شماره 38    |    23 شهريور 1390

   


تأملی درشكل گیری آرشیوهای شفاهی پزشكی در ایران

تاریخ شفاهی می تواند یه عنوان یكی از ابزارهای مهم مستندسازی تاریخی نقش مهمی در ثبت و ارائه دانش بشری از نسلی به نسل دیگر داشته باشد. فرایندی كه در كشور ما تا كنون كمتر به آن پرداخته شده است این مسئله از آنرو اهمیت بیشتری پیدا می‌كند كه فرهنگ شفاهی در ایران بر شكل نوشتاری آن غلبه دارد و برای بسیاری از افراد در حوزه‌های مختلف  انتقال اطلاعات و تجربیات از طریق گفت‌وگوی دو طرفه، راحت‌تر است. تاریخ شفاهی پزشكی در زمره موضوعاتی است كه از حیث اهمیت به علت دربرگیری دامنه موضوعی و شمول افراد درگیر درآن در دنیا بسیار مورد توجه است. دانشگاه‌ها، مراكز پزشكی و انستیتوها در قالب طرح‌های تاریخ شفاهی اقدام به مستندسازی تاریخ پزشكی از طریق انجام مصاحبه با پزشكان قدیمی می‌کنند و تجربیات و دانش آنها در زمینه‌های تاریخ پرستاری، شكل‌گیری مراكز پزشكی، ساخت داروها و اساتید تاریخ پزشكی را به جامعه و نسل‌های بعد منتقل می‌کند.
بررسی تاریخچه تاریخ شفاهی پزشكی در ایران نشان می دهد كه تا كنون اقدامات محدودی در زمینه مستندسازی تاریخ پزشكی در ایران، آن هم نه به صورت تاریخی بلكه صرفاً با دید موزه‌ای، انجام پذیرفته است. ماهیت نمایشی آن، قابلیت كاربردی كردن اطلاعات پزشكی را كم نموده است و از حجم عظیم اطلاعات شفاهی پزشكی در كشور تعداد معدودی كتاب خاطرات پزشكی مانند خاطرات دكتر شاهین‌فر در مشهد به كوشش شخصی افراد به چاپ رسیده است. نبود متولی مشخص برای فعالیت‌های این چنینی در زمینه تاریخ پزشكی و سلیقه‌‌ای كاركردن افراد باعث شده تا قدم‌های جدی در این مورد علی‌رغم همه اهمیت و ارزش آن برداشته نشود. اولین گام عملی می‌تواند با تشكیل آرشیو شفاهی پزشكی در كشور توسط دانشگاه‌های علوم پزشكی در سراسر ایران برداشته شود. اختصاص بودجه‌ای محدود به صورت سالیانه به همراه تربیت افرادی برای این كار می‌تواند زمینه‌های گسترش آن را فراهم كند. این آرشیو می تواند با جمع آوری اطلاعات تاریخ پزشكی هر منطقه مانند پزشكان قدیمی، موسسات پزشكی، شكل‌گیری پزشكی نوین، پزشكان خارجی، بیماری‌های شایع، پزشكی سنتی، داروها، اخلاق پزشكی و داروخانه‌های قدیمی، اطلاعات باارزشی را فراهم نماید كه بعد از آماده‌سازی می‌تواند مبنای خوبی برای نمایشگاه‌ها، موزه‌های پزشكی و تحقیقات پزشكی معاصر فراهم نماید. یكی از معدود طرح‌های تاریخ شفاهی پزشكی كه به صورت منسجم توسط یك مركز اسناد در ایران انجام گرفته، طرح تاریخ شفاهی پزشكی آرشیو تاریخ شفاهی سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس است. این آرشیو با هدف تدوین تاریخ شفاهی پزشکی مشهد اقدام به ثبت و ضبط خاطرات پزشکان مشهد در دوره معاصر نموده است و در این راستا با پزشکان مهم شهر مشهد به صورت صوتی و تصویری مصاحبه هایی را در محورهای مرتبط انجام داده است. این مجموعه 140 ساعتی اکنون در دسترس محققان قرار گرفته است. امید است با همت دانشگاه‌ها و مراكز اسنادی ایران نگاه كاربردی‌تری به اطلاعات تاریخ پزشكی در ایران به وجود آمده و زمینه‌های ایجاد آرشیوهای تخصصی پزشكی برای ثبت در حافظه ملی كشور و استفاده پژوهشگران فراهم آید.

