شماره 29    |    1 تیر 1390

   


آسیب شناسی تاریخ‌نگاری شفاهی جنگ

نگاه به جنگ و ابعاد مختلف آن در زمینه‌‌های مختلف سیاسی – اجتماعی – اقتصادی، فرهنگی، مذهبی در چند سال اخیر مورد توجه محققان قرار گرفته است. خصوصاً با وارد شدن 2 واحد درسی ادبیات پایداری به دانشگاه‌‌ها این موضوع ابعاد جدیدی یافته است. لزوم مطرح شدن نگرش‌‌های مختلف به جنگ علاوه بر کلیت نظامی ‌آن از انگیزه‌هایی است که باعث شده توجه عمومی‌به امر جمع آوری تاریخ شفاهی جنگ جلب گردد؛ نکته‌ای که علی رغم جنبه‌‌های مثبت باید با دقت صورت گیرد. با بررسی کار‌های چاپ شده در زمینه تاریخ‌نگاری شفاهی جنگ می‌توان از آسیب‌‌های زیر نام برد. این موارد چنان‌چه مورد توجه دست‌اندرکارانی قرار گیرندکه در این زمینه فعالیت می‌کنند، تاریخ شفاهی جنگ آینده بهتری پیش رو خواهد داشت:
مشكلات تاريخ‌نگاري جنگ
تاريخ‌نگاري جنگ به‌ویژه در سال‌هاي اوليه در قالب خاطره‌نگاري بوده است؛ بخش زیادی از دانشگاه‌‌ها در زمينه تاريخنگاري جنگ هنوز آن‌چنان که باید، فعال نشده‌اند؛ نگاه به جنگ بيش از آن كه علمي و تاريخي باشد ادبي و مبتنی بر روایت خاطره است؛ مورخ نظامي در ايران وجود ندارد و اغلب كساني كه در اين زمينه به نگارش پرداخته اند با توجه به علاقه و احساست خود کار کرده اند؛ تخصص گرايي در تاريخ‌نگاري جنگ وجود ندارد؛ انجمن‌‌هاي منسجم كننده و حامي براي تاريخ‌نگاران علمي جنگ وجود ندارد؛ تعداد مراكزي كه در حوزه تاريخ‌نگاري جنگ فعاليت مي‌كنند اندك ودر جامعه گسترش نيافته است؛ فرافكني درتاريخ‌نگاري جنگ؛ قهرمان نگاري در تاريخ‌نگاري جنگ؛ فردنگاري به جاي جمع نگاري در تاريخ‌نگاري جنگ؛ عدم جامع‌نگري در تاريخ‌نگاري جنگ؛ تاريخ‌نگري در تاريخ جنگ؛ پرهيز ازتكثر‌گرايي در تاريخ‌نگاري جنگ و تك بعدي نگري به تاريخ‌نگاري جنگ؛ سفيد نگاري و زيبا سازي در ارائه تاريخ جنگ؛ سياست ارزش گرايي و مكتب گرايي در تاريخ‌نگاري جنگ (دفاع مقدس،جنگ تحميلي يا جنگ ايران و عراق)؛ عدم تبيين بين محلي نگاري و ملي نگاري در تاريخ نگاري جنگ؛ كمي استفاده از، ديدگاه انتقادي- پژوهشي، عقل و نقد در تاريخ‌نگاري جنگ؛ برای رفع مشکلات یادشده می‌توان موارد زیر را پیشنهاد کرد:
لزوم نگاه علمي به تاريخ‌نگاري جنگ با ترجمه منابع خارجي و بومي سازي آن‌‌ها؛ حمايت از محققان مستقل در حوزه تاريخ نگاري جنگ؛ توجه به آرشيوسازي و جمع آوري كليه اطلاعات و اسناد جنگ؛ تغيير نگرش از خاطره نگاري و چاپ كتاب به مستندنگاري جنگ و آماده سازي منابع؛ امكان دادن به مورخان تازه‌کار و محلي در نگارش دقيق تاريخ جنگ؛ تغيير رويكرد از نگاه احساسي به نگاه تاريخي به جنگ به منظور حقيقت نگاري و واگويه كليه اطلاعات؛ تشكيل آرشيو‌هاي منطقه‌‌هاي،محلي براي جنگ؛ هرنسل، هر فرد و هر مكان تاريخي در جنگ حرفی براي گفتن دارد و بايد از كليه ابزار‌ها براي ثبت این اطلاعات برای تاریخ سود جست؛ باید از تاريخ نگاري جنگ به عنوان محملي براي خيزش و نو آوري در تاريخ معاصر استفاده کرد؛ پژوهش‌هاي ميان رشته‌اي و تاريخ‌نگاري تركيبي در تاريخ جنگ باید تقویت شوند؛ خواسته‌‌ها از تاريخ‌نگاري جنگ باید بازتعریف شوند؛ واحد‌هاي تخصصي تاریخ جنگ در دانشگاه‌‌ها برقرار شود؛ باید در حوزه‌‌هاي مختلف جنگ تاریخ‌نگاران حرفه‌ای و تخصصی تربیت کرد؛
امید است با بررسی علمی‌کار‌های انجام شده در حوزه تاریخ‌نگاری جنگ وتشکیل کارگروه‌‌های تخصصی در دانشگاه‌‌ها مشکلات بررسی شوند و برای اجرایی کردن نتایج این کارگروه‌‌ها اقدامات موثری برداشته شود.

