تاریخ شفاهی مكمل تاریخ كتبی
با گسترش روزافزون علوم در هر یك از رشتهها، انتظار به وجود آمدن رشتههای تخصصی نیز وجود دارد. علم تاریخ طی فراز و نشیبهایی كه فراروی آن بود، شاهد گسترش شیوههای نوین تاریخنگاری بود. با ایجاد مكاتب تاریخنگاری و شیوههای علمی نگارش، و نیز از سه دهة گذشته با شكل گرفتن تاریخ شفاهی، گامی نوین در مطالعات تاریخی برداشته شد. در این شیوه، پژوهشگر از چارچوب نوشتاری خارج میشود و با روی آوردن به مصاحبه، زوایای مبهم تاریخ معاصر را در تاریخ شفاهی جستجو میكند. در پژوهشهای شفاهی، حوزة كار تنها در تاریخ خلاصه نمیشود و حتی فراتر از آن هم میتوان به مطالعه و تحقیق پرداخت. به طور مثال، در طرح تدوین تجربیات خبرگان قنات ـ كه شركت مدیریت منابع آب ایران به انجام رسانده است ـ بدون رویكرد به تاریخ، پژوهش ارزندهای دربارة سازة قنات صورت گرفته است. تاریخ شفاهی، مقدمهای است بر تاریخ مكتوب؛ از آن جهت كه مورخ با صحنهسازان جریان تاریخی طرف است؛ با افرادی كه در بطن حادثه بودهاند و شاهدان اصلی آن رخداد تاریخیاند. تاریخ شفاهی، شناخته شدهترین برنامة ثبت اطلاعات شمرده میشود و به طور كلی، راهكاری است برای جمعآوری اطلاعات كه در ضمن آن، تجهیزات ضبط صوتی را با هماهنگی مورد استفاده قرار میدهند تا گزارشهای دقیقی از عقاید و نظرات شاهدان ماجرا یا دستاندركاران حادثه فراهم كنند. اهمیت تاریخ شفاهی در تدوین تاریخنگاری معاصر ایران، از آن جهت است كه منابع مكتوب پاسخگوی نیاز پژوهشگران نیست. در مجموع، اهمیت تاریخ شفاهی به جهات زیر است: 1ـ به واسطة اینكه افرادی كه در جریان حادثهای بودهاند، به نقل رویدادها و خاطرات میپردازند، لذا گفتههای افراد، همسو و تكمیل كنندة اسناد میباشد كه میتوان از آن به عنوان منابع دست اول یاد كرد. 2ـ تا انتشار اسناد در مسائل مختلف، مدت زمانی خواهد گذشت. از این رو، تاریخ شفاهی این امكان را به وجود میآورد كه پژوهشگران قبل از انتشار اسناد، از زبان شاهدان عینی وقایع ، اطلاعاتی كسب كنند. نكتة درخور توجه در تاریخ شفاهی، كسب اطلاعات بكر و جدید از مصاحبه شونده میباشد. در این شیوه، محقق در انتظار آزاد شدن اسناد بایگانیها میماند. زیرا با روی آوردن به تاریخ شفاهی، اطلاعاتی به دست میآورد كه فراتر از نوشتههای مكتوب میباشد. 3ـ در تاریخ شفاهی، جذابیت خاصی وجود دارد. بدین نحو كه پژوهشگر این حیطه با مدارك ضبط شدهای كه در اختیار دارد، حالات و طرز بیان مصاحبه شونده را نیز ـ كه از لحاظ روانشناختی مهم است ـ درك میكند. زیرا در طنین صداها و لحن گفتارها معانی گوناگونی از شخصیت افراد، ضعف و غضب، قاطعیت، صلابت، تمنا و التماس، آرامش و اضطراب و برخی دیگر از صفات افراد نهفته است كه آنها را نمیتوان در كتاب مكتوب كرد بلكه فقط باید شنید؛ بویژه آنكه صداها و گفتار و تسلط بر بیان، یكی از راههای باریك روانكاوی شخصیتهاست. 4ـ ویژگی اصلی تاریخ شفاهی نداشتن قضاوت و داوری است؛ چرا كه مخاطب از شیوههای ارشادی خسته شده و میخواهد خودش قضاوت را تحلیل كند و تاریخ شفاهی، این امكان را در اختیار او قرار میدهد. 