هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 50    |    16 آذر 1390

   


 

خاطرات در مرز تقويت با اسناد و پسند مخاطب نوشته مي‌شوند


دست‌نوشته‌های مصطفی چمران بر واقعه 16 آذر 1332


روایتی دیگر از شانزدهم آذر هزار و سیصد و سی و دو


شماره 163 «كتاب ماه تاريخ و جغرافيا»


نگاهي به كتاب خاطرات يك جانباز؛ «نورالدين پسر ايران»


سه یار دبستانی


آسيب شناسي تاریخ شفاهی انجمن هاي ادبي مشهد


خاطرات آيت‌الله حبيب‌الله طاهري گرگاني


حقانیت پنهان در اسناد جهان


فردوست: اسرائيل داراي سه پايگاه جاسوسي در ايران بود


خاطرات كهنه سربازان كانادا جمع آوري مي شود


آخرین فراخوان برای کمک به طرح تاریخ شفاهی انجمن قهرمانی گالیگ


گزارش عراق: تاریخ شفاهی جنگ به قلم روزنامه‌نگاران حاضر در منطقه


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا ـ29


 



سه یار دبستانی

صفحه نخست شماره 50

مصطفی بزرگ نیا، مهدی شریعت رضوی و احمد قندچی

 16 آبان سال 32 کابینه زاهدی و دولت انگلستان برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند. در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران می‏آید. نیکسون به ایران می‏آمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» را ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی می‏نمود. بی تردید آنچه جان‌مايه‌ حركت 16 آذر را به‌وجود ‌آورد، اعتراض گسترده‌ نسل جوان به نمايندگي از ملت ايران در قبال عملكرد رژيم كودتايي است كه با كمك آمريكا و انگليس بر سر كار آمده است و موجب حيات و حضور دوباره‌ استعمار در ايران، به دادگاه بردن مظهر مبارزات ضد استعماري و ضد استبدادي در ايران (مصدق) و بالاخره اعتراضي است كه جامعه نسبت به ورود نيكسون از خود نشان مي‌دهد.(1)
 در 21 آبان 1332 در اعتراض به محاکمه دکتر مصدق و یارانش ، نهضت مقاومت ملی و حزب توده تظاهراتی انجام دادند که منجر به درگیری با نیروهای فرمانداری نظامی و اوباش گردید که تعدادی زیادی مجروح شدند و تعداد دستگیر شدگان بی حد بود . به دنبال این اعتراضات روز 14 آذر 1332 دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به برقراری رابطه مجدد با انگلیس و ورود دنیس رایت کاردار جدید سفارت انگلیس اقدام به برگزاری تظاهرات نمودند. در این تظاهرات دانشجویان مختلف حضور داشتند. همزمان با دانشگاه تهران در چند دبيرستان پايتخت و منطقه بازار نيز تظاهراتی صورت گرفت كه جمعي از دانش آموزان دبيرستان ها از جمله دارالفنون هم دستگير شدند . روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و منجر به زدوخورد و دستگیری تعدادی از دانشجویان گردید. در تظاهرات 16 مهر ماه 1332 به نشانه اعتراض به تجديد روابط سياسي ايران و انگلستان، حبس و محاکمه دکتر مصدق، شایگان و رضوی و همچنین بستن دهها نشریه شعار «مصدق پیروز است» اقدام به راهپیمایی نمودند که منجر به درگیری با نیرویهای انتظامی و دارودسته اوباش گردید . روز شانزدهم آذر همزمان با سفیر ریچارد نیکسون معاون وقت و رئیس جمهوری آمریکا به تهران فرمانداری نظامی به تعداد نیروهای خود در دانشگاه افزود و قبل از ظهر درگیری میان دانشجویان دانشکده های حقوق و علوم و مامورین فرماندار نظامی بوقوع پیوست. در دانشکده فنی به علت ورود یکی از نظامیان در کلاس برای دستگیری دانشجویان معترض، کار به خشونت کشید.
 شهید چمران در سال 1341 خاطره خود را از چگونگی این حادثه چنین شرح می دهد «دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند كه هنگام ورود نیكسون، ضمن دمونستراسیون عظیمی، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا و طرفداری خود را از دكتر مصدق نشان دهند. تظاهرات علیه افتتاح مجدد سفارت (انگلیس) و اظهار تنفر به دادگاه «حكیم فرموده» همه جا به چشم می‌خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نیكسون حتمی می‌نمود. ولی این تظاهرات برای دولتیان خیلی گران تمام می‌شد زیرا تار وپود وجود آنها بستگی به كمك آمریكا داشت. این بود كه دستگاه برای خفه كردن مردم و جلوگیری از تظاهرات