شماره 152    |    14 اسفند 1392

   


نهمین نشست تخصصي تاريخ شفاهي ایران - 17 اسفند 1392

اطلاعیه شماره پنج: آخرین اخبار ( و تغییرات در زمان و مکان برگزاری): شرکت در همایش لزوماً با ارائه کد حضور ممکن است، که برای ثبت‌نام کنندگان ارسال شده است. از جمله ثبت‌نام‌کنندگان، اگر کسی تا این تاریخ کد حضور دریافت نکرده است، لطفاً با رایانامه iranian.oha@gmail.com مکاتبه نموده، و یا با شماره 02184172424 تماس حاصل نماید. نشانی محل همایش: تهران ـ ضلع جنوبی میدان هفتم تیر ـ خیابان شهیدآیت‌اله دکتر مفتح (جنوبی) ـ مرکز فرهنگی سید الشهدا (ع).


يادی از ژيلا مهرجويی، بانوی سينما

ژيلا مهرجويي طراح صحنه و لباس خوب سينماي ايران و خواهر داريوش مهرجويي فيلمساز مشهور، سال 1324 در تهران متولد شد. او دانش‌آموخته رشته کارگردانی از اولين دوره «مدرسه عالی تلویزیون و سینما» بود و به عنوان منشي صحنه و تدوين‏گر كارش را در سينما و گاه همراهي با سازندگان فيلم‌هاي كوتاه در «سينماي‌ آزاد» شروع كرد. ضمن ادامه تحصيل، مدرك كارشناسي ارشد خود را در رشته جامعه‌شناسی از دانشگاهي در پاریس گرفت. در همراهي با برادرش منشی ‌صحنه فیلم‌های او مانند دایره مینا‌، اجاره‌نشین‌ها و شيرك بود و سرانجام نقطه عطف زندگي هنري‌اش با هامون شكل گرفت؛ اولين فيلمي که در آن به عنوان طراح لباس با داريوش مهرجويي همكاري كرد.


زندگینامه آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی

کتاب زندگینامه آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی به قلم دکتر محمد حنیف و تحت نظارت حجت‌الاسلام مرتضی اشراقی توسط انتشارات عروج موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) منتشر شد. از تولد تا پیروزی انقلاب، از پیروزی انقلاب تا وفات و آثار، نامه‌ها، دیدگاه‌ها و ویژگی‌های علمی-اخلاقی، محور فصل‌های سه‌گانه جلد نخست این کتاب را تشکیل می‌دهند. نویسنده در فصل اول زندگینامه آیت‌الله اشراقی به وصلت ایشان با خانواده امام خمینی(ره) اشاره کرده است.


نقش مشهد در انقلاب اسلامی

چهارمین شماره مجله علمی تخصصی «نقش مشهد در انقلاب اسلامی» به همت معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد منتشر شد. این مجله با مدیر مسئولی غلامحسین نوعی منتشر می‏شود و در آن نویسندگان انقلاب دیدگاه‌های خود را در ارتباط با نقش مشهد در انقلاب در قالب مقالات ارائه نموده‌اند. محتوای ویژه نامه نقش مشهد در انقلاب اسلامی در چهار بخش مقالات، تاریخ شفاهی، گزارش و معرفی کتاب تدوین شده است. در بخش مقالات 14 مقاله نگارش شده است. تمرکز بر تاریخ شفاهی و استفاده از اسناد و موضوعات جدید از ویژگی‌های بارز این مجموعه است.


نیروهای مذهبی در دوران پهلوی دوم-۶

واکنش نیروهای مذهبی به پخش موسیقی از رادیو در ایام رحلت آیت الله بروجردی: نهاد مرجعیت شیعه یک نهاد هزار ساله است. پذیرفتن اجتهاد‌ از سوی این نهاد سبب شده شیعه در برابر اهل سنت، از پویایی و توان فقهی بالایی برخوردار گردد. مهم‏تر از آن استقلال مرجعیت از حکومت‌ها در طول تاریخ است، حکومتی‌ نبودن مرجعیت سبب شده بود که مراجع در مقاطع ضروری به‌ عنوان تکیه‌گاه مردم عمل کنند و حرکت‌های مردمی را رهبری نمایند.به خصوص‌ از زمان صفویه یا نضج مرجعیت،گرایش‌های استقلال‌گونه آن تشدید یافت و به عنوان نهاد مستقل‌ در کنار نهاد سلطنت نمودار گردید. همین امر تعارض‏های گاه به گاه آن دو را به دنبال آورد. به طوری که اگر نهاد مرجعیت اقتدار می‏یافت، سلطنت تضعیف می‏شد، مثل دوره مشروطه، و اگر نهاد سلطنت قوی بود، نهاد مرجعیت حاشیه‏نشینی اختیار می‌کرد. مثل‌ دوره رضا شاه.


