شماره 28    |    25 خرداد 1390

   


دعوت

تاریخ شفاهی در ایران دانشی نو پا است و پیش از آنکه در فضاهای دانشگاهی شکل بگیرد، پژوهشگران تاریخ و ادبیات جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی تجربه‌اش کردند. این پژوهشگران معمولاً خاستگاهی غیر از دانشگاه‌ها داشتند و تجربه‌شان گرچه دربردارندۀ امتیازات بسیاری بوده و تاریخ و ادبیات این دو رویداد را مدیون خود ساخته، لیکن امروز که کار کارشناسی دانشگاهی و دنیای مجازی تعیین کننده رویدادهای آینده هستند، تجربه صرف برای اندیشه‌ای که رو به آیندگان دارد بسنده نمی‌نماید. از این رو شایسته و چه بسا بایسته است که نقش و جایگاه تاریخ شفاهی ایران در گسترۀ علوم انسانی از وجوه مختلف با نگاهی دانشگاهی مورد بازکاوی و بررسی قرار گیرد.
پرداختن به موضوع های مبتلابه این دانش در قالب سرمقاله‌های هفته نامه تاریخ شفاهی، به عنوان رسانه‌ای تخصصی و البته نوپا در این زمینه می‌تواند گامی کوچک در این راستا باشد. امید ما آن است که  به این وسیله جامعه شفاهی‌کاران ایران که قریب به اتفاق آن‏ها از مشترکین این نشریه هستند نگاه جامع‌تری به موقعیت این دانش در کشور بیایند و با دیدگاه‏های دیگر همکاران خود در نقاط مختلف کشور و خارج از آن آشنا شوند. گسترده تر شدن جایگاه این دانش در میان مردم و کارشناسان آن از ضرورت‌های دستیابی به رویکردهای کاربردی است.
از جمله موضوعاتی که پرداختن به آن‏ها ضروری است می‏توان به تاریخ شفاهی و نقش آن در علوم اجتماعی، جایگاه پژوهش تاریخی در تاریخ شفاهی، کاربرد تبلیغی تاریخ شفاهی و درستی یا نادرستی آن، تاریخ شفاهی و نیازهای دانشگاهی، تاریخ شفاهی و آموزش آن در سطوح مختلف آموزشی، تاریخ شفاهی و سازمان‌های دولتی(فرصت ها و تهدیدها) و موارد متعدد دیگر اشاره کرد که مجالی بیش از این چند سطر می طلبد.
هفته نامه تاریخ شفاهی تلاش دارد ضمن تماس با اهالی فن موضوعات یاد شده را طرح کرده و به بررسی آن ها بپردازد، و در اینجا نیز از همه علاقه‌مندان دعوت می کنیم دیدگاه‌های خود را در قالب یادداشت‌های کوتاه برای ما ارسال دارند. امید داریم که هفته نامه دوزبانۀ تاریخ شفاهی جایگاه مناسبی برای طرح دیدگاه‌های یادشده و تضارب آرای علاقمندان تاریخ شفاهی ایران در داخل و خارج از کشور باشد.

