شماره 1    |    12 آبان 1389

   


جهان یادگار است و ما رفتنی
ز مردم نماند جز از گفتنی
                                   فردوسی

حالا بیش از دو دهه است که «گفتنی‌ها» سایه‌اش را بر سر کاغذ و قلم ما انداخته است. آنچه گفته‌اند و نوشته‌ایم، پیش از آن که تمامِ رخ دو تحول بزرگ انقلاب و جنگ را نشان دهد، راه هموار و ناهمواری پیش پای ما گذاشته که آرزوی تماشای آن رخ تمام را، حتی از دور، در دل قلم و کاغذ ما زنده نگه داشته است.
امروز شاهدان و فعالان آن دوره هستند و شانه به شانه ما می‌آیند، اگر بگوییم در طلایی‌ترین دوران تاریخ شفاهی ایستاده‌ایم، شاید چندان بیراه نباشد، اما آن‌ها هم مثل همه انسان‌های روی این سیاره عمر معینی دارند. برای شنیدن این گفتنی‌ها در خوشبینانه‌ترین نگاه شاید کمتر از دو دهه دیگر فرصت داشته باشیم. این زمان در ناموس تاریخ نگاری یعنی دو هفته!
حالا سایه گفتنی‌ها را از روی قلم و کاغذ، به دنیایی آورده‌ایم که گرچه در لفظ دنیای مجازی است، اما از واقعیت آن گریزی نیست.
امروز این دنیا پیش چشمان شما است. رخ این دارایی معنوی، هم برای خودمان و هم برای دیگرانی که آن سوی آب‌های جهان وجدان‌های بیدار دارند دیدنی است. این دنیا برای ما فرصت فراهم می‌کند تا از زمان باقی مانده بیشتر و بهتر استفاده کنیم؛ به همگانی شدن تاریخ شفاهی نزدیک شویم و چشمان زیادی را برای دیدن این صفحه روشن دعوت کنیم.
انتخاب زبان انگلیسی و در آینده نزدیک زبان عربی، دست ما را برای بازنمایی آن دو تحول بزرگ باز می‌گذارد و دنیا را از آنچه که بر این سرزمین کهنسال گذشته است پیوند می‌دهد و این ضرورت امروز ما است.
با این همه، توان تحریریه این مجله که هر هفته روزهای چهارشنبه مهمان چشمان شما خواهد بود، توان محدودی است. هیچ نشریه‌ای نمی‌تواند بدون کمک مخاطب‌هایش روی پای خودش بایستد. ما برای رفتن در این راه هموار و ناهموار دست‌مان را به دست شما می‌دهیم، وقتی دست ما را می‌گیرید قوت قلب پیدا می‌کنیم، درست است قدم‌های کوچکی در این راه برداشته‌ایم، ولی قدرت و گستردگی گفتنی‌ها بیشتر از قوت زانوی قلم‌های ما است، اما ایستاده‌ایم و علیه فراموشی می‌نویسیم زیرا معتقدیم چیزی که نوشته نمی‌شود، وجود هم ندارد!
چشم براه گفتنی‌ها و نوشتنی‌های شما می‌مانیم.

مدیر مسئول
مرتضی سرهنگی


زيتــون‌ســـرخ(۱)

خاطرات‌ناهيد‌يوسفيان

گفت و گو و تدوين: سيدقاسم‌ياحسيني

انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـري)

دفتـرادبيات و هنر مقـــاومت

نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازة رسمي از ناشر است.