از ارتكاب هیچ جنایتی ابا نداشت. دولت بغض و كینه شدیدی به دانشگاه داشت، زیرا دانشجویان پرچمدار مبارزات ملی بودند و با فعالیت مداوم و موثر خود هیات حاكمه را به خطر و سقوط تهدید می‌كردند. دولت با خراب كردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را كم و بیش مجبور به سكوت كرد ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه بود و دست از مبارزه برنمی‌¬داشت و دستگاه همچون درنده خونخواری به كمین نشسته ، دندان تیز كرده بود كه از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد. انتقامی كه عبرت همگان شود».
 پوران شریعت رضوی خواهر یکی از قربانیان 16 آذر آغاز درگیری در دانشگاه را چنین شرح می دهد « زمزمه‌هاي سفر نيكسون به ايران باعث شده بود كه حكومت براي ايجاد خفقان در جامعه و از همه مهمتر در دانشگاه كه آن‌روز بستر تشنج بود، دانشگاه را از سه چهار روز قبل به نيروي نظامي مجهز كند. تا اينكه روز دوشنبه 16 آذر 1332 زنگ تفريح، سه تن از دانشجويان به تمسخر عده‌اي از سربازان پرداختند و همين امر نيز باعث شد كه سربازان در ابتدا به كلاس آن چند دانشجو وارد شدند و تقاضا كردند كه آنها را به بيرون از كلاس بفرستند كه امتناع استاد مربوطه باعث شد آنها در دفتر رييس دانشگاه حضور يابند و از او بخواهند كه اين سه تن را تحويل دهد. اما رييس دانشكده نيز از تحويل سه‌ دانشجو خودداري كرد و معاون نيز بي هنگام زنگ را به صدا در مي آورد. در اين هنگام دانشجويان از كلاسها خارج شده و شروع به شعار دادن مي كنند و بعد هم تير و خون و ... ».(2) 
 دانشجویان از کلاس خارج شده و به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض کردند . نیرویهای فرمانداری نظامی به تعقیب دانشجویان پرداخته و با مسلسل آنها را به رگبار بستند که در اثر این اقدام سه تن از دانشجویان به نام های مصطفی بزرگ نیا ، مهدی شریعت رضوی و احمد قندچی شهید و تعدادی نیز مجروح شدند . برخورد آنچنان شدید بود  که دکتر علی سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران هم اعتراض نمود . اخبار این کشتار در ایران و جهان منتشر گردید و سبب همدردی و همبستگی تعداد کثیری از دانشگاههای جهان شد . پزشكي قانوني یک روز بعد  گزارش خود از معاينه‌ پيكرهاي این سه تن را منتشر نمود.(3) 
 علي‌اكبر سياسي در خاطرات خود مي‌نويسد: «گزارش كه به من رسيد بي‌درنگ با سپهبد زاهدي تلفني تماس گرفتم و شديدا اعتراض كردم و گفتم: با اين حركات وحشيانه ماموران انتظامي شما من ديگر نمي‌توانم اداره‌ امور دانشگاه را عهده‌دار باشم». گفت: «متاسف خواهم بود. دولت راسا از اداره‌ امور آن جا عاجز نخواهد بود؛ ولي جنابعالي بايد بدانيد كه در اين ماجرا تقصير كاملا بر عهده اولياي دانشكده فني بوده است. نظاميان كه وارد سرسراي دانشكده شده بودند قصدشان فقط اين بوده كه از دانشجوياني كه آن‌ها را با حركات و كلماتي مسخره كرده بودند بپرسند منظورشان چه بوده و خواهش كنند كه اين كار تكرار نشود كه ناگهان اولياي دانشكده كلا‌س‌ها را تعطيل و صدها دانشجو را در سرسراي دانشكده به جان سربازان مي‌اندازند. اين‌ها هم براي حفظ جان خود چند تيرهوايي شليك مي‌كنند و بدبختانه سه تن از دانشجويان كه با سربازان گلاويز شده بوده‌اند، تير به آن‌ها اصابت مي‌كند و كشته مي‌شوند». گفتم: «تاكنون قرار بود مقامات انتظامي بدون اجازه‌ رياست دانشگاه وارد اين محوطه نشوند. چرا نظاميان شما وارد شده‌اند؟ گزارشي هم كه به شما داده‌اند گويا عين آن چه واقع شده است نباشد». گفت: «به من گزارش خلاف نمي‌توانند بدهند. جنابعالي هم تحقيق بفرماييد بعد با هم صحبت مي‌كنيم» .(4)
