شماره 149    |    23 بهمن 1392

   


یک نفر، یک روز و سی سال

ابراهیم خدابنده متولد 1332 در تهران است. سال 1350 بعد از گرفتن دیپلم، برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شده و موفق به گرفتن کارشناسی ارشد مهندسی برق می‌شود. سال 1359 جذب انجمن اسلامی لندن شده و همزمان شاخه انگلیس سازمان مجاهدین خلق او را جذب می‌كند. وی نحوه آشنایی خود را با سازمان چنین شرح داده است: «آشنایی من با سازمان در سال 1359 در چارچوب انجمن اسلامی صورت گرفت. مركز اتحادیه انجمن‌های اسلامی در آلمان بود و در شهر‌های دیگری از جمله نیوكاسل كه من در آن زندگی می‌كردم، ‌نمایندگی داشت.


بررسی سیر اعتصابات ادارات مشهد از خرداد ماه تا بهمن 1357

سال 1357 مقطع جدیدی در تاریخ و تحولات انقلاب اسلامی محسوب می‌شود. مبارزات مردم در این سال افزایش یافت و اغلب ادارات و سازمان‌ها با اعتراض و اعتصاب، نارضایتی از وضع موجود را به اشکال مختلف نشان دادند. مشهد از کانون‌های عمده مبارزین انقلاب تلقی می‌شد. بازنگری در وقایع و رویدادهای این شهر در بهار1357 نشان از ایجاد زمینه‌های التهاب و خروش انقلابیون است. بنابراین کارکنان آستان قدس رضوی اولین اعتصاب صنفی را در خرداد شکل دادند که این موضوع سرآغازی برای شروع اعتصاب در سایر ادارات مشهد شد.


نیروهای مذهبی در دوران پهلوی دوم -3

بررسی فعالیت‏های «شوراي تبليغات اسلامي راديو»: چنین به نظر می‎رسد که در پی افزایش ارتباط نیروهای مذهبی با رادیو و توجه مسئولان رادیو برای پاسخ به مطالبات روزافزون شنوندگان خود در اقصی نقاط کشور، نیاز به ایجاد تشکیلاتی برای هماهنگی در برنامه‎های مذهبی رادیو اعم از ایراد سخنرانی توسط وعاظ و گویندگان مذهبی، اجرای برنامه‎های سوگواری و دینی در ایام عزاداری محرم و صفر و مناسبت‎های مذهبی دیگر و مواردی از این قبیل بیش از پیش احساس گرديد و برای این منظور شورايي تحت عنوان «شورای تبلیغات اسلامی» وابسته به ادراه کل انتشارارت و تبلیغات رادیو با شرکت آقایان: سیدرضا زنجانی، حاج سراج انصاری(رهبر اتحادیه مسلمین)، آقای نوریانی مدیر آیین اسلام، آقا عطاء‎الله شهاب پور(مدیر و بانی انجمن تبلیغات اسلامی)، آقای سیدمحمود طالقانی، آقای سیدعبدالحسین ابن‏الدین و آقای سیدصدرالدین بلاغی تشکیل شد و...


خاطرات آیت الله ابراهیم امینی

آیت الله ابراهیم امینی متولد 1304 خاطرات خود را به نوعی متفاوت نوشته و علاوه بر زندگی خصوصی و عمومی خود، تاریخ حوزه وانقلاب را به تفصیل و با حریت نوشته اند که به خصوص این روزها خواندنی است. آیت الله ابراهیم امینی متولد 1304 خاطرات خود را به نوعی متفاوت نوشته و علاوه بر زندگی خصوصی و عمومی خود، تاریخ حوزه وانقلاب را به تفصیل و با حریت نوشته اند که به خصوص این روزها خواندنی است. حلقه ای دیگر از خاطرات پیشگامان روحانی انقلاب انتشار یافت. خاطرات آیت الله حاج شیخ ابراهیم امینی نجف آبادی متولد 1304 که از طلاب فاضل دهه بیست به این سوی بوده و اکنون نیز در مسند امامت جمعه شهر قم، همچنان مدافع حقوق مردم است. کتاب با خاطرات دوران کودکی و سپس تحصیلات اولیه آغاز شده است.