اشاره

بانو ناهيد يوسفيان همسر شهيد علي اميني است. زندگي اين دو داستان پرماجرايي است كه اين بانوي بزرگوار در اين كتاب (زيتون سرخ) صفحه‌هايي از اين زندگي را در برابر ديدگان ما مي‌گشايد.
روزهايي كه در اين زندگي پركشش سپري شده پر از تجربه‌ها، تلخي‌ها و شيريني‌هاست. در همين زندگي است كه اميد معناي واقعي خود را مي‌يابد و مانند آفتابي از لابه‌لاي ابرهاي تيره ترديد بيرون مي‌آيد و به خانه كوچك او گرما و روشني مي‌بخشد.
تصميم و اراده براي ادامه زندگي آن هم در دل سنگ، گونه‌اي تحقير جنگ به شمار مي‌رود و بانو يوسفيان با دارا بودن عالي‌ترين مدارج علمي و دانشگاهي بر همه پيامدهاي جنگ غلبه مي‌كند و چراغ زندگي‌اش را با داشتن دو فرزند روشن نگه مي‌دارد.
خاطرات خانم يوسفيان حاصل بيست ساعت گفت‌وگو است. اين مصاحبه در شهريورماه سال 1385 توسط سيد قاسم ياحسيني در شاهرود انجام شده است. امروز پس از گذشت سال از آن گفت‌وگو خاطرات بانو يوسفيان در دستان شماست. تشكر ما از اين دو عزيز حدي ندارد.

دفتر ادبيات و هنر مقاومت
حوزه هنري
تابستان 1386
 

فصل اول


خدايي كه من دارم، خداي بسيار مهرباني است. هرچه از او مي‌خواهم مي‌دهد. در طول زندگي پرفراز و نشيبم، خواسته‌اي نبوده كه بخواهم و مرا نوميد كند و يا بي‌جواب بگذارد. كريمي و كرامتش را بارهاي بار ديده‌ام و آزموده‌ام. خداي بزرگي است! گاه ناسپاسي كرده‌ام و حتي ناديده‌اش انگاشته‌ام. اما آن بخشندة مهربان، در ناسپاسي و سپاس، جود و كرمش را از من دريغ نكرده است. براي آنكه نشان بدهم با چه كريم و رحيمي سر و كار داشته و دارم، بايد داستان زندگي‌ام را بخوانيد.
ناهيد يوسفيان مطلق‌‌خرم هستم. در شهر اراك و روز بيست و پنجم ارديبهشت‌ماه 1331 شمسي متولد شدم. پدرم علمدار و مادرم نصرت سله‌چين نام دارند. پدرم هفت دختر دارد به نام‌هاي پوران (گيتي 1327)، ناهيد (من‏ 1331)، مينا (آذر‏ 1333)، ناديا (1334)، هِرمين (1342‏)، رويا (1343) و گل‌بهار (1353). همگي تحصيل‌كرده‌اند و غير از من، كه در ايران زندگي مي‌كنم، شش دختر ديگرش هم‌اكنون مقيم آمريكا هستند. پدرم هميشه درباره نداشتن پسر مي‌گفت: «بايد دخترانم را طوري تربيت كنم كه دكتر يا مهندس شوند. پسر نمي‌خواهم كه دربان يا خدمتكار شود!»
پدرم، بختياري بود. در سال 1304 متولد شد و در شهر انديمشك رشد كرد و بزرگ شد. پس از گذراندن دوران سربازي، در آبان‌ماه 1322 با مادرم ازدواج كرد. مادرم تهراني بود و هنگام ازدواج با پدرم تنها نُه سال داشت!
پدرم ابتدا در راه‌آهن به عنوان آتشکار مشغول كار شد. يعني سوخت و ذغال‌سنگ داخل كوره لوكوموتيو مي‌ريخت. مدتي بعد كمك‌راننده شد و سرانجام توانست راننده قطار شود. چند سال رانندة قطارهاي باري بود و در مرحلة آخر رانندة قطارهاي مسافربري شد.
پدرم در آغاز كارش سختي‌هاي زيادي را تحمل كرده بود. در هواي سرد و برفي زمستان، اواخر شب يا نيمه‌هاي بامداد، مجبور بود پاي پياده مسير زيادي را طي كند تا به محل كارش در ايستگاه راه‌آهن برسد. برخي شب‌ها گرگ‌ها به او حمله مي‌كردند. خودش يك بار براي من تعريف كرد: «زمستان برفي و سردي بود. آن سال برف سنگيني در اراك باريده بود. نيمه شب بود كه كارم تمام شد. پياده به طرف خانه به راه افتادم. مسيري كه مي‌رفتم بيابان بود. همين‌طور كه داخل برف‌ها حركت مي‌كردم متوجه شدم دو تا گرگ به من نزديك مي‌شوند. خيلي ترسيدم. چراغ‌قوه‌اي همراهم بود. بلافاصله آن را روشن كردم و جلوي چشمان گرگ‌ها گرفتم و شروع كردم به دويدن. گرگ‌ها هم مرا دنبال كردند. بوي گوشت آدم، در آن هواي برفي، مستشان كرده بود. دانستم كه اگر به من برسند، تكه‌تكه‌ام مي‌كنند. هيچ وسيلة دفاعي هم نداشتم. از ترس همين‌طور كه مي‌دويدم مادرتان را صدا مي‌زدم و مي‌گفتم: نصرت... نصرت... به فريادم برس! در همين موقع باطري چراغ‌قوه هم تمام شد. با تمام توانم بر سرعتم افزودم. از دور امام‌زاده‌اي ديدم. خوشبختانه درش باز بود. با چابكي خودم را داخل محوطه امام‌زاده انداختم و در آن را بستم. هيچ‌كس آن حوالي نبود. تا صبح آنجا ماندم. گرگ‌ها هم تا صبح پشتِ در زوزه كشيدند. وقتي گرگ‌ها مرا دنبال مي‌كردند همه فكرم اين بود كه اگر آن‌ها مرا بخورند، همسر و دخترم به چه سرنوشتي دچار خواهند شد؟»
جالب آنكه مادرم هم درباره همان شب تعريف مي‌كرد: «شب بود. فقط پوران را داشتم. در اتاق خوابيده بودم و منتظر بودم علمدار از كار برگردد. احساس كردم پدرت صدايم مي‌زند: نصرت... نصرت! بلند شدم و در اتاق را باز كردم. ديدم كسي نيست. خيلي تعجب كردم. به وضوح صداي پدرت را شنيده بودم؛ اما از خودش خبري نبود. رفتم و خوابيدم.



