شماره 210    |    10 تير 1394

   


 



پاورقی شماره 210

نظریه تاریخ شفاهی-۴۷
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


مری اِلِن در اینجا خاطرات شخصی، خانوادگی، تحقیقات منطقه‌ای و تاریخ مستندسازی‌شده را که در قالب گفتمان «زن سخت‌کوش کاردان» ریخته است ترکیب نموده و در چارچوب مصاحبه‌ای که برای آگاهی از تاریخ زنان شتلند صورت می‌گیرد، بیان می‌کند. روابط بیناذهنیِ مری اِلِن و من با تکیه بر تأئیدِ اهمیتِ تاریخ زنان توسط هر دوی ما به طور قطع و یقین بر مطالب او، عناصری که در گفتارش می‌گنجاند، و ارجاعاتی که به منابع تاریخی می‌داد مؤثر بوده است. موارد یادشده همگی در چارچوب روایت خانواده و جزیره به هم گره خورده بودند.
یک نمونة متفاوتِ دیگر اما زیبا از کاربرد فرایند تحلیلی که برای شما انتخاب کرده‌ایم، تحقیقات ارزشمند و طاقت‌فرسای گراهام داوسون(1) دربارة واقعه‌ای در سال 1972 معروف به «یکشنبة خونین»(2) است. رویداد مذکور زمانی اتفاق افتاد که شهروندان ایرلند شمالی برای کسب حقوق مدنی خود دست به تظاهرات زدند، ولی با تیراندازی سربازان انگلیسی عده‌ای از آنان کشته شدند. از این واقعه به عنوان یکی از مقاطع اصلی «آشوب‌ها»ی(3) ایرلند شمالی یاد می‌شود. داوسون در حین تقلای مردم برای یادآوری آن حوادث خونین و دردناک دست به تجزیه و تحلیل عمیق و چندلایه‌ای از ساخت ذهنیت‌ها می‌زند. وی از لایه‌های متعدد تفسیر، بزرگداشت و بازنمایی رویدادها در بیان مقامات رسمی و مردم طی گذشت بیش از سی سال از آن ماجرا غفلت نمی‌ورزد. آنان واقعه را با عبور از همین لایه‌ها تعریف می‌کنند. وی می‌نویسد:
«هر فردی تنها در صورتی می‌تواند گزارش خود را از این رابطة ذهنیِ چندلایه با گذشته بیان کند که با دیگران رابطه برقرار کرده باشد، آن دیگرانی که گوش می‌دهند، خاطرات خودشان را بیان می‌کنند، و معانی حاصل از این گفته‌ها و شنیده‌ها را تفسیر و بازتفسیر می‌کنند: پس می‌بینیم که چنین رابطه‌ای ضرورتاً بیناذهنی و جمعی است».(4)
ملاحظاتِ مربوط به حاکمیتِ بیناذهنیت در همه سطوح و لایه‌ها نحوة یادآوری مردم، و چگونگی فراخوان تجربه‌های دردناک روحی و روانی از طریق گفتگو، رپرتاژ رسانه‌ای و تاریخ‌نویسی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مقصود از حاکمیت بیناذهنیت در همه سطوح در واقع دیالوگ بین پاسخگو یا شاهد رویدادها و داستان‌ها و افسانه‌های منتشره دربارة آن رویدادها، و دیالوگ بین پاسخگویان و داوسون است. گزارش نهایی او نیز به همین ملاحظات اختصاص دارد.
خاتمه
سه طرف در مصاحبة تاریخ شفاهی حضور دارند: مصاحبه‌شونده با خودش، با مصاحبه‌گر و با فرهنگ گفتگو می‌کند. مورخ با علم به اینکه این سه بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند باید این مکالمات را تحلیل و رمزگشایی کند که یقیناً فرایند دشواری است. رونالد گریل تحقق چنین هدفی را مشروط به گوش دادن دقیق می‌داند که در این صورت می‌توانیم «عنصر مسئله‌ساز»(5) یعنی بافت نظری و ایدئولوژیکی مؤثر بر مصاحبه را جدا کنیم. (6)
موضوعاتِ مربوط به ذهنیت در تمام فرایند تاریخ شفاهی، از اجرای مصاحبه گرفته تا تحلیل و نگارش گزارش تحقیقات، حضور دارند و اصل و اساس کار را تشکیل می‌دهند به طوری که همه مدل‌های تفسیریِ مورد بحث در این کتاب را تحت تأثیر قرار می‌دهند. همان‌گونه که دیدیم، روابط قدرت جزء لاینفک رابطة مصاحبه‌ای محسوب می‌شوند. خاطره از منشور ذهنیت که به دست پاسخگو ساخته شده و در مسیر رابطة بیناذهنی محیط مصاحبه شکل می‌گیرد، عبور می‌کند. کنش یا عملکرد مصاحبه‌شونده مشروط به موضع فاعلی او برای مصاحبه است. سبک روایت و توانایی ارائه یک گزارش روایی را توانایی دستیابی به اطمینان خاطر و پیدا کردن جایگاهی در گفتمان‌های فرهنگی تعیین می‌کند؛ جایگاهی که به انسان برای روایت داستانش احساس راحتی و آسایش ببخشد.

