شماره 4    |    10 آذر 1389

   


قدم هایی برای رونق تاریخ شفاهی
از وقتی با حوزه ادبیات جنگ آشنا شدم، همیشه به این فکر می کردم، برای ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان و کسانی که به نوعی با این واقعه بزرگ ارتباط داشته اند، باید یک سازمان قوی و علمی درست شود. ابتدا این را وظیفه خبرنگاران حوزه ادبیات جنگ می دانستم، اما هرچه جلوتر رفتم به این نتیجه رسیدم این کار از عهده خبرنگاران بیرون است. جغرافیای وسیع ایران و پراکندگی جنگ کرده ها و اسارت کشیده ها و کسانی که در روزهای سرد و گرم انقلاب شریک بوده اند بیش از این حرف ها است.
در دو دهه اخیر حوزه هنری، نشر شاهد، مراکز تحقیقاتی در ستاد کل نیروهای مسلح و مرکز اسناد انقلاب اسلامی و برخی مراکز تحقیقاتی این کار را (گرچه به شکل محدود) انجام داده اند اما راه های خوبی هم باز کرده اند. راه هایی که روندگان کمی ندارد.
چندسال پیش در روزنامه «جوان» هفته نامه «سرو» را در شانزده صفحه راه انداختم؛ کوشیدم برای هدفی که در سر دارم قدم هایی بردارم؛ اطلاعیه ای دادم که با سازمان خبرنگاران افتخاری سرو تشکیل شده، و از علاقه مندان خواستم در شهر و دیار خود به سراغ ایثارگرانی که می شناسند بروند و خاطرات شان را گردآوری کنند و برای چاپ هفته نامه سرو ارسال کنند.
استقبال آن قدر خوب بود که انتظارش را نداشتم. متن های رسیده اشکالات کوچک و بزرگ زیادی داشت که حتی به پیکره خاطرات جذاب و شگفت هم لطمه می زد. به همین دلیل یک ستون آموزش خاطره نویسی طراحی کردم و به صورت کارگاهی- مطبوعاتی، اصول و قواعد نوشتن خاطره را تا آنجا که می توانستم نوشتم و منتشر کردم. همه چیز به خوبی پیش می رفت؛ من هم وقت و انرژی زیادی برای این ستون  نوپا صرف  می کردم؛ از طرف دیگر کار جاری روزنامه هم بود که نفس آدم را می گرفت. بالاخره به سبب بی اعتنایی بعضی مدیران روزنامه این ستون ناکام ماند. اگر نمی ماند حالا این خانه خبرنگاران افتخاری جایی بود که می شد به دیوارهای آن تکیه داد و بنایی از خاطرات دوران جنگ و اسارت را روی این دیوارها بالا برد.
چند سال پیش در واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، سایت تاریخ شفاهی راه افتاد. این کار ارزشمندی بود. با تداوم تلاش این سایت و نشست های تاریخ شفاهی، چشم انداز روشنی در افق مه آلود و مبهم این رشته نوپا و پراهمیت دیده شد، اما هنوز کار و راه زیادی پیش روی تاریخ شفاهی ایران است، اما در هفته دوم آبان ماه امسال قدم دیگری توسط سایت تاریخ شفاهی برداشته شد و آن هم انتشار نخستین نشریه اینترنتی تاریخ شفاهی بود. با فضایی که این هفته نامه در اختیار علاقه مندان قرار می دهد، از مردم برای نگارش و موضوع یابی برای تاریخ شفاهی ایران زمین کمک می گیرد و این حرکت کوچکی نیست.
تولد این مجله اینترنتی را به فال نیک می گیرم و در برداشتن قدم های دیگری برای رونق تاریخ شفاهی ایران انتظار می کشم.

محمدعلی آقامیرزایی
نویسنده و روزنامه نگار


زیتون سرخ(۴)

خاطرات‌ناهيد‌يوسفيان

گفت و گو و تدوين: سيدقاسم‌ياحسيني

انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـري)

دفتـرادبيات و هنر مقـــاومت

نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمي از ناشر است.


