| |
|
جستجو
|
 پاسخ کارشناسان به سؤالات تاریخ شفاهی100 سؤال/3خاطره تجربۀ شخصی و خام است، امّا تاریخ شفاهی با روشمندی، راستیآزمایی و تحلیل، آن تجربه را به منبعی معتبر برای فهم تاریخ معاصر بدل میکند. در تاریخ شفاهی، روایتها نه از زبان نخبگان بلکه از دید مردم عادی بیان میشود؛ روایتی بیواسطه، مردمی و زنده که میان تجربۀ فردی و حافظۀ جمعی پیوند برقرار میسازد.

 رونمایی کتاب «تاریخ شفاهی؛ چیستی و چرایی» گزارش اول/ علیرضا کمریبه گزارش سایت تاریخ شفاهی، مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ شفاهی؛ چیستی و چرایی» اثر حمید قزوینی، عصر یکشنبه، چهارم آبان 1404 با حضور صاحبنظران حوزه تاریخ شفاهی در سالن سلمان فارسی حوزه هنری برگزار شد.
در آغاز این مراسم، علیرضا کمری، پژوهشگر حوزه تاریخ شفاهی بهاختصار، مطالبی طرح کردکه بخشی از آنها در حکم مقدمه و بخشی دیگر در حکم اشارههایی به خودِ این کتاب بود: «حضور بنده در این جلسه، ادای احترامی است به مؤلِّف و مؤلَّف...

 مقایسه روایت فرماندهان با روایت رزمندگان عادی در دفاع مقدسبررسی کارکردها و پیامدهاتجربۀ دفاع مقدس، تنها از طریق آمار و گزارشهای رسمی قابل فهم نیست؛ آنچه از جنگ باقی میماند، روایت انسانهایی است که در میدان نبرد حضور داشتند. این روایتها بسته به جایگاه، مسئولیت و تجربه فرد، شکل متفاوتی به خود میگیرند. فرماندهان که مدیریت عملیات و تصمیمگیریهای کلان را بر عهده دارند و رزمندگان عادی که نقش عملیاتی و حضور مستقیم در خطوط مقدم را تجربه کردهاند، دو گروه اصلی روایتکنندگان هستند.

 اخبار تاریخ شفاهی مهر 1404به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از مهر 1404 را میخوانید.

 گزارش رونمایی کتاب «سنگر توفیق» به گزارش سایت تاریخ شفاهی، آیین رونمایی از کتاب «سنگر توفیق»، شامل تاریخ شفاهی مسجد توفیق در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، به همت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، عصر دوشنبه پنجم آبان ۱۴۰۴ در مسجد توفیق برگزار شد.

وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
  شانههای زخمی خاکریز - 21
یک برج گذشت. باز هم در حال برگشت به دوکوهه بودم. دیگر با این راهآهن، ریلها و واگنها انس گرفته بودم. موقع شام در قطار رفتم نوشابه بگیرم که در راهرو حاج مجتبی عسکری را دیدم. حدود یک ماه میشد حاجی را ندیده بودم. پدرش سکته کرده بود و حاجی دنبال کارهای بیمارستانی پدرش بود. دو ـ سه روز گذشت تا حاج عسکری به دوکوهه آمد. حرفی نزد. غروب با ماشین به طرف اردوگاه کرخه رفتیم. رزم شبانه میخواست اجرا بود. آن شب، رزم را من اداره کردم. به اندازه هفت کیلومتر بچهها را دواندم. سه ـ چهار روز بعد، عصری، حاج ممقانی مرا برد گوشهای و گفت: ـ شنیدم خیلی مشتاق استعفا هستی و حتی حاضری زندان هم بروی. گفتم: «آره حتی شده به خاطر استعفا زندان میروم و شروع میکنم به خواندن نماز قضا! گوشم را گرفت. محکم پیچاند و گفت:
ـ زیاد شلوغ نکن. برو دنبال کارت. دیگر نبینم از این حرفها بزنی.
گفتم چشم و دیگر حرفی از استعفا نزدم.
با حاج ممقانی و غیاثی و بقیه بچهها فرماندهی همچادر شده بودم. یک شب حاجی خواست رزم شبانه راه بیندازد. بچهها فهمیده بودند. خبری نشد.
 
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|