محمد کریمی


زیتون سرخ (۲۸)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


در رشته خودم هم شاگرد اول شدم. در ميان دانشجويان رتبه اول همه رشته‌ها، باز من نفر اول شدم. اسم، عكس و رتبه‌ام را در سال‌نامه دانشگاه ‌تهران به چاپ رساندند.
نتيجه تحقيقاتم را به يازدهمين كنگره بين‌المللي كريستال‌گرافي‏، كه در ورشو برگزار مي‌شد، ارسال كردم. آن‌ها پذيرفتند و از من براي سخنراني و ارائه مطالبم رسماً ‌دعوت كردند. از اينكه به لهستان مي‌رفتم و نتيجه دو سال پژوهش فشرده‌ام را به مجامع علمي دنيا ارائه مي‌دادم خيلي خوشحال بودم و در پوست خودم نمي‌گنجيدم.
كنگره قرار بود در مردادماه 1357 در لهستان برگزار شود. پدرم خيلي شاد و مسرور بود. علي هم خيلي مرا تشويق مي‌كرد. اما ناگهان همه روياهايم بر باد رفت. مقامات رسمي اعلام كردند چون لهستان جزء بلوك شرق و كشور كمونيستي است من حق سفر به آنجا را ندارم و نمي‌توانم شخصاً به ورشو بروم و در كنگره شركت كنم. از ظلمي كه رژيم شاه به من كرده بود شوكه شدم. هر اندازه تلاش كردم بي‌فايده بود. ناچار استادم به لهستان رفت و مقاله‌ام را در کنگره ارائه داد. بعدها برايم تعريف کرد که هنگام ارائه مقاله، عکس مرا روي تابلوي سالن کنفرانس انداخته بودند. دکتر ارضي همچنين گفت که اغلب حضار شرکت‌کننده در يازدهمين کنگره کريستال‌گرافي ورشو از اينکه يک دختر دانشجوي ايراني چنين تحقيقات عميق و دامنه‌داري را انجام داده است، شگفت‌زده شدند. مقاله‌ام با نام خودم در كتاب مجموعه مقالات كنگره ورشو (اگوست 1978) به چاپ رسيد؛ اما رژيم پهلوي حسرت ارائه آن را، توسط خودم، به دلم گذاشت.
به دليل تحقيقات بديعي كه انجام داده بودم از دانشگاه‌هاي مختلف دنيا برايم دعوت‌نامه و بورس آمد. از جمله دانشگاهي در انگلستان (كالج کوئن مري لندن)، كه من آزمايش‌هايم را آنجا مي‌فرستادم، به من بورس داد. آن‌ها از من خواسته بودند تا در همان زمينه در خود انگلستان، تحقيقاتم را ادامه دهم. از چند دانشگاه آمريكا نيز برايم دعوت‌نامه آمد؛ از جمله دانشگاه معروف بركلي.
پدرم خيلي اصرار مي‌كرد كه به آمريكا يا انگلستان بروم. اوضاع سياسي و اجتماعي ايران كم‌كم داشت به هم مي‌ريخت. مدتي بود در تهران و برخي شهرها تظاهرات و راه‌پيمايي‌هايي عليه شاه و سلطنت صورت مي‌گرفت. البته آن حركت‌ها و شعارها اغلب مذهبي بود. انقلابي كه شروع شده بود به‌رغم تصور آرماني ما نه از نوع سوسياليستي و خ‍َلقي بلكه از نوع مذهبي بود. چيزي كه ما حتي تصورش را هم نمي‌كرديم. ليدر و رهبر انقلاب آيت‌‌الله خميني بود كه پانزده سال، در حالت تبعيد، در عراق زندگي مي‌كرد. پدرم خيلي فشار مي‌آورد كه مرا راهي غرب كند. اما من كه از ماجراي كنفرانس ورشو به شدت سرخورده شده بودم، به حرف‌هاي پدرم گوش ندادم و بورس‌ها را قبول نكردم. علي هم حاضر نبود با من به غرب بيايد. بنابراين، در ايران و در كنار علي ماندم.
در اوايل سال 1357 سربازي علي تمام شد. به تهران آمد و پس از مدتي در اول خردادماه 1357 به استخدام شركت صنايع فولاد بندرعباس درآمد. در تهران يك دوره كلاس فشرده برايشان گذاشتند و علي در آن شركت كرد. بعد از آن قرار شد براي آموزش‌هاي بهتر و پيشرفته‌تر دوازده نفر از آن‌ها را به ايتاليا اعزام كنند.
در همين مقطع من با سازمان انرژي اتمي ايران آشنا شدم و قرار شد جذب آنجا شوم. با من مصاحبه كردند. سؤال‌هاي فني بسيار پيچيده‌اي پرسيدند كه همگي را پاسخ دادم. استادي كه مسئول مصاحبه با من بود گفت: «خانم! دانش شما درباره مسائل اتمي خيلي زياد است! ليسانستان را كجا گرفته‌ايد؟»
ـ اهواز. دانشگاه جندي‌شاپور.
ـ يعني جندي‌شاپور اين‌همه پيشرفته است؟
ـ بله. بسياري از مطالبي را كه من در مقطع كارشناسي ارشد، در دانشگاه تهران خواندم، قبلاً در اهواز خوانده بودم.
سازمان انرژي اتمي بلافاصله بورس يكي از دانشگاه‌هاي معتبر آمريكايي طرف قرارداد دولت ايران را به من داد. همه چيز را براي رفتن من به آمريكا مهيا كردند. حتي بليت هواپيما هم گرفتند. من تمايلي به رفتن نداشتم. در ساعت پرواز، من عمداً به حمام رفتم و مدت زيادي در حمام ماندم! از طرف سازمان انرژي اتمي به خانه ما تلفن كردند و به پدرم گفتند: «دختر شما كجاست؟!»
ـ خانه است!
ـ خانه؟
ـ بله!
ـ او الان بايد در فرودگاه باشد!
ـ فرودگاه براي چه؟
ـ مگر شما خبر نداريد؟
پدرم هاج و واج گفته بود: «نه!»
ـ دختر شما بورس دارد. بايد برود آمريكا!
از حمام كه بيرون‌‌ آمدم پدرم بسيار عصباني بود. با فرياد و پرخاش گفت: «تو چه غلطي مي‌كني!»
ـ چه كرده‌ام؟!
ـ خودت را به آن راه نزن. چرا نرفتي؟!
ـ كجا؟!
ـ خر خودتي دختر! با خودت چه مي‌كني؟
ـ ماجرا چيست؟
پدرم با صداي بلند گفت: «تو كه حمام بودي به من زنگ زدند. بگو به من چرا نمي‌خواهي بروي، فرصت بهتر از اين. تو همه فرصت‌ها را به خاطر اين پسر داري از دست مي‌دهي. فكر مي‌كني چه تحفه‌اي است. نوبرش را ‌آوردي دختر! لگد به بخت خودت نزن.»
علي حاضر نبود ايران را ترك كند و با من به خارج بيايد. چند بار هم به او اصرار كردم‏، اما گفت: «من نمي‌آيم.» پدرم به من گفت: «غلط مي‌كني. بايد بروي.»
ـ نمي‌روم! مي‌خواهم در مملكت خودم بمانم.
ـ كدام مملكت. اوضاع را كه مي‌بيني همه چيز در هم ريخته و پا در هواست. برو!
ـ نمي‌توانم.
ـ به درك كه نمي‌روي. لياقت نداري.
خلاصه هر اندازه پدرم اصرار كرد من زير بار نرفتم.