گزارش مراسم رونمایی کتاب «زندان الرشید»

به گزارش پایگاه خبری سوره مهر، مراسم رونمایی از كتاب «زندان الرشید» خاطرات سردار علی اصغر گرجی زاده عصر 12 اسفند 1392 با حضور حجت‌الاسلام سیدمهدی خاموشی رییس سازمان تبلیغات اسلامی، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن مومنی شریف رییس حوزه هنری، محمد حمزه زاده معاون هنری حوزه هنری، مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری، خانواده شهید هاشمی از همرزمان سردار گرجی، سردار احمد غلام پور، حجت الاسلام محمد مهدی بهداروند نویسنده كتاب و جمعی از مسوولان لشگری و كشوری عصر امروز در سالن مهر حوزه هنری برگزار شد.


همایش موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

همایش مدیران، مجریان و 800 نفر از کارشناسان جمع‌آوری، تدوین، محتوا و تعیین رسانه پروژه‌های موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس 12 اسفند 92 با حضور سرلشکر حسن فیروزآبادی، رییس ستاد کل نیرو‌های مسلح، سردار سید مسعود جزایری، امیر احمد پوردستان، فرمانده نیروی زمین ارتش، سردار مرتضی قربانی رییس سازمان موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و ابوالفضل حسن‌بیگی، نماینده جهاد سازندگی در سالن همایش‌های برج میلاد برگزار شد.


نشست بررسی کتاب «هوبره»

«هوبره» از تناقض‌های جدی رنج می‌برد: منتقدان حاضر در نشست بررسی کتاب «هوبره» این کتاب را دارای تناقض‌های جدی بسیار دانستند و بر ضرورت بازبینی و نقد منصفانه آثار منتشر شده حوزه دفاع مقدس تاکید کردند. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، برنامه نقد و بررسی کتاب «هوبره» نوشته علی فاطمی(عچرش)، 12 اسفند با حضور نصرت‌الله محمود‌زاده، زهرا حسینی، راوی کتاب «دا»، معصومه رامهرمزی و سیدمحمد میرکاظمی و بدون حضور نویسنده و ناشر با وجود دعوت برگزار کنندگان از آن‌ها در سرای اهل قلم برگزار شد.


روزهای انقلاب

روستای «علی‏آباد» در اطراف شهر شیراز، در استان فارس و در جنوب غربی ایران قرار دارد. در تابستان سال 1978 ‏ماری هگلاند در حالی وارد این روستای چند هزار نفری و کوچک آن زمان شد که نمی‏دانست چند ماه بعد چه تغییرات مهمی این شهر و کشور را فرا می‏گیرد. او اولین محقق آمریکایی بود که طی 18 ماه حضورش در ایران خود شاهد وقوع انقلاب اسلامی بود. کتاب ‏روزها‏ی انقلاب دیدگاهی صمیمانه را در مورد چگونگی وارد شدن، تجربه کردن و تاثیر گذاری افراد عادی در انقلاب سال 1979 و پیامدها‏ی آن ‏ارائه می‏دهد.


پرسش و پاسخ با تاریخ‏نگار شفاهي، سارا وود

داستان‏ها و تاريخ در مورد غذاهاي جنوب آمریکا به اندازه خود اين غذاها، رنگارنگ و متنوع است. اتحاديه غذايي جنوب،[1] داستان‏هايي را از سراسر منطقه جمع آوري کرده و شرکت همه طبقات اجتماعي، نژادها و قوميت‏ها را در اين روش آشپزي غذاهاي جنوبي گرامي مي‏دارد. سارا وود،[2] در ويلمينگتون[3]کاروليناي شمالي به عنوان تاریخ‏نگار شفاهي مشغول به کار است. روزنامه ديلي تارهيل[4] پاي صحبت‏هاي وود نشست تا در مورد تحقيقات و آنچه به وسيله کار در جنوب آموخته است، اطلاعات بيشتري کسب کنیم.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

● یک سال و 13 كارگاه آموزشی تاریخ شفاهی

● منظومه‌ای که تاریخ شفاهی مردم را شناسنامه‌دار کرد

● تاریخ شفاهی انقلاب در کرج بیش از ۳ هزار صفحه می‌شود

● «گنجینه شفاهی تایباد» منتشر شد

● فراخوان جشنواره مردم شناسی خاورمیانه و آسیا - اروپا

● «محرم ملکوت» از آیت‌الله خوشوقت تهرانی می‌گوید

● ترجمه خاطرات پرواز به ایران

● خاطرات دیدار با چهره‌های فرهنگی و سیاسی کتاب می‌شود

● اهدای «نشان تبریز» به معصومه سپهری

● انتشار خاطرات اِما گرشتین در ایران

● خرید اسناد اعلام بی طرفی ایران در جنگ جهانی دوم

● اهدای جایزه به « گزارشی غریب از بومیان در آمریکای شمالی»