 روز 16 آذر پليس توسط راديو اعلام کرد « عده‌اي از دانشجويان در کلاس هاي درس نشسته بودند و به پليس چهره خشني نشان مي‌دادند و پليس را مسخره مي‌کردند و اين باعث شده که پليس به واکنش بيفتد. پليس قصد زدن دانشجويان را نداشت ولي دانشجويان به پليس حمله کردند و مي‌خواستند اسلحه‌شان را بگيرند. پليس در قالب دفاع اين کار را کرده و قصدش زدن دانشجويان نبوده است». فرداي آن روز شاه تيمسار مزيني را براي دلجويي به دانشگاه مي‌فرستد تا خودش را از اين گناه و تقصير تبرئه کند. وي با خانواده‌هاي شهدا ملاقات مي‌کند و در دانشگاه به ظاهر از اساتيد و روسا عذرخواهي مي‌کند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نيکسون به ايران آمد و در همان دانشگاهي که هنوز به خون دانشجويان بي‌گناه رنگين بود دکتراي افتخاري حقوق دريافت کرد. صبح ورود نیکسون یکی از روزنامه‏ها در سر مقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشاده‏ای به نیکسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ایرانی‏ها اشاره شده بود که « هرگاه دوستی از سفر می‏آید یا کسی از زیارت باز می گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد می‏شود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی و گوسفندی قربانی می‏کنیم؛ آنگاه خطاب به نیکسون گفته شده بود که «آقای نیکسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند».
 محمد ترکمان پژوهشگر تاریخ و نویسنده کتاب «نامه های دکتر مصدق» در رابطه با سفر نیکسون معتقد است « نکته ای که خوب است در بازخوانی پرونده حادثه 16 آذر دقیقا بررسی شود سفر نیکسون است، نیکسون معاون رییس جمهور آمریکا طی سفری دو هفته ای به آسیا و آفریقا و قبل از پرواز به سوی آفریقا، به ایران هم می آید. وی با اشخاص دولتی و افرادی نظیر سید حسن تقی زاده و شهردار وقت تهران و سید مصطفی کاشانی پسر آیت الله کاشانی ملاقات داشت. یک روز هم به دانشگاه رفت و دانشکده حقوق به او دکترای افتخاری داد. ابتدا باید گفت که نیکسون هجدهم آذرماه به ایران می آید و نه 16 آذر 32 که در برخی تبلیغات اشاره می شود و از آن گذشته همان طور که قبلاً ذکر شد محور اعتراضات دانشجویان در روزهای قبل طبق اسناد و مدارک اعتراض به دادگاه دکتر مصدق و اعتراض به تجدید رابطه با انگلستان بود و هیچ سند و مدرکی برای این که در آن زمان به سفر نیکسون اعتراض وسیعی صورت گرفته باشد، در دست نیست. از آن گذشته در روز ورود نیکسون به دانشگاه اعتراض و واکنشی شاهد نیستیم. اما می بینیم که دو هفته بعد از 16 آذر که دنیس رایت سفیر کبیر انگلیس به تهران می آید دانشجویان اعتصاب می کنند و واکنش بسیار تندی نشان می دهند. واقعه 16 آذر اساسا ارتباطی با تظاهرات ضد آمریکایی و نیکسون ندارد. این قضیه آنقدر آشکار و مشخص بود که روزنامه شاهد (روزنامه بقایی) در روز هجدهم آذر می نویسد؛ روز نیکسون، خرابکاری توده ای ها. در این مقاله گفته می شود که توده ای ها مصمم شده اند به بهانه مخالفت با ورود نیکسون و به منظور آلوده ساختن مبارزات و تظاهرات خشم آلوده در تهران و شهرستان ها دست به تظاهرات بزنند و ... یعنی این که تا این لحظه اتفاقی نیفتاده در روز هجدهم می نویسد که می خواهند این کار را بکنند و یا مثلاً مجله خواندنی ها در تاریخ بیست و یکم آذر وقتی به واقعه دوشنبه گذشته شانزدهم آذر اشاره می کند، از آن به عنوان اعتراضات علیه تجدید رابطه با انگلستان یاد می کند و هیچ اشاره ای به ضد آمریکایی بودن تظاهرات یا مخالفت با ورود نیکسون و ارتباط آن با 16 آذر ندارد».(5)
 علی رغم اقدامات فرمانداری نظامی مراسم سومین روز شهیدان در امامزاده عبدا... برگزار شد و پس از آن دانشجویان به مدت 15 روز به عنوان اعتراض از حضور در کلاس ها خودداری نمودند . فرماندار نظامي تهران هفدهم آذر 1332 كه دانشگاه تعطيل بود 25 تن از دستگير شدگان را به جزيره خارك تبعيد كرد. در پی این رويداد دولت وقت از شوراي دانشگاه خواست كه هواداران جبهه ملي را از رياست و معاونت دانشكده ها عزل كند و به مدرسان مخالف دولت اخطار دهد و بگويد كه دانشگاه و مدرسه جاي درس و مشق است، نه سياست!.
 مصطفی چمران این حادثه را چنین توضیح می‌دهد «جریان این فاجعه دردناك به سرعت منتشر شد و خشم و كینه آزادیخواهان را برافروخت. دانشگاه تهران به پیروی از دانشكده فنی و به عزای شهدای آن در اعتصاب عمیقی فرو رفت. بعد از ظهر آن روز دانشجویان با كراوات سیاه از دانشكده حركت كردند و با سكوت غم‌آلود و ماتم‌زده رهسپار خیابان‌های مركزی شهر شدند و مخصوصاً در خیابان‌های لاله‌زار و استانبول انبوه دانشجویان عزادار نظر هر رهگذری را جلب و او را متوجه این جنایت عظیم می‌كرد. بیشتر دانشكده‏های شهرستان‌ها نیز برای پشتیبانی از دانشگاه تهران اعتصاب كردند. تعداد زیادی از سازمان‌های دانشجویی خارج از كشور نیز به عمل وحشیانه و خصمانه دولت به شدت اعتراض كردند».
