شماره 136    |    1 آبان 1392

   


سفرنامه هیروشیما- بخش پنجم

در خیابان‌گردی امروز، توکیو را شهری می‌بینم پر از خیابانهای باریک و خیلی باریک، پر از زیرگذر، پر از پل‌های هوایی، پر از خودرو، پر از نظم. از چِفت و بست‌هایی که به تیرهای برق و تلفن زده‌اند، از پیچ و مهره‌های پل‌های آهنی و ... نمایان است که زلزله، همسایه دائمی این شهر و لابد بقیه شهرهای ژاپن است. رطوبت هم حساب خود را دارد. این شهر بربنیان آهن بالا رفته است. آهن به علاوه نم، مساوی است با زنگ‌زدگی و خوردگی.


یادداشتی بر ایستگاه دهلران به کوشش مرضیه نظرلو

عبارت دفاع مقدس همواره مفاهیمی به ذهن متبادر می‏سازد که بیشتر بوی خون و باروت می‏دهند. اما در کنار رزمندگانی که حماسه‏ها‏ی بیشماری، طی هشت سال جنگ تحمیلی آفریدند، کسانی نیز حضور داشتند که کمی آنسوتر از خون و باروت، چشم به راه جان بر کفان می‏ماندند تا غبار خستگی از تن و گرد تشنگی از لب شان بشویند. ایثارگرانی که با برپایی ایستگاه‏ها‏ی صلواتی و با توزیع رایگان خوراک و شربت در جبهه‏ها‏، رزمندگان را مهیای نبرد در برابر دشمن می‏ساختند. کتاب ایستگاه دهلران، به کوشش مرضیه نظرلو، تلاش دارد تا با گردآوری خاطرات حسن رنجبر کهن، به بازگویی گوشه‏ای از فعالیت‏ها و کوشش‏ها‏ی ایثارگرانی که در ایستگاه‏ها‏ی صلواتی خدمت رسانی می‏کردند، بپردازد. تلاشی که تا کنون کمتر مورد توجه پژوهشگران عرصه دفاع مقدس قرار گرفته و تا اندازه‏ای از دید نویسندگان کتاب‏های جنگی پنهان مانده.


استانبول؛ خاطرات و شهر

«استانبول؛ خاطرات و شهر» عنوان کتابی از اورحان پاموک (1) نویسنده ترک برنده جایزه نوبل است که با ترجمه شهلا طهماسبی منتشر شده است. کتاب 495 صفحه‌ای «استانبول» در 37 بخش به نگارش درآمده است. کتاب در واقع اتوبیوگرافی نویسنده ‌است. بسیاری این کتاب را یکی از بهترین اتوبیوگرافی‌های نویسندگان ادبی می‌دانند. کتابی که نیمی از آن از استانبول می‌گوید و نیم دیگرش روایت زندگی پاموک است تا بیست و دو سالگی‌اش. در ابتدای کتاب دوران کودکی با عنوان «اورحان دیگر» آمده است، این دوران را که از پنج سالگی به یاد می‌آورد او را پس از یک دعوا و قهرهای مکرر پدر و مادر اجبارا به دو خانه مجزا نزد اقوام مستقر می‌شود اما در حس کودکی او را به خانه اصلی خود برمی‌گرداند.


یادی از مرحوم شیخ مصطفی رهنما و خاطراتش

شیخ مصطفی رهنما مبارز قدیمی دهه بیست و مدافع سرسخت فلسطین روز 8 مهر 1392 در سن 88 سالگی درگذشت. نگارنده این توفیق را داشت که به منظور تدوین خاطرات آن مرحوم که طی 14 جلسه مصاحبه در سال‏های 1387-1386 با مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرده بود، با ایشان ارتباط پیدا کرده و برای ایضاح برخی نکات مربوط به خاطراتش، چندین جلسه دیدار در کتابخانه شخصی‏اش دیدار داشته باشد. آن مرحوم یک واحد آپارتمان در ساختمان محل سکونتش در محله بازار قوام‏السلطنه را به کتابخانه شخصی اختصاص داده بود و معمولاً مراجعان را در آنجا به حضور می‏پذیرفت.


در جستجوی حقایق شهریور 1320، رقابت پنهان روس و انگلیس (6)

دهه بیست را می‌توان در ابعاد مختلف بررسی نمود، هرچندسال های 1320 تا اواخر 1324 را می‌توان دوران اشغال نام‏گذاری نمود ولی از لحاظ سیاسی شهر مشهد شاهد تحولات سیاسی- اجتماعی متعددی است. فتح‏الله پاکروان که بعد از قیام مسجد گوهرشاد سکان استانداری خراسان در دست داشت در خدمتگذاری به حکومت رضا خان کوتاهی نکرد و موضوع کشف حجاب را در شهر مذهبی مشهد عملی ساخت. با اشغال شهر مشهد وی نخستین مهره سیاسی است که در دوازدهم آذر ماه برکنار و روانه تهران می‌شود. پس از وی علی منصور به استانداری خراسان منصوب می‌شود.