ابوالفضل حسن‌آبادی


زیتون سرخ (۲۹)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


يك روز هم ما را به يك جاي كوهستاني دعوت كرد و به ما خوراك گوشت خرگوش داد كه خيلي خوشمزه بود. فرصت خوبي بود براي حرف زدن و تبادل اطلاعات علمي. حدود دو، سه ساعت با او درباره راَكتورها و طريق كار آن‌ها حرف زدم. در آخر به من گفت: «شما ايراني‌ها در اين رشته نوپا خيلي پيشرفت كرده‌ايد.» به او گفتم كه من جزء اولين فار‌غ‌التحصيلان مقطع فوق‌ليسانس فيزيك هسته‌اي در ايران هستم.
علي و دوستانش از صبح تا عصر براي آموزش مي‌رفتند و من در هتل تنها بودم. تصميم گرفتم از فرصت استفاده كنم و در شهر جنوا بگردم و جاهاي ديدني آن را ببينم. بنابراين، نقشه شهر را تهيه كردم. صبح كه علي مي‌رفت آموزش، من هم از هتل بيرون مي‌رفتم و با اتوبوس جنوا را گشت مي‌زدم. در اين گشت‌ها همه اماكن تاريخي، كليساها، رستوران‌ها، خيابان‌هاي معروف، گالري‌ها و كتاب‌فروشي‌هاي جنوا را بازديد كردم.
معمولاً اتوبوسي كه سوار مي‌شدم، از همان مسيري كه مي‌رفت بازمي‌گشت. اما يك روز اتوبوس مسير برگشت نداشت. انتهاي خط پياده شدم. اطرافم را نگاه كردم. محله عجيب و غريبي بود؛ زنان لباس‌هاي كوتاه پوشيده و آرايش غليظي كرده بودند، رفتارهاي جلفي داشتند و به مردها طور ديگري نگاه مي‌كردند. ناگهان بر خود لرزيدم و ترس خاصي سرتاسر وجودم را فراگرفت. در طول زندگي 26 ساله‌ام، آن‌طور نترسيده بودم. من آدم با دل و جرئتي بودم و با مردها مثل خودشان برخورد مي‌كردم اما در آن محله، اضطراب و دلهرة خاصي وجودم را تسخير كرد كه تا آن روز سابقه نداشت. راه را بلد نبودم و نمي‌دانستم از كدام مسير خود را از اين آدم‌ها و محله نجات بدهم. البته هيچ‌كس با من كاري نداشت يا حرفي نزد؛ اما بودن در آن مكان، عذاب‌آور بود. يك ساعت تمام در آن محله سرگردان بودم و با ترس و لرز از اين كوچه‌ به آن كوچه و از اين خيابان به آن خيابان رفتم. ايتاليايي يا فرانسوي هم نمي‌دانستم كه از كسي راه بازگشت را بپرسم. با خودم مي‌گفتم: «عجب اشتباهي كردم. اين چه جايي بود كه آمدم. خودم با پاي خودم آمده‌ام اين محله. حالا چه كنم؟» شروع كردم در خيابان دويدن. مسيري طولاني را دويدم. از دور ايستگاه اتوبوسي ديدم. به طرفش رفتم و اولين اتوبوسي كه آمد خودم را داخلش انداختم. با خودم گفتم: «اين اتوبوس مرا از اينجا نجات مي‌دهد.»
پرسان‌پرسان محل هتل را يافتم و نفس راحتي كشيدم. شب كه علي آمد‏، ماجراي رفتنم را برايش تعريف كردم. علي گفت: «چطوري تك و تنها رفتي آنجا. نگفتي خودت را بر باد مي‌دهي؟»
يك بار با علي به رستوران عجيبي رفتيم. رستوران متعلق به طبقه مرفه بود و در آن گوشت مار سرو مي‌شد. در رستوران ديگري صحنه‌اي مشمئزكننده ديدم. آن رستوران هم متعلق به افراد متمول بود. يك خانواده پولدار دور ميزي نشسته بودند كه وسط آن به اندازة كاسه سر خالي بود. ميمون زنده‌اي را آوردند و زير ميز طوري بستند كه نصف كاسه سرش از بالاي ميز بيرون بود. گارسون با كارد مخصوصي در كمال قساوت و درحالي‌كه آن بچه ميمون بيچاره دست و پا مي‌زد و جيغ مي‌كشيد، قسمت بالاي جمجمه‌اش را كند و افرادي كه دور ميز نشسته بودند شروع كردند به خوردن مغز بچه‌ميمون. نوعي شراب هم چاشني آن كردند. اين كار ظاهراً نوعي مراسم آييني مخصوص پولدارهاي ايتاليا بود. از آنچه مي‌ديدم كلافه شدم و از رستوران بيرون رفتم.