فصل دوم


خانواده‌ام تا زماني كه من پنج ساله شدم در شهر اراك زندگي مي‌كردند. قديمي‌ترين خاطره‌اي كه در ذهنم مانده مربوط به دو سالگي‌ام است. نزديك عيد نوروز مادرم برايم يك جفت كفش ورني سياه‌رنگ خيلي قشنگ خريد. آن را پوشيدم. خيلي خوشحال بودم. با همان كفش ورني سياه به دستشويي رفتم. مستراح‌هاي قديمي، سوراخ بزرگي داشتند، طوري كه ممكن بود يك كودك داخل آن بيفتد. در دستشويي پايم ليز خورد و در دهانة آن افتادم. فوراً دست‌هايم را باز كردم و خودم را نگه داشتم. اگر اين كار را نمي‌كردم داخل چاه مستراح سقوط مي‌كردم و مي‌مردم. شروع كردم به فرياد كشيدن. مادرم آمد و مرا بيرون كشيد. يك لنگه از كفش‌هايم داخل چاه افتاده بود و سر تا پايم كثيف بود. مادرم به پوران گفت كه مرا به حمام شهر ببرد و بشويد. اما او گفت: «من ناهيد را با اين قيافه به حمام نمي‌برم. خجالت مي‌كشم!»
مادرم خشمگين شد و او را كتك زد و گفت: «بايد ببري. اگر نبري مي‌كشمت!» پوران ناچار قبول كرد، مرا به حمام ببرد. وقتي از خانه بيرون رفتيم، تهديدكنان به من گفت: «تو ده قدم عقب‌تر از من مي‌آيي! مردم نبايد بدانند خواهر مني؟!» آن موقع پوران پنج ساله بود و من دو ساله! گريه‌ام گرفت و درحالي‌كه رهگذران نگاه خاصي به من مي‌كردند، با فاصله ده، دوازده متري دنبال پوران به حمام رفتم. آن لنگه ديگر كفش سياه ورني را تا مدت‌ها نزد خودم نگاه داشتم و همواره حسرت لنگه ديگر آن را مي‌خوردم.
پس از مدتي از محله‌اي كه بوديم و اكنون نامش را به خاطر ندارم، به محلة ديگري رفتيم. خانة جديد ما منزل بزرگي بود كه دور تا دور آن اتاق بود و در هر اتاق تعداد زيادي زن و بچه و مرد زندگي مي‌كردند. هر اتاق متعلق به يك خانواده پرجمعيت بود. يكي از همسايه‌ها ستاره خانم و ديگري ملوك خانم نام داشت. من در اين خانه جديد مرض حصبه گرفتم. حوض بزرگي وسط حياط بود كه آب آن سبز بود. همه بچه‌هاي آن خانه، تابستان‌ها داخل آن حوض شنا مي‌كردند و پيش مي‌آمد كه آب حوض را مي‌خوردند. شايد يكي از دلايل ابتلاي من به بيماري حصبه، همان آب كثيف حوض يا تابش نور آفتاب بود. بيماري‌ام بسيار سخت بود طوري كه همة اطرافيان از من قطع اميد كردند.
مادرم مرا كول مي‌كرد و پياده از خانه تا درمانگاه راه‌آهن مي‌برد. هر كاري ‌كردند خوب نشدم. مادرم بعدها برايم تعريف كرد: «يك روز همسايه‌ها آمدند داخل  اتاق و تو را در جهت خاصي خواباندند و رفتند. يكي از آن‌ها گفت: بگذار ناهيد اين‌طوري بخوابد. بهتر است. چيز ديگري هم نگفتند و همگي رفتند. نصف شب صداي گريه‌ات بلند شد و ‌گفتي كه گرسنه هستي. صبح روز بعد وقتي همسايه‌ها تو را ديدند خيلي تعجب كردند. گفتند: ما فكر مي‌كرديم ناهيد خواهد مرد. به همين خاطر، او را رو به قبله خوابانديم! اين يك معجزه است!»
ما در آن منزل بزرگ تنها يك اتاق داشتيم كه بالكني نيز جلوي آن بود. آن روزها ما چهار خواهر بوديم؛ پوران‏‌‏‌، من‏، مينا و ناديا كه تازه به دنيا آمده بود. يكي از خاطرات از ياد نرفتني آن منزل بزرگ، انبار مرموزي بود كه زير اتاق ما قرار داشت و درِ آن هميشه بسته بود. وقتي ما خيلي اذيت مي‌كرديم مادرم مي‌گفت: «در آن انباري ناقالي، يك سر و دو گوش و ديو ديگ به سر زندگي مي‌كنند. اگر اذيت كني تو را در انباري مي‌اندازم و درش را هم مي‌بندم.» من، خواهرانم و بچه‌هاي همسايه تا سرحد مرگ از آن انباري و ساكنان خيالي‌اش مي‌ترسيديم. كافي بود مادرم نام انباري را به زبان بياورد تا مو بر اندام من راست شود. از ترس ناقالي، هيچ‌كس جرئت نمي‌كرد جلوي در انباري بازي كند.
در اراک، اواخر اسفند، عمو نوروز مي‌آمد. همراه او مرد سياه‌چهره‌اي بود كه كلاه بوقي عجيبي بر سر مي‌گذاشت. به او ناقالي مي‌گفتند. آن توهمات هنوز در ضمير ناخودآگاهم زنده هستند و تا امروز مرا رها نكرده‌اند. همين حالا هم از زيرزمين و تنها ماندن در تاريكي هراس دارم. هنوز مي‌پندارم كه ساكنان انباري‌ها، ناقالي، ديگ به سر و يك سر و دو گوش هستند. حتماً آن‌ها هم مثل من پير شده‌اند! اما نمي‌دانم چرا هيچگاه براي هواخوري از اتاقشان بيرون نمي‌آيند!
خاطره جالب ديگري كه مربوط به همين ايام است خاطره گوشواره است. مادرم برايم گوشواره قشنگي خريده بود كه خيلي آن را دوست داشتم. گوشواره به شكل قلب بود. روزي در حال بازي در كوچه يك لنگه از گوشواره‌ها گم شد. هرچه گشتم نتوانستم آن را پيدا كنم. از غصه آن‌قدر گريه كردم كه خسته شدم!
چند سالي بود كه پدرم راننده قطارهاي باري شده بود. فكر مي‌كنم حدود سال 1335 يا 1336 بود كه از طرف راه‌آهن به پدرم يك منزل سازماني دادند. منازل سازماني راه‌آهن بيرون از شهر اراك و در دامنه كوه بود.
خانه ما دو اتاق داشت و حياط بسيار بزرگي كه مادرم در آن مرغ و خروس نگاه مي‌داشت. آن‌قدر مرغ و خروس داشتيم كه شب‌ها شغال‌ها به خانه ما حمله مي‌كردند و مرغ‌ها را با خود مي‌بردند. مادر تصميم گرفت براي گله مرغ و خروس‌هايش با آجرهاي منازل سازماني، جا و مكان امني درست كند تا شغال‌ها نتوانند شب‌ها به مرغ‌ها دستبرد بزنند. حدود يك ماه، من و خواهرهايم همراه پدر و مادرم در تاريكي شب مي‌رفتيم آجردزدي! هركدام از ما به فراخور توان و زورش آجر برمي‌داشتيم و به خانه مي‌آورديم. دايي‌ام هم به خانه ما آمده بود و در اين امر خير به ما كمك مي‌كرد! بالاخره نگهبانِ آجرها و وسايل ساختماني از طريق همسايه‌ها فهميد كه چه اتفاقي مي‌افتد.



