مراسم رونمایی از کتاب «روزها» اثر دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن 10 اسفند در یزد برگزار میشود. مجموعه چهار جلدی کتاب«روزها» یکی از اتوبیوگرافیهای به زبان فارسی است و بسیاری از حوادث و وقایع تاریخ معاصر ایران را هم در بر دارد.
خـاطـرات احمـد احمـد (۲۳) به کوشش: محسن کاظمی انتشارات سوره مهر دفتر ادبيات انقلاب اسلامى
جامعه اسلامى و كمون ماركسيستى در زندان
آنچه كه در زندان شماره 3 وجود داشت، تصويرى از يك جامعه اسلامى بود. هركس هرچه را براى خود مىخواست براى ديگرى نيز مىخواست و آنچه را كه براى خود نمىپسنديد براى ديگرى هم نمىپسنديد. برادرى، وحدت و يگانگى در تمام سطوح ديده مىشد. از نظر مالى هيچ وابستگى براى زندانى نبود. زيرا كه او هرچه داشت با برادران خود تقسيم مىكرد و اگر كسرى هم داشت از آنها دريافت مىكرد. و اين همان مدينه فاضلهاى بود كه سالها به دنبالش بوديم. زندان فرصتى بود كه انديشه جامعه اسلامى را آزمايش كنيم و آن را تحقق بخشيم. جامعه اسلامى يك آرمان و هدف بود و زندان محل تجربه آن. حزب ملل اسلامى با 55 يار خود با پيشكسوتان هيئتهاى مؤتلفه درهم آميخته و جامعه را در برابر كمون ماركسيستها عينيت بخشيدند. جامعه اسلامى يك هيئت اجرايى داشت كه هر دو ماه يكبار به واسطه يك انتخابات تعيين مىشدند. اين هيئت داراى پنج عضو بود كه هر يك طى مسئوليتهايى به مسائل مالى اعضا، تهيه غذا و مايحتاج، نظافت، كسب اخبار، برخورد با مسئولين زندان، برخورد با ساير گروهها و... رسيدگى مىكردند. در جامعه اسلامى دخل و خرج مشترك بود. پولهايى را كه از زندان (36 تومان در ماه) يا از ملاقات كنندگان مىگرفتند، درون يك چمدان مىريختند. اسامى افراد عضو به ترتيب روى اين چمدان نوشته شده بود. در اول هر ماه هر كسى به آن مراجعه و جلو اسمش علامت (×) مىگذاشت. از محل جمع آورى اين پولها، مواد اوليه و ساير اقلام مورد نياز اعضا و زندانيان تهيه مىشد. در نوبتى كه من و شهيد عراقى در اين هيئت انتخاب شديم، هيئت 1800 تومان بدهى داشت، كه ما توانستيم با به كارگيرى برنامهاى سخت و رياضتمندانه ظرف چهار ماه آن را پرداخته و بعد وضعيت غذا را بهبود دهيم. ماركسيستها مشتمل بر توده ايها و گروه نيكخواه(1) بودند كه در كمون كارى مشابه انجام داده بودند و به صورت هفتگى يا ماهيانه از اعضاى خود مبالغى متفاوت تحت عناوين مختلف ازجمله حق عضويت جمع كرده و صرف امور مربوط به اعضاى خود مىكردند. مسلمانها، ماركسيستها را نجس مىدانستند و در روابط خود با آنها رعايت طهارت را مىكردند. اين امر خوشايند ماركسيستها نبود. آنها نيز براى تلافى در مواقع گوناگون، مسلمانها را اذيت و آزار مىكردند. در حمام به روى مسلمانها آب مىپاشيدند و يا رعايت بهداشت و نظافت را در توالتها و دستشوييها نمىكردند. حتى به صورت ايستاده در آفتابه ادرار مىكردند. البته گاهى بين اين دو طيف در بعضى حركتها و فعاليتها، هماهنگى و مشاركت بود. به ياد دارم يك روز صبح آقاى صنوبرى كه در حياط زندان خوابيده بود توسط مأمورى از خواب با حالت عصبانى بيدار شد. درنتيجه سيلى محكمى به گوش مأمور نواخت و بعد با هم درگير شدند. مأمورين ديگر نيز دخالت كردند، نزاع بين بچه مسلمانها و آنها بالا گرفت. ماركسيستها نيز به حمايت از مسلمانها وارد عرصه شدند. پس از شدت گرفتن دعوا كماندوها نيز وارد صحنه شدند. مسلمانها از چاقو(2) و ماركسيستها از تيزى(3) استفاده كردند. اين ماجرا سرانجام با دستگيرى چند نفر و فرستادن آنها به زندان انفرادى به پايان رسيد. براى حفظ اميد و گريز از يكنواختى و پويايى و احياى روحيه زندانيان، گاهى شايعه فرار را در زندان مىپراكنديم. با اينكه فرار از زندان شماره 3 به خاطر وجود درهاى متعدد، ديوارهاى بلند و كثرت نگهبانان امرى محال بود؛ ولى مسئولين و مأمورين زندان آن را جدى مىگرفتند. چند روزى نمىگذاشتند كه بچهها در حياط بخوابند. از اول غروب همه را به بندها مىبردند. |