آن‌قدر شهر جنوا را با اتوبوس گشته بودم كه عصرها وقتي علي و همكارانش به هتل برمي‌گشتند «تور گايد»! آن‌ها مي‌شدم و آن‌ها را به جاهاي ديدني شهر مي‌بردم.
در يك فرصت مناسب همگي برخي از شهرهاي ديدني ايتاليا از جمله رم، ميلان و ونيز را با تور گشتيم. از واتيكان هم ديدن كرديم؛ كشور‌ ـ شهر كاتوليك‌هاي جهان و مقر‌ّ پاپ. از شمال تا جنوب ايتاليا را ديديم و كلي عكس گرفتيم. ايتاليا يكي از كشورهاي قديمي و متمدن اروپايي است و مراكز ديدني بسياري دارد.
يك روز شركت صنايع فولاد جنوا همه ما را به ناهار دعوت كرد. آنجا سوپ خيلي خوشمزه‌اي سرو مي‌شد كه تكه‌هاي بزرگ گوشت در آن بود. چند روز بعد به ما گفتند كه آن گوشت، تكه‌هاي اختاپوس بوده است! من وقتي شنيدم كه اختاپوس خورده‌ام، حالم بد شد.
يك روز من و علي در خيابان‌ها و كوچه‌هاي جنوا راه مي‌رفتيم. كه  گدايي ايتاليايي جلو آمد و از ما تقاضاي پول كرد. من به فارسي به علي گفتم: «از اين گداها در مملكت خود ما فراوان است.» گداي ايتاليايي با لهجه سليس فارسي گفت: «يكي از آن‌ها آمده ايتاليا!» فهميديم آن گدا ايراني است! پولي به او داديم و رفتيم. علي به من گفت: «جالب است. گداهاي ايراني حتي تا ايتاليا و شهر جنوا نيز نفوذ كرده‌اند.»
يك‌شنبه‌ها تعطيل بودند؛ همگي به ديدن موزه‌ها، مراكز هنري، گالري‌ها و كتابخانه‌ها مي‌رفتيم يا از اماكن تاريخي و مذهبي ديدن مي‌كرديم. در اين مدت فراموش كرديم به سينما برويم و فيلمي تماشا كنيم. البته اتاق ما تلويزيون داشت.
چند هفته‌اي در ايتاليا بوديم كه بيماري روحي من شروع شد! دو سال، فشرده كار و تلاش كرده بودم و رژيم شاه با من آن‌گونه رفتار كرده بود و حسرت ارائة مقاله‌ام در ورشو را بر دلم گذاشته‌ بود و از طرف ديگر فشارهاي خانوادگي و مخالفت‌هاي پدر من و خواهر علي با ازدواج ما باعث شدند تا حالت روحي‌ام به هم بخورد و حالم بد شود. مدتي بود احساس مي‌كردم يك طرف بدنم درد مي‌كند. معده و دستم درد مي‌كرد. در همان ايتاليا كه بوديم چند بار به دكتر مراجعه كردم اما فايده‌اي نداشت.
از ايران خبر دادند كه قرار است براي فارغ‌التحصيلان دانشگاه تهران جشن بگيرند. ناچار علي را رها كردم و به ايران بازگشتم. در تهران متوجه شدم كه در اين مراسم محمدرضا شاه پهلوي شركت مي‌كند و خودش مدارك تحصيلي را به نفرات برگزيده و رتبه اول مي‌دهد. به خاطر نفرتي كه از شاه و رژيمش داشتم در جشن شركت نكردم. پدرم خيلي اصرار كرد، ولي من توجهي نكردم.
در تهران درد بدنم بدتر شد. به دكتر مراجعه كردم؛ يكي گفت از قلبم است، ديگري گفت از معده‌ام است، اما بالاخره يك دكتر حاذق ريشه همه دردهايم را افسردگي و مسائل روحي و رواني تشخيص داد و گفت كه به لحاظ جسمي سالم هستم و هرچه درد احساس مي‌كنم منشأ رواني دارد. وقتي فهميدم دردم ناشي از چيست، كوشيدم با خودم و افسردگي روحي‌ام مبارزه كنم و نشاط و شادي را به خودم بازگردانم.
 