● توزیع یک زندگینامه در مدرسه‌های آمریکا




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۶۹)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


بوى تعفن و مقاومت
پانزده روز يا بيشتر در بيمارستان شهربانى بسترى بودم، ولى همچنان درد مى‏كشيدم. كار ويژه‏اى براى معالجه‏ام جز تزريق چند آمپول مسكن صورت نداده بودند. گلوله‏ها هنوز در بدنم بود. بدنم در تب مى‏سوخت. زخمهايم بوى چرك گرفته بود. روزى به دكتر جواد هيئت(1) ـ رئيس بخش جراحى بيمارستان ـ گزارشى مى‏رسد كه بوى تعفن در طبقه ما پخش شده است. او براى بازرسى مى‏آيد و پس از جستجو متوجه مى‏شود كه بو از اتاقى است كه من در آن بودم. وقتى او مى‏خواهد وارد اتاق شود، مأمورين جلو او را مى‏گيرند و مى‏گويند كه ورود شما ممنوع است؛ ولى او به زور وارد مى‏شود.
دكتر هيئت بر بالين من آمد. ملحفه را كنار زد. ديد كه بوى تعفن به خاطر عفونت زخمهاى پشت من است. گفت ملحفه را عوض و زخمها و اتاق را ضدعفونى كنند. ملحفه به زخمها چسبيده بود. وقتى پرستار آن را مى‏كشيد، بوى آب چرك و كثيف درفضا پخش مى‏شد. من از شدت درد، لب و دهانم را مى‏گزيدم. هيئت كه اوضاع را اسفبار ديد، بر سر پرستارها داد زد كه اين چه‏وضعى است؟ آنها گفتند اينها (ساواكيها) نمى‏گذارند ما ملحفه‏ها را عوض و زخمها را پانسمان كنيم. دكتر مأمورين را ملامت كرد و گفت: «مگر مى‏خواهيد او بميرد؟ اينجا بيمارستان است، اگر مى‏خواهيد او را بكشيد از اينجا ببريدش.» بعد دستور داد به من نوالژين بزنند و نظافت و پانسمان كنند.
پرستاران دستور دكتر هيئت را موبه‏مو اجرا كرده و بعد با برانكارد مرا به حمام و دستشويى برده برگرداندند. قرصهاى نوالژين را به من خوراندند. دكتر گفته بود تا قرصهاى نوالژين را به او بخورانيد و در اختيار خودش نگذاريد. مى‏ترسيد كه من آنها را جمع كرده و خودكشى كنم. او خواست كه براى عمل، وقتى معين كنند كه با مخالفت مأمورين مواجه شد. هيئت بر سر آنها فرياد زد: «اينجا زندان يا پادگان نيست، اينجا بيمارستان است. فقط من دستور مى‏دهم...!» مأمورين با بى‏سيم كسب تكليف كردند. دستور رسيد كه هركارى دكتر هيئت مى‏گويد، انجام دهيد.(2)
قسمتى از شكستگى پاى من كج جوش خورده بود. آن هم شايد به دليل وزنه هايى بود كه اشتباهى به پايم بسته بودند. چند روز بعد مرا به اتاق عمل بردند و پاى راستم و لگنم را عمل كردند و چند قطعه پلاتين هم كار گذاشتند؛ ولى پاى چپم را به خاطر همان كجى و قوسى كه داشت عمل نكردند.(3)

پس از عمل جراحى، دو سه روزى در تب مى‏سوختم و درد مى‏كشيدم و هر شش ساعت يك آمپول نوالژين پنج سى‏سى به من تزريق مى‏كردند. در يكى از اين شش ساعتها، پرستارى هنگام خارج كردن هوا از سرنگ، مقدارى از مايع آمپول را روى گچ ديوار ريخت. پس فردا كه دوباره شيفت كارى آن پرستار بود و براى تزريق آمد، گفت: «من نمى‏دانم تو چه هستى؟ آنجا را ببين.» جايى را كه قطرات نوالژين ريخته بود نشان داد. دست روى آن كشيد ولى پاك نشد. گفت: «ببين اين همين‏طور در رگ رسوب مى‏كند.» من كه اين‏طور ديدم گفتم: «ديگر نوالژين نمى‏زنم!» او تبسمى كرد و رفت.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.