روح سرگردان نگاه مارکسیستی به نگاه ما به تاریخ سیطره دارد

صادق زیباکلام، پژوهشگر و تحلیل‌گر‌ سیاسی معتقد است، نگاه مارکسیستی همچنان بر تاریخ‌نگاری ایران حاکم است. علوم انسانی ما در شرایط فعلی پیشرفت نکرده است و به دلیل این عقب‌ماندگی نگاه مارکسیستی توانسته است سیطره پیدا کند. صادق زیباکلام، تحلیل‌گر، منتقد سیاسی و استاد دانشگاه دوشنبه (14 بهمن‌ماه) از ایبنا بازدید کرد. وی صاحب آثاری چون «ما چگونه ما شدیم: ریشه‌یابی علل عقب‌ماندگی در ایران»، «از هانتینگتون و خاتمی تا بن لادن: برخورد با گفتگو میان تمدن‌ها؟» و «سنت و مدرنیته: ریشه‌یابی علل ناکامی اصلاحات و نوسازی سیاسی در ایران عصر قاجار» است و در گفت‌وگو با ایبنا به پرسش‌هایی درباره افکار، دیدگاه‌ها و کتاب‌هایش پاسخ داد.


یادآوردی کار اجباری؛ آرشیو مصاحبة دیجیتال

«کار اجباری ۱۹۳۹-۱۹۴۵»، یاد بیش از دوازده‌ میلیون نفر از افرادی که مجبور بودند برای آلمان نازی کار کنند، گرامی می‏دارد. حدود ۶۰۰ کارگر پیشین اردوگاه‏های کار اجباری از ۲۶ کشور، داستان زندگی خود را با جزئیات کامل طی مصاحبه‏های صوتی و تصویری تعریف می‌کنند. این مصاحبه‏ها در آرشیو آنلاین وب‌گاه www.zwangsarbeit-archiv.de در دسترس قرار داده شده‏اند. ابزارهای بازیابی پیشرفته، جست‌وجوهای کاربرپسند و تحلیل نزدیک به منبع مصاحبه‏های ضبط‌ شده را تقویت می‌کنند.


تولید اصطلاحنامه از واژگان رایج جنگ جهانی دوم-2 و پایانی

تیم ابداع واژگان با برخورداری از نظارت و راهنمایی‌های مشاوران پژوهانه، ابتدا به سراغ مرور و بازنگری مجموعه‌واژه‌های تولیدشده در سایر مناطق رفت. آنان در این مرحله علاوه بر واژه‌های جنگ جهانی دوم حتی واژه‌های نامرتبط با آن جنگ را نیز از قلم نینداختند، خصوصاً واژه‌های تولیدشده در روند سایر پروژه‌های پژوهانة مؤسسة خدمات موزه‌ای و کتابخانه‌ای. موزه بیش از هر چیز توجه خود را روی یک «چارچوب رمزگذاری»(30) که توسط شبکة تلویزیون آموزشی آرکانزاس (AETN) (31) برای پروژه‌ای به نام «در کلام آنان»(32) (http://www.intheirwords.org) تولید شده بود، معطوف نمود. تیم ما بسیاری از اصطلاحات مورد استفاده در این پروژه را نپذیرفت، مع‌ذلک اتفاق نظر داشتیم که کاربرد چنین اصطلاحاتی نه برای توصیف اشیاء بلکه برای توصیف تجربه‌ها بسیار حیاتی است.


تاريخ مكتوب در برابر سنت شفاهی

به تازگي از دیدن بحثي جالب در يك صفحه اعلان اينترنتي درباره تاريخ موهاوك (Mohawk) [شاخه‏ای از سرخپوستان آمریکا.م] لذت بردم. در اين بحث حاميان تاريخ مكتوب و سنن شفاهي در برابر هم صف‏آرايي كرده بودند. پس از خواندن همه اين بحث من واقعاً مجبور شده بودم درباره آن و راهي كه ما سعي داريم واقعيت را كشف كنيم و به صحت منابع تاريخي پي ببريم، بيانديشم. براي يافتن واقعيت و صحت در دانش سنتي و تاريخ ما بايد اطلاعات زيادي را از منابع گوناگون جمع‏آوري كنيم. این منابع ممكن است از مكان‏هاي مختلفي آمده باشند از جمله مصاحبه‏هايي با تجربه آموخته و شخصي و بله با واژه مكتوب.


