۲۳ سال نشر حماسه مقاومت با خامهِ جان
دفتر ادبيات و هنر مقاومت که 23 سال پیش در چنین ماهی (آذر1367) کار خود را در حوزه هنری آغاز کرد، آذر امسال، پا در بیست و چهارمین سال حیات فرهنگی خود گذاشت. با آغاز جنگ تحمیلی مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی جوان به عنوان خبرنگار به فعالیت پرداختند و چندین بار از مناطق جنگی گزارش تهیه کردند. سرهنگی علاوه بر این با حضور در اردوگاه اسیران عراقی در ایران با آنان به مصاحبه پرداخت. پس از پایان جنگ تحمیلی سرهنگی (کد پرسنلی569) به همراه بهبودی (کد پرسنلی570) به حوزه هنری آمدند و بر اساس پیشنهاد آنان به حجتالاسلام محمد علی زم؛ رئیس وقت حوزه هنری دفتری به نام «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» با هدف جمعآوري، تدوين و توليد كتابهايي با موضوع هشت سال دفاع مقدس، در زمينههاي خاطرات رزمندگان، آزادگان، اسراي عراقي، داستان، گزارش، يادداشت، قطعات ادبي، و پژوهش، در حوزه هنري متولد شد. دفتر ادبیات و هنرمقاومت کار خود را در یک دفتر در همسایگی دفتر مجله سوره به سردبیری مرتضی آوینی آغاز کرد و بعد از مدتی به کانکسی نقره ای و رنگ و رو رفته در گوشه شمال غربی حیاط حوزه هنری منتقل شد. این کانکس چند اتاق داشت. سرهنگی و بهبودی در یکی از این اتاقها پشت دو میز روبرو هم مینشستند. جالب آنکه وقتی باران میآمد از چند جای سقف این کانکس آب چکه میکرد و ظروفی در زیر نقاط نشتی قرار میگرفت! چند سال بعد این دفتر به ساختمانی در خیابان رشت منتقل شد، اما با افتتاح ساختمان اصلی حوزه هنری این دفتر به طبقه سوم ساختمان جدید حوزه هنری انتقال یافت. اسم سرهنگی و بهبودی را همه كسانی كه حداقل یك بار عنوان «ادبیات مقاومت» به گوششان خورده، شنیدهاند. بهبودی و سرهنگی سالهاست با هم، كار میكنند و جریان ثبت خاطرات جنگ را این دو نفر به راه انداختند و داستاننویسهای امروزی حوزه جنگ اکثراً در دورهای با این دو همكار بودهاند. پس از راهاندازی این دفتر، نویسندگانی که برخی از آنان، روزگاری نزدیک به آن زمان، رزمنده بودند به جمع این دو نفر اضافه شدند. احمد دهقان، محمدحسین جعفریان، مرحوم داود بختیاری دانشور، محسن مطلق، رحیم مخدومی، داود امیریان، اصغر کاظمی، محمدحسین قدمی، سید قاسم یاحسینی و خانم سیده اعظم حسینی از آن جملهاند. اینک حاصل 23 سال فعالیت مستمر این دفتر، بهرغم افت و خیزهای فراوان، مجموعهای از 600 عنوان کتاب، و از همه مهمتر پرورش نسلی از نویسندگان و پژوهشگران است که در این دفتر رشد کردهاند یا از روش، منش، و سبک و کارشناسی دفتر، در ارتباط مستمر با آن، خوشهها چیدهاند و در راهاندازی و فعالیتهای مراکز مشابه و همعرض بهرهها رساندهاند. در میان آثار تولید شده در این دفتر میتوان به آثاری چون اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی (8 جلد)، پابهپای باران، جشن حنابندان، بمو، نامههای فهیمه، مدال و مرخصی، فرزندان ایرانیم، شبهای بیمهتاب، پنهان زيرباران، پارههایی از آنچه اتفاق افتاد، همپای صاعقه، كوچه نقاشها، بابا نظر، دا، دسته یک، مردی که خواب نمیدید، مجموعه قصه فرماندهان، مجموعه قصههای شهر جنگی، مجموعه شبهای بمباران، مجموعه كتابهای بانوی ماه، مجموعه خاطرات زنان و ... اشاره كرد. کتاب دا پرفروشترين اثر تولید شده در اين دفتربه شمار میرود و قرار است سریالی تلویزیونی نیز بر اساس این کتاب ساخته شود. بهبودی پس از پنج سال از دفتر ادبیات و هنر مقاومت جدا شد و در سال 1372 دفتر ادبیات