شماره 60    |    26 بهمن 1390

   


ادبیات انقلاب و راهی که رفته‌ایم

دو سال پیش، در جریان دیدار نویسندگان ادبیات پایداری با مقام معظم رهبری، درباره چند و چون ادبیات پایداری سخن‌ها رفت و آقای دکتر محمدرضا سنگری با ارائه گزارش جامعی از فعالیت‌ها و پژوهش‏های انجام شده در ادبیات دفاع مقدس و شاید در جواب برخی، که معتقد بودند «هزار راه نرفته» در پیش داریم، روند حرکت ادبیات دفاع مقدس را رو به رشد و شکوفایی دانست و افزود گرچه ما برای رسیدن به قله‌ها راه‌های نرفته زیادی پیش رو داریم اما این بدان معنا نیست که کاری هم از پیش نبرده‌ باشیم، «ما خیلی کار کرده‌ایم» و امروزه در ادبیات پایداری 21 «گونه» ادبی شناسایی کرده‌ایم و برای هر یک از آنها مصداق داریم...
گرچه سخن این استاد درباره ادبیات دفاع مقدس -به معنای آثار منتشرشده- بود اما اگر آن ادبیات را تداوم ادبیات انقلاب اسلامی بدانیم باید گفت درباره ادبیات انقلاب هم خیلی کارها کرده‌ایم و همان 21 گونه ادبی هم کمابیش در ادبیات انقلاب نیز مورد توجه بوده‏اند. اگر نیمه خالی لیوان را ببینیم، باید این «نقد» را بپذیریم که ادبیات انقلاب با ظهور ادبیات دفاع مقدس به محاق رفت. اما اگر  نیمه پُر لیوان را ببینیم، باید بپذیریم گرچه ادبیات دفاع مقدس حرکت رو به رشد ادبیات انقلاب را نه «متوقف» که «کُند» ساخت، اما پس از پایان جنگ نگاه‏ها‏ دوباره به ادبیات انقلاب معطوف شد. باید پذیرفت کندی حرکت ادبیات انقلاب در دوران جنگ امری طبیعی می‌نمود چرا که باور داریم ادبیات به عنوان پدیده‌ای اجتماعی همواره با رویدادهای پیرامونش در جامعه در تعامل و تقابل است و وقوع زود هنگام جنگ تحمیلی فرصت را از انعطاف کامل ادبیات به موضوع انقلاب گرفت و نگاه‏ها را به سوی ادبیات دفاع مقدس کشاند.
ادبیات انقلاب و دفاع مقدس پس از پایان جنگ تحمیلی پا به پای هم در مسیر صعودی بوده‏اند و نیازی به  سنجش برتری یکی از این دو بر دیگری نیست چون هر دو را باید به منزله دو بال یک قالب، آن هم ادبیات پایداری دید که شاخه‌ای از ادبیات معاصر ما با جایگاه ویژه‌ و همواره رو به رشد است.
در این میان نباید از نقش ادبیات انقلاب در تعامل با تاریخ آن چشم پوشید. این تعامل به حدی چشمگیر است که می توان گفت «خاطره» نسبت به دیگر گونه های این عرصه، بالاترین بسامد آثار منتشرشده را دارد؛ آثاری که میان دو جنبه ادبی و تاریخی در نوسان هستند و گاه نوعی تاریخ شفاهی به شمار می روند. چرایی رویکرد نویسندگان این عرصه به گونه هایی معدود از این ادبیات، که در صدر آنها خاطره و داستان قرار دارند، از مهمترین نکات محل تأمل در بررسی ادبیات پایداری است.
انقلاب اسلامی ادبیاتی به قامت خود می‌طلبد؛ ادبیاتی که روح حماسه، عرفان و دین در آن متبلور باشد و آثاری که در این زمینه منتشر می‌شوند بایستی از ویژگی‏های فاخر برخوردار شوند و به گفتة مجتبی شاکری، که در جریان رونمایی از سی جلد کتاب نشر شاهد در 16 بهمن امسال سخن می‌گفت، همواره باید بکوشیم اثری که در حوزه ادبیات انقلاب می‌نویسیم اثری درخور «بزرگی» انقلاب باشد.
امروز این «معیار» کمابیش مورد توجه نویسندگان ادبیات انقلاب اسلامی است و این ادبیات با در نظر داشتن دو مقوله «کمیت» و «کیفیت»، ادبیاتی پویا است. نیم نگاهی به آثار به نگارش درآمده و برنامه‌هایی که متولیان این عرصه برای گسترش و اعتلای آن در نظر دارند نشانگر این توجه است؛ اگرچه برای رسیدن به قله راه زیادی در پیش داریم!