 برادر شهید شریعت رضوی می‏گوید «بعد از شهادت این سه تن به ما اجازه برگزار کردن شب سوم در خانه هایمان را هم ندادند؛ ولی در مراسم چهلم به خاطر پافشاری زیادی که کردیم فقط 300 کارت که مهر حکومت نظامی روی آن خورده بود به من دادند. هرکس می‏خواست به طرف امام زاده عبدالله برود کارتش را کنترل می‏کردند». برادر شهید بزرگ نیا نیز می‏گوید« از طریق علم، شاه به پدرم تسلیت گفت و پیغام داد 200 هزار تومان خون بها بدهند که جواب رد دادیم؛ بعد می‏خواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم، مخالفت کردند. تا این که خودم پیش سرتیپ بختیار فرماندار نظامی رفتم و متعهد شدم اگر اتفاقی افتاد خودم مسئول باشم».(6)
 پوران شریعت رضوی خاطره خود را از این مراسم چنین توضیح می‌دهد «به مناسبت بزرگداشت چهلمين روز شهادت اين سه دانشجو از طرف حكومت اجازه داده شد كه اين سه خانواده مراسمي در محل دفن آنان( امامزاده عبداله شهرري) برگزار كنند به شرط اينكه آرامش برقرار باشد و ضمنا هر خانواده مي‌تواند تعدادی ميهمان داشته باشد. اين مراسم با استقبال گسترده‌ي دانشجويان همراه بود. به اين صورت كه از ميدان شوش تا امامزاده عبدالله(ع) خيابان مملو از جمعيتي بود كه همگي با قيافه‌اي افسرده به مراسم بزرگداشت اين سه دانشجو مي‌رفتند، البته دم درب امامزاده، مرحوم سرهنگ فرجاد و مرحوم سرهنگ بزرگ‌نيا با جابه‌جا كردن كارتها ميان ميهمانان باعث شدند كه عده‌ي كثيري در اين مراسم شركت كنند. در اين مراسم عليرغم انزجار جامعه‌ي دانشگاهي از به آتش كشيدن دانشگاه و به خاك و خون كشيدن دانشجويان، هيچ‌گونه سخنراني و يا حركت خاصي صورت نگرفت، چرا كه خانواده‌ سه شهيد مرتب از آنان مي‌خواستند كه خونسرد باشند و سكوت كنند. چون حكومت وقت از آنان تعهد گرفته بود كه نبايد برعليه آنچه گذشته تظاهراتي انجام گيرد» .(7)
 علي اكبر سياسي بدون اشاره به اهداي دكتري افتخاري به نيكسون در خاطراتش به پيگيري شخص شاه و هيات دولت در رابطه با این حادثه مي‌نويسد« به شاه پيشنهاد دلجويي از خانواده‌ها را دادم. نظرم را پسنديد و گفت: فردا، علاء وزير دربار را مامور مي‌كنم با آن خانواده‌ها تماس بگيرد. از طرف من و به آن‌ها تسليت بگويد و رضايت خاطر آن‌ها را، به هر وسيله‌اي كه مقتضي حال آن‌ها باشد و بخواهند، ‌فراهم سازد. ضمنا از دولت مي‌خواهم به اين امر مهم رسيدگي كند و ببيند آيا توطئه‌اي در كار بوده است كه اين گونه بين نظاميان و دانشجويان ايجاد درگيري كرده‌اند؟». وي اشاره مي‌كند كه در جلسه رسيدگي هيات دولت حضور مي‌يابد و به ياد مي‌آورد « در جلسه نوبت به وزير جنگ، سپهبد هدايت، رسيد. او با حدت و شدتي بيشتر به دانشگاه حمله كرد و در پايان سخنانش چنين نتيجه گرفت: «اگر عضوي از اعضاي بدن فاسد شود آن را قطع مي‌كنند تا بدن سالم بماند. دانشگاه را هم در صورت لزوم براي حفظ مملكت بايد از بين برد و منحل كرد...». سخنان تند و قاطعانه‌ي وزير جنگ كه تمام شد سكوت كامل تالار را فرا گرفت».(8)
 علی شریعتی که برادر زنش، مهدی شریعت رضوی یکی از شهدای 16 آذر است احساس خود را از این روز چنین بیان می کند « اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان‌جایی که بیست و دو سال پیش، «آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند - همچون دیگران - کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را می آید، بیاموزند، هرکه را می‌رود، سفارش کنند. آنها هرگز نمی روند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید» ند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی می توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاکستر شده ام بپوشانم، تا در این سموم که می وزد، نفسرند! اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم».