ابوالفضل حسن آبادی- مدیر مرکز اسناد و کتابخانه آستان قدس رضوی


زیتون سرخ (۳۸)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


او از جبهه با علي نامه‌نگاري مي‌كرد و هرگاه كه از جبهه برمي‌گشت مستقيم به خانه ما مي‌آمد. موقع وضع حمل هما، چون حسن آقا در جبهه بود و نمي‌توانست به همسرش رسيدگي كند، علي از اهواز به تهران رفت و در بيمارستاني كه هما خانم آنجا وضع حمل كرده بود، به نيابت از شوهرش از او عيادت كرد. بعدها هما به من گفت: «وقتي علي را با آن دسته‌گل قشنگ در بيمارستان بالاي سر خودم ديدم، مثل اين بود كه دنيا را به من داده‌اند. هيچ‌وقت اين محبت او را فراموش نمي‌كنم. در آن اوضاع جنگي از اهواز به تهران آمد تا من احساس كمبود نكنم. حس کردم حسن به عيادتم آمده!»
نتوانستم مدت زيادي در شاهرود دوام بياورم و به اهواز، نزد علي بازگشتم. روزي عراقي‌ها انبار مهمات پادگان را زدند. يكي از موشك‌هاي پادگان منفجر شد و در حياط ما افتاد. من و روزبه تنها بوديم. وقتي علي از سر كار برگشت، از ديدن آن شي‌ء وحشت‌زده شد و گفت: «ناهيد! ديگر اينجا براي تو و روزبه جاي امني نيست.»
اين بود كه در ناحيه «فلكه دو» منطقه کيان‌پارس منزلي گرفتيم. جاي كثيفي بود. پر از سرنگ معتادها و فضلة موش بود. من يك هفته در و ديوار و كف آن خانه را روفتم و سابيدم تا همه‌جا تميز شد.
يك روز صبح در همان خانه جديد مشغول كار بودم. علي هم سر كار رفته بود. ناگهان صداي انفجار وحشتناكي به گوشم خورد. همه خانه لرزيد. روزبه از ترس شروع كرد به گريه كردن. خودم هم خيلي ترسيدم. روزبه را بغل كردم و از خانه بيرون دويدم. ديدم همه همسايه‌ها فرار مي‌كنند. همسايه بغل ما آمد و گفت: «عراقي‌ها حمله كردند.»
ـ به كجا!
ـ به شهر.
ـ كي؟
ـ همين الان. فرار كن، وگرنه به چنگ سربازان عراقي‌ مي‌افتي.
چيزهايي درباره تجاوز سربازان عراقي به زنان شنيده بودم. از حرف و خبري كه همسايه گفت مو بر تنم راست شد. اضطراب و هراس وجودم را تسخير كرد. به او گفتم: «چطور فرار كنم؟ شوهرم نيست.»
ـ همه دارند فرار مي‌كنند.
راست مي‌گفت. حتي سگ‌ها هم داشتند مي‌دويدند و فرار مي‌كردند!
ـ چه كار كنم؟
ـ ما داريم مي‌رويم، تو هم بيا.
ـ كجا؟
ـ بيرون از شهر. آنجا امن‌تر است!
ـ منزل عموي من زيتون كارمندي است. مرا تا آنجا ببريد.
ـ نمي‌شود!
ـ چرا؟
ـ عراقي‌ها دارند مي‌آيند داخل شهر، اگر برويم گير مي‌افتيم!