جواد کامور بخشایش


زیتون سرخ (۶۰)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


يك بار آن‌قدر برف آمد كه سه روز تهران تعطيل شد. همه در يك اتاق جمع شده بوديم تا گرم شويم. در خانه يك ران مرغ و مقداري سيب‌زميني داشتم. آن‌ها را سرخ كردم و به روزبه و لاله دادم. غذا كم آمد و چيزي براي خودم نماند. از اينكه دو بچه‌ام سير شده‌اند خوشحال بودم و خدا را شكر كردم. كمي نان كه باقي مانده بود كف ماهيتابه كشيدم و خوردم. آن سه روز خيلي به من سخت گذشت. آن سال از سختي و گرسنگي حدود ده كيلو لاغر شدم. همكارانم در مدرسه مي‌گفتند: «خانم يوسفيان چقدر لاغر شده‌اي؟!»
ـ در رژيم هستم.
ـ براي چه!
ـ مي‌خواهم خوش‌هيكل بمانم!
ـ اما شما كه وزني نداريد. لاغريد!
يك بار دو گالن نفت خريدم و به خانه آوردم، به خانه كه رسيدم هر دو دستم فلج شد. دو دستم، دو تكه گوشت و استخوان شدند. مطلقاً به فرمانم نبودند. خيلي ترسيدم. با خودم فكر كردم: «ناهيد! اگر فلج شوي، روزبه و لاله را چه كسي بزرگ مي‌كند. آن‌‌ها هنوز بچه‌اند. نياز به مادر دارند. آن هم مادري كه سالم باشد و بتواند تر و خشكشان كند!» هر كاري مي‌كردم دستانم را بالا بياورم، نمي‌آمدند. در آن هواي سرد حتي نمي‌توانستم بخاري را روشن كنم. هوا خيلي سرد بود. شروع كردم به گريستن. روزبه و لاله هم از گرية من، شروع كردند به گريه كردن. «شام غريباني» شد! دو، سه ساعت در همان هواي سرد اتاق مانديم. بعد زنگ در حياطمان به صدا درآمد. خواهرم ناديا و شوهرش بودند. دوباره شروع كردم به گريه كردن. ناديا گفت: «ناهيد! چرا گريه مي‌كني؟ اتفاقي افتاده؟»
ـ دست‌هايم حركت نمي‌كند!
ـ مگر چه كار كرده‌اي؟
ـ دو گالن نفت آورده‌ام. همين!
ـ چرا در اين سرما بخاري روشن نكرده‌اي؟
ـ با كدام دست؟
بلافاصله جمشيد در بخاري نفت ريخت و آن را روشن كرد. بعد رفت داروخانه و برايم پماد خريد و ناديا دستانم را چرب كرد. دور دستانم را مشمع پيچيدند تا گرم شود. خواهرم غذايي درست كرد. كم‌كم دست‌هايم به حالت عادي برگشت. تا ساعت دوازده شب نزد من ماندند و وقتي مطمئن شدند دستانم كاملاً از بي‌حسي در‌آمده‌اند و حركت مي‌كنند، به خانه خود رفتند. دستانم تا يك هفته درد داشتند و تير مي‌كشيدند.
برف سنگين كه مي‌آمد مصيبت داشتم. كسي نبود برود برف بالاي بام را پارو كند. پول چنداني هم نداشتم كه به كسي بدهم تا برايم برف پارو كند. ناچار روزبه و لاله را مي‌گذاشتم داخل هال خانه و خودم مي‌رفتم بالاي پشت‌بام و برف‌ها را در كوچه مي‌ريختم. در حين كار نگران بچه‌ها هم بودم كه بلايي سر خودشان نياورند و يا به طرف بخاري داغ نروند. روزبه مي‌ترسيد رهايش كنم و بروم. دائم فرياد مي‌زد: «مامان!»
ـ بله.
ـ بالايي.
ـ بله. شما بازي كنيد تا من بيايم.
ـ نروي‌ها!
ـ نه مامان جان. كجا دارم بروم!
ـ كي كارت تمام مي‌شود.
ـ كمي مانده. مواظب خواهرت باش.
ـ زود بيا پايين.
به تنهايي، با دقت برف‌ها را پارو مي‌كردم و مي‌آمدم پايين.
براي حمام كردن بايد مي‌رفتم حمام عمومي بيرون از خانه. در خانه آب گرم نبود. حمام كه مي‌رفتم اگرچه نمره خصوصي مي‌گرفتم اما حمامي اجازه نمي‌داد كسي آنجا لباس بشويد. من دور از چشم حمامي، تندتند روزبه و لاله را مي‌شستم و آبي روي خودم مي‌ريختم و فرز و چابك لباس‌هاي چركم را مي‌شستم بدون‌ آنكه حمامي بداند. هميشه هراس داشتم كه حمامي بفهمد من لباس شسته‌ام و با من دعوا كند. اما خوشبختانه هيچگاه نفهميد. نمي‌دانم، شايد هم فهميده بود و دلش به حالم سوخته بود و چيزي نمي‌گفت. روزبه را مي‌شستم و طاهر مي‌كردم و مي‌سپردم به هر خانمي كه در سالن حمام نشسته بود. لاله را هم آب مي‌كشيدم و خودم هم دوش مي‌گرفتم و بيرون مي‌آمدم. خدا را شكر مي‌كنم كه در آن روزها كسي بچه‌هايم را ندزديد.
يك روز محمد به تهران آمد. علاقه خاصي بين روزبه و محمد ايجاد شده بود و هر دو خيلي يكديگر را دوست داشتند. محمد هرازگاهي از شاهرود به تهران مي‌آمد و سري به ما مي‌زد. يك بار كه آمد نگاهي به پيكان من انداخت.



