شماره 193    |    8 بهمن 1393

   


 



پاورقی شماره 193

نظریه تاریخ شفاهی-۳۰
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


قطعاً خانم دنیس رایلی، مورخ زنان، از قدرت تاریخ شفاهی در راهیابی به «خود» ناامید شده بود. او در خلال جنگ جهانی دوم و بعد از آن پژوهش‌هایی درباره مادری انجام داد؛ اما کشف عمق تجربه‌های زنان از طریق تاریخ شفاهی را کنار گذاشت. وی در توضیح علت این تصمیم می‌گوید:«مشکل بیرون کشیدن حقیقت محض از پشت زنگارها و غبارهای سی و چند سال در اینجاست که فضای بی‌ابهامی را برای سخن گفتن صداها به وجود می‌آورد.»(1) به اعتقاد او نمایش واقعی خواسته‌ها یا «خود»های اصلی زنان از طریق مصاحبة تاریخ شفاهی که سال‌ها بعد صورت گرفته محال است زیرا آنان تحت تأثیر جو مسموم گفتمان‌ها و تجربه‌های سال‌های میانی، پاسخ‌های آشفته‌ای می‌دهند. وی احساس می‌کرد که پژوهش او بی‌اعتبار است زیرا «خود» ارائه‌شده توسط مصاحبه‌شوندگانش سیال، متغیر در طول زمان و آغشته به گفتمان‌ها و تأملات متفاوت می‌باشد. در دیدگاه فرد از خودش هیچ چیزی ثابت نمی‌ماند.
از ملاحظات خانم رایلی به سه موضوع می‌رسیم: موضوع اصالت یا حقیقت تاریخی، موضوع تجربه و موضوع عاملیت فردی که هر سه از مباحث مهم در رویة عملی مورخان شفاهی محسوب می‌شوند.


اصالت تاریخی
تا بدینجا ثابت نمودیم که داستان زندگی با تاریخ زندگی تفاوت می‌کند. داستان زندگی محملی برای بیان روایت «خود» است و هر چند عنصر خیالبافی در آن دخالت ندارد ولی تلاش خلاقانه‌ای است که شاید کمی با حقیقت تاریخی فاصله داشته باشد. ذکر فرمولی که فرانک برای تعیین حدود داستان زندگی از تاریخ زندگی ابداع کرده در اینجا مفید است: موضوع مورد تأکید پژوهش در داستان زندگی «حقیقت آنچه گفته می‌شود در برابر گفتن حقیقت است».(2) سالیان سال است که مورخان شفاهی به نکتة مذکور اذعان دارند ولی ما نیز امیدواریم که مصاحبه‌شوندگان «میثاق ارجاعی»(3) پایبند بمانند، یعنی پاسخگو دست کم خود را نسبت به بیان حقیقت به همان شکلی که آن را می‌بیند، متعهد بداند. به گفتة دانیل جیمز، «موضوع میثاق ارجاعی که با متن تاریخ شفاهی تداعی می‌شود مانند خودزیست‌نامه بر مفاهیم وفاداری به معنا استوار است تا بر معیارهای دقت و صحت قطعی که با اطلاعات تداعی می‌شود.»(4) معنای این اظهارات در میدان عمل را قوم‌شناسی به نام هنری گلاسی(5) با اشاره به رویه‌های روایی مورخان ایرلند شمالی در بالیمینون به زیبایی تبیین کرده است:

«وقتی که آنان حقایق را به هم می‌بافند تا از آن روایت بسازند، حتی اگر شده با حذف و با دینامیک اِبراز وجود، موجودی را می‌آفرینند که شباهت چندانی به گذشتة واقعیت‌بنیاد ندارد. البته قصد آنها فریب دادن من و شما نیست بلکه ما را به سوی حقیقتی سوق می‌دهند که از حقیقتِ گیرافتاده در خرده‌اطلاعاتِ واقعیت‌بنیاد به مراتب بزرگ‌تر است... آنان از یافتن، نگهداری و دستکاری حقیقت لذت می‌برند.»(6)