پایان فصل هشتم


 

همایش ایران عصر قاجار (چکیده مقالات)

گزارش کنفرانس انجمن بین المللی مطالعات قاجار سال 2011 (شاهزاده ها و درباریان قاجار)این کنفرانس به طور مشترک با همکاری انجمن بین المللی مطالعات قاجار و مؤسسه بین المللی تاریخ اجتماعی، جمعه و شنبه، 13 و 14 خرداد 1390( 3-4 ژانویه 2011) در آمستردام و لیدن برگزار شد. گزارش دو روز همایش، نام سخنرانان و چکیده مقالات در ادامه می آید:


برگزاري دومين جشنواره خاطره‌نويسي در ايلام

فراخوان دومين جشنواره خاطره‌نويسي دفاع‌مقدس استان ايلام، با محوريت نقش رزمندگان و مردم اين استان در دوران جنگ‌تحميلي عراق عليه ايران، به تازگي منتشر شده است. اين جشنواره كه دومين تجربه خود را پشت سر مي‌گذارد، در 2بخش خاطرات "خودنوشت" و "ديگرنوشت" و با محوريت موضوعاتي مانند بمباران شهر ايلام، نقش مردم اين شهر در پشت جبهه و خط مقدم جنگ برگزار مي‌شود.


شهرستانی ها می توانند قله های ادبیات دفاع مقدس را فتح کنند

سید قاسم یا حسینی گفت:«اگر به نویسندگان شهرستانی توجه شود، توانایی این را دارند که بازار کتاب دفاع مقدس را تسخیر کنند.» این نویسنده و خاطره نویس دفاع مقدس گفت:« تجربه انتشارات سوره مهر استان بوشهر در زمینه خاطره نویسی و همچنین روایت خاطرات شفاهی در 10 سال اخیر نشان داده است که اگر به نویسندگان شهرستانی توجه شود، توانایی آن را دارند که بازار کتاب دفاع مقدس راتسخیر کنند.»


شماره 81 دوماهنامه بخارا

شماره 81 مجله بخارا مهر و دی 1389، در هزارو 24 صفحه منتشر شد. مطالب ویژه و عکس روی جلد این شماره به "یادنامه ایرج افشار" اختصاص دارد که در آن صد و 11 مقاله به قلم مهمترین نویسندگان، محققان ایرانی و ایرانشناسان جهان دربارۀ ایرج افشار آمده است. همچنین دویست و 96 عکس منتشر نشده ایرج افشار، از سنین کودکی تا آخرین روزهای زندگی‌اش در این یادنامه با عنوان «دفتر بی معنی» در این یادنامه جای دارد. مدیری و سردبیری این مجله فرهنگی هنری، را علی دهباشی بر عهده دارد. نوشته ها و بخش های خاطرات، سفرنامه، نقد کتاب و ... که برخی از آنها با تاریخ شفاهی مرتبط هستند، به زودی در پایگاه تاریخ شفاهی برای علاقه‌مندان آورده می شوند.