 

در باب نشست هفتم

تاکنون هفت نشست تخصصي در خصوص تاريخ شفاهي در مراكز علمي: دانشگاه اصفهان (نشست اول: 1384، نشست دوم: 1385، نشست ششم: 1389)، مركز اسناد و كتابخانه ملي جمهوری اسلامی ایران (نشست سوم: 1385)، مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگ و ادب پايداري (نشست چهارم: 1386)، سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي (نشست پنجم: 1387) و کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی (نشست هفتم: 1390) برگزار شده و مقالات ارائه شده، در زمينه تاريخ شفاهي و جايگاه آن در مطالعات تاريخي و بسترهاي استفاده از تاريخ شفاهي در تاريخ معاصر ايران، هر روز در حال انتشار است.


یاحسینی با ضبط صوت تاریخ شفاهی جنگ را می‌نویسد

سیدقاسم یاحسینی از آغاز نگارش کتاب «بیائیم با ضبط صوت تاریخ بنویسیم» خبر داد و گفت: این اثر به موضوع «درس‌نامه تاریخ شفاهی جنگ» اختصاص دارد. سیدقاسم یاحسینی، نویسنده ادبیات دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار ادبیات و کتاب باشگاه خبری فارس «توانا» در خصوص تازه‌ترین اثر در دست نگارش خود، بیان داشت: از چندی پیش به نگارش «درس‌نامه تاریخ شفاهی جنگ» پرداختم.


تاریخ شفاهی فرهنگ و هنر در شیراز پیگیری می شود

محمود عالیشوندی در جریان ملاقات از محل تمرین تئاتر استاد محمد جواد بخشی زاده استاد پیشکسوت تئاتر شیراز گفت: هنرمندان استان فارس دارای ویژگی های منحصر بفردی هستند که هر یک از این ویژگی ها به همراه زندگینامه و آثار آنها باید بصورت مدونی ثبت شود. وی گفت: اغلب هنرمندان پیشکسوت استان فارس رویداد های هنری را در طول زمان های گذشته در خاطر دارند که در صورت ثبت این رویداد ها قداست و ریشه های هنر های مختلف بویژه هنر نمایش در این استان با تمام با داشته هایش به یادگار خواهد ماند.


عصر خمینی آغاز می‌شود

هواپیمای چارتر شده 747 ایرفرانس قبل از فرود آرام بر باند فرودگاه مهرآباد، سه بار بر فراز شهر در دامنه کوه‏های البرز دور زد. در آن صبح سرد فوریه، پیرمرد نحیف در حالی که همراهان و خبرنگاران دورش حلقه زده بودند با عمامه‌ای سیاه و عبائی بلند از هواپیما بیرون آمد. او با پشتی خمیده، در حالی که بازوی مهماندار ایرفرانس را گرفته بود از پلکان هواپیما برای لمس خاک ایران پائین می‌آمد. آیت‌الله روح الله خمینی، رهبر روحانی 78 سالۀ انقلابی که شدیدترین حوادث را ایجاد کرده است سرانجام پس از 15 سال تبعید به وطن بازگشته بود. آن لحظه به نحوی آشکار سرآغاز عصری جدید برای کشوری بود که به گونه‌ای خطرناک خارج از کنترل به نظر می‌رسید.