 

آگهی جذب مترجم

خیلی تعجب نکنید، خب این هم یک نوعش است؛ نوعی از آگهی! سایت تاریخ شفاهی ایران و هفته نامه الکترونیکی تاریخ شفاهی به مترجم نیاز دارند و کجا بهتر از این جا که نیاز خود را با اهلش و در خانه خود در میان بگذارند.


گزارشی از دومين همايش تاريخ شفاهي

دومين همايش تاريخ شفاهي ایران به تاریخ هفتم و هشتم مهرماه 1389، در سازمان گنجینه اسناد با حضور مورخین، پژوهشگران و فعالان عرصه تاریخ شفاهی برگزار شد. جلسه افتتاحیه اين مراسم، علی اکبر اشعری، مشاور رئیس جمهور از حذف روز اسناد در تقویم ملی ایران، اظهار تأسف و انتقاد كرد و گفت: «اسناد ملي كشور بسيار مهم به شمار مي روند و سازمان اسناد درتلاش است، روز به روز اسناد بيشتري را جمع آوري كند.»


فراخوان مقاله همايش ايران و استعمار انگليس

مجمع‌ هماهنگي مراكز تاريخ‌پژوهي و بانكهاي اسنادي (مهتاب)، در نظر دارد دومين همايش تخصصي بررسي عملكرد انگليس در تاريخ معاصر ايران را تحت عنوان "ايران و استعمار انگليس" در تاريخ سوم اسفند 1389 برگزار نمايد. بدينوسيله از محققان و تاريخ‌پژوهان گرانقدر دعوت بعمل مي‌آيد تا مقالات تحقيقي خود را (ترجيحاً براساس منافع و ماخذ و اسناد جديدالانتشار) حول محورهاي زير تا تاريخ 30 آذرماه به دبيرخانه همايش ارسال دارند.


تقوا، ضرورت تاريخ نگاري يك مورخ مسلمان است

كارشناس مباحث تاريخ سياسي، منتقد و پژوهشگر حوزه اسناد با اشاره به اين كه در تاريخ‌نگاري درباره شخصيت‌ها، تك‌نگاري‌ امكان دارد، اما به معناي اتمام گفت‌وگو درباره آنها نيست، اظهار كرد: با گذشت زمان و تكميل حلقه‌هاي مفقود تاريخ نيازمند بازگشت به گذشته و تكميل گفته‌هاي تاريخي هستيم.