انقلاب اسلامیرا در حوزه هنری تأسیس کرد. انديشه بنيانگذاري دفتر ادبيات انقلاب اسلامي از تجربه موفق دفتر ادبيات و هنر مقاومت ريشه گرفت. با توجه به تجربه موفق در انتشار کتابهای دفاع مقدس، بهبودی و سرهنگی در سال 1375 دو هفته نامه کمان را منتشر کردند. کمان با انتشار خود شیوه جدیدی از نگارش ادبیات جنگ را آغاز کرد تا مرز جدید و دوردستتری برای ادبیات پایداری كشور ترسیم كند. در این سالها مطالب مشترک بهبودی و سرهنگی با نام صدرا ریحانه (نام پسر بهبودی و دختر سرهنگی) در یکی از روزنامهها منتشر میشد. در سال 1383 ش دفاتر ادبيات و هنر مقاومت و ادبيات انقلاب اسلامي در زير يك عنوان جديد يعني «مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگ و ادب پايداري» با هدف شناسایی شایستگیها، تواناییها، تبیین و توضیح داشتههای عرصه نوظهور فرهنگ، اندیشه و ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تا مرحله تولید و توزیع آثار فرهنگی، ادبی، و هنری تحت مدیریت مرتضی سرهنگی قرار گرفتند. بسیاری از آثار دفتر ادبیات و هنر مقاومت، سالها با اقبال عمومی و نشر مجدد روبهرو بوده و از محافل، جشنوارهها و مراسم گوناگون، نشانها و تقدیرنامههای مختلف دریافت کرده است. نگاه دفتر از ابتدا به مقوله جنگ و ادبیات آن تخصصی بوده است که نمود عینی این امر، تفکیک موضوعی کتابهای آن از آغاز انتشار است. انتشارات سوره مهر، ناشر کتابهای این دفتر، نیز تا به حال چند نوبت به عنوان ناشر برتر سال دست یافته است.
میرزاباقر علیاننژاد (کد پرسنلی565!)
زیتون سرخ (۴۹) خاطراتناهیدیوسفیان گفت و گو و تدوین: سیدقاسمیاحسینی انــتــشـاراتسـورهمــهــر(وابسـتهبـهحـوزههنـری) دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت نقل و چاپ نوشتهها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.
نگاهي سطحي به كتاب تعليمات راهنمايي و رانندگي انداختم و براي امتحان دادن راهي شدم. آييننامه را امتحان دادم و قبول شدم. بلافاصله اعلام كردند كه بايد امتحان شهري بدهم. تا آن روز من حتي يك بار هم پشت فرمان اتومبيل ننشسته بودم و نميدانستم ماشين را چطور روشن و خاموش ميكنند. علي راننده بود و ماشين داشت و من بارها كنار دستش نشسته بودم، اما توجهي به رانندگي او نكرده بودم. دختري هم آنجا بود كه تا آن موقع پنج بار امتحان شهري داده و قبول نشده بود. به من گفت: «امتحانش بد نيست. هفت تومان ميگيرند و سوار ماشين ميشوي. اگر رد هم بشوي، ارزشش را دارد. خودش تمرين است. من تا حالا پنج بار امتحان شهري دادهام و رد شدهام. اين بار ششم است.» ـ چرا رد شدي؟ ـ بار اول وقتي خواستم ماشين را روشن كنم دنده را فراموش كرده بودم. دنده پريد. مرا رد كردند. ـ خوب بار دوم چه؟ ـ بار دوم يادم رفت ترمزدستي را بخوابانم. ـ بار سوم چه؟ ـ بار سوم آيينة بغل و جلو را ميزان نكردم. ـ بار چهارم چرا رد شدي؟ ـ دنده سه رفتم كه خطا بود. بايد دنده دو ميرفتم. ـ پنجمين بار چه شد كه رد شدي؟ ـ صندليام را تنظيم نكردم. همه نكات را به خاطر سپردم. چهار نفر سوار يك ماشين شديم؛ افسر پليس و نفر اول جلو و ما سه نفر هم عقب. به جز افسر همگي زن بوديم. نفر اول تا ماشين را روشن كرد، ماشين پريد. من با صداي بلند گفتم: «اِ! دنده را آزاد كن!» افسر پليس سرش را برگرداند و به من گفت: «خانم حرف نزن!» ـ چشم! نفرات اول، دوم و سوم رد شدند. همان دختري هم كه با من بود رد شد. نوبت خودم رسيد. قلبم ميزد، اما بر خودم مسلط شدم. افسر گفت: «خانم فضول نوبت شما است.» |