اعدام اولین امیران ارتش شاه: نصيری، رحيمی، خسروداد و ناجی

پس از اعدام اولین گروه از عالی‏رتبگان رژیم پهلوی، نام آیت الله خلخالی بعنوان رئیس دادگاه انقلاب اسلامی در ادبیات سیاسی ایران مطرح شد. گروهی اقدامات وی را انقلابی و ضرورتی برای حفظ انقلاب نوپای بهمن 57 و گروهی محاکمات وی را عجولانه خواندند. محمد صادق صادقی گیوی معروف به خلخالی(۱۳۰۵-۱۳۸۲) حاکم شرع دادگاه انقلاب پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 57 بود. وی ۱۴ سال شاگرد امام خمینی(ره) بود. وی که سابقه دستگیری و زندان در سال‏های قبل از انقلاب را داشته ‌است و از روزهای نخست انقلاب در کنار امام خمینی(ره) بود.


بررسی سقوط شاه در گفت‌وگو با علی مطهری

علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس، بر این باور است که اقدامات فرهنگی دوره پهلوی دوم یکی از مهمترین عوامل سقوط محمدرضا پهلوی به شمار می‌رود، وی تأکید می‌کند که اگر شاه، کمی زیرکی به خرج می‌داد و با برنامه‌های فرهنگی خود از قبیل جشن‌های هنر شیراز، جشن‌های 2500 ساله و رواج فحشا در شهرها، چنین عریان به نبرد با مظاهر اسلامی نمی‌رفت، می‌توانست تا حدود زیادی از سراشیبی سقوط در امان باشد.


شیوه‌های تدوین تاریخ شفاهی در ایران

متن سخنرانی سیدقاسم یاحسینی در هفتمین نشست سالانه تاریخ شفاهی که در ساختمان مشروطه کتابخانه مجلس، تهران 11 بهمن 1390، ارائه شد در ادامه می آید: یکی از موضوعاتی که با ظهور انقلاب اسلامی ایران در داخل کشور شناخته و معرفی شد، پدیده نو و تازه‌ای به نام «تاریخ شفاهی» بود که با باور من ورود و وجودش در ایران به برکت انقلاب بهمن 1357 بود. جالب آن که یکی از نخستین پروژه‌های خاطرات شفاهی که در «نوفل‌لوشاتو» فرانسه انجام شد، در گرماگرم ماه‌های انقلاب و اقامت حضرت امام خمینی در این منطقه بود.


عینیت و جایگاه امر واقع در تاریخ

بنیان علم تاریخ، بر داده‏ها و اطلاعاتی است که از منابع مختلف مربوط به گذشته به دست می‏آید. خواه داده‏های مورد نیاز مورخین از منابع مکتوب- اعم از منابع تاریخنگارانه و منابع تاریخی- حاصل شود و یا از شاهدان عینی(‏‏سلسله وقایع مورد نظر در ارتباط با موضوع) که به نحوی در تحقق این وقایع سهیم بوده‏اند، علم تاریخ براساس این داده‏ها بنیاد می‏گیرد و بدون وجود آنها، به هیچ نحو امکان تکوین و تحول این علم حاصل نمی‏شود. به ویژه این که درباره عینیت در تاریخ و جایگاه آن، به لحاظ تکرارناپذیری واقعیت‏های تاریخی و مهمتر در دیدرس مورخ امروزی نبودن این واقعیت‏ها، بحث و جدل فراوان است و برخی با رویکرد محض تجربه‏گرایی به جایگاه عینیت می‏نگرند، تحدید مفهومی این مقوله و طرح و نقد دیدگاه‏های مطرح در این خصوص می‏تواند افق دید مناسب تری را در اختیار پژوهشگران تاریخ قرار دهد.


تأملات کتابدارانه پیرامون تاریخ شفاهی (3)

تخصیص موضوع (1): فراوانی رشته‌ها، گرایش‌ها و تخصص‌های گوناگون ذیل دانش بشری در دوره‌های تاریخی به یک اندازه نیست. هر چه به زمان حال نزدیک‌تر می‌شویم آنها تعدد و تنوع بیشتری می‌یابند و هر رشته از دانش، با گرایش‌های کوچکتر، خاص‌تر می‌شود. یعنی از شاخه‌های بزرگتر دانش، همواره شاخه‌های کوچکتری جدا، و پیوسته سطح تخصصی‌تری تشکیل می‌شود.