معرفی کتاب تاریخ آموزی و تاریخ نگاری

کتاب "تاریخ آموزی و تاریخ نگاری"،گفتگویی پیرامون تاریخ آموزی و تاریخ نگاری با پروفسور برنارد بایلین،نویسنده، مورخ و پروفسور آمریکایی است. این کتاب را دکتر مرتضی نورایی، ترجمه کرده و توسط پژوهشکده تاریخ اسلام چاپ شده است. فهرست مطالب موجود در این کتاب شامل درآمد، متن، فهرست پرسش ها، رزومه پروفسور بایلین ونمایه می شود؛ همچنین تعداد 52 پرسش و پاسخ در متن کتاب موجود است. برای آشنایی بیشتر، درآمد کتاب در ادامه می آید:


باورناپذیری فضای جنگ برای نسل آینده

در سال 58 تحركات نظامی ضد انقلاب در كردستان شروع شده بود و نيروهای سپاه و ارتش، برای برقراری امنيت در آنجا مستقر شده بودند. من هم به‌عنوان بسيجی در سال 58 اعزام شدم با توجه به اينكه در تيراندازی جزو نفرات برگزيده بودم، اما به لحاظ جثه ريزی كه داشتم، در كارهای پشتيبانی مشغول شدم و از اين بابت شاكی بودم.


علینقی منزوی» کتاب شناس و نسخه شناس ایرانی دار فانی را وداع گفت

دکتر «علی نقی منزوی» کتاب شناس و نسخه شناس ایرانی ، سه‌شنبه شب، 27 مهر ماه، درمنزل خود در سعادت آباد تهران دار فانی را وداع گفت. او پسر بزرگ شیخ آقا بزرگ تهرانی دانشمند و عالم شیعه و پدیدآورنده کتاب سترگ الذریعه از مهمترین کتاب‌شناسان کتاب شناسی شیعه است که در سال 1301در سامره به دنیا آمد.


شب سمور و لب تنور

چه بسیار سربازان و مبارزان متوسط الحالی که با تردستی های شاعران و خنیاگران و هنرمندان و مورخان به قهرمانانی ملی بدل شدند و چه بسیار قهرمانان حیرت انگیزی تنها به این دلیل که به عالم پررمز و راز هنرمندان و نویسندگان راه نیافتند، در غبار تاریخ مدفون شدند. البته در بینش دینی و و اخروی، ارج و قرب مجاهدان راه خدا را شاعران و مورخان رقم نمی زنند. اما هر ملتی برای آنکه راه خود را در تاریخ هموار کند به قهرمانانی نیاز دارد که روح خود باوری و اعتماد و سرافرازی را در آنان زنده کند و ایمان و انگیزه آنان را در راه های پرمخاطره افزایش دهد.


تصاوير و اسناد از رجال، تجار و ابنيه‌هاي تهران سخن مي‌گويند

مركز اسناد كتابخانه مجلس به تازگي دو مجموعه از تصاوير شخصيت‌هاي تاريخي، سياسي و تجار اواخر دوره قاجار و اوايل دوره پهلوي را در قالب شيشه، عكس‌ها و نگاتيو خريداري كرده است كه با تكميل مجموعه‌هاي اسنادي اين مركز، نكات ارزشمندي را در اين برهه از تاريخ آشكار مي‌سازند.


نمایشی از قدرت معنوی (گلچین خاطرات مقام معظم رهبری از دوران دفاع مقدس)

خاطرات مقام معظم رهبری شرح مكرر حماسه، دليري، صبوري، مقاومت و ايمان غيورمردان عرصه پيكار و جهاد است. دوران هشت‌ساله دفاع مقدس سرشار از خاطره است، هنوز دل‌های مشتاق بسياری منتظر شنيدن گفته‌ها و ناگفته‌های دوره حماسه و ايثار هستند. شرح مجدد دلاوری و مقاومت و شتاب در عرصه رادمردی گرچه مكرر است اما تكرار دوباره حماسه‌ها، ملالی بر خاطر مخاطبان نمي‌نشاند. بخشی كه از نظر خوانندگان خواهد گذشت، گوشه‌ای از خاطرات مقام معظم رهبری به‌عنوان بالاترين مقام اجرايی كشور در دوران دفاع مقدس است.


