شماره 119    |    29 خرداد 1392

   


گزارش تفصیلی هشتمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی، دانشگاه اصفهان (7)

بخش اول، دوم، سوم، چهارم ، پنجم و ششم گزارش تفصیلی این نشست در چند هفته گذشته پیش روی شما قرار گرفت که مجموع سخنرانی‌ها و مباحث پیرامونی آنها در جلسات صبح و جلسه نخست عصر را دربر می‌گرفت.این هفته گزارش میزگرد و اختتامیه را پیش روی دارید که با سخنان دکتر اصغر منتظرالقائم، مدیر گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی، علیرضا کمری، پژوهشگر تاریخ و ادبیات دفاع مقدس، محسن کاظمی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، شفیقه نیک‌نفس، رئیس گروه تاریخ شفاهی اداره کل اطلاع‌رسانی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، و جمع‌بندی دکتر مرتضی نورایی برگزار شد.


تاريخ شفاهي؛ افق‌ها و انتظارات

تاريخ شفاهي اساسا محصول ضرورت‌هاي متكثّر و نگرشِ ساختارشكنِ پس از جنگ جهاني دوم است. از يك سو، خيل انسان‌هاي درگيرِ جنگ در عرصه‌هاي مختلف، و از سوي ديگر، ابعاد بسيار گسترده‌ی تأثيرات مستقيم و غيرمستقيم جنگ بر حيات اجتماعيِ مردم شهر‌ها و نواحي، ضرورتِ ثبت و ضبط وقايعِ مختلف از طريق ميكرفون را برجسته کرد؛


خاطرات دکتر حسن روحانی

جلد اول‌ خاطرات‌ دکتر حسن روحانی‌ که از سوی مرکز اسناد و در 880 صفحه و در یازده فصل انتشار یافته است به فعالیت‌های تبلیغی و انقلابی ایشان در زمان پهلوی تا زمان تسخیر لانه‌‌ جاسوسی‌ می‌پردازد. با آغاز نهضت‌ اسلامی‌ در پاییز 1341 نسلی‌ از طلاب‌ علوم‌ دینی‌ وارد عرصه‌ تبلیغ‌ شـدنـد که‌ در سال‌های‌ پرفـراز و نشیب‌ پس‌ از حـادثه‌‌ 15 خـرداد 1342 و بـه‌ ویژه‌ در سال‌های‌ 1355 و 1356 در آگاهی‌ دادن‌ به‌ افکار عمومی‌، بیان‌ حقایق‌ و تحریک‌ و شوراندن‌ مردم‌ برضد نظام‌ سلطنتی‌، نقشی‌ در خور توجه‌ بر عهده‌ گرفتند.


گسترش فعالیت‏های تاریخ شفاهی مشهد در 1391

با توجه به اهمیت روز افزون نقش تاریخ شفاهی در تحقیقات تاریخی آرشیو تاریخ شفاهی آستان قدس رضوی با هدف جمع‏آوری، نگهداری و طبقه بندی خاطرات شفاهی مرتبط با این نهاد دینی-اجتماعی، در سال 1376 در اداره اسناد این نهاد تاسیس گردید. رسالت آرشیو تاریخ شفاهی ساماندهی اطلاعات جمع‏آوری شده در چهار چوب آیین نامه مصوب در راستای اطلاع رسانی، خدمات دهی و انتقال آن به نسل‏های آینده است.


تاريخ شفاهي بشارات عهدين

يكي از اين منابع «بشارات عهدين» تأليف دكتر محمد صادقي تهراني است كه در همان زمان توسط انتشارات اسلاميه منتشر شد و در اختيار بزرگان اديان قرار گرفت. بعدها اين منبع توسط دانشجويان مسلمان در خارج از كشور به صورت جزوه اي ترجمه شد و در اختيار مجامع علمي قرار گرفت. هدف از ارائه اين مقاله بررسي شيوه جمع آوري وتأليف و توزيع اين منبع به وسیله مصاحبه تاریخ شفاهی حسین روحانی صدر با احمد و مسعود صادقی است.


يادگار پزشك پژوهنده

«اولین دانشگاه و آخرین پیامبر» جزء شاخص كارنامه زندگی شهید دکتر سیدرضا پاک‏نژاد محسوب مي‌شود. او همراه برادرش دکتر سيدمحمد پاك‌نژاد و72تن از ياران امام خمینی(ره) در هفتم تيرماه 1360 در فاجعه بمب‏گذاری حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند و پيكر پاك اين دو برادر در زادگاه‌شان در دل خاک کویر در «خلد برین» يزد آرام گرفت. بسياري، به‌خوبي به خاطر دارند كه در سال‌هاي پيش از انقلاب تا چه حد وصف آموزه‌هاي غني اين كتاب در محافل فرهنگي و مذهبي دهان‌به‌دهان مي‌گشت و مطالعه آن به ديگران توصيه مي‌شد.


تاریخ شفاهی بوفالو در دانشگاه نیویورک

آیا علاقه‏مند به آگاهی در مورد فعالیت‏ها‏ی نازی‏ها‏ در شهر بوفالو در زمان جنگ جهانی دوم هستید؟ یا در مورد آرتروز در اوایل قرن بیستم تحقیق می‏کنید؟ یا شاید در مورد فلسفه آموزش مردی که بر مدارس عمومی بوفالو از 1957 تا 1975نظارت می‏کرد، خواهان دانستن مطالبی هستید؟ اگر چنین است، شما بهتر است که به مجموعه تاریخ شفاهی آرشیوهای دانشگاه ایالتی نیویورک* برای سال‏ها‏ی 1993-1968 مراجعه کنید که به تازگی به مجموعه‏ها‏ی دیجیتال کتابخانه‏ها‏ی دانشگاه بوفالو اضافه شده است.