كتاب‌ها در دامنه شخصیت‌شناسی «مهدی باكری» نوشته می‌شوند

باكری‌ها را همه می‌شناسند. نام حمید و مهدی باكری، هر ایرانی را به یاد جنگ و دفاع‌مقدس می‌اندازد، از نام اتوبان‌های شهرهای مختلف ایران تا نقاشی دیواری و عكس‌ها و پوسترها و كتاب‌های نشسته بر ویترین كتابفروشی‌ها. مهدی باكری هم مثل اكثر فرماندهان سپاه، جوان بود و وقتی به سن سی سالگی رسید، فرماندهی لشكر 31 عاشورا در جنگ را برعهده داشت و روز بیست‌وپنجم بهمن ماه 1363 در عملیات بدر شهید شد. اكنون كه در آستانه بیست‌وهفتمین سالگرد شهادت او قرار داریم، كتاب‌های بسیاری از‌ زندگی‌نامه و خاطرات مهدی باكری به قفسه كتابخانه‌ها تكیه زده و كم و بیش خوانده و دیده شده‌اند.


یادداشتی بر چهره‏های ماندگار

بی تردید نگارش آثاری در زمینه دفاع مقدس و بازگویی رشادت‏ها و از خودگذشتگی‏های سرداران و امیران نظامی در هشت سال جنگ تحمیلی و انتقال آن به نسل‏های آینده به منظور حفظ و نگهداری ارزش‏های ملی و روحیه مبارزه در برابر دشمنان خارجی، ضروری به نظر می‏رسد. اما بازگویی صرف و ثبت عاری از ظرافت‏های هنری ارزش‏های دفاع مقدس و بی‏توجهی به کیفیت انتقال مفاهیم و متمرکز شدن بر کمیت این آثار نه تنها بر بدنه اصلی این اهداف آسیب وارد کرده، بلکه مخاطبان را نسبت به این آثار، دچار وازدگی می‏کند.


«خورشیدواره»؛ خاطرات خانم طاهره سجادی

پنجاهمین اثر از مجموعه کتاب های خاطرات مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ «خورشيد‌واره»، خاطرات خانم طاهره سجادي (غيوران) است. سجادي در 1321 در تهران (حوالي محله سرچشمه) و در خانواده‌اي فرهنگي و متدين به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه سعدي (حوالي چهارراه سرچشمه) به‌پايان رساند و تحصيلات متوسطه را پس از ازدواج، تا سطح ديپلم ادامه داد


خاطرات رجال در کتابخانه‌های دیجیتال ـ 3

مصطفی لنکرانی به سال 1298 در تهران به دنیا آمد و در سال 1389 در وین درگذشت. اجدادش که برخی از آن‌ها روحانی بودند براثر جنگ‌های ایران و روس و اشغال مناطق سکونت خود، ‌از قفقاز به ایران مهاجرت کردند. جدّ وی ملقب به فاضل لنکرانی که مجتهد بود،‌ در محله سنگلج تهران دفتر اسناد رسمی باز کرد و پس از درگذشتش، پسرش (پدر مصطفی لنکرانی که او هم مجتهد بود) جانشین وی شد. اجداد مادری لنکرانی هم از گرجی‌های مهاجر بودند.


دانشگاه نیکلز خاطرات کهنه سربازان را ضبط می‏کند

دانشگاه ایالتی نیکلز در پی کهنه سربازان اهل لوئیزیانا است که تمایل دارند داستان خود را به عنوان بخشی از یک طرح پژوهشی تاریخ شفاهی بازگو نمایند. نیل گیلبو Nail Guilbeau بایگان کتابخانه یادبود الندر Ellender است و این طرح پژوهشی را رهبری می‏کند. او گفت: «این طرح پژوهشی موقعیتی بی نظیر را فراهم می‌کند تا گذشته دور و نزدیک را، هم از لحاظ منطقه‏ای و جهانی، از دیدگاه کسانی که بازبینی وقایع را ارزشمند می‏دانند ببینیم.»


تاريخ شفاهي جنوب شرق‌آسيا ـ 39

وقتي افراد فاميل مسئله نوشتن شرح حال پدربزرگ (ونگ فوك) را پيش كشيدند، من فكر كردم چه جالب، اين موضوع مي‌تواند همزمان دو تا مقصود را برآورده كند. يعني صرف‌نظر از اين كه نوشتن تاريخچه زندگي او رضايت خاطر خانواده را با اجابت خواست‌شان برآورده مي‌كند، خودش به نحوي يك فرصت مطالعه جدّي پيرامون يك دوره تاريخي قطعي‌الوقوع است كه فردي در زماني معيّن و شرايط اجتماعي مسلّم، به صِرف داشتن حضور و مشاهده در اين زندگي واقعي و بهم‌زدن تجربياتي اكنون قادر است با شرح حال و احوال خودش، اين مقطع تاريخي و جريان زندگي در آن را روايت كند.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'