روايت "توطئه‌هاي ضدانقلاب" در جشنواره خاطره‌نويسي كرمانشاه

اولين جشنواره خاطره‌نويسي دفاع‌مقدس استان كرمانشاه در 2 حوزه خاطرات "خودنوشت"‌ و "ديگرنوشت" از "هشت سال دفاع‌مقدس" و "توطئه‌هاي گروهك‌هاي ضدانقلاب و درگيري‌هاي كردستان" برگزار مي‌شود.


اگر روزی تاریخ بمیرد!

چندین سال پیش کتابی خواندم از اوریانا فالاچی به نام «اگر روزی خورشید بمیرد» و اکنون مقالة حاضر با دغدغة این پرسش مهم نوشته شده است که اگر روزی آسمان معرفت انسان‌ها در سوگ مرگ خورشید تاریخ بنشیند، انسان‌های پس از این واقعه چه خواهند کرد و زیر سقفی از ابرهای وهم و تردید چگونه خواهند زیست؟ اساساً چه چیز موجب مرگ تاریخ می‌شود و فروغِ نشاط و حیات را از آن سلب می‌کند؟


معرفی کتاب جغرافيای تاريخی كوفه

جغرافيای تاريخی كوفه، نوشته «لويی ماسينيون» با ترجمه به عربی تقی بن محمد ‌المصعبی، شرح و تعليقات كامل سلمان الجبوری و با ترجمه فارسی دكتر عبدالرحيم قنوات، به كوشش سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت) منتشر شد.


فراخوان جشنواره خاطره‌نويسي "راز نهان"

فراخوان نخستين جشنواره خاطره‌نويسي دفاع‌مقدس استان ايلام با عنوان "راز نهان" اعلام شد. این جشنواره به همت اداره كل حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع‌مقدس استان برگزار می شود و دبيري علمي آن را"محمدعلي قاسمي" بر عهده دارد.


تعطیلی تأسف‌بار مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات ایران

شنبه ۲۲ خرداد۱۳۸۹ بود که در خبرگزاری مهر خواندم، دوست و همکار سال‌های دور و نزدیکم، محمدهاشم اکبریانی، سرویراستار مجموعه‌ کتاب‌های تاریخ شفاهی ادبیات ایران از پایان این طرح خبر داد و دلیل آن را هم فرسودگی کاری و پای کار نایستادن چهره‌های حرفه‌ای‌تر این مجموعه خبر داد و البته بازگشت مالی بسیار اندک برای مولفان و بخش تحریری ماجرا.


معرفی کتاب همگام با آزادی

کتاب "همگام با آزادی"، خاطرات شفاهی دکتر سید محمدمهدی جعفری و نوشته "سیدقاسم یاحسینی" است؛ جلد اول این کتاب، "از آغاز تا آزادی از زندان" نام دارد و خاطرات به صورت گفتگو، یادداشت های روزانه و ضمائم (اسناد و نامه ها) را در برمی گیرد. این کتاب به همت انتشارات صحیفه خرد، چاپ و منتشر شده است. خلاصه ای از فهرست کتاب به این گونه است:


درآمدی بر مطالعة نشانه‌شناختی روایت

واژة تازی تبارِ «روایه/ روایت» ـ که می‌توان آن را با گردانیدة پارسیِ «گفت ـ بازگفت/ بازگفتن» برابر شِمُرد ـ از نظر دستور زبان فارسی، اسم و مصدر متعدی و از دیدگاهِ نوع‌شناسیِ دانشنامه‌ای، مَدخَلِ مفهومی است. صورتِ مصدرِ ترکیبی این کلمه ـ «روایت‌کردن» ـ نیز در متون فارسی سابقه کاربرد دارد1. در معنیِ اولیه و اصلیِ روایت، گرچه وجهِ فعلی، غالب و مُحرز می‌نماید.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'