهاي زمان پخش نخست سريال دليران تنگستان در سال‌هاي پيش از انقلاب اطلاع چنداني ندارد، هرچند كه از توفيق نسبي سريال (در ميان خيل آثار داخلي و خارجي‌اي كه آن زمان پخش مي‌شدند، در زمان خود داراي جذابيت‌هاي خاصي بودند و اقبال هم مي‌يافتند) باخبر است اما حرف اصلي اين است كه به تصديق بسياري؛ عمده توفيق «دليران تنگستان» مخصوص نمايش‌هاي چندباره‌اش در سال‌هاي پس از انقلاب است. از قضا نخستين نمايشِ پساپنجاه‌وهفتيِ سريال در زمانه‌اي رخ داد كه دست مسئولان «صدا و سيما»ي روزگار جديد از هر نظر در گزينش و نمايش فيلم‌ و سريال بسته مي‌نمود.


نهضت خاطره‌نویسی

می‌دانیم که ملت‌ها در پی این بیزاری طبیعی، قهرمانی‌های فرزندان سرزمین‌شان را پاس می‌دارند و حاضر نیستند یاد و نام آنان زیر گام‌های سنگین زمان رها شود، به ویژه آن که فرزندان مام میهن در جنگی دفاعی جان باخته باشند... آنچه بعد فرو نشستن گرد و خاک هر جنگی به چشم می‌خورد، ویرانی‌ها و کشته‌هاست. این چشم‌انداز که پس از خرد شدن استخوان‌های اقتصاد یک کشور و نیز لطمات جبران ناپذیر انسانی پدیدار می‌شود، فرآورده‌ای جز نفرت به همراه ندارد. اما می‌دانیم که ملت‌ها در پی این بیزاری طبیعی، قهرمانی‌های فرزندان سرزمین‌شان را پاس می‌دارند و حاضر نیستند یاد و نام آنان زیر گام‌های سنگین زمان رها شود، به ویژه آن که فرزندان مام میهن در جنگی دفاعی جان باخته باشند و خرابی‌ها رد چکمه‌های متجاوز بوده باشد


جامعة النجف، حرکتی نو در اصلاح نظام آموزشی حوزوی در نجف

کندوکاوی است در باره داستان تاسیس جامعه النجف و برنامه های درسی آن، مدرسه ای که به همت یکی از روحانیون فعال و نوگرای نجف در اوائل دهه چهل شمسی و با حمایت مالی یکی از تجار ایران تاسیس شد و سالها به کار تربیت طلاب می پرداخت. همچنین تاریخ شفاهی این مرکز آموزشی با نقل و بیان خاطراتی از محمد ابراهیم جناتی، شیخ عبد الله لنکرانی، محمد جواهری، و سید محسن تهرانی زاده، در مورد سید محمد کلانتر، و تلاش او در نشر دو کتاب مهم درسی حوزه (لمعه و مکاسب) و نظریات میرزا حسن بجنوردی، شیخ حسین حلّی و مرتضی آل یاسین در مورد این دو کتاب. نویسنده همچنین متن وقفنامه مفصل مدرسه در 28 فصل به تاریخ 1385 را آورده است.


برنامه تاریخ شفاهی جنوب چهلمین سال فعالیت خود را جشن می‏گیرد

ژاکلین دود هال(Jacquelyn Dowd Hall) در سال 1940، تنها در اتاقی کنار یک ضبط صوت دو ریلی نشسته بود و به تردید-های گروه تاریخ و تمام مجموعه دانشگاه در مورد شروع برنامه تاریخ شفاهی در سطح دانشگاه فکر می‏کرد. برنامه تاریخ شفاهی جنوب روز جمعه جمع آوری 5300 مصاحبه و چهلمین سال فعالیت خود را با برگزاری مراسمی خاص، نمایشگاه و بریدن کیک تولد در کتابخانه ویلسون(Wilson Library) جشن گرفت. مالیندا لاوری(Malinda Lowery) جانشین هال و مدیر فعلی برنامه در این رابطه گفت: «بیشترین توجه این برنامه به تکمیل مجموعه تاریخ منطقه جنوب معطوف بود.»


نمایش‏های مستند صدای کهنه سربازان دانشجو را به سراسر کنتاکی می‏رساند

گذر از دوران جنگ و برگشتن به وطن مسیری طولانی و گاهی اوقات پردردسر برای کهنه سربازان ماست. برنامه «صدای کهنه سربازان دانشجو» نمایش مستندی از سفرهای گاه طولانی سربازان به ایالت‏های امریکا و محیط‏های دانشگاهی است. اهالی ایالت کنتاکی در سرتاسر این ایالت می‏توانند سرگذشت‏های گردآوری شده از دوران خدمت کهنه سربازان را از 4 تا 21 ماه آوریل در پنچ دانشگاه عمومی مشاهده کنند.


ضبط صدا، حافظ تاریخ برای آینده

مسئول طرح میراث، الیز ترنرElise Turner، در یکی از خیابان‏هایی که میراث لانکتون در آن به نمایش درآمده است. یک طرح تاریخ شفاهی، در تلاشی برای زنده نگهداشتن خاطرات سال‏های گذشته ی مردم لانکتون،آغاز شده است. طرح گوش فرا دادن به جاده‏ی تاریخی لانگتون، شامل ضبط صداهایی از حدود 30 مکان مختلف اطراف شهر است. الیز ترنر، مسئول طرح میراث می‏گوید : «ضبط برخی از خاطرات ارزشمند مردم محلی، الهام‏بخش این طرح بود.


