|
|
جستجو
|
اخبار تاریخ شفاهی آذر 1400به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از آذر 1400 را میخوانید.
نگاهی به کتاب «برای صلح جنگیدم»تاریخ شفاهی اصغر احمدیکتاب با دستخط تأیید متن توسط راوی آغاز میشود. برگ بعدی به تقدیمنامه اختصاص دارد. آنگاه نوبت به فهرست میرسد و به دنبال آن، به ترتیب پیشگفتار مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خوزستان، مقدمۀ سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس و سخنی با خوانندگان به قلم تدوینکنندۀ کتاب میآید. متن کتاب شامل چهارده فصل است و ضمائم پایانی نیز عکسهای رنگی و با کیفیت مقبول همراه با شرحی مختصر و مفید را در بر میگیرد.
روایت نیرهالسادات احتشام رضوی درباره ملاقات با شهید نواب صفویپس از سه روز از این اتفاق، به ما اطلاع دادند که به ملاقات آقای نواب برویم. من به همراه مادر آقای نواب، فاطمه، زهرا، خانواده آقای طهماسبی و واحدی به زندان عشرتآباد رفتیم. وقتی به آنجا رسیدیم، دیدیم که عدهای سرباز و نگهبان مسلح و آمادهباش را در آنجا مستقر کردهاند که دو تا زن میخواهند با یک مرد ملاقات کنند! و این برای من تعجبآور بود که آنان چقدر از آقای نواب در هراسند. برای ملاقات آقای نواب، ابتدا وارد اتاقی شدیم، در ایوان آن، عدهای ایستاده بودند و آقای نواب در آنجا نشسته بود و دستش به دست سربازی دستبند زده شده بود.
خاطرات سعید قاسمیسعید قاسمی فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ۲۷ محمد رسولالله، خلبان هوانیروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس و نظامی بازنشسته که هماکنون به عنوان استاد دانشگاه شهید رجایی و مدیر قرارگاه مهندسی و جهادی حاج احمد متوسلیان فعالیت میکند، مهمان صدوچهلودومین برنامه شب خاطره (مهر 1384) بود. او درباره ماجرای پناه بردن یک عراقی به سنگر و صمیمیت او با رزمندگان خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
مهران، شهر آینهها – 14
پس از ساعتی صحبت درباره عملیات، قرار شد گردان 417 برای استراحت به عقب برود و این خاکریز را واحد ما نگهداری کند. در آن یک ساعتی که فرماندهان لشکر آنجا بودند، 20 بار، هواپیماهای عراقی اطراف ما را بمباران کردند. گردان 417 آماده شد که به عقب برگردد. فرمانده لشکر و سایر فرماندهان تیپ به طرف پایگاه موشکی رفتند و خاکریز را به ما سپردند.
هواپیماهای عراقی، مرتب فاو و نخلستان آن را بمباران میکردند. چند بار هم قصد بمباران خاکریز ما را داشتند که هر بار با شجاعت بچههای دوشکا مجبور میشدند بمبهای خود را به زمینهای اطراف خاکریز هدیه کنند! من هم پشت ضدهوایی مینشستم و به محض اینکه هواپیماها میآمدند، به طرفشان شلیک میکردم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|