نقش عمان وسلطان قابوس در اصلاح روابط ايران و منطقه-7

پايان مأموريت در عمان: در جلسه‌ي سالانه‌ي سفرا در تهران، سر ميز ناهار آقاي دکتر ولايتي با اظهار اينکه من پنج سال است که در عمان حضور دارم از من خواست که خانواده را به ايران بفرستم و پس از انتخاب جايگزين براي من، خودم هم به ايران برگردم. در پايان مأموريت از عمان در اين ديدار با تشريح عملکرد روابط دو جانبه در سال‌هاي اخير، بار ديگر بر سياست جمهوري اسلامي ايران به گسترش روابط با دولت‌هاي مسلمان، همسايه و همکاري‌هاي نزديک منطقه‌اي تأکيد کردم.


تاریخ شفاهی دانشگاه یورک

همزمان با برگزاری جشن پنجاهمین سالگرد دانشگاه یورک York تاریخچه دانشگاه توسط برخی از افرادی که در شکل گیری این تاریخ سهیم بوده اند بازگو می‏شود. درباره این طرح تاریخ شفاهی: گرگوری نیل Gregory Neale از افراد طرح تاریخ شفاهی، استاد تاریخ پروفسور مارک اورم راد (Mark Ormrod)، معاونت برایان کنتور (Brian Cantor) و دانشجویان مگان هالینگهورست (Megan Hollinghurst) و کیتی گیبسون Katy Gibson منطق و استدلال پشت طرح تاریخ شفاهی را مورد بحث قرار دادند.


اقیانوسیه، استرالیا: طرح تاریخ شفاهی استرالیائی‏های فراموش شده و مهاجران کودک سابق

رونه شاتل ورث Renée Shuttleworth از کتابخانه ملی استرالیا، خبر از طرح تازه تکمیل شده «تاریخ شفاهی استرالیائی‏های فراموش شده و مهاجران کودک سابق» می‏دهد که طرحی بزرگ با موضوعیت تاریخ اجتماعی بوده و توسط کتابخانه ملی استرلیا انجام گرفته و در آن با بزرگسالانی مصاحبه صورت گرفته که دوران کودکی خود را خارج از خانه و در پرورشگاه‏های استرالیا تجربه کرده‏اند.


همایش عمومی با موضوعِ مؤسسه‌های مجدلیه برگزار شد

همایش عمومی با موضوعِ مؤسسه‌های مجدلیه(1)، شنبه ۲۸ سپتامبر۲۰۱۳، از ساعت ۱۳ الی ۱۸ (۶مهرماه ۱۳۹۲) در سالن لیبرتی، دابلین۱ (2) برگزار شد. این همایش عمومی به ارائة نتایج طرح پژوهشی مشترک دولت ایرلند ‌پرداخت. برگزارکنندگان همایش: انجمن فنی‌و‌حرفه‌ای خدمات صنعتی (SIPTU: Services Industrial Professional and Technical Union) و شورای ملی زنان ایرلند (National Women’s Council of Ireland) و مرکز مطالعات زنانِ دانشگاه ملی ایرلند (UCD: University College Dublin) بودند.


درس‌هاي ما از مارتين لوتر كينگ-1

آتلانتا (CNN) ـ مارتين لوتركينگ پسر(Martin Luther King Jr.) در تمام زندگي خود تنها در يك كلاس، درس داد. اين كلاس در سال 1962 در آتلانتا برگزار شد، درست يك سال قبل از سخنراني «رويايي دارم(I have a dream.) » در پايتخت آمریکا. كينگ تازه به زادگاه خود بازگشته بود تا در كليساي تعمید گرای ابنزار (Ebenezer Baptist Church)، یعنی جايي كه پدرش وعظ می‏کرد، دستیار كشيش شود. نداي اين كليسا چنان تأثيرگذار بود كه خانواده كينگ در جامعه آفريقايي‌هاي آمريكايي شهر از جايگاهي بلند برخوردار شده بودند.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، کتاب خاطرات جواد منصوری از سال‌های پس از انقلاب را به چاپ می‌رساند. این اثر شامل خاطرات منصوری درباره برهه زمانی سال‌های 1357 تا 1372 براساس خاطرات و دست‌نوشته‌های او و مصاحبه محسن کاظمی با وی است.