ساکنان برلین شرقی تاریخ جنگ سرد محلی را به اشتراک می‌گذارند

این شهر را در نمایشگاه آتیِ «برلین‌ها، ساختِ ایالات متحده آمریکا» خواهند گنجاند. نامِ برلین شرقی توجه مدیر موزه را به خود جلب کرد، اما دانستنی‌ها و روایت‌هایی که در آن‌جا یافت، توجه او را بیشتر جلب کرد. هنگامی‌که ساکنان محلی شنیدند رودی لِنتز، مدیر اجرایی موزة میراث امریکایی‌آلمانی در واشنگتن دی.سی، امیدوار است که روز چهارشنبه در موزة رِدمِن هالِ برلین شرقی بخشی از تاریخ شفاهی را گردآوری کند، گروه کوچکی جمع شدند و با خوشحالی سپاسگزار بودند.


چرا دانش آموزان نبايد با کهنه سربازان جنگ ويتنام مصاحبه کنند

وقتش رسیده است: سلام. اسم من اميلي Emily است و قرار است تا براي انجام يکي از تکاليف کلاس تاريخ مصاحبه اي با يکي از کهنه سربازان جنگ ويتنام داشته باشم. سلام نام من کريس Chris است و پروژه ارشد من در مورد جنگ ويتنام است. آيا شما کهنه سربازي را مي‌شناسيد که من بتوانم با او صحبت کنم؟ کهنه سربازان عزيز، من در حال مطالعه جنگ ويتنام هستم و مايل هستم تا در مورد نحوه استقبال از شما در هنگام بازگشت به وطن بدانم.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

کتاب «خاطرات‌ دکتر حسن‌ روحانی: انقلاب اسلامی (1341-1357)» از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ جدید می‌رسد.‌ مجلد دوم این کتاب به خاطرات او از دوران دفاع مقدس اختصاص دارد و هنوز منتشر نشده است. «امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای» اثر دیگری از حسن روحانی درباره خاطرات او از مسائل موضوع انرژی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران در زمانی که مسئولیت این پرونده را داشته، است.




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۳۶)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


صلابت و مقاومت

ماه رمضان از راه رسيد، ماه خدا، ماه پاكى و رحمت. براى چندمين بار در زندانهاى ستمشاهى به ضيافت الهى دعوت شديم. روزه، دعا و راز و نياز با خدا در آن سلول انفرادى حال و هواى ديگر داشت. من از اينكه بعد از آن همه اذيت و آزار و شكنجه و تحمل سختيها و شدايد، به درياى شفابخش رمضان رسيدم سرمست بودم و مى‏توانستم زخمها و آلامم را التيام بخشم. حظى را كه من در اوقات سحر و افطار در عزلت و تنهايى بردم قابل وصف نيست. تنهايى كه هميشه برايم خسته كننده و رنج آور بود اكنون برايم شيرين و گوارا شده بود، زيرا كه در اين تنهايى راحت و صريح و سريع با خدايم نجوا مى‏كردم.
در اين ماه بود كه متوجه شدم آقاى هاشمى رفسنجانى در سلول شماره 17 مقابل سلول من زندانى است. من از قبل به واسطه حضور برادرم در هيئتهاى مؤتلفه او را مى‏شناختم و با افكار وى آشنا بودم. و گاهى هم در جلسات سخن‏رانى وى شركت مى‏كردم.
او كه يك مبارز خستگى‏ناپذير بود حصار زندان را مانع و رافع رسالت و مسئوليتش نمى‏ديد. از اين رو يك سلسله مباحث و سخن‏رانيهايى را در همان سلول انفرادى شروع كرد. عجيب است سخن‏رانى در سلول انفرادى(!). ولى اين امر عينيت داشت. به اين شكل كه، سلول شماره 17 در قسمت بالاى چارچوب درش كتيبه‏اى داشت كه شيشه‏اش شكسته بود. در فرصتى كه دو زندانبان به نام انوشه و اطهرى، براى افطار مى‏رفتند، آقاى هاشمى از كتيبه بالاى در كه مشرف به راهرو و ديگر سلولها بود شروع به سخن‏رانى مى‏كرد. چند شب اين برنامه تكرار شد.
در يكى از شبهاى قدر و احيا سخن‏رانى وى طول كشيد. او به قدرى گرم صحبت بود كه از اوضاع پيرامون خود غافل شد. من ناگهان حس كردم چند نفر وارد راهرو شدند. هرچه سرفه كردم و علامت دادم حاج آقا متوجه خطر نشد، تا اينكه چهار يا پنج نفر در مقابل سلول وى ظاهر شدند. حاج آقا با ديدن آنها به كف سلول افتاد. مأمورين به هم نگاه كرده و گفتند: «به به! دستمان درد نكند! براى خودمان زندان درست كرده‏ايم! آقا سخن‏رانى هم مى‏كند! به به!...» آنها پس از اداى جملاتى توهين‏آميز و تهديد و تحقير بازگشته و رفتند.
ما متوجه شديم كه انوشه اين چند شب متوجه قضيه بوده و گزارشش را هم ارائه كرده است. ما منتظر واكنش بعدى آنها بوديم. صبح روز بعد مأمورين دوباره آمدند و مستقيم به سراغ سلول شماره 17 رفتند. در را باز كرده و وارد شدند، بعد صداى تالاپ، تولوپ بود كه شنيده مى‏شد. آنها با مشت و لگد و به سختى حاج آقا را كتك مى‏زدند. سپس او را به زمين خواباندند. دست و پايش را محكم گرفتند تا تكان نخورد و بعد سعى كردند به زور، آب به حلق او بريزند. اما حاج آقا مقاومت مى‏كرد و دهانش را باز نمى‏كرد.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.