  
 
فکر مي‌کنم اوايل مردادماه 1357 بود که علي، حسن آعبدالله، دوست و همکار علي و ده نفر از ديگر همکارانش در شرکت صنايع فولاد بندرعباس همراه سه مهندس ارشد راهي ايتاليا شدند. من هم همراه علي بودم. يکي، دو تن از مهندسان ارشد نيز همسران خود را آورده بودند. در فرودگاه مهرآباد تهران سوار هواپيماي تهران‌ ـ رم شديم. اولين بار بود که من و علي از کشور خارج مي‌شديم، به همين خاطر، اضطراب خاصي داشتيم. وقتي به رم، پايتخت ايتاليا، رسيديم ما را به شهر تاريخي جنوا بردند. قرار بود علي و دوستانش دوره آموزشي خود را در جنوا سپري کنند.
در بدو ورود به جنوا ما را به هتل شيک و گران‌قيمتي بردند. چند روزي ساکن آن هتل بوديم. اما مسئول گروه اعلام کرد که بايد به هتل ارزان‌تري برويم و اگر بخواهيم در هتل اول بمانيم، در بازگشت به ايران، شرکت هزينه اقامت در هتل گران‌قيمت را از حقوق ماهيانه کم خواهد کرد. بنابراين، به هتل ديگري كه ارزان‌تر بود رفتيم، البته آن دو مهندس ارشد و همسرانشان در همان هتل اولي ماندند. بعدها فهميديم كه آن دو با مسئولان  فولاد بندرعباس روابط دوستانه و نزديكي داشتند.
كلاس‌هاي آموزشي علي و دوستانش در شهر جنواي ايتاليا در يك كارخانه بود. از صبح تا عصر آنان را مي‌بردند و هركدام را بر اساس رشته و تخصصش آموزش مي‌دادند.
با يكي از استادان علي آشنا شدم. دكتراي فيزيك هسته‌اي داشت و در يكي از دانشگاه‌هاي فرانسه درس مي‌داد. مصاحبت با او و تبادل اطلاعات علمي، برايم خيلي جالب بود. به من گفت كه پنج سال درس خوانده و دكترا گرفته. وقتي به او گفتم كه من شش سال درس خوانده‌ام و تازه فوق‌ليسانس گرفته‌ام و اگر بخواهم دكترا بگيرم بايد سه سال ديگر هم درس بخوانم، خيلي تعجب کرد. وقتي درباره مباحث فيزيك هسته‌اي و راَكتورها با او صحبت مي‌كردم، ‌گفت: «آموزش شما در ايران خيلي خوب است. بسياري از مسائلي را كه شما مي‌دانيد در حد دكترا است.»


