شماره 207    |    20 خرداد 1394

   


 



پاورقی شماره 207

نظریه تاریخ شفاهی-۴۴
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


رویکردهای فمینیستی
شاید بتوان گفت بیشترین اشتغال نظری و عملی با موضوعات حوزة ذهنیت و بیناذهنیت در تاریخ شفاهی را فمینیست‌ها داشته‌اند. بسیاری از آنها قابلیت‌های تاریخ شفاهی را برای بازیابی صدای زنان عادی جامعه و رهاسازی تجربه‌های آنان از یوغ ساختارها و زبان پدرسالارانه سودمند دیدند. یکی از پیشتازان این عرصه به نام شرنا گلاک(1) در سال 1977 نوشته است:
«تاریخ شفاهی را باید یک برخورد زنانه دید که مادة جدیدی را در فرایند خود برای زنان می‌آفریند؛ تجربه زنان در این نوع تاریخ شفاهی رسمیت می‌یابد؛ زنانی از نسل‌های مختلف به شیوه خود با هم ارتباط برقرار می‌کنند؛ ریشه‌های زنان و روند تکامل تسلسلی که در روایت‌های تاریخی سنتی از آنان دریغ شده بر همگان مکشوف می‌گردد.»(2)
ابتدای ظهور رویکرد فمینیستی به تاریخ شفاهی زنان که هدفش شنواندن صدای زنان به جامعه بود، مشکلاتی به مراتب پیچیده‌تر از تصور اولیه بروز کرد. دو مسئلة اصلی در این رویکرد مورد توجه واقع شد: عدم تعادل بالقوة قدرت در مصاحبه و مشکلات زنان در بیان اصل تجربه‌های‌شان.
شیوة پژوهشی فمینیستی هیچ گاه مدعی اعتقاد به عینیت نبوده است. حرکت فمینیستی در تاریخ شفاهی اساساً ملهم از یک موضع ایدئولوژیکی است که تشریح انقیاد زنان و درک آن را سرلوحة کار خود قرار داده و می‌کوشد تا از طریق رویة مذکور، قید و بندها را از دست و پا و زبان زنان امروز بگشاید.(3) متدولوژی تاریخ شفاهی در نگاه اولیة پژوهشگران فمینیست، ابزاری برای شنیدن و شنواندن اصل صدای زنان دیده می‌شد، صدایی که در گزارش‌های تاریخی هیچ جایگاهی برای آن قائل نشده بودند. اما به تدریج مشخص شد که مصاحبة تاریخ شفاهی به دلایل متعددی برای باز کردن قید و بند از زبان و صدای زنان و رسوخ به ذهنیت آنان، ابزار ناکارآمدی است.
نخست معلوم شد که صدای زنان در جامعه‌ای مبتنی بر ساختار ظالمانه بر ضد آنها کمترین اعتباری ندارد، و داستان‌های آنها به جای اینکه احساسات و دریافت‌های عقلی‌شان را به نمایش بگذارد غالباً متأثر از گفتمان‌های غالب یا پدرسالارانه شکل می‌گیرد. به گفتة «دانا جک»(4) باید قبول کنیم که زبان زنانه به هر صورت تحت تأثیر بافت فرهنگی آنان است، یعنی «بافتی که از گذشته‌های دور تاریخ همواره فعالیت‌های زنان را به دیدة تحقیر نگریسته است.» نخستین مصاحبه‌های زنان مهاجر به آمریکا اطلاعات چندانی از تجربه‌های آنان به دست نیاورد زیرا آن زنان داستان‌های‌شان را در ذیل فعالیت‌های جماعت مردان‌شان تعریف می‌کردند چون اساساً «اعتقاد داشتند که تاریخ را مردان ساخته‌اند.»(6) جوابی که اغلب زنان در مصاحبة خودم به من می‌دادند این بود:«من که کار مهمی نمی‌کنم» یا «من که حرف به درد بخوری برای گفتن ندارم». زنان تجربه‌های خودشان را کوچک می‌شمارند چون عموماً با چیزهایی که از نگاه جریان اصلی تاریخ، عناصر مهمی تلقی می‌شوند منطبق نیستند.
در وهلة بعد متوجه شدند که بعضی از زنان به علت شرم از سخن گفتن در برابر جمع حاضر نیستند داستان زندگی‌شان را تعریف کنند و چنین کاری برای آنها فوق‌العاده دشوار می‌باشد-آنها توانایی اتخاذ «حالت کنشی» مورد انتظار را در خود نمی‌دیدند. اَندرسون و جَک از «مجرای گنگ ذهنیت زنان» سخن گفته‌اند. این کلام بدین معناست که غالب زنان در مصاحبه‌ها در عین حالی که به فعالیت‌های‌شان اهمیت می‌دهند، اما احساسات‌شان را کم‌اهمیت جلوه می‌دهند.(7) در وهلة سوم، هر گاه تجربة زنان با انتظارات غالب جامعه از رفتار آنها منطبق نبود، صدای آنان خاموش می‌شد یا پایین می‌آمد و به همین دلیل نیز شنیدن و شنواندن صدای «صادقانة» آنها به دشواری ممکن می‌شد.(8) به اعتقاد کریستینا مینیستر،(9) به خاطر حاکمیت یک «نظام ارتباطی جنسیت‌محور»،(10) زنان نوعاً و در قیاس با مردان از قدرت چندانی برخوردار نیستند؛ ضمن آنکه هدف آنان از برقراری ارتباط عموماً ایجاد صمیمیت و برابری است در حالی که مردان از کلام مقاصد مختلفی را دنبال می‌کنند که مهم‌ترینش نمایش اقتدار است.(11) برای زنان خیلی سخت بود که خود را به «فاعل روایتگر تبدیل کنند».(12) و اساسی‌تر اینکه بعضی از آنان مصاحبه را یک «پارادایم مردانه»(13) و برخورد «فردیت‌زدایی‌شده‌ای»(14) تلقی می‌کردند که عینیت و بی‌طرفی پژوهشگر بر آن حکم می‌رانَد و تابع سلسله‌مراتب علمی است. به عبارت دیگر، مصاحبه هیچ قفلی را از زبان آنان نمی‌گشود.(15) به اعتقاد اندرسون و جَک، زنان غالباً حرف‌های‌شان را طبق تصور و برداشت دیگران از خود تنظیم می‌کنند؛ در مخیلة چنین زنانی نمی‌گنجد که بتوانند صدای ذهنی خود را از «نمای بیرونی مقبول زنانه» نجات دهند: «زنان برای تفسیر تجربه‌ها و فعالیت‌های‌شان مقولاتی را که ((معرف کامیابی‌ها و ناکامی‌های مردان)) است ملکة ذهن خود کرده‌اند».(16)


