«تاريخ شفاهي بخش جدايي ناپذير تاريخ نگاري معاصر» با نگاهي به كارنامه تاريخ شفاهي در چند سال گذشته به مواردي چون برگزاري همايش ها و كارگاه هاي تخصصي ساليانه، ايجاد رشته تاريخ شفاهي در دانشگاه، تشكيل انجمن تاريخ شفاهي ايران، ايجاد سايتهاي تاريخ شفاهي اعم از دولتي و غيردولتي و راه اندازي هفته الكترونيكي توسط دوستان و کارشناسانی درحوزه هنري تبليغات اسلامي برمی خوریم. اما سندي مهم وجود دارد كه بيانگر نهادينه شدن تاريخ شفاهي است؛ اين سند، خود، سندي شفاهي به شمار مي آيد و در تمام گروه هاي تاريخ موجود است، و آن نحوه برخورد اساتيد دانشگاهي با مقوله تاريخ شفاهي است. به بيان ديگر با بررسي گروه هاي تاريخ در سراسر كشور، دانشگاه دولتي و غيردولتي، به واقعيتي نهفته می رسیم، و آن، اين كه اساتيد گروه تاريخ اکنون نسبت به گذشته با نگاهي متفاوت به تاريخ شفاهي می نگرند و با كنارگذاردن بدبيني هاي سابق، تاريخ شفاهي را به عنوان عاملي مهم در توليد سند پذيرفته اند. در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري، شاهد بودم كه بيشتر استادان گروه تاريخ، تاريخ شفاهي را به عنوان شيوه اي كارآمد و نوين در توليد سند باور نداشتند. اما خوشبختانه در طي دو سه سال گذشته مي بينيم كه حتي برخي استادان كه در گذشته، تاريخ شفاهي را نقد و حتي نفي مي كردند، اكنون آن را به عنوان يك شيوه مؤثر در توليد سند پذيرفته اند و بهره برداري از تاريخ شفاهي در پژوهش هاي علمي را به دانشجويان توصيه مي كنند؛ به طوري که در اغلب پايان نامه هاي ارشد و دكتري كه با موضوع تاريخ معاصر به ويژه پنجاه سال گذشته تدوين مي شود، نبود مصاحبه، از سوي استاد راهنما، مشاور و داور به عنوان ضعف علمي مطرح مي گردد. اين مهم بي گمان حاصل فعاليتها و تلاش هاي شفاهي كاراني است كه در طي دو دهه گذشته در بدترين شرايط كاري و با جود كم توجهي هاي مقامات دولتي و حتي برخي اساتيد دانشگاه ها، هيچ گاه از فعاليت مستمر دست نكشيدند. البته در اين راه استاداني از دانشگاه هاي مختلف بودند كه با همدلي و ايجاد درس و رشته تاريخ شفاهي زمينه هاي آن تحول را مهيا كردند، اما بدون شك نبايد زحمات آن دسته از پژوهشگراني كه با وجود تمام مشكلات مادي و معنوي در پذيرش و ايجاد تاريخ شفاهي در جامعه علمي- پژوهشي كشور رنج بردند را فراموش كرد. بايد گفت كه جايگاه امروزين تاريخ شفاهي نتيجه فعاليت هاي پيگير آنان است. اميد است اين روند رو به رشد از مدار توجه مديران فرهنگي نيز خارج نشود و براي حفظ حافظه فرهنگ و تمدني ملت صاحب تاريخ ايران از حمايت لازم برخوردار گردد. اكنون به جرأت مي توان گفت كه تاريخ شفاهي در ايران مسير خود را يافته است و هيچ يك از مراكز آرشيوي و دانشگاهي، تاريخ شفاهي را شيوه اي غيرعلمي نمي دانند و روندي را كه از سال ها قبل از انقلاب آغاز شده بود با پيروزي انقلاب اسلامي به طور جدي تر مورد توجه پژوهشگران تاريخ معاصر قرار گرفت و امروز اسناد ذي قيمتي از نتيجه آن تلاش و توجه توليد شده است. اسنادي با اطلاعاتي بي-نظير كه مكمل متون تاريخي هستند و با نبود آنها بخش هايي مهم از تاريخ كشورمان پوشيده و نانوشته مي ماند. در پايان، اميد آن داريم كه اين اسناد در گردونه تاريخ نگاري قرار گيرد و مراكز آرشيوي آنها را در اختيار تمامي پژوهشگران و دانشجويان بگذارند. هرچند بروز تاريخ شفاهي به عنوان رشته اي مستقل همچون بيشتر شاخه ها و رشته هاي علوم انساني از جامعه علمي غرب نشئت مي گيرد؛ اما تعريف و تعبير تاريخ شفاهي در كشورما با توجه به روند رويدادهاي تاريخي معاصر- به ويژه پنجاه سال اخير- به گونه اي جزء جدايي ناپذير تاريخ نگاري شده است. بدين توضيح كه با گزينش و كاربرد تاريخ شفاهي در بررسي هاي تاريخي و پژوهش هاي علمي، بخش مهمي از داده ها و آگاهي هاي تاريخي در كنار گزارش هايي كه در متون تاريخي آمده است، نتيجه اي علمي- كاربردي و كارآمد به دست مي دهد. بنابراين، تاريخ شفاهي لازمه پژوهش هاي علمي تاريخي در ايران به شمار مي آيد و جايگاهي مهم در علم تاريخ دارا است.