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۵۳)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


با آمدن ايرج، كار جعل اسناد به كارهاى قبلى ما اضافه شد. ما شناسنامه، پاسپورت و... را جعل مى‏كرديم. البته اين جعل آماتورى بود. برخى مواقع سازمان تعدادى شناسنامه و پاسپورت به ما مى‏داد و ما فقط عكسهاى آنها را با مهارت جدا كرده و عكس ديگرى الصاق و ممهور مى‏كرديم يا شماره آن را عوض مى‏كرديم.
ايرج گاهى قبل از ظهر به خانه ما مى‏آمد و تا پس از مغرب آنجا مى‏ماند، ولى ما نماز خواندنش را نمى‏ديديم. چندبار كاملاً او را تحت نظر گرفتم و مطمئن شدم كه نماز نمى‏خواند، لذا چند بار به او تذكر دادم كه چرا نماز نمى‏خوانى؟ او مى‏گفت كه خواندم! حتما شما نديديد. حالا كه اين طور مى‏گويى، مسئله‏اى نيست قضايش را به جاى مى‏آورم. در ابتدا من در دل مى‏گفتم: «عجب! چه مسلمان معتقدى است، ما ايجاد شك مى‏كنيم، ولى او اعلام مى‏كند كه دوباره مى‏خواند.»
تكرار اين صحنه‏ها شك ما را برانگيخت و رفته رفته بر فريبكاريها و عدم صداقت او اعتقاد يافتيم. يك روز براى پى‏گيرى كارى كت مرا پوشيد و بيرون رفت. فردا كه بازگشت، ديدم كارت گواهى‏نامه‏اى حاوى عكس و مشخصات او در جيب من است. و به اين ترتيب نام واقعى او براى من افشا شد.(1)
بعد از مدتى از سازمان دستور رسيد كه خانه امن ديگرى بيابيم. باز هم با تلاش شاپورزاده، خانه‏اى در خيابان سبلان جنوبى (خانه امن دوم) براى اين منظور اجاره شد. صاحب آنجا فردى عادى و خوش مشرب به نام داداش‏زاده بود.
هنگامى كه من، خسرو و پرويز در كارگاهى كاملاً غيربهداشتى و خطرناك عرق ريزان براى سازمان مواد منفجره تهيه مى‏كرديم، ايرج به خانه ما مراجعه و بحثهايى طولانى با همسرم طرح مى‏كرد. ازجمله اينكه شما مقدارى از نظر مبارزه از شوهرت عقب هستى، ولى از نظر اعتقادى در سطح بالايى قرار دارى. تو يك زن آزاده‏اى و نبايد وابسته به شوهرت باشى. درست است كه او همسر توست، ولى تبعيت تو از او بايد تنها در مسائل زناشويى باشد، نه مسائل سياسى و اجتماعى. تو بايد با خواندن كتابها از نظر اطلاعات سياسى خود را غنى كنى. مبارزه نشيب و فراز زيادى دارد و شايد در اين راه همسرت شهيد شود. در اين صورت اگر تو شخصيت مستقل و متكى به خود نداشته باشى، آسيب خواهى ديد و ديگر نمى‏توانى مبارزه و راه او را ادامه دهى. در عين اينكه راه بازگشتى نيز برايت وجود ندارد و...
البته من هميشه و به‏خصوص قبل از اين توطئه، با فاطمه خيلى بحث مى‏كردم و از خاطرات و تجربياتم برايش مى‏گفتم تا او را نسبت به مسائلى كه در پيش است آماده كنم. كتابهاى زيادى را هم براى مطالعه به او توصيه كردم و هيچ گاه محدوديتى براى اظهار و ارائه‏نظر او قايل نشدم و هميشه درصدد رشد و غناى فكرى او بودم.
با گذشت زمان به تدريج تغييراتى در همسرم مى‏ديدم. ايرج توانسته بود كه او را در بسيارى از نظرها با خود همفكر و هم‏نظر كند. گاهى مخالفتهاى صريحى از او در مقابل نظر خود مى‏ديدم، ولى از آن استقبال مى‏كردم. زيرا آن را نشانه رشد و تكوين شخصيت او مى‏دانستم. ايرج چون يك خفاش به آشيانه زندگى ما وارد شد و آرام آرام شروع به مكيدن خون از رگهاى حيات آن كرد. فاطمه حرفهاى بادكنكى و توخالى آنها را در باور خود تقويت كرد و با گرفتن مسئوليتهاى كاذب و كار آموزشى، رفته‏رفته شخصيت ديگرى يافت.

خانه‏يابى شاپورزاده

فاطمه فرتوك‏زاده (شاپورزاده)، زنى كاملاً معتقد، مذهبى و يارى مهربان و همسرى همراه بود. من در مدتى كه با او زندگى كردم، انگيزه‏اى جز اعتقاد و ديانت در اين راه از او نديدم. او داوطلبانه پذيرفت كه همراه من به جريان مبارزه بپيوندد و زندگى مخفى را برگزيند. او سعى داشت كه در جلسات، خارج از موضع و نظر من حركت نكند. از او گاهى كه به بيرون از خانه مى‏رفت، مى‏خواستم كه اسلحه‏اى با خود به همراه ببرد، ولى نمى‏پذيرفت، مى‏گفت كه من بايد حواسم به چادرم باشد و آن را حفظ كنم، نمى‏توانم با دستهايم هم اسلحه حمل كنم و هم‏چادر بگيرم. به هرحال او در اين مسير پيش رفت و با مطالعه كتب بسيار و حضور در كلاسها و جلسات رشد فكرى نمود.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.