نگاهی به کتاب صد سال سینما در مشهد

حوزه هنری خراسان اولین کتاب درباره تاریخ سینمای مشهد را در زمستان 1389 با قلم حسین پورحسین، پژوهشگر تاریخ سینما در 320صفحه مصور و با قیمت 70 هزار ریال منتشر کرد. سید جواد رفائی در مقدمه کتاب از پژوهش گسترده نویسنده برای تالیف این اثر گفته است: این کتاب مزبور می‌باشد.این کتاب حاصل 40 سال پژوهش حسین پورحسین در اسناد و پژوهش‌های مربوط به سینما است. رئیس حوزه هنری خراسان با نگاهی به تاریخ مختصر سینما در ارتباط با اولین‌ها در عرصه سینما چنین نوشته است: "اگر چه اولین سینما را تهرانی‌ها به نام خود سند زده اند اما نباید از یاد برد که سابقه بهره گیری از هنر سینما در مشهد با دایر شدن تالاراعتبار السلطنه به بیش از صد سال می رسد.


در تعقیب و گریز(3)

سرگه بارسقیان: سیدمحمدمهدی جعفری اردیبهشت سال 1346 از زندان قصر آزاد شد و تصمیم گرفت در تهران بماند؛ فروردین سال بعد با تماس تراب (مرتضی) حق‌شناس با سازمان مجاهدین خلق ارتباط پیدا کرد؛ البته چنانکه گفته این سازمان در آغاز به «سازمان آزادی‌بخش» معروف بود و گویا آیت‌الله طالقانی عنوان «سازمان مجاهدین خلق ایران» را از میان چند اسم پیشنهادی، تأیید کرده بود. با این وجود، جعفری که پس از زندان تماس‌های زیادی با طالقانی داشت، در «همگام با آزادی» نقل می‌کند که:


توقفی کوتاه در اقلیم خاطرات

تاریخ شفاهی جولانگاه خاطرات خاک خورده و مجالی است برای سرک کشیدن به زوایای ناشناخته زندگی افراد، حوادث بزرگ تاریخی، سرگذشت‌‌ها و تاریخچه‌‌های محلی و قومی. تن‌ها از طریق تاریخ نگاری شفاهی است که می‌توان زندگی پشت تریبون سخنوران بزرگ را ورق زد و به پستوی خانه بزرگ‌مردان نفوذ کرد. از آنجا که همواره کنجکاوی‌های زیادی درباره جلوه‌‌های مختلف زندگی بزرگ‌مردان تاریخ در میان مردم وجود داشته است، خاطراتی که نزدیکان آنها از مراحل و زوایای مختلف زندگی‌شان نقل کرده و یا نگاشته‌اند، همواره از پر مخاطب ترین گفته‌‌ها و نوشته‌‌ها بوده اند.


نگاهی به ماجرای جدایی نویسندگان و هنرمندان از حوزه هنری در سال 66

خواسته‌اید در مورد قیصر، مسائل سال 66 حوزه هنری و سروش نوجوان بنویسم. در مورد حوزه هنری فقط اشاره‌ای می‌کنم چون در آن مورد، خود قیصر صحبت‌های خوبی کرده است. من سعی می‌کنم به صورت گذرا و پراکنده به بعضی از مواردی که سروش نوجوان با آن درگیر بود که البته بی‌ارتباط با مسائل حوزه هم نبود، بپردازم. ماجرای حوزه هنری در سال 66 تمام شد؛ اما تبعات آن تا سال‌های سال دامن کسانی را که در آن ماجرا بودند، رها نکرد.