با ماشين همسايه رفتيم بيرون از شهر. در خارج از شهر منزل يك عرب پناه گرفتيم. شب بود. در همان تاريكي آن عرب براي ما غذايي آورد، خورديم. خيلي خوشمزه بود اما تا امروز نمي‌دانم چه بود. شب را تا صبح همان‌جا و در منزل آن عرب مانديم. هوا سرد بود. روزبه از شب تا صبح چند بار خودش را خيس كرد. فكر مي‌كنم از سرما بود. آن‌قدر دستشويي كرد كه تمام تن و بدنم را خيس كرد. چيزي هم با خود نداشتم كه او را خشك كنم يا كهنه‌اش را عوض كنم.
از آن‌طرف علي عصر به خانه برمي‌گردد. خانه را در هم ريخته مي‌بيند. هر اندازه به دنبال من مي‌گردد خبري از من نمي‌يابد. بعدها برايم تعريف كرد: «وقتي ديدم كيف پولت كف اتاق افتاده و خانه در هم ريخته است گفتم حتماً بمب خورده‌اي و مرده‌اي. با ماشين رفتم خانه عمويت، اما آن‌ها هم خبري از تو نداشتند. بيشتر نگران شدم. تمام بيمارستان‌ها و حتي سردخانه‌ها را گشتم اما از تو خبري نبود. كلافه بودم و نمي‌دانستم چه خاكي بر سرم بريزم. آب شده بودي و در اين شهر جنگ‌زده به زمين فرورفته بودي!»
دم‌دماي صبح بود كه از آن عرب خداحافظي كرديم و به شهر و خانه خودمان برگشتيم. ديدم علي جلوي در خانه چمباتمه زده و نشسته است. قيافه گداها را داشت. تا من و روزبه را ديد پريد به طرفم و گفت: «كجا بودي زن!‌»
ـ فرار كرديم!
ـ من فكر كردم مرده‌اي يا بلايي سرت آمده.
جريان را برايش تعريف كردم. گفت: «لااقل مي‌رفتي منزل عمويت.»
ـ كسي نبود مرا ببرد.
ـ جان به سر شدم. ديشب بدترين شب زندگي‌ام بود.
يكي، دو روز بعد از اين ماجرا علي گفت: «برو تهران. اينجا ناامن است. براي تو و روزبه خطرناك است!»
ـ نمي‌روم!
ـ براي چه!
ـ دلم نمي‌آيد تو را تنها بگذارم. دائم بايد در فكر تو باشم.
ـ به تو تلفن مي‌زنم.
ـ چه فايده. تا وقتي با من حرف مي‌زني مي‌دانم سالم هستي. گوشي را كه مي‌گذاري دوباره نگرانت مي‌شود. بدون تو نمي‌روم.
ـ نگران من نباش. پناهگاه هست. هواپيماهاي عراقي كه حمله مي‌كنند من به سنگر مي‌روم.
دوري از علي برايم عذاب‌آور بود. اما او هرطور بود مرا راهي تهران كرد. از آنجا نيز به شاهرود رفتم چند هفته‌ آنجا بودم. نيمه آذرماه 1359 بود كه علي به شاهرود آمد. گفتم: «ها آمدي!»
ـ دلم براي تو و روزبه تنگ شده بود.
ـ با چه وسيله‌اي آمدي!
ـ اتوبوس. در راه كوه ريزش كرد و سنگ بزرگي مماس با اتوبوس افتاد. نزديك بود بميريم!
ـ علي!
ـ جان علي!
ـ بيا كارت را در اهواز رها كن. دو تايي در تهران كار مي‌كنيم. اهواز خطرناك است. نرو!
ـ نمي‌توانم!
ـ چرا؟
ـ نامردي است! در خوشي‌ها در اهواز بوده‌ام، در ناخوشي و بدبختي آن‌ها هم بايد همان‌جا باشم.
ـ پس من هم با تو مي‌آيم!
ـ الان بمان. مي‌آيم و تو را مي‌برم.
ـ كي؟
ـ به زودي.