 

فراخوان مقاله همايش ايران و جنگ جهاني دوم

سازمان اسناد و كتابخانة ملي جمهوري اسلامي ايران، در نظر دارد همزمان با هفتادمين سالگرد اشغال ايران توسط متفقين، همايش تخصصي را با محوريت اين موضوع و با همكاري مراكز اسنادي، پژوهشي و مراكز آموزش عالي در روزهاي 23 و 24 شهريور ماه سال 1390 برگزار كند. آخرين مهلت ارسال چكيده: 31/3/1390


نخستين جشنواره خاطره‌نويسي دفاع مقدس اول تيرماه برگزار مي‌شود

معاون ادبيات بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس از برگزاري نخستين جشنواره خاطره‌نويسي دفاع مقدس با هدف به تحرير درآوردن تاريخ اجتماعي و شفاهي جنگ در شهر تهران با تجليل از 5 خاطره برگزيده خبر داد. جشنواره سراسري خاطره‌نويسي دفاع مقدس سال گذشته آغاز شد و اكنون در استان‌هاي كشور به اتمام رسيده و آخرين جشنواره استاني ساعت 18 اول تير در فرهنگسراي ارسباران شهر تهران با حضور پيشكسوتان دفاع مقدس برگزار مي‌شود.


آغاز پيش ثبت نام نشستهای ایکا 2012

پیش ثبت نام نشست ها و بخش هاي کنگره سال 2012 شورای جهانی آرشیو بر روی پایگاه اطلاع رسانی این کنگره آغاز شد. كنگره بين المللي شوراي جهاني آرشيو از 20 الي 24 آگوست سال 2012 مطابق با 29 مرداد الي 2 شهريور سال آينده در مركز همايشهاي و نمايشگاه هاي شهر بريسنين ايلت كوئينزلند استراليا برگزار مي شود.


صاحبان خاطرات دفاع‌مقدس، شناسايي مي‌شوند

مرتضي سرهنگي گفت: براي تدوين خاطرات دفاع مقدس با جمعيت پراكنده‌ و ظرفيت‌هاي عجيب خاطره‌گويي در شهرستان‌ها مواجه‌ايم. وي در همين حال اعلام كرد كه شناسايي صاحبان خاطره در مناطق مختلف آغاز شده است.


گزارشي از سومين همايش ملي آرشيو(21خرداد 1390)

رقمی شدن اسناد وجوانب مختلف آن چند سالی است که در کشور مورد توجه واقع شده و نمود آن دو همایشی بوده که در سال 89 – 88 به همت سازمان اسناد برگزار شده است. سومین همایش نیز با رویکرد خاص به رقمی شدن و آرشيوهاي ديجيتال در تاريخ 21خرداد1390توسط پژوهشكده اسناد سازمان اسناد و كتابخانه ملي برگزار شد. مسائلی که در دو همایش قبلی مطرح شده و دستاوردهای آن باید مورد توجه جدی قرار گیرد و ضمن چاپ مقالات، کارگروه‌های خاص برای عملی شدن پیشنهادات ارائه شده در این دو همایش تشکیل گردد.