 

معرفی کتاب «نقد تاريخي» (دفتر نخست)

حبيب‌اله اسماعيلي، سردبير و منیر قادری معاون سردبير «كتاب ماه تاريخ و جغرافيا»، از ميان حدود 350 مقاله‌اي كه در فاصله شماره 104 تا 142 (اسفند 1385 تا اسفند 1388) در آن نشريه چاپ شده است، مجموعه‌اي از نقد و نظرها را در كتاب «نقد تاريخي»منتشر كرده‌اند.


شماره37 نشریه انجمن جهاني تاريخ شفاهي

نشریه انجمن جهاني تاريخ شفاهي (Oral History Review)، توسط دانشگاه آكسفورد چاپ مي شود و تا كنون 37 شماره از آن به چاپ رسیده است. ساختار این شماره از Oral History Review شامل چند مقاله علمي و تعدادي نقد و بررسي كتاب است.


همسفر خاطره‌ها: گفتگو با مرتضی سرهنگی

خاطره‌ها، حقيقتي‌اند كه در بين همه انسان‌ها جايگاه خود را يافته و آدمي از ابتداي زندگي آن را به خوبي و شايستگي حفظ كرده است. در سطر سطر دفتر زندگي بشر، خاطره‌ها، اساس و چارچوب هر روابط و از همه مهم‌تر روابط انساني بوده‌اند. خاطره اگرچه مثل شهاب مي‌آيد و با شتاب مي‌گذرد، اما تا آخرين نفس‌هاي آدمي و حتي سال‌ها پس از او، مي‌ماند و ادامه حيات مي‌دهد.