 

تسلیت

چهارشنبه پیش، غیبت محمدعلی بشارتی، مسئول امور فنی و غیر فنی رایانه های ریز و درشت و پرشمار مرکزمطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری، از جمله سایت و هفته نامه ما، آن قدر پر رنگ بود که همه متوجه نبودن او شده بودند. چون بی خبر رفته بود، هر کدام از دوستان انگیزه‏ای را برای غیبت او طرح کردند، از دانشگاه رفتن تا مسافرت و مهمانی و غیره. هیچ کداممان گمان نبردیم که حادثه ای تلخ او را از تهران بیرون برده است. روز پنجشنبه با خبر شدیم برادر آقای بشارتی در سواحل نور مازندران دل به دریا زده است و دریا او را با خود برده است. گردانندگان سایت و هفته نامه تاریخ شفاهی ایران این ضایعه دردناک را به جناب بشارتی و خانواده سوگوارش تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان صبر و سلامتی آرزو می کنند.


برپايي دوازدهمين کارگاه تاریخ‌شفاهی دفاع‌مقدس در مازندران

دوازدهمين کارگاه يك روزه آموزش تاریخ‌شفاهی دفاع‌مقدس، صبح چهارشنبه(23 شهريور ماه) با حضور محققان و نويسندگان حوزه جنگ‌تحميلي، در استان مازندران برگزار مي‌شود. به نقل از مرکز ملی اسناد و کتابخانه دفاع‌مقدس، «علیرضا کمری» صاحب‌نظر حوزه اسناد و پژوهش دفاع‌مقدس، «دکتر علی فروزفر» استاد رشته علوم ارتباطات، «حجت‌‌الاسلام سعيد فخرزاده» مدیر واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب حوزه‌ هنري در اين نشست به سخنراني خواهند پرداخت.


محسن كاظمی: «خاطره» بن‌مایه تاریخ‌شفاهی است

محسن كاظمی در سخنرانی نخستین روز از نشست 2 روزه مسوولان دفاتر مطالعات و ادبیات پایداری مراكز استان‌های حوزه هنری گفت: خاطره بن‌مایه تاریخ شفاهی است، اما تاریخ شفاهی، خاطره نیست بلكه از اصل دیگری به نام «مصاحبه فعال» پیروی می‌كند. نخستین روز از نشست 2 روزه مسوولان دفاتر مطالعات و ادبیات پایداری مراكز استان‌های حوزه هنری، یكشنبه (20 شهریور 1390) برگزار شد. محسن كاظمی در بخشی از این نشست به سخنرانی درباره تاریخ شفاهی پرداخت.


عليرضا كمری در دهمين كارگاه آموزش تاريخ شفاهي در استان قم

به گزارش سايت تاريخ شفاهي ايران؛ دهمين كارگاه آموزش تاريخ شفاهي در استان قم شانزدهم شهريور ماه برگزار شد. در نوبت عصر جلسه پرسش و پاسخ حاضران در اين كارگاه با حضور عليرضا كمري، صاحب‌نظر حوزه اسناد و پژوهش دفاع‌مقدس انجام شد. عليرضا كمري در اين كارگاه آموزشي ضمن اشاره به حساسیت‌هاي مطالعات تاريخي و تحقيق براي نگارش تاريخ شفاهي و تاكيد بر اينكه هركسي مي‌تواند براي نوشتن از تاريخ به نوبه خود در اين وادي قدم بگذارد، اظهار داشت: "لازمه نوشتن از تاريخ ، مطالعه دقيق و هم‌جانبه تاريخ است.


تاریخ شفاهی نیاز به نوآوری دارد

اکبر صحرایی تاریخ شفاهی را نیازمند نوآوری دانست و گفت: برای ایجاد نوآوری باید از ابزارهای داستانی در حوزه تاریخ شفاهی استفاده کنیم. صحرایی با تاکید بر این که تاریخ شفاهی و خاطره نویسی در چند سال اخیر روند و قالبی تکراری و کلیشه ای به خود گرفته بود، گفت: مخاطبان در سال های اخیر استقبال چندانی از آثار تاریخ شفاهی نمی کردند .به نظر می رسد تاریخ شفاهی نیاز به نوآوری دارد و اگر دست به نگاه تازه ای در خاطره نویسی برسیم،این رشته زنده خواهد شد.


خاطرات علی‌محمد احدی در گفت‌وگو با محمد قبادی 1

محمد قبادی، تدوینگر کتاب پاسیاد پسر خاک، زندگی و زمانه حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی فرد، از پژوهشگران تاریخ شفاهی در مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری است. او با این اثر پا به عرصه خاطرات آزادگان نهاده است. چندی پیش مجالی فراهم شد تا با او در گفت‌وگویی در دفتر هفته نامه از آخرین کارش بپرسیم. او هم اکنون سرگرم پیگیری آخرین مراحل تدوین و آماده سازی خاطرات یکی دیگر از آزادگان دفاع مقدس، علی محمد احدی است. احدی یکی از رابط های مکاتبات رمزدار میان اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق و دستگاه های نظامی-امنیتی در ایران بوده است. در این گفت‌وگو قبادی ما را از چند وچون کار و محتوی خاطرات این آزاده آگاه می کند.