1 -Sherna Gluck
2 -S. B. Gluck, ‘What’s so Special about Women?’, in S. H. Armitage with P. Hart and K. Weathermon (eds), Women’s Oral History (London, 2002), pp. 3-26; p. 5. See also see J. Sangster, ‘Telling Our Stories: Feminist Debates and the Use of Oral History’, Women’s History Review, 3 (1) (1994): 5-28. But as a counter to this see S. Geiger, ‘What’s So Feminist About Women’s Oral History?’ Journal of Women’s History, 2 (1) (1990): 169-82.
3 -For a wide range of feminist approaches to the analysis of women’s life narratives see The Personal Narratives Group (ed.), Interpreting Women’s Lives: Feminist Theory and Personal Narratives (Bloomington, Ind., 1989).
4 -Dana Jack
5 -K. Anderson and D. D. Jack, ‘Learning to Listen: Interview Techniques and Analysis’, in Perks and Thompson, Oral History Reader, pp. 129-42; p. 136.
6 -S. H. Armitage, ‘The Next Step’, in Armitage et al., Women’s Oral History, pp. 61-74; p. 62.
7 -Anderson and Jack, ‘Learning to Listen’, p. 130.
8 -Anderson and Jack, ‘Learning to Listen’, pp. 16-17; Summerfield, Reconstructing Women’s Wartime Lives, pp. 28-30.
9 -Kristina Minister
10 -gender-based communication system
11 -K. Minister, ‘A Feminist Frame for the Oral History Interview’, in S. B. Gluck and D. Patai (eds), Women’s Words: The Feminist Practice of Oral History (London, 1991), pp. 27-42; p. 30.
12 -Summerfield, Reconstructing Women’s Wartime Lives, pp. 22-3.
13 -masculine paradigm
14 -depersonalized
15 -A. Oakley, ‘Interviewing Women: A Contradiction in Terms?’ in H. Roberts (ed.), Doing Feminist Research (London, 1981), pp. 30-61; here pp. 31 ff.
16 -Anderson and Jack, ‘Learning to Listen’, p. 136.



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'