|
شماره 687 | 10 ارديبهشت 1404
|
|
جستجو
|
 سیصد و شصت و هفتمین شب خاطره - 1سیصد و شصت و هفتمین برنامه شب خاطره، همزمان با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)، 4 اردیبهشت 1404 با روایت تعدادی از همسران ایثارگران بهداری رزمی دفاع مقدس در تالار اندیشه حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه خانمها معصومه خطیب، اشرففرد، زهرا مظلومیفر، فاطمه امراللهزاده و فاطمه حبیبی به بیان خاطرات پرداختند.

 بخشی از خاطرات شهید سیداسدالله لاجوردیاولین برخورد با مجاهدین خلقیک روز، چهار نفر مجاهد خلق از بچههای تبریز را که با محمد حنیف کار میکردند، وارد زندان کردند. بچههایی که ما تشنه ارتباط با ایشان و کسب فیض از عظمت روحی و مجاهدت ایشان بودیم!
من صادقانه جو و شرایط زندان را برای ایشان توضیح دادم که مواظب باشید جریان ما چنین است. چون ایشان را مسلمان میدانستیم...

 مقدمۀ کتاب «آقاسعید»کتاب «آقاسعید» روایتی مستند از زندگی شهید سیدمحمدسعید جعفری است که با قلم محمدمهدی همتی و به کوشش انتشارات راهیار منتشر شده است. این اثر در اسفند ۱۴۰۲، به عنوان یکی از آثار برگزیدۀ زندگینامه مستند در بیستویکمین دورۀ جایزۀ کتاب سال دفاع مقدس شناخته شد. در ادامه، مقدمه کتاب، از منظرتان میگذرد.

 خاطرات نورعلی شاهینورعلی شاهی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلویکمین برنامه شب خاطره (آذر 1392) بود. او درباره دوستانش و حضور در سوسنگرد خاطره گفت. او گفت: «همراه دوستانم به اهواز رفتیم. کسی را پیدا نمیکردیم نشانی بسیج اهواز را بگیریم. بعد از چند متر پیادهروی، بالاخره رسیدیم. 16 دی 1358 به سوسنگرد رفتیم. بعد از گذراندن دورۀ آموزشی، هر کدام مسئولیتی را بر عهده گرفتیم.

وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
  اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 145
نگهبان، ساعت نگهبانیاش تمام شده و منتظر است نفر بعدی بیاید و پست را از او تحویل بگیرد. ولی ظاهراً چند دقیقه تأخیر میکند. خودِ نگهبان به سنگر او میرود و صدایش میکند. بعد برمیگردد سر جایش و منتظر میماند. در همینحال یکی از نیروهای شما که عربی هم میدانسته از کمین خارج میشود و با ظاهری خوابآلوده خود را به نگهبان میرساند.
بعد از سلام و احوالپرسی پست را از نگهبان تحویل میگیرد. نگهبان ما اصلاً متوجه نمیشود که این نفر ایرانی است و اسلحه، سرنیزه و دو خشاب را به او تحویل میدهد. نفر شما فوراً به او حمله میکند. در وهله اول دهان او را محکم میگیرد که سروصدا به راه نیندازد. بعد چند نفر دیگر میآیند و نگهبان را با خود میبرند.
 
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|