شماره 160 كتاب ماه تاريخ و جغرافيا

شماره 160 «كتاب ماه تاريخ و جغرافيا» با رويكرد «نگارش تاريخ براي نوجوانان و جوانان» به كوشش موسسه خانه كتاب منتشر شد و در دسترس علاقه‌مندان تاريخ قرار گرفت. اين ماهنامه تخصصي در اين شماره به آموزش تاريخ در ايران، چالش‌ها و راهكارها پرداخته است. سرسخن كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، «دانش‌آموزان از تاريخ چه بايد بياموزند؟» نام دارد و حسن سالاري، نويسنده و پژوهشگر حوزه كودك و نوجوان بر كاستي‌ها و ضرورت‌هاي پژوهش درباره تاريخ‌نگاري براي كودكان و نوجوانان تأكيد كرده است.


«كودتاي نوژه» به «كودتاي نافرجام نقاب» تغيير نام داد

كارگروه واژگاني ويژه دفتر واژه‌گزيني نظامي ستاد كل نيروهاي مسلح در يك مصوبه، نام «كودتاي نوژه» را با هدف حفظ كرامت و عزت اميرسرلشكر خلبان شهيد محمد نوژه، به «كودتاي نافرجام نقاب» تغيير داده است. تاكنون، يك كتاب محوري درباره اين كودتا منتشر شده كه اِعمال اين تغيير در آن‌ ضروري به نظر مي‌رسد.براي برطرف‌سازي هر گونه شائبه و بنابر ضرورت حفظ كرامت و عزت اميرسرلشكر خلبان شهيد محمد نوژه، عبارت «كودتاي نوژه» را به «كودتاي نافرجام نقاب» تغيير داده‌اند.


عليرضا كمري: متن‌هاي مكتوب تاريخ شفاهي با خواندن، شنيده مي‌شوند

عليرضا كمري، كارشناس تاريخ شفاهي گفت: مقصود از تاريخ شفاهي متن نيست. در حالي كه اغلب مطالب از راه خواندن به دست مي‌آيند و رساناترین رسانه، كتاب است. در واقع متن‌هاي مكتوب تاريخ شفاهي به وسيله خواندن، شنيده مي‌شوند. دومين روز از نخستين نشست مسوولان دفترهای مطالعات و ادبيات پايداري مراكز استان‌هاي حوزه هنري، دوشنبه (21 شهريور 1390) برگزار شد. عليرضا كمري، كارشناس تاريخ شفاهي و پژوهشگر و حجت‌الاسلام سعيد فخرزاده، مدير واحد تاريخ شفاهي حوزه هنري در اين نشست درباره ضرورت‌هاي كار در این قالب سخنراني كردند.


منم عباس دوران

بعد از فتح خرمشهر و شكست ارتش عراق در صحنه نظامي و آغاز عمليات رمضان در تيرماه 1361 و ورود ايران به خاك عراق، صدام در وضعيت بحراني سياسي و نظامي قرار گرفت و تلاش کرد با اقدامات سياسي، وضعيت بهتري پيدا كند. در همين راستا در تلاش بود كنفرانس سران غیرمتعهدها را در بغداد برگزار نمايد. جمهوري اسلامي ايران با آن به مخالفت پرداخت و با حمله هوایی به بغداد مانع برگزاري كنفرانس گرديد.این حمله از پايگاه سوم شكاري همدان و هدایت شهيد عباس دوران برنامه‌ریزی شد.


یادداشتی بر کتاب تاریخ پنجاه و هفت ساله ایران در عصر پهلوی

چاپ دوم کتاب تاریخ پنجاه و هفت ساله ایران در عصر پهلوی نوشته خسرو معتضد اخیراً از سوی انتشارات علمی وارد عرصه کتاب شد. این کتاب که اولین نوبت انتشارش سال 1380 بود یک دهه بعد به دومین چاپ خود رسید. کتاب در چهار بخش که نویسنده آنرا به «چهار کتاب» تقسیم نموده است در 776 صفحه به همراه 32 تصویر انتشار یافته است. «از قفقاز تا گیلان»، «از روزنامه حقیقت و دبیر اولی حزب کمونیست ایران تا زندان قصر قاجار»، «از شهریور 1320 تا تشکیل فرقه دموکرات در تبریز» و «تشکیل دولت خودمختار» سرفصل های اصلی کتاب هستند.