خاطراتی از ایران اواسط قرن بیستم-3

بهداشت و تحصیلات رابطه بسیار نزدیکی با ارتباطات دارند. خدمات بهداشتی در دهه 1930 بسیار ابتدایی بود و در مناطق محروم اصلاً وجود نداشت. یک کالج پزشکی در تهران وجود داشت که بعدها به یکی از دانشکده‏های اصلی دانشگاه تهران تبدیل شد و از شهرت زیادی نیز برخوردار گشت. شهرهای بزرگتر، دارای بیمارستان‏ بودند. مردم بیمار شهرهای اطراف می‏توانستند به تهران بیایند اما تعداد آنها بسیار کم بود و مسافت‏ها آن چنان زیاد بود که مردم نواحی فقیر‏تر نمی‏توانستند وقت خود را به نحوی تنظیم کنند که به تهران بیایند و در اغلب موارد اگر هم چنین می‏کردند، دیگر خیلی دیر شده بود.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

● تاریخ شفاهی لشکر ده سیدالشهدا(ع) تدوین می‌شود

● تفاهم برای تدوين تاریخ شفاهی پیشکسوتان ورزش و ارامنه گیلان

● ضبط 250 ساعت مصاحبه برای طرح تاریخ شفاهی مطبوعات خراسان

● اجرای طرح تاریخ شفاهی زندگی شهید آیت‌الله مدنی

● برگزاری کارگاه خاطره‌نویسی و تاریخ شفاهی در استان مرکزی

● انتقاد از شیوه اکنون پرداختن به تاریخ شفاهی

● نقد راوی و روایت، ضرورت‌ حوزه تاریخ شفاهی

● تاریخ شفاهی فراتر از مصاحبه است

● انتشار تاریخ ادبیات کودکان ایران در سال‌های 1340 تا 1357

● خاطره‌نویسی دو فرمانده سپاه پاسداران

● دو روزشمار برای سال‌های پس از انقلاب

● روایت خاطرات کاروان زائران صلح سوریه با فیلم و کتاب

● خاطراتی از سال‌های مبارزه‌ روحانیت با رژیم پهلوی منتشر شد

● افتتاح خانه فرهنگ ایثار و مقاومت

● پیش‌بینی پرفروشی خاطرات یک فوتبالیست

● انتشار ترجمه خاطرات ملاله




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۷۵)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


آزادى و توهم بايكوت
دفعات قبلى كه در زندان بودم، با وجود آن همه كتك، شكنجه و بازجويى و دادگاه، چشم اميد به آزادى و ادامه راه و مبارزه داشتم. اما اين بار زندان فرق بسيارى با دفعات قبلى داشت، نه شكنجه‏اى، نه بازجويى و نه دادگاهى و نه كورسوى اميدى. از نظر روحى و روانى به هم ريخته و افسرده بودم. از نظر جسمانى نيز خيلى تحليل رفته و از ناحيه پا صدمات جدى ديده و معلول بودم. بلاتكليفى و بى‏خبرى از سرنوشتم و بى‏اطلاعى از وضعيت فاطمه، تمام فكر و ذهنم را اشغال كرده و آزارم مى‏داد.
در اين مدت چند بار مرا به زيرهشت بردند، ولى از تهديد، شكنجه و كتك خبرى نبود. فقط به اصطلاح نصيحتم مى‏كردند و گاهى در صحبتهايشان وعده آزادى مى‏دادند. من علت اين نوع برخورد را نمى‏دانستم و در هاله‏اى از ابهام دست و پا مى‏زدم. تا اينكه متوجه شدم از طرف صليب سرخ جهانى و كميته حقوق بشر، تحت حمايت هستم. بعدها حاج آقا محمد مهرآيين به من گفت: «در آن زمان، من براى معالجه در انگلستان به‏سر مى‏بردم. خبر رسيد كه احمد درگير و دستگير شده است. از ناحيه پا دچار معلوليت شده و قرار است پاهايش را قطع كنند. ناخنهايش را كشيده‏اند و شكنجه‏هاى سخت بر او وارد مى‏كنند. از اين رو دانشجويان مسلمان خارج از كشور در انگلستان، با اين تفاصيل اسم تو را به صليب سرخ دادند و آنها درصدد بودند تا تو را يافته و با تو مصاحبه كنند و وضعيتت را پى‏گيرى كنند و بهبود بخشند.» من در آن زمان اطلاعى از اين اقدامات دوستان در خارج از كشور نداشتم. به همين خاطر رفتار ساواك برايم سئوال‏برانگيز بود.
گويا صليب‏سرخ پس از اطلاع از وجود من، به ساواك مراجعه و درخواست ملاقات مى‏كند. به همين دليل ساواك بناى خوش‏رفتارى و نرمخويى را با من گذاشت تا چهره كريه خود را منطقى جلوه دهد. اين كارها مقدمه‏اى بود تا من در ديدار با صليب سرخ، از رفتارهاى خوب(!) و انسان دوستانه(!!) آنها بگويم.
اوايل فروردين يا ارديبهشت 56، چهار نفر از صليب سرخ جهانى به همراه يك مترجم و پزشك، به سراغم آمدند. آنها مى‏خواستند گزارشى از وضعيتم تهيه كنند. ساواك خواست كه اين ملاقات زيرهشت باشد. من گفتم آنجا نمى‏آيم، اگر مى‏خواهند به اتاقم بيايند.
آنها به اتاقم آمدند، همه را بيرون كرده و در را بستند. حتى بى‏حضور مأمورين شروع به صحبت كردند. ابتدا قول دادند مطالبى را كه از من مى‏شنوند، نزد خودشان نگهدارند و به ساواك انتقال ندهند. آنها تمام قسمتهاى بدنم، چشمها، گوشها، بينى و دهان و... را معاينه كرده و ضربان قلبم را گرفتند. كمر و بدنم را نگاه كردند.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.