«آیا تاریخ شفاهی برای شما خوب است؟»

در بین عوامل تاریخ شفاهی بحث پیرامون اثر درمانی بالقوه مصاحبه تاریخ شفاهی همچنان یکی از موارد حساس و ظریف است. بسیاری بر اساس دانش شخصی خود از تاثیر مثبت تجربه مصاحبه بر مصاحبه‏شونده گواهی می‏دهند، حال آنکه دیگران به شدت هر گونه ادعایی مبنی بر وجود رابطه علت و معلولی بین فرآیند مصاحبه تاریخ شفاهی و فایده شخصی برای مصاحبه‏شونده را رد می‌کنند. بحث در مورد خوب بودن تاریخ شفاهی برای شما جدید نیست. پل تامپسونPaul Thompson در ویرایش دوم کتاب اثرگذارش به نام «صدای گذشته The Voice of the Past » به «کشف دوباره» بعد درمانی تعریف داستان زندگی اشاره می‌کند.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

● زمان همایش سالیانه انجمن تاریخ شفاهی

● برگزاری سومین و چهارمین دوره کارگاه تاریخ شفاهی و فن مصاحبه

● خاطره‌ سرباز نگهبان از ایام حبس امام خمینی(ره)

● فراخوانی خاطرات به مناسبت سومین سالگرد درگذشت ایرج افشار

● مصاحبه با ده نفر از بانوان انقلابی شهر قزوین

● قدردانی از «نبرد طریق‌القدس» در جایزه کتاب سال

● زندگی و مبارزات شهید دستغیب به روایت اسناد و خاطرات

● موزه شخصی راوی جنگ در اصفهان

● «روایت زخم» از والفجر 10 می‌گوید

● «طلای شهامت» و «عرف و عادت در عشایر فارس»

● انتشار مصاحبه‌هایی از دهه 1340

● کتاب گفت‌وگو با آلبرت کوچویی منتشر شد

● «سیمای تهران» و «موزه در ایران»

 




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۶۶)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


«فرج نزديك است»

براى تقويت و قوام فعاليتها و تحركات، شهيد اندرزگو افراد همفكر و مسلمان را دور هم جمع مى‏كرد و آنها را به هم پيوند مى‏داد. از اين رو شهيد مجيد توسلى حجتى (1) را با نام مستعار ميثم، به من معرفى كرد، تا از طريق او با گروه موحدين همكارى كنم. اندرزگو گفت: «احمد! اينها هم جوانند و هم از سازمان مجاهدين بريده‏اند. البته درجه همكارى آنها، در حد شما نبوده، فقط سمپات بوده‏اند و تو اينها را حفظ كن و گروه تشكيل بده و سعى كن درگير نشويد. الان وظيفه شما فقط حفظ خودتان است.»
من و ميثم در چند جلسه و نشست مقدماتى مباحث نظرى و اطلاعاتمان را مبادله كرديم و به شرح مواضع مشترك اعتقادى و مشى مبارزه پرداختيم. ميثم را فردى معتقد، مسلمان و متدين و پرشور يافتم. او جوانى حدودا 24 ساله و ورزشكار بود، از ظاهرش پيدا بود كه فردى فرز، زرنگ و قبراق است.
در همان جلسات آشنايى، شهيد اندرزگو گفت: «احمد! اينها [ميثم و دوستانش] افراد ديگرى را مى‏شناسند كه در تهران و شهرستانها هستند و امكاناتى نيز دارند، از آنها استفاده كنيد، من براى مدتى [به نجف] براى ديدن آقا مى‏روم، شما در نبود من، مواظب هم باشيد.» گفتم: «حاج آقا! من خسته شده‏ام، مرا نيز با خود ببريد.» گفت: «نه احمد! شما لازم است بمانيد و هواى همديگر را داشته باشيد.» گفتم: «پس از آقا اجازه بگيريد تا دفعه بعد با هم خارج شويم.» او درخواست مرا پذيرفت و چند روز بعد راهى نجف شد.
شهيد اندرزگو حدود دهم اسفند 54 از نجف بازگشت. من و ميثم براى ملاقات با او به پاركى واقع در خيابان اقبال (پارك خيام) رفتيم. پس از سلام و احوالپرسى و ارائه گزارش فعاليتها و قرارها پرسيدم: «حاج آقا! اجازه گرفتيد كه ما هم از كشور خارج شويم.» گفت: «من مطلب شما را خدمت آقا رساندم، آقا فرمودند كه نيازى نيست. فرج نزديك است، بايد خودتان را حفظ كنيد...» من ساكت شدم. حقيقتا آن روز منظور و مقصود توصيه و سخن حضرت امام را درنيافتيم چرا كه ما انتظار معجزه نداشتيم؛ تا آنكه سه سال بعد خورشيد انقلاب اسلامى در آسمان ايران تابان شد، و ما اين بشارت را باور كرديم.
در اين ملاقات، شهيد اندرزگو مطالب بسيار مهمى را براى ما مطرح كردند. ازجمله ضرورت تشكيل يك گروه براى افرادى كه از سازمان بريده‏اند. او از يكدلى، اتحاد و انسجام اين بچه‏ها و لزوم تبعيت و انقياد از يك رهبر واحد (امام خمينى) سخن بسيار گفت.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.