علی ططری دانشجوی دکتری تاریخ و مدیر مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی
زیتون سرخ(۹)
خاطراتناهيديوسفيان
گفت و گو و تدوين: سيدقاسمياحسيني
انــتــشـاراتسـورهمــهــر(وابسـتهبـهحـوزههنـري)
دفتـرادبيات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشتهها منوط به اجازه رسمي از ناشر است.
پدرم كه راننده همان قطار بود، آمد. با گريه گفتم: «مأمور نگذاشت بروم بستني کيم بخرم.» پدرم گفت: «كار خوبي كرد! ميرفتي پايين و گم ميشدي. من تو را ميشناسم!» در تهران نيز پدرم مرا سوار قطار كرد و به تبريز فرستاد. اين بار در كوپه تنها نبودم. اگرچه آرزوي خريد كيم در آن سفر به دلم ماند اما آن سال تابستان را در تبريز نزد خالهام سپري كردم و خيلي هم به من خوش گذشت.
***
فصل چهارم
از سال سوم دبستان شروع كردم به مطالعه كتابهاي غير درسي. مشترك مجله كيهان بچهها شدم! هر هفته اين مجله را به دست ميآوردم و تمام مطالب آن را با شور و شوق كودكانه ميخواندم. از داستانهاي خارجي و كاريكاتورهاي آن خيلي لذت ميبردم. چون قدرت خريد كيهان بچهها را نداشتم آن را كرايه ميكردم. در شهر اراك يك دكه روزنامهفروشي بود كه مجلاتي چون كيهان بچهها، زن روز، فردوسي، روشنفكر، سخن و... را شبي يك قران (ريال) كرايه ميداد. من به خاطر آنكه پول زيادي ندهم، فقط يك شب مجله را نگاه ميداشتم و در همان يك شب همه مطالب آن را ميخواندم. پوران هم مجله زن روز كرايه ميكرد و من اين مجله را هم ميخواندم. كمي بعد كه عادت به خواندن و مطالعه كردن پيدا كردم، شروع كردم به كتاب خواندن. همسايهاي داشتيم به نام آقاي شهرياري. مردي باوقار، فاضل و اهل كتاب و مطالعه بود. در خانهاش انواع كتابها يافت ميشد؛ از رمانهاي نويسندگان روسي و فرانسوي تا داستانهاي ايراني صادق هدايت و صادق چوبك. بچههاي آقاي شهرياري هيچكدام اهل مطالعه و كتاب نبودند. من و پوران نزد آقاي شهرياري ميرفتيم و التماس ميكرديم تا به ما كتاب بدهد. اوايل براي ما اهميتي قائل نميشد و به ما كتاب نميداد؛ اما كمي بعد وقتي ديد اهل مطالعه مجله و روزنامه هستيم، دلش براي ما سوخت و اجازه داد از كتابهاي كتابخانهاش استفاده كنيم. آقاي شهرياري مرد جاافتادهاي بود. برخي كتابها را به ما معرفي ميكرد. خوب به ياد دارم اولين كتابي كه خواندم گوهر دانش نام داشت. كتابي بود درباره زندگي دانشمندان بزرگ جهان و از بخشهاي كوچكي تشكيل شده بود. من اين كتاب را با اشتياق خواندم و از مطالب آن بسيار لذت بردم. زندگي مردان بزرگ علم و دانش براي من از همان روزگار جذابيت خاصي پيدا كرد. تا سالهاي زيادي آن كتاب را داشتم و بعدها گم شد. اغلب كتابها تاريخي، شعر و رمان بودند. به تاريخ و شعر علاقه چنداني نداشتم. اغلب رمان ميخواندم. در سالهاي چهارم تا ششم دبستان، كتابهاي زيادي از كتابخانه آقاي شهرياري را خواندم. آثاري چون جنگ و صلح تولستوي، بينوايان ويكتور هوگو، بر باد رفته مارگاريت ميچل، دزيره آن ماري سلينکو، بابا لنگدراز جين وبستر و آثار پليسي و ترسناك نويسندگاني چون جورج سيمنون، آگاتا كريستي و... عاشق كتابهاي پليسي و حادثهاي بودم. برخي اوقات كتابهاي عادي نويسندگاني چون م.ر. اعتمادي، پرويز قاضيسعيد، حسينعلي مستعان و جواد فاضل را هم ميخواندم. ميان كتابهاي آقاي شهرياري كتابي بود با نام خارجي انگيزاسيون يا تفتيش عقايد در قرون وسطي. كتاب كلمات دشوار خارجي زيادي داشت. اين كتاب درباره وضع دانشمندان اروپا در قرون وسطي و مخالفت كليسا و كشيشها با علوم جديد بود. داستان محاكمة گاليله نيز آمده بود. با وجودي كه كلمات كتاب خيلي سنگين بود، من با علاقه اين كتاب را خواندم و تحت تأثير آن قرار گرفتم. آنقدر از اين كتاب خوشم آمد كه آن را از كتابخانه آقاي شهرياري كِش رفتم و نزد خودم نگاه داشتم. كتاب كهنهاي بود. |