كتاب ماه تاريخ و جغرافيا شماره 156

شماره 156 «كتاب ماه تاريخ و جغرافيا» با رويكرد «تاريخ شهر و شهرنشيني در ايران» منتشر شد. شماره جديد اين ماهنامه تخصصي كه ويژه ارديبهشت 1390 است، به كوشش موسسه خانه كتاب در دسترس علاقه‌مندان تاريخ قرار دارد. در سرسخن كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، مطلب «مروري بر منظرهاي مطالعه تاريخ اقتصادي شهرهاي ايران» نوشته دكتر شهرام يوسفي‌فر، دانشيار تاريخ ايران (بخش تاريخ اجتماعي پژوهشگاه علوم انساني) آمده است.


مشکلات پیاده سازی

پیاده کنندگان مصاحبه های تاریخ شفاهی در مراحل کاریشان با مشکلاتی مواجهه هستند. در برخی از موارد کیفیت نامطلوب مصاحبه و فشار حاصل حجم زیاد پیاده سازی منجر بهچ عدم تمرکز پیاده ساز شده و متن پیاده شده متفاوت از فایل صدا می شود. هر چند که بازشنوایی مصاحبه ها تا حدودی نواقص پیاده سازی برطرف می کند. در مواردی هم اشتباهات تایپی و عدم دقت در ویرایش موجب می شود تا مصاحبه های پیاده سازی شده دارای نقصان باشند.


تاريخ فرهنگي چيست؟

تاريخ فرهنگي؛ رويكردي بين‌رشته‌اي و نو در ايران «تاريخ فرهنگي چيست؟» نوشته پيتر برك، روند گسترش تاريخ فرهنگي را از دهه 1970 به بعد تشريح مي‌کند و علاوه بر طرح چيستي تاريخ فرهنگي، اختلافات، تضادها و همچنين سنت‌ها و حوزه‌هاي مشترک در تاريخ فرهنگي را مورد توجه قرار مي‌دهد. اين كتاب را دكتر نعمت‌الله فاضلي و مرتضي قليچ به فارسي برگردان كرده‌اند. خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، تاريخ فرهنگي گفتماني است كه از دهه 1970 ميلادي به بعد گسترش يافته اما در ايران هنوز شناخته شده نيست.


تاریخ شفاهی در جنوب شرق آسیا- 7

برخلاف نظر «Nimala, Lai» باید قبول کند که هنوز چندگانگی هویت‌ها تا این لحظه، مقیاس حفظ مقدار معتنابهی جدایی بوده است. او چنان که در فصل مربوط به خود نوشته، گواهی شفاهی را، با روش انسانشناسی سنتی گردآوری کرده. با گرفتن مصاحبه‌ای که بر ضبط‌صوت رجحان داشته است. او با این حساب خاطره را دربست پذیرفته است. اما در عین حال میکروفون را به عنوان مزاحم در گفت‌وگوی خود وارد و حاضر نکرده است. کار او تاریخ شفاهی بطور متعارف کلمه نیست، اما مشاهدات او در پژوهش شفاهی‌اش، تنها برای مورخین شفاهی، خیلی باارزش و معتبر است.


سر بر آسمان خدا

هر لحظه، خبرى مدحوش فرا مى‏رسد؛ رنجى و شكنجه‏اى بر قلب محرومم؛ فشارى بر پاى خونينم؛ اشكى در گوشه ديدگانم؛ سوزى و جوشى بر همه اعصابم. به درگاه خدا دعا مى‏كنم. دعايى كه در حلقومم مى‏سوزد. دعايى كه از عصاره وجودم سرچشمه مى‏گيرد. دعاى يك آدم دردمندِ دلشكسته. دعاى مسؤولى كه مستأصل شده. دعاى فرماندهى مجروح، كه نيرويى در دست ندارد. خدايا! من بنده توأم. من از خود چيزى ندارم كه به خاطر خود، فكر كنم. من بازيافته‏ام. من كشته‏ام. من رفته‏ام، ديگر منى از من وجود ندارد. اما آنچه از آن رنج مى‏برم، سرنوشت مستضعفين است، سرنوشت انقلاب است.