نابغه‌اي در ميدان جنگ

دكتر رضا امراللهي، رييس دانشكده مهندسي هسته‌اي و فيزيك دانشگاه صنعتي اميركبير، دانش‌آموخته كارشناسي ارشد برق هسته‌ای از دانشگاه لامار آمریکا، دوره مهندسی هسته‌ای در مرکز تحقیقات هسته‌ای مول بلژیک و همچنين دکتری فیزیک پلاسما در دانشگاه پاریس 4 در فرانسه است. دكتر امراللهي از دوستان شهيد مصطفي چمران بود و تز دكتراي او را به فارسي برگرداند. او همچنين كتاب كوچكي با عنوان «كدامين تنديس» را درباره زندگي شهيد چمران به ويژه وجه علمي شخصيت او نوشته است.


بسیجیان دیروز و نویسندگان امروز

این یادداشت اگرچه قرار است درباره‌ی مجموعه داستان «فعلاً اسم ندارد» نوشته‌ی احمد غلامی باشد اما این کتاب بیشتر بهانه‌ای است تا حرف‌هایی کلی‌تر در باب ادبیات جنگ یا تصویر جنگ ایران و عراق در ادبیات ما و سرنوشت آن، زده شود. پیش از این و در جایی ذکر کرده بودم به طور کلی موضع نویسندگان در برابر جنگ را می‌توان به سه دسته، تقسیم‌بندی کرد. اتفاقاً نظام جمهوری اسلامی اگرچه نتوانسته است در بیشتر حوزه‌های فرهنگ، به ایدئولوژی‌ای فراگیر و رسمی دست پیدا کند، اما در مورد جنگ ایران و عراق به خوبی به این مهم دست یافته است. دلیل اصلی هم این است که افراد توانمندی این نگاه را تئوریزه کردند.


خاطره‌ای از شهدای 7تیر

شهید حجت الاسلام محمد حسن طیبی نماینده مردم اسفراین در خراسان (جنوبی) بود که در فاجعه بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 1360 به شهادت رسید. شهید طیبی در 19/2/1310 در روستای روئین از توابع سفراین متولد شد. در 10 سالگی برای تحصیل علوم دینی عازم مشهد شد. در 25 سالگی ازدواج کرد و صاحب 6 فرزند شد. از دهه چهل وارد مبارزات سیاسی شد و پس از پیروزی انقلاب به عنوان نماینده مردم اسفراین به نخستین دوره مجلس شورای اسلامی راه یافت.


ناکارآمدی نخبگان سیاسی درکارآمدسازی روند توسعه ایران عصرپهلوی (3)

تعیین خاستگاه طبقاتی نخبگان ایران، تا حدی دشوار است. زیرا از یك طرف به خاطر حاكمیت استبداد، طبقات مستقل از حكومت، از قدرت و مرزبندی شفاف برخوردار نبوده‌اند و از طرف دیگر، برخی نخبگان به طبقات گوناگون تعلق دارند. برای تعیین خاستگاه طبقاتی افراد، معمولاً مشاغل قبلی نخبگان و مشاغل پدران آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌‌دهند. براساس تحقیقات به عمل آمده، مشاغل نمایندگان مجلس شورای ملی در سه عصر مشروطه، به شرح زیر است:


شهيد بروجردی در گفت و گو با سردار احمد موسوی(بخش پایانی)

نسبت به زندان و زنداني خيلي حساس بود. به رعايت بهداشت در زندان‌ها خيلي دقت مي‌كرد. هميشه مي‌پرسيد كه مثلاً فلان زنداني چند روز است كه اين‌جاست؟ چون زنداني‌ها محكوميت‌شان مدت دارد. مثلاً‌ حاكم شرع نوشته اين زنداني را پنج روز يا چهل و هشت ساعت نگه داريد. ايشان مي‌گفت آيا حاكم شرع حكم داده؟ حكم كتبي داريد؟ يا مثلاً مي‌پرسيد ‌اين زندان چرا اين‌قدر كثيف است. اين‌جا را درست كنيد. پتويش بايد اين‌طوري باشد. غذايش بايد خوب باشد. اگر كسي مريض است برايش دكتر بياوريد.