نقد و بررسی کتاب تاریخ شفاهی ترویج کشاورزی در ایران

تا کنون در داخل کشور هر آنچه در قالب تاریخ شفاهی منتشر شده است در مسائل سیاسی بوده و کمتر مراکزی اقدام به انتشارات کتابهای تاریخ شفاهی در مسائل اقتصادی یا آموزشی کرده اند. هر چند طی چند سال گذشته بصورت پراکنده برخی ازعلاقمندان با پی بردن به اهمیت مصاحبه های تاریخ شفاهی به تدوین خاطرات افراد مهم در موضوعات مختلف نموده و با انتشار خاطرات آنها بخشی از فرهنگ و میراث گذشته را حفظ کرده اند ولی هنوز بسیاری از مباحث فرهنگی – اقتصادی و اجتماعی وجود دارند که در حیطه تاریخ شفاهی میتوان به ثبت و انتشار آن اقدام نمود.


خاطره، تخیل یا واقعیت

وقتی جوان بودم، مردان مشهوری ـ معمولاً ژنرال‌های بازنشسته، بازیگرهای تئاترهای شكسپیری یا اقوام ناكام یا سرخوردة این افراد ـ «خاطرات‌شان» را می‌نوشتند. هیچ‌گاه آن‌ها را نمی‌خواندم ولی تصور می‌كردم این‌ها نوشته‌های بی‌سر و ته آدم‌های اُملی است كه باد غرور آن‌ها را برداشته است. «خاطراتش چنین و چنان» است. عبارتی است كه گاهی می‌شنوم. وقتی به چیزهای مورد علاقه‌ام یعنی زمان‌های طولانی و هیجان‌برانگیز با پی‌رنگ‌های پیچیده و شخصیت‌هایی كه به تمركز نیاز دارند برمی‌گردم، «خوب حالا كه چه؟» پاسخ ناگفتة من است.


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا-17

بعضي مطالعات موردي در توضيح اين كه چگونه از چهار يهودي مهاجر با استفاده از روش قيفي، خاطرات شخصي و تجربيات درون‌خودي‌‌‌شان در قالب اطلاعات جمع‌آوري و تقويت شد، مي‌تواند محل‌توجه قرار گيرد. آلبرت للاح كه يك يهودعراقي است و سال 1919 با پدرش كه دستفروش دوره‌گرد بود، وارد سنگاپور شد، نقل مي‌كند كه: جامعه يهوديان در محله يهودي خيابان «بن كولن» زندگي مي‌كردند؛ يك جامعه قومي ـ خويشاوندي، در موقعيت مكاني سخت بهم پيوسته و چسبان. او مي‌گويد: وقتي مادرم در سنگاپور زايمان كرد، به سختي مي‌توانست براي بچه‌اش شير بخرد.


خاطره و گفتمان جنگ

سال 1377 که نهمین شماره نامه‌ی پژوهش ویژه‌ی دفاع مقدس با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و واحد پژوهش دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه‌ی هنری منتشر شد، داد سخن درباره‌ی سست‌جانی بنای مطالعات و تحقیقات جنگ و وابستگی و پیوستگی شبه‌جریان تحقیقی به جریان قدرتمند تبلیغی‌ـ‌ترویجی‌ـ‌تکریمی جنگ هنوز آن‌قدر زودهنگام و بعضاً بی‌هنگام به نظر می‌رسید که کم‌تر توجه و اعتنایی را برانگیزد. حتی یکی از ارزشمندترین مقالات این مجموعه به نام «راز مزار»، که با رویکرد نشانه‌شناختی به اهمیت مزارها در مطالعات فرهنگی پرداخته بود، چند سالی طول کشید تا به دید و نظر اصحاب علم و قلم بیاید و این‌جا و آن‌جا درباره‌ی آن سخنی گفته شود.


در جست‌وجوی قدیمی‌ترین كتاب‌فروشی تهران

ردپای قدیمی‌ترین كتاب‌فروشی تهران را می‌توان از بازار پرپیچ و خم شلوغی گرفت كه اكنون عنوان «بازار بزرگ تهران» را دارد. «تیمچه‌ی حاجب‌الدوله» راسته‌ای است نزدیك مسجد بازار كه الآن پر از مغازه‌های لوازم‌التحریرفروشی است. حدود صد سال پیش، مغازه‌هایی كه اكنون پر از دفتر و خودكارند، مغازه‌های كتاب‌فروشی بوده‌اند كه حالا دیگر از آن‌ها خبری نیست. برخی از كتاب‌فروشی‌ها به باب‌ همایون و ناصرخسرو رفته‌اند.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'