شهيد بروجردی در گفت و گو با سردار احمد موسوی

محمد بروجردی، مسیح کردستان از جمله فرماندهان جنگ بود که نبوغ نظامی‌اش کنترل این خطه را به ایران بازگرداند. او از معدود اسطوره‌های جنگ است که دیگر تکرار نشدند. اول خرداد بیست و هشتمین سالگرد پرواز او به اوج آسمان بود. آنچه در ادامه می‌خوانید خاطراتی از آن بزرگوار از زبان احمد موسوی یکی از هم‌رزمان اوست. سردار سرتیپ دوم احمد موسوی، هم‌اکنون بازنشسته است و ساکن شهرک شهید محلاتی در شمال شرق تهران است. علی عبد شیرازی در زمستان سال گذشته این خاطرات را ضبط و تدوین کرده است.


ناکارآمدی نخبگان سیاسی درکارآمدسازی روند توسعه ایران عصرپهلوی (2)

نكته دیگری كه در خصوص عملكرد نخبگان در نظام سیاسی استبدادی ( پهلوی ) درخور بررسی است، امنیت شغلی آنان است. توسعه، فرایندی است كه نیازمند آرامش، تفكر، برنامه‌ریزی و اجراست و این شرایط، باید در سایه امنیت شغلی فراهم گردد. در دوران پهلوی بویژه در عصر پهلوی اول، نخبگان از امنیت شغلی برخوردار نبودند. در این دوره، «هیچكس از بركناری بدون تشریفات، دستگیری خودسرانه، زندانی، تبعید و كشته شدن مصون نبود. همراه با تغییر یافتن شیوه حكومت، از دیكتاتوری به استبداد یا سلطانیسم، تجاوز به مالكیت خصوصی (بویژه در مورد زمین) نیز بالا گرفت» ( کاتوزیان، 1381، ص 174 ).


پهلوان مرده را عشق است!

ما ایرانی‌ها همیشه گفته‌ایم «پهلوان زنده را عشق است». اما از مرز دعوی و گفتار که بگذریم، آنچه در عالم واقعیت و کردار می‌بینم این است که انگار از بن جان معتقدیم که «پهلوان مرده را عشق است». می‌دانید چرا؟ چون پهلوان زنده خطرناک است؛ زبان دارد و می‌تواند از خود دفاع کند و بگوید «من آن نیستم که شما می‌گویید»! اما وقتی که مرد، می‌توانیم هرچه می‌خواهیم درباره‌اش بگوییم، خود را رفیق گرمابه و گلستانش وانماییم و اگر فرصتی دست دهد انواع فضایل و کرامات یا آنچه را خود فضیلت و کرامت می‌شمریم به او نسبت دهیم تا بگوییم که ما هم به هر حال نسبتی با فضل و کرامت داریم.


در تعقیب و گریز(2)

سرگه بارسقیان: «از ابتدای امسال تا پنجم آبان ماه در زندان قصر بودیم. از هفتم آبان ماه تا هفدهم دی ماه در دژ برازجان بودم. از نوزدهم به بعد در زندان یزد بودم و هستم.» این آخرین یادداشت روزانه دکتر سیدمحمدمهدی جعفری در سررسید سالانه بانک ملی‌اش در 29 اسفند سال 1344 بود؛ آخرین یادداشت روزانه جعفری در سال بعد (1345) در زندان قصر نوشته شد؛ دو هفته پس از درگذشت محمد مصدق در احمدآباد و دو ماه پیش از آزادی‌اش در 13 اردیبهشت 1346؛ «امروز پس از 1440 روز زندانی کشیدن به اتفاق آقایان مهندس عزت‌الله سحابی و ابوالفضل حکیمی از زندان آزاد شدیم.»


شریعتی و نهضت خداپرستان سوسیالیست

نهضت خداپرستان سوسیالیست در سال 1322 از تلفیق دو محفل مطالعاتی از جوانان به رهبری مهندس جلال الدین آشتیانی (گروه دبیرستان) و محمد نخشب (گروه دانشگاه) به وجود آمد.آن‌ها 3 عقید مشترک داشتند « التزام به عدالت اجتماعی و برابری یا به زعم خودشان سوسیالیسم، احساسات قوی مذهبی و اعتقاد عمیق قلبی به ملی گرایی.» با گسترش نهضت ملی ایران و تشکیل جبهه ملی در اواخر دهه بیست فعالیت خداپرستان سوسیالیست در دو شاخه جریان یافت.