معرفی کتاب "روابط پنهان"

این کتاب پژوهش تازه ای است دربارۀ جنگ ایران و عراق که مواد اولیه آن به تازگی در دسترس قرار گرفته اند و نویسنده در آن به بررسی سیاست آمریکا در قبال جنگ و صحت ادعای آمریکا مبنی بر بیطرفی محض در این باره می پردازد. روابط پنهان توسط انتشارات پریگر چاپ شده است.


ثبت تجربه‌های اقشاری و تخصصی بسیجیان

استقبال مردم ایران برای عضویت در بسیج نوپا در سال‌های آغازین انقلاب اسلامی، نمادی عظیم از حضور در صحنه را ایجاد کرد، اما برخی از کارکنان سازمان‌ها و پرسنل نهادها به دلیل محدودیت کاری، موفق به عضویت در سازمان بسیج نمی‌شدند. به همین دلیل،‌ تصمیم گرفته شد برای هر قشر و نهاد، یک واحد بسیج فعال شود و بر این اساس در حال حاضر، بدنه جامعه با بسیج عجین شده است.


اسنادي از 28 سال فعاليت سياسي و تاليفات ادبي«شيخ الملك»

مجموعه‌اي از اسناد، اشعار و دست‌نوشته‌هاي عبدالحسين اورنگ معروف به «شيخ الملك» نماينده 12 دوره مجلس شوراي ملي، در آرشيو كتابخانه مجلس جاي گرفت. احتمال دارد كه ديوان اشعار وي به همراه برخي از اطلاعات و مكاتبات سياسي او براي چاپ و نشر مهيا شود.


معرفی کتاب "افول مشروطيت؛ زندگينامه سياسي دکتر منوچهر اقبال"

موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران کتابی با عنوان "افول مشروطيت؛ زندگينامه سياسي دکتر منوچهر اقبال" را منتشر کرده است. موضوع این کتاب درباره زندگينامه سياسي دکتر منوچهر اقبال، است. برای آشنایی بیشتر با آن قسمتی از متن کتاب در ادامه می آید:


تاريخ ايران را بايد ايرانيان بنويسند

زنده‌ياد رحيم رضازاده ملك معتقد بود، تاريخ ايران را بايد ايرانيان بنويسند اما صرف ايراني بودن كافي نيست. لازمه پرداختن به تاريخ ايران، عاشق ايران بودن است. پرداختن به هر گوشه و وجه از تاريخ ايران، عاشقانه سال‌ها خواندن و شنيدن و انديشيدن و عالمانه تحليل كردن مي‌خواهد.


معرفی کتاب "ورثة الانبياء"

«ورثة الانبياء» (سرگذشت علاّمه سيددلدار على نقوى نصيرآبادى لكهنوى معروف به غفران مآب) تألیف «سید‌احمد نقوی لکهنوی» معروف به علامه هندی (1295-1366)، تصحیح «علی فاضلی» از سوی مؤسسه کتابشناسی شیعه منتشر شده است.


گسترش كمي و كيفي ثبت و ضبط خاطرات تاريخ شفاهي در مديريت اسناد آستان قدس رضوي

تاريخ شفاهي به روشي نوين جهت جمع آوري، حفظ و نگهداري اطلاعات متنوع از خاطرات گفته مي شود كه از طريق مصاحبه با افراد صاحب نظر در زمينه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي فراهم آمده و به صورت نوار ضبط صوت يا نوار ويدئو در آرشيو نگهداري مي شود. آرشيو تاريخ شفاهي مديريت اسناد آستان قدس رضوي به منظور نيل به اهداف خود آماده هر گونه همكاري با افرادي كه درموضوعات ياد شده اطلاعاتي دارند، است.


گزارش تجربه طرح تاریخ شفاهی (در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران)

تاریخ شفاهی [Oral History] ـ چنان که از عنوانش آشکارست ـ یکی از شیوه‌های تحقیقات تاریخی است که صرفاً جنبه شفاهی دارد. تاریخ شفاهی ـ که در سده اخیر در سطح جهان گسترش پیدا کرده ـ مجموعه منظمی از اظهارات افراد زنده در مورد تجربیاتشان است. ابزار جمع‌آوری این اطلاعات،‌ می‌تواند از یادداشت‌برداری تا استفاده ماهرانه از وسایل الکترونیکی ضبط صدا و تصویر، متفاوت باشد.