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
   ۱- گروهی از متفکران و پژوهشگر سیاسی ایران معتقدند اعتراض دانشجویان ربطی به سفر نیکسون به تهران نداشته است.
  ۲ - خبرگزاری ایسنا مورخ 16 آذر 1388 .
 ۳ - روزنامه اطلاعات 17 آذز 1332 .
   ۴- گزارش يك زندگي، علی اکبر سياسي، نشر اختران،1386.
   ۵- 16 آذر ربطی به ورود نیکسون نداشت، محمد ترکمان ، سایت تاریخ ایرانی، 16 آذر 1389 .
   ۶- سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
   ۷- خبرگزاری ایسنا ، 16 آذر 1388 .
   ۸- خبرگزاری ایسنا ، 16 آذر 1389 .

منابع:
- ایران و تاریخ ، احمد افراسیابی، نشر زرین، 1364.
- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران ، علیرضا اسماعیلی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381، ج 1و2.
- شانزده آذر به یاد حماسه و مقاومت دانشگاه و سه قطره خون یاران دانشجو ، مصطفی چمران ، نهضت آزادی ایران، آذرماه 61.
- طرحی از یك زندگی ، پوران شریعت رضوی، چاپخش، 1376.
- تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران ، غلامرضا نجاتی، رسا،  ج1، 1371. 
-  شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس بازرگان ، غلامرضا نجاتی، رسا، 1375.
- تحولات سیاسی اجتماعی ایران ، جمعی از نویسندگان ، انتشارات روزنه ، 1380  .

محمود فاضلی



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.