5ـ تاریخ شفاهی، به محقق كمك میكند تا تصویری كم و بیش زنده از وقایع تاریخی ـ كه بر تجربة مستقیم و غیر مستقیم فردی مبتنی است ـ ارائه دهد. در حین مطالعة تاریخ، شاید بسیاری از استدلالها مبهم و باورنكردنی باشد؛ در حالی كه تاریخ شفاهی موشكافانهتر به قضایا مینگرد و از تمام جوانب، موضوع را بررسی میكند. تدوین تاریخ شفاهی، شاید ساده به نظر آید؛ اما در یك تحلیل، واقعیت این است كه شیوة تاریخ شفاهی از پیچیدگی و مشكلات خاصی برخوردار است. اولین مسئله در تاریخ شفاهی، عشق و علاقه به تاریخ است. اگر پژوهشگری این خصیصه را نداشته باشد، در برقراری ارتباط یا مصاحبهشونده دچار مشكل میشود و نمیتواند مقصود و منظور خود را بیان كند. دوم اینكه، مصاحبهگر باید پژوهشگری به تمام معنی باشد؛ در حیطهای كه به پژوهش میپردازد، حوزة مطالعاتی وسیعی داشته باشد و تمام زوایای جریان را از میان مكتوبات بررسی كند و دیگر آنكه، شناختی نسبی از مصاحبه شونده داشته باشد. در تاریخ شفاهی، ما دو نوع نگرش در آن واحد داریم: اول نگرشی كه مصاحبه شونده نسبت به موضوع دارد؛ زیرا در طرح آن موضوع نقش داشته است. دیگر نگرش مصاحبهكننده به موضوع است. بنابراین مصاحبهگر با مطالعة عمیق و بررسی همه جانبه، باید این دو نگرش را به هم نزدیك كند. به نحوی كه اگر متوجه شد مصاحبهشونده دارد لاف میزند و گزافه میگوید و یا موضوعی را كتمان میكند به او یادآور شوند.
غلامرضا آذری خاكستر
زیتون سرخ (۲۴) خاطراتناهیدیوسفیان گفت و گو و تدوین: سیدقاسمیاحسینی انــتــشـاراتسـورهمــهــر(وابسـتهبـهحـوزههنـری) دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت نقل و چاپ نوشتهها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.
جالب آنکه در دانشگاه تهران در رشته فيزيک کاربردي هم قبول شدم. يعني همزمان در سه رشتة فيزيک هستهاي، ژئوفيزيک و فيزيک کاربردي قبول شدم. رشتة فيزيک هستهاي را انتخاب کردم. ده نفر دانشجو بوديم. از ميان ما بايد چهار نفر انتخاب ميشد. هشت استاد از ما امتحان گرفتند. يکي از آنها آقاي آقشاهي معلم سابق فيزيک ما در دبيرستان بود. من به او خيلي علاقه داشتم. مرد باسواد و کوشايي بود. در اين مدت دکترا گرفته بود و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران شده بود. بايد خوب درس ميخواندم. بنابراين، در بخش کامپيوتر شرکت «بنزخاور» مشغول كار شدم. مرا براي آموزش کامپيوترهاي بزرگ و اي.بي.ام فرستادند. آن زمان کامپيوترها خيلي بزرگ بودند و حجم آنها يک اتاق را اشغال ميکرد! محل کار من خيابان بلوار بود و محل دانشگاه خيابان کاخ (فلسطين). فاصلة اين دو، پنج دقيقه راه بود. حقوقم هم پنج هزار و چند صد تومان بود. رئيس ما مرد بسيار خوبي بود. وقتي فهميد من دانشجو هستم گفت: «کارت را طوري تنظيم کن که به درس و دانشگاه هم برسي.» خيلي به من لطف داشت. يادش به خير؛ صبحها به دانشگاه ميرفتم و عصرها کار ميکردم. گاهي اوقات تا ساعت هفت، هشت شب کار ميکردم. علي در پادگان بود. به تلفن دسترسي داشت. هر روز عصر يا غروب من با او تماس ميگرفتم و با هم حرف ميزديم و گزارش کار روزانه به يکديگر ميداديم! |