به طور قطع این دقیقاً همان کاری است که پاسخگویان ما انجام می‌دهند؛ آنان برای انتقال معنا روایت‌هایی را که به «خرده‌اطلاعات واقعیت‌بنیاد» آویخته‌اند، می‌آفرینند اما روایت‌هایی که در عین حال محتوایی به مراتب مهم‌تر و ارزشمندتر از صِرفِ اطلاعات تاریخی دارند. دانیل جیمز طی چند مصاحبه که با یکی از طرفداران افراطی نظام پرونیستی آرژانتین در شهر بریسو انجام داده بود به درک تازه‌ای از این موضوع رسید که فرایند آن را برای ما بازگو می‌کند. ملاقات‌‌های او با یک کارگر کارخانة بسته‌بندی گوشت چندان هم بی‌دردسر نبود. جیمز متوجه شد که مصاحبه‌شونده‌اش روایت‌هایی را دربارة فعالیت‌های سیاسی خود تعریف می‌کند که هر چند دروغ نبودند، اما عمداً به شکلی بیان می‌شدند که حاوی نکات خاصی دربارة جامعه و اوضاع سیاسی آن در دوران حاکمیت پرونیست‌ها و سال‌های پس از آن باشند؛ این نوع تعامل به هیچ وجه با برنامة پیش‌بینی‌شدة دانیل جیمز هماهنگی نداشت زیرا وی می‌خواست با فوت و فن ماهرانة مصاحبه و پرسشگری، «رد پای توسن عینیت تاریخی را دنبال کند.»(7) سرانجام وی متوجه شد که مصاحبه‌شونده‌اش قصد بیان مطالبی را دارد که قطعاً نسبت‌هایی با داده‌های عرصة وسیع‌تر تاریخ اجتماعی دارند؛ یعنی همان داده‌هایی که خودم نیز جویای آنها بودم، اما این طرفدار دوآتشة نظام پرونیستی تلاش می‌کرد اطلاعاتش را روی ردیف آوازی دلخواه ساز خودش کوک کرده و بنوازد و مشخص بود که می‌خواست جایگاه خود یا به عبارتی خودشناسی و معنای زندگی‌اش [تاکید نویسنده] را در آن گسترة تاریخی گوشزد کند.(8)
بسیاری از ما نیز با وضعیت پیش‌آمده برای جیمز همذات‌پنداری می‌کنیم و در واقع مورخانی هستیم که از روی عادت، تفسیرمان را به حقایق یا به بسترهای تاریخی مانند تاریخ رویدادها، نام بازیگران تاریخی و ترتیب وقوع وقایع گره می‌زنیم. حتی آن دسته از مورخانی که تندترین گرایش‌های پست‌مدرنیستی را دارند نیز برای دستیابی به اطلاعات محسوس و عینی لَه‌لَه می‌زنند و توقع دارند راویان‌شان خاطرات خود را در یک بستر تاریخی مشخص بگویند، زیرا عموماً دوست دارند تحقیقات‌شان را در چارچوب ادواربندی‌های سنتی تاریخی انجام بدهند. اما اینگونه نیست که توقع آنها همیشه برآورده بشود زیرا شاید راوی‌شان قادر نباشد «خود»ِ مطلوب آنها را از طریق داستان زندگی‌اش بسازد و شاید بخواهد داستان زندگی‌اش را نه به وقایع تاریخی ملی بلکه به خانواده یا جامعه گره بزند.


1 -D. Riley, War in the Nursery: Theories of the Child and Mother (London, 1983), p. 191.
2 -G. Frank, ‘Anthropology and Individual Lives: The Story of Life History and the History of the Life Story’, American Anthropologist, 97 (1) (1995): 145-9; here, p. 145.
3 -referential pact
4 -D. James, Dona Maria’s Story: Life History, Memory and Political Identity (London, 2000), p. 136.
5 -Henry Glassie
6 -H. Glassie, Passing the Time in Ballymenone: Culture and History of an Ulster Community (Bloomington, Ind., 1995), p. 651.
7 -James, Dona Maria’s Story, p. 129.
8 -James, Dona Maria’s Story, p. 130.



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'