فصل ۵
خاطره


مقدمه
در یک بیان کلی باید بگوییم که مورخ شفاهی برای کشف چهار معما از مردم سؤال می‌پرسد: 1-رویدادی که اتفاق افتاده؛ 2-احساس راوی دربارة آن رویداد؛ 3-نحوة یادآوری آن؛ و 4-خاطرات عمومی کسانی که راوی به آنان رجوع می‌کند و در واقع بستر گسترده‌تری را برای داستان او فراهم می‌سازد. خاطره در کانون این فرایند می‌نشیند و تمرکز تاریخ شفاهی بر خاطره و فرایند یادآوری است. همان‌طور که نُسَخ تاریخی کهن یا خلاصة مذاکرات اعضای کابینة دولت‌ها برای مورخانی که در تحقیقات‌شان از سنت‌های دیگری تبعیت می‌کنند، حکم منابع اولیه را دارد، یادآمده‌های خاطره نیز برای مورخ شفاهی همین جایگاه و کاربرد را داراست. از همین رو، مورخان شفاهی برای نیل به درک درست از ساز و کار خاطره در وجود انسان‌ها و در میان گروه‌ها یا جوامع، از تحقیقات سایر رشته‌ها نیز بهره می‌برند. چگونه است که بعضی خاطرات را به یاد می‌آوریم و بعضی دیگر را نه؟ آیا جنسیت و سن و سال انسان‌ها موجب تغییر خاطرات‌شان می‌شود؟ نحوة مرتب‌سازی خاطرات در ذهن انسان‌ها و تعریف آن برای خودشان یا دیگران چگونه است؟ اتکاء به خاطره به عنوان یک منبع تاریخی تا چه میزان مُجاز است؟ مورخان و خصوصاً روانشناسان و جامعه‌شناسان به طور مبسوط به این سؤالات پرداخته و پاسخ‌هایی به آنها داده‌اند که الگوهای نظری مفیدی نیز از دل آنها بیرون آمده است. مورخان شفاهی از چنین الگوهایی استفاده فراوانی برده‌اند.
در این فصل بعضی از رویکردهای اتخاذشده در قبال خاطره را که از رشته‌های روانشناسی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی فرهنگی و تاریخ اقتباس شده‌اند مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم تا ببینید که مورخان شفاهی برای تفسیر دقیق گفته‌های پاسخگویان‌شان چگونه از رویکردهای یادشده کمک گرفته‌اند. در همین جا خاطرنشان می‌سازیم که خاطره با سایر مضامین ذکرشده در این کتاب پیوند عمیقی دارد. شیوة یادآوری خاطرات و شیوة نقل آنها متأثر از روابط بیناذهنی است، به دست قالب‌ها و ساختارهای روایی شکل می‌گیرند و در کنش‌ها ظهور و بروز می‌یابند. پس قلب کتاب ما با دَم و بازدَم خاطره می‌تپد و رویة تاریخ شفاهی به دور این هستة مرکزی می‌گردد. اساساً موضوع هر کاری که ما انجام می‌دهیم خاطره است و صرفاً به عنوان یک منبع تاریخ شفاهی به آن نمی‌نگریم.


1 -Graham Dawson
2 -Bloody Sunday
3 -Troubles
4 -G. Dawson, Making Peace with the Past: Memory, Trauma, and the Irish Troubles (Manchester, 2008), p. 123.
5 -the problematic
6 -R. Grele (ed.), Envelopes of Sound: The Art of Oral History (New York, 1991), p. 138.



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'