معرفی کتاب "خانه مشروطيت اصفهان" (نيم قرن بيداري اسلامي)

موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران کتابی با عنوان"خانه مشروطيت اصفهان (نيم قرن بيداري اسلامي)" را منتشر کرده است. موضوع این کتاب درباره مشروطه و دوره تحریم آن در اصفهان است برای آشنایی بیشتر با آن قسمتی از متن کتاب در ادامه می آید:


مصائب زیستن در تاریخ(موانعی که بر سر راه سینمای حاتمی وجود داشت)

کوچه ای دراز، راهی به سوی روبه رو؛ راهی به سوی پشت سر «گذشته»، کوچه ی دراز وا پس می رود تا ابد، و کوچه پیش رو پیش می رود تا «آینده»، این دو راه، با هم مخالفند، ولی هردو به «ابدیت» می پیوندند. هنرمندان در هر سرزمین و زیستگاهی، چه در «وطن»، چه «غربت»، در «سفر» یا در «حضر»، به یکی از این سه برهه می پردازند، «گذشته،حال»؛ آینده.


معرفی كتاب «تاریخ عراق؛ دیدگاه‌های اجتماعی از تاریخ عراق معاصر»

كتاب « تاریخ عراق؛ دیدگاه‌های اجتماعی از تاریخ عراق معاصر »، تأليف دكتر علي الوَردي از استادان دانشگاه بغداد و ترجمه‌ی دكتر هادي انصاري (فرهنگ) منتشر شد. اين كتاب مهم، تاريخ تحولات عراق معاصر را از ديدگاه‌هاي اجتماعي در سه بخش و 26 فصل بیان می‌کند.


راه اندازی بسیج در کازرون

کازرون از پيش از پيروزي انقلاب تاكنون جزو شهرهای فعال در عرصه‌هاي مختلف بوده است. یکی از این عرصه‌ها راه اندازی بسیج مستضعفین و اعزام نیرو به جبهه های جنگ و تقدیم 1100 شهید بوده است. به همين دليل و به لحاظ سالروز تشکیل بسیج مستضعفین از "مصطفی بخرد" که اولین فرمانده‌ی بسیج در شهرستان بود، خواستیم تا خاطرات خود را از راه‌اندازی این نهاد پویا بیان كنند.


گفتگو با محمد نظرزاده در حاشیه دومین همایش تاریخ شفاهی

سازمان اسناد ملی در مهرماه سال جاری، دومین همایش تاریخ شفاهی را برگزار کرد؛ در این همایش، کارشناسان تاریخ شفاهی مراکز و سازمان های پژوهشی و مطالعاتی تهران، مشهد، اصفهان و... حضور داشتند. محمد نظرزاده، کارشناس تاریخ شفاهی و مصاحبه سازمان کتابخانه ها، موزه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی است که در حاشیه همایش، با او گفتگوی کوتاهی صورت دادیم.


معرفی كتاب "امضاي خدا"

كتاب "امضاي خدا" همراه با خاطراتي از سردار شهيد مجيد كبيرزاده به قلم حجت‌الاسلام مصطفي نهازي منتشر شده است. كبيرزاده در 20 عمليات مهم جنگ نقش موثري ايفا كرد و در سال 1365 به شهادت رسيد. "امضاي خدا" با روايت خانواده، دوستان و همرزمان شهيد مجيد كبيرزاده و در 3 بخش "زندگي‌نامه"، "خاطرات" و "تصاوير و وصيت نامه" تدوين شده است.


نگاهی به پاره‌ای از سخنرانی‌های همایش دوم تاریخ شفاهی

دومین همایش تاریخ شفاهی با همت پژوهشکده اسناد سازمان اسناد کتابخانه ملی در ساختمان گنجینه اسناد با حضور نمایندگانی از مراکز و مؤسسات پژوهشی و تحقیقاتی و علاقه‌مندان به حوزه تاریخ شفاهی در 8 مهر 1389 برگزار شد.


برگزيده قطعه‌هاي ادبي روزنامه‌هاي دوران جنگ كتاب مي‌شوند

گزيده‌اي از قطعه‌هاي ادبي و خاطرات دوران دفاع‌مقدس كه در مطبوعات دوران جنگ تحميلي عراق عليه ايران منتشر شده‌اند، به كوشش كامران شرفشاهي در كتاب "بهار در دست‌هاي توست" جاي داده شده و توسط انتشارات تجلي‌مهر به چاپ خواهند رسيد.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'