قدیمی ترین نوع تاریخ

تاکنون تاريخ به شيوه‌های گوناگونی درک شده است؛ تاريخ شفاهی نيز يکی ديگر از روش‌های درک تاريخ است. «تاريخ شفاهي، نوعی شيوه جمع‌آوری و آماده‌سازی اطلاعات تاريخی از طريق ضبط مصاحبه با شرکت‌کنندگان در رويدادهای تاريخی است. تاريخی شفاهي، هم قديمي‌ترين نوع تاريخ است که مربوط به پيش از دوره آغاز اختراع الفبا و ثبت تاريخ و هم يکی از جديدترين انواع آن است که از دهه 1940، با ضبط مطالب روی نوار آغاز شد.»


خاطرات هفت رفیق

آن سوی خاطره‌ها،محصول هم‌نشینی‌های حسین شاه حسینی است با هفت تن از رفقا و همرزمان سیاسی دوران نهضت ملی و اکنون در حالی که برخی از آن رفقا نیز از این دنیا عزیمت کرده‌اند، حسین شاه حسینی خاطرات ضبط شده آنها در آن جلسات هم‌نشینی را پیاده و منتشر کرده و مجموعه‌ای خواندنی و پر نکته و درس‌آموز را پیش روی ما قرار داده است.


تاریخ شفاهی در جنوب شرق آسیا- 8

حدود 50 سال پس از تعریفی که آلن نوینز» به دست داد، پذیرش «تاریخ شفاهی» به عنوان یک روش‌شناسی از سوی مؤسسات آرشیوی و آموزشی در جنوب شرق آسیا، با گسترش برخی تحقیقات، اطلاعات تاریخی‌ای برای بازسازی گذشته ما بوجود آورد. برای اولین‌بار، مؤسسه مطالعات جنوب شرق آسیا، به ریاست سنگاپور بود که تعدادی از نسخه‌های مصاحبه تاریخ شفاهی را منتشر کرد. مرکز تاریخ شفاهی، آرشیو ملی سنگاپور (بخش تاریخ شفاهی‌اش که در سال 1979 تأسیس شده) 890 ساعت مصاحبه در 16 پروژه انجام داده است. اما چه چیز قابل توجه‌ای در این مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، برای بازسازی تاریخ معاصر سنگاپور وجود دارد؟


خاطره‌ای از یک شهيد زرتشتی

از نماز نخواندنش، آن هم در اول وقت كه همه‌ى بچه‌ها به امامت روحانى گروهان مشغول اداى آن بودند بايد حدس مى‌زدم كه مسلمان نيست، ولى هيچ وقت چنين برداشتى به ذهنم خطور نكرد. مخصوصا اين كه سه روز پيش هنگام خواندن زيارت عاشورا ديده بودم كه او نيز پشت خاكريز و كمى دورتر از بچه‌ها، زنگار دل به آب ديده شستشو مى‌كرد.


ميرزا محمد علي خان مبشر الديوان و برخي آگاهي‌هاي انتقادي تاريخي از عصر قاجار

منابع و مآخذ تاريخ ايران طيف وسيعي از آثار مكتوب و نوشتاري را شامل می‌شوند كه از ميان آن‌ها می‌توان به آثار وقايع‌نگاري و تاريخ‌نویسي، تذكره‌ها، كتب جغرافيايي، سفرنامه‌ها، رسائل سياسي، متون عرفاني، مكاتبات رسمي، وقف نامه‌ها، كتيبه‌ها و خاطرات اشاره نمود كه هر كدام ارزش و اعتبار خاص خود را در رجوع محقق به آن‌ها در يك موضوع تاريخي دارند. از ميان منابع تاريخ ايران، علاوه بر آنچه كه گفته شد می‌توان به متون ادبي و ديوان‌هاي شعر نيز اشاره كرد.


تنگنای آبادان از زبان یك افسر عراقی

پس از عملیات عبور نیروهای ما از رود كارون و مشخصا پس از عبور نیروهای ما و شكست ابتدایی آنها در اشغال خرمشهر، عملیات حصر آبادان به اجرا در آمد. در واقع نیروهای ما در پی شكست اشغال خرمشهر، ناگزیر شدند آبادان را به محاصره درآورند تا اولا به جهان خارج و دوستان منطقه وانمود كنند، هنوز سر رشته امور را در دست دارند و ثانیا از همین طریق روحیه سربازان را كه از پایمردی سربازان ایرانی ضربات سختی در مدت چهل روز مقاومت ایرانی‌ها متحمل شده بود، تقویت كنند.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'