دکتر شریعتی؛ آن طور که ما شناختیم

آن سال‌هایی که در مشهد زندگی می‌کردیم و کارمان را هم شروع کرده بودیم، دکتر علی شریعتی هم در دانشگاه فردوسی مشهد تاریخ و جامعه‌شناسی درس می‌داد و چون پدر دکتر، یعنی مرحوم محمدتقی شریعتی از قبیل جلسه‌های هفتگی و ماهانه کانون نشر حقایق اسلام را داشت، وقتی دکتر از پاریس برگشت، طیفی از مذهبی‌های روشنفکر سخنرانی‌های او را گوش کردند و طرفدارش شدند. طیفی از دانشجوهای دانشگاه فردوسی هم که در کلاس‌های او شرکت می‌کردند، با شنیدن حرف‌هایش طرفدار او شدند. آن روزها من در دبیرستان درس می‌خواندم. به دکتر شریعتی و حرف‌هایش هم علاقه داشتم. حالا که به آن روزهای گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم به دو دلیل طرفدار دکتر شریعتی بوده‌ام؛


ازنا در انقلاب اسلامی (قسمت پایانی)

پس از تثبيت نسبي امور مملکت به منظور برخورد با عوامل رژيم گذشته و ضد انقلاب، شهيد صادقي از جانب امام خميني (ره) در تاريخ 14/3/58 به عنوان اولين قاضي دادگاه انقلاب اسلامی‌‌شهرهاي ازنا واليگودرز منصوب شد.(2/ بنيادي، 1386: 51) محاکمه و مجازات رئيس ساواک اليگودرز و برخي از عوامل جنايتکار رژيم گذشته، اعدام يکي از خوانين منطقه به علت فساد وتجاوز به عنف در مهر ماه سال1358، بازداشت و محاکمه و حبس و مصادره اموال يکي ديگر از خوانين منطقه و محاکمه و تبعيد برخي از عوامل خوانين از اقدامات ایشان در این سِمت بود.


عوارض جنگ جهانی دوم در کرمان

با اشغال ایران بوسیله قوای روس و انگلیس و بهم خوردن وضع ارتش و آزادی زندانیان علاوه بر قحطی و سختی معیشت، همه جا خصوصاً در راهها آثار ناامنی ظاهر شده بود. در این موقع پدرم در نواحی جبال بارز و بافت کرمان مشغول پیوند پسته و بادام اهلی بدرختان جنگلی و وحشی بود، و در بافت و جبال بارز هر کدام دفتری برای امور پیوندزندی داشت. مسئول دفتر بافت شخصی میان‌سال و شایسته به نام «شکیبا» بود که منشی حسین خان شجاع (رئیس ایل بچاقچی) و رئیس آمار بافت هم بود.


قهرمانان در تاریخ

پل جانسن از نویسندگان معاصری است که در زمینة ‌مسائل تاریخی و اجتماعي مقالات و كتابهايش شناخته شده است. اساساَ روزنامه‌نگار بوده و مدتها سردبیری هفته‌نامة معتبر نیواستیتسمن را در عهده داشته است. پل جانس کتابهای متعددی منتشر کرده که می‌توان به تولد جهان مدرن و زمانه نو و روشنفکران اشاره کرد.پل جانسن در «تولد جهان مدرن» به حوادثی که تحولات جهان مدرن را به وجود آورد می‌پردازد. و در «زمانه نو» به برخی از جنبه‌های تاریخ قرن بیستم اشاره می‌کند. جانسن در زبان فارسی به کتاب «روشنفکران» معرفی شد که بسیار بحث‌انگیز بود. در این کتاب زندگی: «ژان ژاک روسو، کارل مارکس، هنریک ایبسن، لئو تولستوی، ارنست همینگوی، برتولت برشت، برتراندراسل، ژان پل سارتر، ادموند ویلسون، لیلیا هلمن و...» پرداخته است.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'